41. آیه (تأثیر ماندگار رفتار اعضاء خانواده بر یکدیگر)
قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ
بگو: آیا غیر خدا پروردگاری بطلبم، در حالی که او پروردگار همه چیز است و هیچکس جز برای خود عملی انجام نمیدهد و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمیشود، سپس بازگشت شما به سوی پروردگارتان است و شما را به آن چه در آن اختلاف داشتید، خبر خواهد داد.
(164 / انعام)
شرح آیه از تفسیر نمونه
گاهی ممکن است توهم شود که آیه فوق که دو اصل مسلم منطقی را که در تمام ادیان وجود داشته است، بیان میکند (یعنی هیچکس جز برای خود عملی انجام نمیدهد و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد) با پارهای از آیات دیگر قرآن و بعضی از روایات تطبیق نمیکند، زیرا مثلاً در آیه 25 سوره نحل میخوانیم:
«لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ: آنها در روز رستاخیز بار سنگین گناهان خویش را باید بر دوش بکشند و همچنین بار گناهان کسانی را که با بیخبری و جهل خود گمراه ساختند». اگر هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد، چگونه این گمراه کنندگان بار گناهان گمراهشدگان را نیز بر دوش میکشند؟ احادیث مربوط به «سنّت حسنه» و «سنّت سیّئه» که از طرق شیعه و اهل تسنن وارد شدهاست و مضمون آنها این است؛ اگر کسی سنت خوبی بر جای نهد، پاداش تمام کسانی را که به آن عمل میکنند، خواهد داشت (بدون آن که از پاداش خود آنها کاسته شود) و همچنین کسی که سنت بدی را برجای نهد، گناه کسانی که به آن عمل کنند، برای او نوشته میشود (بی آن که از گناهان آنها چیزی کاسته گردد)، (قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کانَ لَهُ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ اَنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْءٌ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کانَ عَلَیْهِ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ اَنْ یَنْقُصَ مِنْ اَوْزارِهِمْ شَیْءٌ)، نیز با مفهوم آیه مورد بحث سازگار نیست. ولی پاسخ این ایراد روشن است، زیرا آیه مورد بحث میگوید:
بیجهت و بدون ارتباط گناه کسی را بر دیگری نمینویسند، ولی آیات و روایاتی که اشاره شد، میگوید:
اگر انسان بنیانگذار عمل نیک و بد دیگری باشد و به اصطلاح از طریق «تسبیب» در انجام آن عمل دخالت داشته باشد، در نتایج آن شریک خواهد بود و در حقیقت عمل خود او محسوب میشود، زیرا پایه و اساس آن، به دست وی گذارده شده است.
توهم دیگری که از آیه مورد بحث ممکن است بشود، این است که آیه میگوید:
«عمل هر کس تنها به درد خود او میخورد» ، بنابراین کارهای خیری که به عنوان نیابت یا هدیه کردن ثواب برای اموات و مردگان و حتی گاهی برای افراد زنده انجام میگیرد، نمیتواند مفید به حال آنها بوده باشد، در حالی که در روایات فراوانی که از طرق شیعه و اهل تسنن از پیامبر صلی الله علیه و آله یا امامان اهل بیت علیهمالسلام به ما رسیده، میخوانیم که؛ اینگونه اعمال گاهی مفید و سودمند است، «نه تنها عمل فرزند برای پدر و مادر بلکه برای دیگران نیز نتیجهبخش است». به علاوه میدانیم پاداش اعمال بستگی به اثراتی دارد که از انجام کار خیر در روح و جان انسان به جای میماند و در تکامل و ترقی او مؤثر است، اما کسی که هیچ کار نیکی انجام نداده و حتی در مقدمات آن نیز دخالت نداشته است، چگونه ممکن است آن اثر روحی و معنوی را پیدا کند؟ بعضی این ایراد را بسیار با آب و تاب تعقیب میکنند و نه تنها افراد عادی بلکه پارهای از نویسندگان و مفسران مانند نویسنده «المَنار» نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته تا آن جا که بسیاری از احادیث و روایات مسلم را به دست فراموشی سپردهاند، ولی با توجه به دو نکته، پاسخ اینگونه ایرادها روشن میگردد.
