رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
استاد اصغر طاهرزاده؛

آیا جنگ انسان با شیطان جنگی است نابرابر؟

تاریخ انتشار:
«عِبادی»، یعنی بنده های من در تیررس شیطان نیستند، پس اگر انسان متوجّه شود «ربّ» دارد و توجّه اش به ربّ واقعی اش باشد، از همة نقشه های شیطان با آن همه گستردگی که دارد، آزاد می شود؛
رمز نجات از تسلط شیطان

ممکن است سؤال شود که دشمنی و جنگ شیطان با انسان در یک رابطة نابرابر واقع است؛ چراکه دشمن انسان، یعنی شیطان به انواع توانایی ها مسلّح است ولی انسان در چنین شرایطی نیست، چون شیطان هم می تواند از پشت به انسان حمله کند و هم دیده نشود، در حالی که او ما را می بیند، از طرفی انگیزه ها و میل هایی در ما قرار داده شده است که به راحتی می شود عامل تحریک شیطان قرار گیرد. حال این چه جنگی است که خداوند دشمن ما را این اندازه مسلّط و توانا کرده و ما را دست بسته و بدون سلاح در اختیار او قرار داده است؟!

حضرت حق در واقع در آیة فوق ما را متوجّه یک قاعده ای می نماید که اگر در آن دقّت کنیم اصلاً این اشکالات به هیچ وجه برای ما پدید نخواهد آمد. می فرماید: «عِبادی»، یعنی بنده های من در تیررس شیطان نیستند، پس اگر انسان متوجّه شود «ربّ» دارد و توجّه اش به ربّ واقعی اش باشد، از همة نقشه های شیطان با آن همه گستردگی که دارد، آزاد می شود؛ چراکه در آن حالت، همة هدفش حفظ آداب بندگی می شود. همة نجات خود را در بندگی حق می جوید و به راحتی مسیر زندگی اش طی می شود، چون مواظب است بندش که قصّة بندگی او با خدا است، پاره نشود. به گفته حافظ:

گدای  کوه  توازهشت خُلدمستغنی است
اسیر بند توازهردو عالم آزاد است

چون اوّلاً؛ متوجّه شده نیازش در کجا برآورده می شود و لذا گدای همان جا شده است. ثانیاً؛ بندِ بندگی و اسیری خود را درست وصل کرده است، حالا که می داند باید بندِ به جایی باشد، بندة حق شده است و لذا در چنین شرایطی از همة وسوسه های شیطان آزاد است و شیطان نمی تواند او را گرفتار کند و بندی برای او بتراشد و در نتیجه به پروردگارش می گوید:

تا به دامانِ تو، ما دست تولّی زده ایم
به تَوَلاّی تو بر هر دو جهان پا زده ایم

چون وقتی دید باید تولّی و توجّه قلبی خود را به خدا بیندازد، دیگر دنیا برایش ارزشمند نیست که شیطان بخواهد با توجّه دادن او به دنیا هدف او را تغییر دهد، بستة کمند حق شده است. می گوید:

خلاص حافظ از آن زلفِ تابدار مباد
که بستگانِ کمند تو رستگارانند

اوّل رسیده است به این که باید بسته به کمندی شود تا رستگار گردد، بعد ربّ خود را درست پیدا کرده و خود را به کمند ربّ خود بسته است. فرمود: «اِنَّ عِبادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ»؛ پس هر کس بنده خدا شد، از تسلّط شیطان آزاد است و به راحتی بندگی خدا را طی می کند، چون بندگی سخت نیست، ریاست سخت است. اگر هم می بینید در دینداری در زحمت هستید، چون اصل را تماماً در بندگی نگذاشته اید و لذا راه های شیطان در زندگی مان باز است و دائم باید تلاش کنیم شیطانِ آمده را بیرون کنیم. ولی یک وقت طوری زندگی را برای خود پذیرفته ایم که شیطان نمی تواند ما را متوجّه قسمت هایی از آن بکند. وقتی کسی رسید به این که «ربّ» دارد و ربّ او هم ربّ العالمین است و همة عالم در قبضة اوست، دیگر شیطان نمی تواند چنین کسی را از آبرو و آینده و نان و آب بترساند و لذا تمام فکر و ذکرش مشغول بندگی حق می گردد و می داند که ربّ دارد. در روایت داریم: «بهترین عبادت این است که به آنچه دارید راضی باشید»؛ نفرمود بهترین عبادت، سجده و رکوع است، نتیجة همة این عبادت  ها بعد از آن است که به آن چه از خدا رسیده، راضی باشیم. این که به آنچه خدا داده است راضی باشیم، عبادت است؛ پس بعضی ها می توانند همواره در عبادت باشند. اگر انسان به این بصیرت رسید که آنچه از طرف خدا رسیده است، پذیرفتنی است؛ در واقع رسیده است که هر چه ربّ من برایم مقدّر کرده است برای من خیر است.
موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا