182. آیه
وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است، تو به قدرتت جانشینی به من ببخش.(5 / مریم)
یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا
که وارث من و آل یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده. (6 / مریم)
شرح آیه از تفسیر نمونه
سپس حاجت خود را چنین شرح میدهد: «پروردگارا! من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (ممکن است دست به فساد بیالایند) و همسرم نازا است، از نزد خودت ولی و جانشینی به من ببخش».
«جانشینی که از من ارث ببرد و همچنین وارث آل یعقوب باشد، پروردگارا این جانشین مرا مورد رضایت خود قرار ده».
«ارث» در اینجا مفهوم وسیعی دارد که هم ارث اموال را شامل میشود و هم ارث مقامات معنوی را، چرا که برای هر طرف قرائنی وجود دارد و با توجه به آیات قبل و بعد و مجموعه روایات، این تفسیر نزدیک به نظر میرسد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«مَوالی»: این واژه جمع «مَوْلی» است و منظور پسر عموها که تابع نسب هستند میباشد.
«ابن اَنْباری» در کتاب «مُشْکِلُ الْقُرآن» میگوید:
واژه «مَوْلی» در هشت مورد به کار میرود:
1 در مورد کسی که بردهای را آزاد میکند.
2 فردی که آزاد میگردد.
3 دوست.
4 سرپرست و سررشتهدار.
(صفحه 40)
5 پسر عمو.
6 همسایه.
7 داماد.
8 هم قسم و هم پیمان؛ و برای هر کدام نمونهای میآورد …
«عاقِر»: زن نازا و در مورد مرد، بیشتر «عقیم» به کار میرود، گرچه «عاقِر» نیز، گاه گفته میشود.
و در ادامه نیایش خویش افزود: وَ وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی
و من نگران آن هستم که پس از فرارسیدن مرگ، بستگان و نزدیکانم وارث من گردند و آنچه را برجای میماند تصاحب نمایند و آنگاه راه و رسم عادلانهام را زیر پا گذارند.
«ابن عبّاس» میگوید:
منظور از واژه «مَوالی»، خویشاوندان پدری و مادری و یا «کَلاله» است.
امّا به باور پارهای منظور از این واژه خویشاوندان پدری یا «عُصْبَه» میباشد، این دیدگاه از حضرت باقر علیهالسلام نیز روایت شده است.
برخی بر آنند که منظور عموها و عموزادگان میباشد.
و «جُبّائی» میگوید:
منظور از این واژه، عموهای آن بزرگوار بودند که از تبهکاران بنیاسرائیل به شمار میرفتند.
امّا به باور «کَلْبی» منظور وارثان قانونی او میباشند.
وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً و همسرم نازاست.
فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا. پس از نزد خویش فرزند و جانشینی به من ارزانی دار …
«جَعْل»: ساختن بناء، ایجاد تحوّل و دگرگونی، داوری، حکم کردن، فرمان دادن و به کاری وادار نمودن.
به باور «کَلْبی» و «مُقاتِل» منظور «یعقوب بن ماتان» برادر «عمران بن ماتان»، پدر «مریم» است.
امّا به باور «سُدی» منظور «یعقوب» فرزند «اسحاق» و نواده «ابراهیم» است، چرا که «زکریا» شوهر خاله «مریم» بود و نسب همسرش به «یعقوب» میرسید. و خود «زکریا» از فرزندان هارون بود و از این راه به «یعقوب» پیوند داشت.
«ابوصالح» در تفسیر آیه مورد بحث میگوید:
منظور «زکریا» این است که خدا به او فرزندی ارزانی دارد که ثروت او و رسالت خاندان «یعقوب» را به ارث برد.
اما حَسَن و مُجاهِد میگویند:
منظور این است که، خدا به او فرزندی ارزانی دارد که نبوّت و رسالت او و خاندان یعقوب را به ارث برد.
پیامبران و موضوع ارث گذاری
از دیدگاه دانشمندان، از آیه شریفه این نکته ظریف دریافت میگردد که پیامبران خدا، ثروت و دارایی خویش را به ارث میگذارند، نه رسالت و نبوّت را که یک مقام معنوی و گزینش الهی و آسمانی است؛ چرا که منظور از ارث بری و ارث گذاری در آیه مورد بحث ارثبری و ارث گذاریِ مال و ثروت است و نه نبوّت و علم و رسالت.
افزون بر دلالت آیه شریفه، مفهوم میراث نیز، انتقال مال و ثروت از میّت به بازماندگان قانونی اوست و به کار بردن آن در مورد دیگر مجازی است و نیاز به دلیل و برهان روشن و روشنگر دارد، به ویژه که «زکریا» در نیایش خویش افزود که:
وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا.
و اورا ای پروردگار من فرزندی پسندیده و شایسته کردار و فرمانبردار خویش قرار ده.
روشن است که اگر منظور ارثبری مقام رسالت و نبوّت باشد، این جمله بیهوده و بیمعنا خواهد بود؛ چرا که در آن صورت به سان این است که گفته شود: پروردگارا، برای ما پیامبری برانگیز و به او خرد و دانش و اخلاق شایسته ارزانی دار. آیا پیامبری را میتوان آراسته به خرد و دانش و اخلاق شایسته تصوّر نکرد؟
نکته دیگری که این دیدگاه را مورد تأیید قرار میدهد، این است که «زکریا» در دعای خویش تصریح میکند که او از آن بیم دارد که عموها و پسرعموهایش وارث او گردند و به خاطر این نگرانی از پروردگار خویش فرزندی میخواهد که وارث او گردد و مانع ارثبری بستگانش گردد؛ و روشن است که نگرانی و ترس او از بر باد رفتن ثروت و داراییاش بود نه رسالت و نبوّت، چرا که او خوب میدانست که مردم تبهکار به این مقام والا نخواهند رسید و در این مورد جایی برای نگرانی او نبود.
با این بیان، پیامبران ثروت و دارایی و ارزشهای دنیوی به ارث میگذارند و نه رسالت و نبوّت و طبیعی است که وارث ثروت آنان نیز بازماندگان قانونی آنان خواهند بود، نه دیگران.
آیا حضرت زکریّا بخیل بود؟
ممکن است پارهای بگویند:
در این صورت «زکریا» انسانی بخیل بوده است، چرا که خوش نمیداشت ثروت و نعمت خدا که به او ارزانی شده است به نزدیکانش برسد، آیا به راستی او چنین بود؟
* پاسخ
پاسخ این است که او انسانی آگاه و فرزانه و از همه ضد ارزشها از جمله بخل پیراسته و پاک بود. از آنجایی که عموها و عموزادگانش مردمی شایسته کردار نبودند، آن شخصیت فرزانه و خردمند نگران آن بود که ثروت و امکاناتش را در راه ظالمانه و نامشروع مصرف نمایند و آنها را وسیله بیداد و گناه سازند. و این نگرانی و آیندهنگری دلیل عظمت «زکریا» و اندیشههای والای اوست و آن زیبنده او نبود، چرا که در آن صورت به تبهکاران یاری رسانده بود.
گفتنی است که «زکریا» از خود آنان بیمناک نبود، بلکه از اخلاق و رفتار زشت و ظالمانه آنان بیم داشت؛ درست همان گونه که ترس از خدا یا روز رستاخیز، ترس از کیفر گناهان است.