1 درست است که عمل هر کس باعث تکامل خود او است و فلسفهها و نتایج و آثار واقعی اعمال نیک تنها عاید انجامدهنده آن عمل میشود، همانطور که «ورزش» و «تعلیم و تربیت» هر کس باعث «تقویت» و «تکامل» جسم و جان خود او است. ولی هنگامی که کسی برای دیگری عمل نیکی انجام میدهد، حتما به خاطر امتیاز و صفت نیکی است که در او بوده یا مربی خوب، یا شاگرد خوب یا دوست باصفا یا همسایه باوفا یا عالم خدمتگزار و یا مؤمن با حقیقتی بوده است و به هر حال حداقل نقطه روشنی در زندگی او وجود داشته که همان یک نقطه، جلب توجه دیگران را کرده و سبب شده که اعمال خیری برای او انجام دهند، بنابراین او در واقع نتیجه همان امتیاز و صفت برجسته و نقطه درخشان زندگی خود را میگیرد و به این ترتیب معمولاً انجام عمل خیر دیگران برای او نیز پرتوی از عمل یا نیّت خیر خود او است.
2 پاداشهایی که خداوند به افراد میدهد، بر دوگونه است؛ پاداشهایی که متناسب با وضع تکامل روحی و شایستگی افراد است یعنی به خاطر انجام عمل نیک، روح و جان آنها آن قدر اوج میگیرد و ترقی میکند که شایستگی زندگی در عوالم بهتر و بالاتر را پیدا میکنند و با بال و پری که از عقیده و اعمال نیک فراهم ساختهاند، بر اوج آسمان سعادت پرواز مینمایند، مسلما اینگونه آثار مخصوص شخص عملکننده است و قابل واگذاری به دیگری نیست. ولی از آن جا که هر کار نیکی اطاعت فرمان خدا است و شخص مطیع و فرمانبردار در برابر اطاعتی که کرده، استحقاق پاداشی دارد، میتواند این پاداش را به میل خود به دیگری هدیه کند. درست مثل این که استادی در یک رشته مهم و سازنده علمی در دانشگاه تدریس میکند، شک نیست که او با تدریس خود دو گونه نتیجه میگیرد، هم در پرتو تدریس در جنبههای علمی کاملتر و قویتر میشود و هم حقوقی دریافت میکند، نتیجه اول را بدون شک نمیتواند به دیگری اهداء کند و مخصوص خود او است، اما نتیجه دوم را میتواند به افراد مورد علاقهاش هدیه کند.
هدیه کردن ثواب اعمال در مورد اموات و گاهی در مورد زندگان نیز همینگونه است و به این ترتیب هرگونه ابهام از احادیثی که در این زمینه وارد شده، مرتفع میگردد. ولی باید توجه داشت که پاداشهایی که از این طریق به افراد میرسد، نمیتواند تمام سعادت آنها را تأمین کند، بلکه آثار کمتری خواهند داشت و پایه اصلی نجات انسان، همان ایمان عمل خود او است.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«رَبّ»: این واژه در اصل به مفهوم تدبیر امور نمودن و به کمال رساندن است، امّا هرگاه در مورد آفریدگار هستی به کار رود، منظور آن قدرت بیهمتایی است که تدبیر امور و تنظیم شؤون انسان و پدیدههای رنگارنگ به دست اوست.
«وِزْر»: بار گران.
آیا جز خدای یکتا را بجویم؟!
از دیدگاه گروهی از جمله «سعید بن جُبَیر» و «مُجاهِد» واژه «نسک» به مفهوم قربانی در مراسم حجّ و عمره است؛ امّا از دیدگاه «حَسَن» به مفهوم دین و آیین، و به نظر «جبّائی» به معنای عبادت و پرستش است. با این بیان منظور از آیه شریفه این است که:
ای پیامبر بگو: نماز و قربانی و زندگی و مرگ من برای خدا، پروردگار جهانیان است.
