188. آیه
یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ ءَاتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّا
ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوت بگیر و ما فرمان نبوت (و عقل کافی) در کودکی به او دادیم.(12 / مریم)
شرح آیه از تفسیر نمونه
معروف و مشهور در میان مفسران ایناست که منظور از «کِتاب» در اینجا «تورات» است، حتی ادعای اجماع و اتفاق در این زمینه کردهاند.(1) منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت آن است که با قاطعیت هر چه تمامتر و تصمیم راسخ و ارادهای آهنین کتاب آسمانی تورات و محتوای آن را اجرا کند و به تمام آن عمل نماید و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروی مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، بهره گیرد.اصولاً هیچ «کتاب» و «مکتبی» را بدون قوت و قدرت و قاطعیت پیروانش نمیتوان اجرا کرد، این درسی است برای همه مؤمنان و همه رهروان راه «اللّه». بعد از این دستور، به مواهب دهگانهای که خدا به یحیی داده بود و یا او به توفیق الهی کسب کرد، اشاره میکند.
کتاب آسمانی را با قوت و قدرت بگیر
کلمه «قوت» در جمله «یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ» همانگونه که اشاره کردیم معنی کاملاً وسیعی دارد و تمام قدرتهای مادی و معنوی، روحی و جسمی در آن جمع است و این خود بیانگر این حقیقت است که نگهداری آیین الهی و اسلام و قرآن با ضعف و سستی و ولنگاری و مسامحه، امکانپذیر نیست، بلکه باید در دژ نیرومند قدرت و قوت و قاطعیت قرار گیرد. گرچه مخاطب در اینجا «یحیی» است، ولی در مواردی دیگر از قرآن مجید نیز این تعبیر در مورد سایرین دیده میشود: در آیه 145 اعراف، موسی مأموریت پیدا میکند که تورات را با قوت بگیرد: «فَخُذْها بِقُوَّةٍ». و در آیه 63 و 93 بقره همین خطاب نسبت به تمام بنی اسرائیل دیده میشود: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ» که نشان میدهد این یک حکم عام برای همگان است، نه شخص یا اشخاص معینی. اتفاقا همین مفهوم با تعبیر دیگری در آیه 60 سوره انفال آمده است:
*****
1- به تفسیر «آلوسی» و تفسیر «قرطبی» ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود.
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ: آن چه از قدرت و قوت در توان شما است برای مرعوب ساختن دشمنان فراهم سازید». به هر حال این آیه پاسخی است به همه آنها که گمان میکنند از موضع ضعف میتوان کاری انجام داد و یا میخواهند با سازشکاری در همه شرایط مشکلات را حل کنند.
نبوت در خردسالی
درست است که دوران شکوفایی عقل انسان معمولاً حد و مرز خاصی دارد، ولی میدانیم همیشه در انسانها افراد استثنایی وجود داشتهاند، چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشردهتر کند و در سالهای کمتری خلاصه نماید، همانگونه که برای سخن گفتن معمولاً گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است، در حالی که میدانیم حضرت مسیح در همان روزهای نخستین زبان به سخن گشود، آن هم سخنی بسیار پرمحتوا که طبق روال عادی در شأن انسانهای بزرگسال بود، چنان که در تفسیر آیات آینده به خواست خدا خواهد آمد. از اینجا روشن میشود اشکالی که پارهای از افراد به بعضی از ائمه شیعه کردهاند که چرا بعضی از آنها در سنین کم به مقام امامت رسیدند، نادرست است. در روایتی از یکی از یاران امام جواد محمّد بن علی النقی به نام علی بن اسباط میخوانیم که میگوید:
به خدمت او رسیدم (در حالی که سن امام کم بود) من درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامی که به مصر باز میگردم کم و کیف مطلب را برای یاران نقل کنم، درست در همین هنگام که در چنین فکری بودم، آن حضرت نشست (گویی تمام فکر مرا خوانده بود) رو به سوی من کرد و گفت:
«ای علی بن اسباط خداوند کاری را که در مسأله امامت کرده، همانند کاری است که در نبوت کرده است، گاه میفرماید:
«وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا: ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت و عقل و درایت دادیم» و گاه درباره انسانها میفرماید:
«حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً …: هنگامی که انسان به حد بلوغ کامل عقل به چهل سال رسید …» بنابراین همانگونه که ممکن است خداوند حکمت را به انسانی در کودکی بدهد در قدرت او است که آن را در چهل سال بدهد.» (1) ضمنا این آیه پاسخ دندان شکنی است برای خردهگیرانی که میگویند علی نخستین کسی نبود که از میان مردان به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورد، چرا که در آن روز کودک ده ساله بود و ایمان کودک ده ساله پذیرفته نیست.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
سیمای پرشکوه «یحیی» در آیینه وحی
پس از ترسیم چگونگی ارزانی شدن «یحیی» به پدر و مادرش در آیات پیش، اینک قرآن از فرمان خدا به او خبر میدهد و در این مورد میفرماید:
یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ
خدا به او پیام داد که:
هان ای «یحیی»! این کتاب را با اقتداری تمام برگیر و به رساندن پیام خدا بپرداز.
