180. آیه
ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا
این یادی است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش زکریا. (2 / مریم)
إِذْ نادی رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا
در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) خواند.(3 / مریم)
شرح آیه از تفسیر نمونه
این سؤال برای مفسران مطرح شده که «نادی» به معنی دعا با صدای بلند است در حالی که «خَفِیّ» به معنی آهسته و مخفی است و این دو با هم سازگار نیست، ولی با توجه به این نکته که «خَفِیّ» به معنی آهسته نیست، بلکه به معنی پنهان است، بنابراین ممکن است زکریا در خلوتگاه خود آنجا که کسی غیر از او حضور نداشته، خدا را با صدای بلند خوانده باشد و بعضی گفتهاند این تقاضای او در دل شب بوده است، آن گاه که مردم در خواب آرمیده بودند.(1) بعضی نیز جمله «فَخَرَجَ عَلی قَوْمِه مِنَ الْمِحْرابِ» (زکریا از محراب خود بیرون آمد و به سراغ قومش رفت) را که در آیات آینده خواهد آمد دلیل بر وقوع این دعا در خلوتگاه گرفتهاند.(2)
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
پس از حروف مورد بحث، اینک قرآن سرگذشت درسآموز زکریّا را آغاز میکند و میفرماید:
ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا.
این آیات، ترسیم کننده داستان گرامیداشت زکریا و پذیرفته شدن دعای او در بارگاه خداست.
او یکی از پیامبران خداست که به سوی بنیاسرائیل برانگیخته شد. آن بزرگوار ریشه و تبارش به هارون برادر موسی میرسید؛ وی تا دوران پیری و سالخوردگی از نعمت وجود فرزند محروم بود، به همین جهت دست دعا و نیایش به بارگاه خدا برداشت و آن بندهنواز دعای او را پذیرفت.
*****
1- «تفسیر قرطبی»، جلد 6، ذیل آیه مورد بحث.
2- «المیزان»، جلد 14، ذیل آیه.
پارهای در تفسیر آیه میگویند منظور این است که:
این آیات نشانگر داستان یادکِرد و گرامیداشتی است که خدا به وسیله رحمت و بخشایش خویش از بندهاش زکریا کرد.
از این آیه شریفه این نکته دریافت میگردد که دعا و نیایش در نهان زیبندهتر و به برآورده شدن و به هدف اجابت رسیدن نزدیکتر است.
در روایت است که:
خَیْرُ الدُّعاءِ الْخَفِیُّ وَ خَیْرُ الرِّزْقِ ما یَکْفی.(1)
بهترین دعا، دعا و نیایش در نهان است و زیبندهترین رزق و روزی، آن رزقی است که نیازهای انسان را بسنده باشد و او را بینیاز سازد.
برخی برآنند که دلیل دعای او در نهان این بود که از تقاضای فرزند در آن مرحله پیری و سالخوردگی خجالت میکشید و بیم آن داشت که مورد تمسخر قرار گیرد.
*****
1. اَلمُصَنَّف لابن ابی شَیْبَه، ج 13، ص 245؛ الطَبَری، 16، ص 82.