خداوند در آیات قرآن در راستای شناساندن جایگاه دشمنی شیطان یک زاویة دیگر هم باز می کند و نتایج ارزشمندی را در اختیار انسان ها قرار می دهد. خداوند در سوره حجر آیه 26 به بعد، جنسیت های متفاوت انسان و شیطان را از نظر بدنی و جسمی روشن می کند و تحلیل می فرماید که شیطان چگونه نتوانست بر آدم سجده کند، چون شیطان از سر بهانه گفت: من از آتش هستم، چگونه به این سجده کنم که از جنس گِل گندیده است. خداوند می خواهد مبنای بهانة شیطان را تحلیل کند می فرماید:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛[1]
آری به واقع این طور بود که ما انسان را از گِلی خشکیده که از لجنی سیاه و بدبو بود، خلق کردیم.
ابتدای بدن انسان همین بوده و در چنین زمینه ای انسان شروع شده و همین امر برای شیطان بهانه گشت تا به آدم سجده نکند، مثل این است که به یکی بگوییم: دست این آقا را بگیر و بیاور مسجد، بگوید: من ابداً این کار را نمی کنم، چون پیراهنش از نخ پنبه بافته شده و پنبه هم از زمین روئیده شده و موجب خواری و سبکی من می شود!! قصّة بهانة شیطان در عدم سجده، به آدم در همین حدّ است. خداوند می فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * وَ الْجانَّ خَلَقْناهُ مِنْ نارِ السَّمُوم»؛ و جن را - که شیطان هم از نوع آن است- از آتشی آفریدیم که شعله اش همراه دود بود، یک دود بسیار داغِ آتشین، این در مورد جسم آن ها؛ پس جسم انسان از گِل است، آن هم از گِلی که قبل از آن به صورت گِل گندیده و لجن مانند بوده است. جسم شیطان هم از بادی بسیار داغ خلق شده که از شدّت داغی، مشتعل گشته بود. در آیه 15 سوره الرّحمن می فرماید: «وَ خَلَقَ الْجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ»؛ که باز اشاره دارد که از جنس آتش همراه با دود بوده است.
خداوند در ادامه موضوعی که در سوره حجر به میان می آورد، می فرماید:
«وَ اِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ اِنّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاءٍ مسْنونٍ»؛[2]
ای پیامبر! آن وقتی که پروردگار تو قبل از این که آدم را خلق کند، به ملائکه گفت: من می خواهم بشری خلق کنم از گِل خشکیده «مِنْ حَمَاءٍ مسْنونٍ»؛ که حاصل گِلی روان و متعفّن بوده است.
«فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ»؛[3]
یادتان باشد، ای ملائکه! - که شیطان هم در این حال در کنار ملائکه قرار دارد- وقتی آن بشر را خلق کردم و بدنش را تصفیه و متعادل نمودم و از روح منسوب به خود در او دمیدم، باید به او سجده کنید.
ملاحظه می کنید که خداوند همة شرط هایی که در راستای برخورد با آدم توسط ملائکه باید انجام گیرد را قبل از خلقت ادم با ملائکه گذاشت.
«فَسَجَدَ الْمَلائِکةُ کلُّهُمْ اَجْمَعُونَ؛ اِلّا اِبْلیسَ، اَبی اَنْ یکونَ مَعَ السّاجِدینَ»؛[4]
امّا وقتی که خلق کرد، همة ملائکه «اَجْمَعُونَ»؛ سجده کردند، به عبارت دیگر همة قوای غیبی اسماء الهی در خدمت آدم درآمدند، جز ابلیس که نخواست و نپذیرفت که از ساجدین بر آدم باشد.
پس قصّه این طور بود که خداوند می فرماید خودم بدن آدم را تصفیه و متعادل کردم. خودم از روح منسوب به خودم در او دمیدم. بنا شد وقتی از روح در آن دمیدم، سجده کنند، ولی شیطان سجده نکرد!! پس اوّلاً: ریشة مخالفت با پیامبران خدا که مبین سخن خدایند، از ابتدای حیات بشری، آن هم قبل از حیات زمینی، از استکبار شیطان شروع شده است، ثانیاً: ریشه این مخالفت ها یک بهانة واهی است و آن خاکی و گِلی بودن بدن آدم است.
سجدة ملائکه می رساند که همة آن ها مسخّر در راه به کمال رساندن کلّ بشرند و نه فقط صِرف شخص آدم بلکه شیطان هم مأمور به سجدة بر نوع بشر بود و بعد هم که سجده نکرد کینه و دشمنی اش با نوع بشر است، نه فقط با شخص آدم.
«قالَ یا اِبْلیسُ ما لَک اَلاّ تَکونَ مَعَ السّاجِدین»؛[5]
خداوند فرمود: ای ابلیس! تو چه سودایی داری در این که سجده نمی کنی؟!
«قالَ لَمْ اَکنْ لِاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاءٍ مَسْنُونٍ»؛[6]
ابلیس گفت: من به بشری که از گِل گندیده خلق کردی سجده نمی کنم و اساساً مقتضای ذات من سجده بر چنین بشری نیست.
جواب شیطان به خداوند در آیه فوق همان جملة «اَنَا خَیرٌ مِنْهُ» است که در آیه 16 سوره رعد هست، در حالی که قرآن می فرماید: پس از متعادل کردن و دمیدن روحِ منسوب به خودم و تعلیم اسماء و ظهور دادن اسماء، به شمایی که در مقام ملائکه هستید می گوییم سجده کنید، حالا ای شیطان تو مسئله را بردی بر سر آن مادّة اوّلیه که مربوط به بدن اوست؛ تلاش کردی یک بهانه از آن گوشه ها پیدا کنی برای سجده نکردن؟ شیطان چرا موضوع را عوض می کنی؟ مثل این است که ما می گوییم این آدم خوبی است، دعوتش کنید به مسجد بیاید، کسی بگوید: خونش نجس است، حالا بالأخره این آدم با همین بدن و همین خونِ جاری در بدن، آدم خوبی است و این که خونِ جاری در بدنش نجس است چه ربطی دارد به صفات خوب و ایمان او؟! حال که خداوند با چنین منطقِ غیرِ قابل قبولی از طرف شیطان روبه رو شد، فرمود: حالا که تو این قدر نادان هستی، پس از این مقام خارج شو.