به باور مفسّران در آغاز آیه خلاصهگویی شگفتی صورت گرفته است؛ چرا که منظور این است که:
ما سرانجام «یحیی» را به «زکریا» ارزانی داشتیم و به او خرد و اندیشهای بزرگ بخشیدیم، آنگاه به او فرمان دادیم که «تورات» را با نیرویی که به او دادهایم برگیرد.
به باور پارهای منظور این است که:
«تورات» را با آهنگ عمل به دستوراتش برگیر.
وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا.
«ابن عبّاس» میگوید:
«یحیی» در سه سالگی به مقام والای رسالت مفتخر گردید.
«عیّاشی» از «علی بن ساباط» آورده است که میگفت:
در راه «مصر» به «مدینه» بودم که به حضور حضرت جواد علیهالسلام شرفیاب شدم که آن گرانمایه عصرها و نسلها پنج ساله بود و من به دقّت به جمال دلآرا و رفتار و ویژگیهای او پرداختم تا هنگامی که به مصر رسیدم جمال و کمال او را برای دوستداران و دوستان او.
*****
1- «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 325.
آن حضرت نگاهی به من نمود و فرمود:
یا عَلِیُّ، اِنَّ اللّهَ قَدْ اَخَذَ فِی الاْءمامَةِ کَما اَخَذَ فِی النُّبُوَّةِ، قالَ: وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً.(1)
«علی بن ساباط»! خدا امامت راستین را به سان نبوّت و رسالت قرار داد و فرمود:
هنگامی که یوسف به سن رشد رسید و نیرو گرفت، به او دانش و فرزانگی ارزانی داشتیم.
و نیز میفرماید:
وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا (2)
و ما به «یحیی» در دوران کودکیاش فرزانگی و حکمت ارزانی داشتیم.
با این بیان فرزانگی و حکمت را که مقام والای رسالت و امامت است گاه به مرد چهل ساله ارزانی میدارد و گاه به کودک خردسال؛ چرا که هر دو از شایستگیهای لازم برخوردار گشتهاند.(3)
«مُجاهِد» میگوید:
منظور از واژه «حُکْم»، نیروی دریافت کتاب است تا از آن سود بزرگ ببرد.
و «مُعَمَّر» میگوید:
کودکان به «یحیی» گفتند:
اِذْهَبْ بِنا نَلْعَبْ؛ بیا تا بازی کنیم!
او پاسخ داد: ما برای بازی آفریده نشدهایم. از این رو خدا در مورد او فرمود:
ما به «یحیی» در دوران کودکیاش فرزانگی و حکمت ارزانی داشتیم. ما لِلَّعِبِ خُلِقْنا، فَاَنْزَلَ اللّهُ فیهِ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا.
*****
1. سوره یوسف، آیه 22.
2 سوره مریم، آیه 12.
3. اِرشاد مفید، ج 2، ص 293؛
بَصائِر الدّرجات، 258.