ریشه بصیرت در زندگی
ملاحظه کنید دو آیة کوتاهی است ولی خیلی حرف دارد. می فرماید: «وَ لَقَدْ مَکنّاکمْ فِی الاَرض»؛ یعنی قسمتی از تاریخ حیات شما استقرار در زمین است و ما شما را برای مدتی محدود در زمین قرار دادیم. خیلی چشم باز می خواهد که انسان کل حیات را آن قدر گسترده و باز ببیند که تمام زندگی زمینی با تمام طول و عرضش یک قسمت آن باشد. در قیامت که إن شاء الله به خوبی و خوشی خواهیم رفت، آن وقت از ما می پرسند: «کمْ لَبِثْـتُمْ فِی الْاَرْض»؛[1] چقدر در دنیا بودید؟ در آن جا که انسان ها به بصیرت کامل می رسند شما می گویید: «لَبِثْنَا یوْماً اَوْ بَعْضَ یوْمٍ»؛[2] یک روز، یا بعضی از یک روز. حالا باید مواظب بود این قسمت کوچک از یک زندگی ابدی جایش بیش از اندازه ای که هست، لحاظ نشود. شنیده اید که بعضی از افراد می گویند رفتیم نزد عارف بزرگی و سرّی به ما داد که به کمک آن سرّ می توانیم از بسیاری از فتنه های دنیا نجات یابیم، خدا می داند اگر بروید نزد بزرگ ترین عارف دنیا که بخواهد سرّی ترین سخن را به شما بگوید سخن خدا را می گوید که «وَ لَقَدْ مَکنّاکمْ فِی الاَرض وَ جَعَلْنا لَکمْ فیها مَعایشَ، قَلیلاً ما تَشْکروُن» شما را در زمین قرار دادیم تا زندگی کنید و تعداد کمی از شما درست از این زندگی استفاده می کنید. این آیه می خواهد بفرماید شما در این دنیا غریبه هستید. آری غریبه! غریبه در آن جایی که غریبه است چه کار می کند؟ مسلّم غریبی می کند، اگر کسی به چنین مقامی رسید که متوجه بود در این دنیا غریبه است به عنوان غریبه به همه چیز دنیا می نگرد، دیگر بود و نبود امکانات دنیایی ذهن او را مشغول نمی کند، با حوادث دنیا هم همین گونه برخورد می کند، محرومیت های آن هم به اندازه خود دنیا محرومیت است. اصلاً چیزی نیست که اسم آن را بتوان محرومیت گذارد. شما در یک شهری که به صورت غریبه بناست نصف روز بمانید، حالا اگر به جای کاخ در کوخ استراحت کردید، چقدر برایتان مشکل است؟ محرومیت های دنیایی از این هم کمتر است. ولی اگر از معنی زندگی دنیایی خود غافل شدیم و غریبه بودن خود را در این دنیا فراموش کردیم، چه می شود؟ ببینید چه می شود.
شما ببینید الآن در این زمانه که اکثر مردم از معنی زندگی زمینی خود غافل اند، وقتی یک جوان شغل ندارد یا شغل مناسب ندارد، احساس می کند اصلاً دیگر بودن ندارد، هیچ چیزی برای خود قائل نیست. در حالی که این یک نوع بیماری است، چون نمی تواند جای برخورداری از دنیا و یا محرومیت از دنیا را در کل زندگی خود معنی کند.
چو آن کرمی که در پیله نهان است
زمین و آسمان او، همان است
انسان اگر معنی بودن در دنیا را درست نبیند، با برخورداری از دنیا مغرور می گردد، و با محرومیت از دنیا مأیوس می شود. در حالی که با این نحوه تفکر نه آن داشتن ها به دردش خواهد خورد، و نه آن نداشتن ها برایش سودی خواهد داشت. ولی اگر با درست فهمیدن زندگی دنیایی بیدار می شد و می دید که کل دنیا نسبت به حیات ابدی نصف روز و یا یک روز بیشتر نیست، داشتن ها و نداشتن ها او را به زحمت نمی انداخت. خدا می داند چه داشتن هایی است که موجب ضررهای بزرگ تر شده، ولی مردم عکس این را می پندارند. به همین جهت در آخر آیه فرمود: «قَلیلاً ما تَـشْکروُن» چقدر کم اند آن هایی که بتوانند شکر این بودن موقت زمینی را درست اداء کنند. چون شکر یعنی «کشف مُنْعِم در نعمت»، یعنی نعمت دهنده را در نعمت، ببینیم که بر اساس چه حکمت و مصلحتی ما را در این شرایط قرار داده است و این شرایط را به گونه ای که او می خواهد مورد استفاده قرار دهیم.
----------------------------------------------
[1] - سوره مؤمنون، آیه112.
[2] - سوره مؤمنون، آیه113.
افزودن دیدگاه جدید