حکمت وجود شیطان
حالا شیطان و بالتّبع آن جهنّم، خوب است در عالم باشد، یا نه؟ با مقدّماتی که گفته شد، می گوییم: آیا جهانِ بی شیطان، جهان خوبی است یا جهان بدی است؟ دنیای بی شیطان و بی وسوسه، مثل قیامتِ بی جهنّم است. مسلّم قیامت بی جهنّم عدل نیست، پس جهان ِبی شیطان هم حکمت نیست، اگر در این جهان زندگی انسان ها به سوی کمال نباشد جهان لغوی است. حتی اگر جهانی باشد بدون انسان، یعنی در آن جهان، مغزی و مخی نباشد، جهان کاملی نیست، اگر فقط کوه و دشت داشته باشد که «لَوْلاک، لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاک»[1]؛ در آن معنی نمی دهد تا خداوند بگوید: ای پیامبر! اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمی کردیم. جهان باید انسان داشته باشد، چراکه محور جهان برای ظهور انسان است. حالا اگر انسان به عنوان موجود مختار هیچ تکلیف و وسوسه ای در مقابلش نباشد به طور کلّی لغو خواهد بود، یعنی همین طور بدون هیچ جهت گیری و تکلیفی انسان را خلق کرده باشند، که چنین کاری حکیمانه نیست و مسلّم خدای حکیم چنین کاری نخواهد کرد، پس انسان باید جهت و کمال داشته باشد. و کمال انسان وقتی محقق می شود که بتواند بدی بکند و یا نکند، شرایط طوری باشد که زمینة بدشدن در آن باشد تا با دوری از بدی خوبی کند و این عمل برایش کمال و سربلندی حساب شود. حال اگر کمال باید برای انسان باشد، کمال بدون وسوسه معنا نمی دهد، حتماً باید وسوسه باشد، و اینجاست که می توان نتیجه گرفت، جهانِ بدون شیطان، جهان حکیمانه نیست.
علامه«رحمة الله علیه» می فرمایند:
«وجود شیطان در مجموعه نظام آفرینش خیر است. شیطان خودش به موجب نافرمانی و عصیانی که کرده، مرتکب گناه شده است و اما وسوسه ای که می کند نه موجب جبر است و نه مانع تکامل کسی می شود، بلکه با میل خود مأموریتی را انجام می دهد که عملاً لازمة نظام اَحسن است، مثل وجود جهنّم که در مجموعة نظام خیر است و عالَمی که جهنّم نداشته باشد، ناقص است. جهنّم مانند بهشت در جمع نظام آفرینش از برکات الهی است و بسیاری را از گناه بازمی دارد و ظالمان را هم به سزایشان می رساند».
پس باید عنایت داشته باشید که چند نکته با همدیگر خلط نشود، یکی این که جهنّم برای ما بد است و ما باید نهایت تلاش خود را بکنیم تا جهنّم نرویم، دوم این که اگر جهنّم را نسبت به بهشت بسنجیم، شرّ است، ولی وقتی در مجموعة نظام بخواهیم جایگاه او را بررسی کنیم، وجودش خیر است و باید باشد. سوم این که وسوسة شیطان نسبت به روح و فطرت انسان ها بد است، اما نسبت به موجودیتش در جهان، بد نیست، با همین وسوسه ها است که انسان می تواند جهاداکبرش را عملی کند.
علامه«رحمة الله علیه» می فرمایند:
«آنچه منسوب به خداست، یعنی جنبة هستی اشیاء، هستی فرشته ها و هستی شیطان، همگی خیر است، مثل انگور، که همین انگور بودن آن خیر است، حال اگر شراب شود، نسبت به انسان شرّ است و اگر سرکه شود، نسبت به انسان خیر است، ولی خود انگور نسبت به خودش همین طور خوب است که هست، جنبة وجودی اش که همان جنبة منسوب به خداست، خیر است و جنبه ای از آن که نسبت به ما پیش می آید هم که مربوط به موضعگیری ما است».
افزودن دیدگاه جدید