181. آیه
قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا
گفت:
پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پیری تمام سرم را فراگرفته و من هرگز در دعای تو از اجابت محروم نمیشدم. (4 / مریم)
شرح آیه از تفسیر نمونه
«زکریّا» فراگیری پیری و سفیدی تمام موی سرش را، به شعلهور شدن آتش و درخشندگی آن و خاکستر سفیدی که بر جای میگذارد، تشبیه کرده است و این تشبیهی است بسیار رسا و زیبا. سپس میافزاید:
(وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا) تو همواره در گذشته مرا به اجابت دعاهایم عادت دادی و هیچگاه محرومم نساختهای، اکنون که پیر و ناتوان شدهام، سزاوارترم که دعایم را اجابت فرمایی و نومید بازنگردانی. در حقیقت «شقاوت» در اینجا به معنی تعب و رنج است، یعنی من هرگز در خواستههایم از تو به زحمت و مشقت نمیافتادم، چرا که به سرعت مورد قبول تو واقع میگشت.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«وَهَن»: سستی. «اِشْتِعال»: شعلهور شدن؛ و تعبیر آیه شریفه از زیباترین تعبیرها میباشد و منظور این است که، آفت پیری به سان شعله آتش، موهای سرم را فراگرفته است. «دُعاء»: نیایش و درخواست نیاز.
هنگامی که روی نیاز به بارگاه آن بینیاز آورد و گفت:
قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی
پروردگارا، استخوانهایم سست گردید،
وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً
و شعله پیری همه موهای سرم را فرا گرفته و سپید ساخته است.
روشن است که وقتی استخوانها که ستون بدن و اسکلت آن را میسازند، با آن همه صلابت و استحکام، سست گردند، دیگر تکلیف گوشت و رگ و اعصاب و دیگر بافتها روشن است.
به باور پارهای آن حضرت بدان جهت از سستی استخوان شکایت داشت که نیرو و پایداری بدنش رو به کاهش نهاده بود؛ و بدان دلیل از سپیدی موی سر شکوه میکرد، که سپیدی موی سر، پیک مرگ است و با نشستن آن بر سر و صورت ناگزیر باید آماده مرگ بود.
گفتنی است که زکریا در اندیشه وصف و معرّفی خویش نبود، بلکه این جملات را به منظور خشوع و خضوع در پیشگاه آفریدگار هستی بر زبان میآورد و در مقام بندگی و فروتنی بود.
وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا.
و من هرگز در دعای تو ای پروردگار من از اجابت و پذیرش خواستههایم، نومید و محروم نبودهام، چرا که تو هماره به من لطف و مهر داشته و دعاهایم را پذیرفتهای و اکنون نیز بر آن امید هستم که مرا ناامید نساخته و دعاهایم را پذیرا گردی.