هبوط، مقدمه رسیدن به بهشت حقیقی
علامه«رحمة الله علیه» با استفاده از آیات مطرح شده، باب دقیقی را باز کرده اند، می فرمایند:
«راستی اگر چه آدم به خود ستم کرد و خود را به زندگی دنیایی که همراه با سختی و تعب است افکند، و درست است که اگر در این زمین باقی بماند - و افق روح خود را به بالاتر از آن متوجه نکند- هلاک می شود. ولی به نظر شما اگر به همان سعادت اولی برگردد، باز به همان اول کار و همراه با آن خطرات و لغزش ها برنگشته و به واقع از پرتگاه رهیده است؟ یا این که باید در همین زمین با عمل و عقیده خود مسیری از سعادت را بپیماید و جاده و منزلی را طی کند که سعادت ابدی و حقیقی در آن باشد تا هرلحظه خطر سقوط او را تهدید نکند؟ اگر پدر بشر همراه با مادرش بر زمین نمی آمدند، چه موقع می توانستند متوجه فقر و قصور خود شوند؟ و چگونه بدون برخورد با سختی و رنجِ زندگی زمینی به جوار رب العالمین در بهشت جاودان جای می گرفتند؟ این توبه همان است که وسیله ای شد تا راه هدایت برای بشر بسته نشود و همواره بتواند در مسیر خود قرار گیرد و منزل اصلی خود را با آب توبه شستشو دهد تا آنگاه که در آن جای می گیرد معذّب نباشد و لذا سنت توبه در هستی جاری گشت و آدم آن را دریافت و در همین راستا در هر عصری، دینی برای بشر تشریع شد».
پس این که ما در بهشت بودیم و به شجره نزدیک شدیم و از بهشت خارج شدیم. خوب بود یا بد؟ سؤالی است که باید بر روی آن تأمل کرد و نمی شود سریعاً جواب داد. راستی اگر ما در زمین برای خودمان بهشت ابدی خود را نسازیم، آیا آن بهشت اولیه می توانست سرمایة ما باشد؟ در حالی که ما آن را با اعمال خود نساختیم و به کمک انتخاب های خود به دست نیاوردیم. آن بهشتی که به آدم دادند در اثر فعالیت نبود، در حالی که بهشتی را که بعداً به اولیاء و انبیاء و مؤمنین می دهند، در اثر فعالیتی است که می کنند و لذا فرمود: «کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ رَهینَةٌ»؛[1] هرکس در رهن آن چیزی قرار می گیرد که خودش با تلاش به دست آورده است. باز در قرآن در رابطه با بهشت و نعم آن می فرماید: «جَزاءً بِمَا کانوا یعْمَلُون»،[2] پاداشی است بر مبنای آنچه عمل می کردند. یا در مورد جهنم و عذاب آن می فرماید: «فَذُوقُوا الْعَذابَ بِمَا کنْتُمْ تَکسِبُون»؛[3] آنچه در قیامت با آن روبه رو می شوید همانی است که عمل کرده اید و همانی است که به دست آورده اید. پس با توجه به این نکته اگر انسان برگردد به بهشتی که از آن بیرون آمده است ضرر کرده است. چون احتمال دوباره فرو افتادن از آن و خارج شدن از آن هست، زیرا آن بهشت را خودش کسب نکرده بود تا جزء شخصیت انسان شود. از طرفی شما از آدمیت که خارج نمی شوید، پس دوباره نزدیکی به شجره ممنوعه و در نتیجه هبوط برای همه محقق می شود.
با توجه به این نکته می توان گفت بهشت واقعی آن است که در آن دائماً به سقوط تهدید نشویم، در نتیجه به آن بهشت که از آن هبوط کردیم، نمی خواهیم برگردیم. ما بهشتی را می خواهیم که خطر سقوط و هبوط در آن نباشد. خداوند ما را آورد برزمین تا با دعوت به دینداری آن بهشتی را که سقوط در آن نیست برایمان تهیه کند. این است که علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» می فرمایند: زندگی زمینی باعث می شود که از طریق شریعت خدا، ضعف ها و نقص های انسان مشخص شود و همت کند آنها را مرتفع نماید، چرا که زندگی خوب آن زندگی است که نقص ها و ضعف ها در آن معلوم شود و ما آنها را برطرف کنیم. مثل معلم خوبی که سعی می کند دانش آموزان را متوجه ضعف هایی کند که مانع آینده سعادتمند آن ها است، زندگی زمینی قصور و ضعف های انسان را به او نشان می دهد. مثلاً به انسان نشان می دهد که حسود یا خودخواه و یا متکبر است و شریعت الهی او را متذکر می شود که فکری برای آن ضعف ها بکن. این دیگر دست خود آدم است که بخواهد فکری بکند یا نکند. اگر بخواهد برای این ضعف هایش فکری بکند، شریعت را فرستادند که بتواند آن ها را جبران نماید. برای همین هم می بینید اگر عده ای ضعف های خود را پسندیدند و نخواستند آنها را برطرف کنند، اگر همه پیامبران هم بیایند، کاری از پیش نمی برند. آری اگر کسی در زندگی زمینی اش متوجه ضعف هایش شد و دست به دامن شریعت الهی زد تا آن ضعف ها را برطرف کند، صلاحیت هم جواری با رب العالمین را پیدا خواهد کرد. پس اصل زندگی زمینی، زندگی خوبی است. البته اگر هدفش مشخص باشد. الآن شما ببینید چه کسانی روی این زمین و در گیر و دار زندگی زمینی اذیت نمی شوند، آیا جز آنهایی اند که روی زمین بر اساس شریعت الهی زندگی می کنند و می دانند چرا روی زمین آمده اند و چه کار باید بکنند؟ خلیفة عباسی با آن همه تنگناهایی که برای امام کاظم(علیه السلام) ایجاد کرد، نتوانست امام(علیه السلام) را از کمالی که به دنبال آن بودند، محروم نماید. آری ما اذیت شدیم که اماممان را زندانی کردند، ولی امام در آن خلوت تنهایی به عبادتشان رسیدند و خوب می دانند که کسی به واقع نمی تواند به انسان مؤمن صدمه ای بزند. آیا امام(علیه السلام) آن مدتی که در زندان بودند، بیکاربودند؟ یابرعکس؛ بسیاری از کسانی که خیلی کار دارند در عین آزادی از زندان، بیکار هستند. چون امام(علیه السلام) می فهمند برای چه آمده اند در این دنیا. پس هیچ وقت مشکلی برایشان پیش نمی آید.
کسی که معنی حیات زمینی را بیابد، بودن در این دنیا به خودی خود برایش مشکل نیست، بلکه از طریق دین خدا، زندگی در این دنیا برایش شرایط ساختن بهشت ابدی خواهد بود.
--------------------------------------------
[1] - سوره مدثر، آیه38.
[2] - سوره واقعه، آیه24.
[3] - سوره اعراف، آیه39.
افزودن دیدگاه جدید