عالَم در خدمت انسان
بعد در ادامة آن در سوره بقره آیه 29، خداوند خود را معرفی می کند و می فرماید: «هَوَ الَّذی خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوَّیهُنَّ سَبْعَ سَمَواتٍ، وَ هُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیــمٌ»
او خدایی است که کلّ آنچه در زمین است را برای شما آفرید، سپس بر آسمان، حاکمیت خود را اِعمال کرد و هفت آسمان را به اعتدال کشاند، و او به هر چیزی آگاه است.
شما به خدایی دارید کفر می ورزید که اوّلاً: خلقت هستی در قبضه اوست، ثانیاً: «هَوَ الَّذی خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الأرْضِ جَمیعاً» آسمان و زمین را برای شما آفریده است. آن وقت در مهد آسمان و زمین که برایتان آفریده است، آیا کفر ورزیدن منطقی است و یا برعکس، باید با پذیرفتن دستورات دین با نظام هستی هماهنگ شوید و به مقصد برسید؟
در واقع می فرماید در نظام تکوین، یعنی در نظام هستی، شرایط پروریدن شما را اراده کرده ام و در نظام تشریع، یعنی از طریق نبوت که باید با اختیار خود آن را انتخاب کنید، شرایط اصلاح شما را تشریع نموده ام، حالا چه شده است که به شریعت پشت کرده اید؟ به عنوان مثال: ما برای کسی خانه ای می سازیم که برود در آن جا به نحوة صحیح و به کمک قواعد و احکام مطمئن زندگی کند، حالا که خانه ساخته شد، اگر نرود در آن خانه زندگی کند، بلکه بیاید بیرون از خانه، بنشیند و زار زار گریه کند که چرا مشکل دارم. می گوییم این خانه را برای تو ساختیم که در آن زندگی کنی و از این مشکلات آزاد شوی، خودت با رعایت قواعد حضور در این خانه، با اراده و انتخاب خود از این مشکلات رهایی یابی، چرا از این خانه استفاده نمی کنی و یا چرا قواعد حضور در این خانه را رعایت نمی کنی؟ چنین کسی مثل انسانی است که در نظام الهی، خود را به معنی تشریعی - و نه تکوینی- از متن خلقتِ خود و خلقت عالَم، خارج کرده است، یعنی در نظام هستی، برخلاف اراده تشریعی خداوند اراده کرده است. قرآن می فرماید: این خدایی که ما می گوییم چرا به او کفر می ورزید، خدایی است که «خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً»؛ همة آنچه را در زمین است برای شما آفرید تا به مقاصد عالیه برسید، حالا چرا زمین و زندگی زمینی که باید وسیله کمال شما باشد، مقصد شما شده است، مگر شما زمینی بوده اید که این چنین زمین را چسبیده اید؟
چنانچه در این آیه دقت کنید، متوجه اهمیت بحث «خَلَقَ لَکم» می شوید که می گوید، آسمان و زمین را برای شما آفریدم. چون بعد از این که می فرماید: «خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً» می فرماید: «ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوَّیهُنَّ سَبْعَ سَمَواتٍ»، سپس به آسمان پرداخت، یعنی آسمان ها را برای شما متعادل کرد. حالا اگر در متن آسمان و زمین که برای تو آفریده است کفر بورزی و از آن استفاده نکنی - در حالی که تو برای آسمان و زمین نیستی، بلکه آسمان و زمین برای توست- ببین چه خطای بزرگی کرده ای! اگر کسی دوچرخه اش را به عنوان وسیله ببیند، به وسیله آن می خواهد به جایی برسد، ولی اگر او برای دوچرخه باشد، می خواهد دوچرخه را به جایی برساند، آن وقت دوچرخه را زینت می کند و مشغول آن می شود. عده ای از افراد آجر و سیمانِ طبیعت را به جایی می رسانند، عده ای آسمان و زمین را در خدمت خود قرار می دهند تا به جایی برسند.
با جمله «خَلَقَ لَکم» می فرماید: ای آدم مواظب باش در زمین معنی خودت را گم نکنی، که آسمان و زمین برای توست. حالا اگر شما به این شکل موضع گیری کنید که جهان برای شماست، دیگر چطور راضی خواهید شد که شما برای این آجر و سیمان و فرش باشید؟ دیگر ما حاضر نیستیم در اختیار آن ها قرار گیریم، بلکه آن ها را در اختیار اهداف بلند خود قرار می دهیم و مواظب هستیم این دنیا، هدف ما نشود، وگرنه تفسیر صحیحی که باید از خود داشته باشیم را، فراموش کرده ایم. اگر دنیا در خدمت ما باشد، ما دیگر به جای این که دنیا را بخواهیم، از طریق استفاده از دنیا، غیر دنیا را می خواهیم.
اگر دنیا را بخواهیم، دنیا در خدمت ما نیست، ما در خدمت دنیا هستیم. اگر دائماً دنیا را برای خود آرایش دادیم، همان بلایی می شود که غرب از طریق رنسانس، با پشت کردن به دین، برای خود به وجود آورد. تمدن غرب یعنی دنیا مقصد و مقصود انسان شد، و این جاست که آیه 29 سوره بقره ما را متذکر می شود که ای انسان ها! حواستان کجاست؟ «خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ»؛ خداوند همة آنچه در زمین است را برای شما خلق، سپس با احاطه بر آسمان، نظام عالم را برای شما آماده کرد.
در این جا سخنان علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» را ابتدا در تفسیر آیة فوق بیان می کنیم و سپس حول آن عرایضی مطرح خواهد شد.
خداوند خطاب به آدم فرمود: «و شما را جانشین خود در زمین قرار دادم و ملائکه را به سجده بر شما وادار نمودم، و خلاصه ای انسان! شأن تو با این سعة وجودی و این شرایط رشدی که برایت فراهم شد، شأن کفر ورزیدن نیست و نبود».[1]
حال بعد از این که متوجه شدید خداوند به آسمان هم پرداخت، تا زمین را تدبیر کند و زمین هم برای انسان است، می خواهد در آیات بعدی فلسفه وجودی انسان را در زمین مطرح بفرماید و موضوع را از این جا شروع کند که:
«وَ اِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَةً»، که بحث آن خواهد آمد.
---------------------------------------------------
[1]- عزیزان عنایت داشته باشند که سعی شده است خلاصه و لُبّ سخن علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» در این آیه و آیات بعدی ارائه گردد.
افزودن دیدگاه جدید