در آیه شریفه، نماز به پرستش خدا و اساسی ترین دستورات او پیوند خورده است؛ چرا که نماز گزار به هنگام تکبیر برای آغاز نماز، در برابر آفریدگارش سر تعظیم فرود میآورد و او را بزرگ میدارد و در نماز خویش آیاتی از قرآن را که انسان را به شایستگیها و ارزشهای والای انسانی فرا میخواند، تلاوت میکند، در رکوع نماز و در سجود آن، در برابر پروردگار هستی خضوع مینماید، و در تسبیح و ستایش خویش، خدا را از هر ضعف و نقص و ناتوانی پاک و پاکیزه میشمارد.
و نیز در آیه نماز را با اصل حیات و زندگی در کنار هم آورده است، در حالی که نماز کار پیامبر است و آفرینش حیات و بخشیدن زندگی شاهکار خداست. این پیوند بدان دلیل است که هر دو ساخته تدبیر شگرف اوست؛ امّا به باور «قاضی» منظور این است که نماز و قربانی، پرستش و عبادت خدا است، و مرگ و زندگی نیز در دست توانای او.
پارهای بر آنند که آیه شریفه بیانگر آن است که:
عبادت و پرستش من تنها برای خداست؛ چرا که همه اینها در پرتو هدایت اوست، و مرگ و زندگی من نیز برای اوست، چرا که به تدبیر و آفرینش او میباشد و پارهای نیز میگویند:
پیام این جمله که مرگ و زندگی من برای خدا میباشد، این است که کارهای پسندیدهای که مربوط به زندگی است، و نیز کارهایی چون وصیت و سفارش به کارهای شایسته و فرجام نیکوی زندگی که مربوط به مرگ است، همه و همه برای خداست.
به هر حال آیه شریفه به انسان هشدار میدهد که مباد زندگی و عمر گرانبها را برای شهوترانی و لذتجویی و گناه بخواهد و مرگ را برای سودرسانی به ورثه.
در آیه پیش در مورد توحیدگرایی و اخلاص پرشکوه پیامبر سخن رفت، اینک به آن حضرت دستور میرسد که:
ای پیامبر، در مورد بیهوده و پوچ بودن عملکرد شرکآلود شرکگریان به آنان بگو: آیا جز خدای یکتا پروردگاری را بجویم و بخوانم؟! در حالی که او پروردگار همه چیز است.
قُلْ اَغَیْرَ اللّهِ اَبْغی رَبّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شیْءٍ
منظور این است که آیا زیبنده است که پروردگاری جز خدای یکتا بجویم و او را بپرستم و از او راه رستگاری بخواهم؟! و آیا پرستش پروردگاری را که آفریدگار و تدبیرگر امور من و شؤون همه موجودات است رها کنم؟! راستی آیا هیچ خردی این کار ناپسندیده را میپذیرد؟!
وَلا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ اِلاّ عَلَیْها
و هر کسی کیفر عملکرد نادرست و نیز پاداش کارهای شایسته خویش را به دست میآورد، و نجات و گرفتاریش در گرو عملکرد خود او میباشد؛ شرکگرایی و بتپرستی شما نمیتواند برای من عذر و بهانهای باشد، و من باید خدای یکتا را بپرستم؛ چرا که در نگرش توحیدی، هر کس مسؤول کارهای خویش است.
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری
و کسی بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد و به جای دیگری کیفر نمیگردد.
به باور «زَجّاج» منظور این است که، کسی که دست به گناهی نیازیده، به کیفر گناه دیگران گرفتار نمیگردد؛ امّا به باور برخی، این آیه پاسخ شرکگرایان را میدهد؛ چرا که آنان به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله میگفتند:
تو راه و رسم خویش را رها ساز و از ما پیروی کن که اگر گناهی بود ما پاسخگو خواهیم شد.
جبرگرایان بر آنند که خدا کودک بیگناه را به خاطر عملکرد زشت و ظالمانه پدرش کیفر میکند؛ امّا آیه شریفه روشنگری میکند که هیچکس به گناه دیگری کیفر نخواهد شد.
ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ.
آنگاه بازگشت شما به سوی ماست، و خدا شما را از آنچه در موردش کشمکش مینمودید آگاه خواهد ساخت و شایسته کرداران از زشت کرداران شناخته خواهند شد.