116. «ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ ...
آیه
«ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدی کَیْدَ الْخائِنینَ»
ترجمه
این سخن را به خاطر آن گفتم تا بداند من در غیاب به او خیانت نکردم و خداوند مکر خائنان را رهبری نمیکند. (52 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در حقیقت (بنابراین که جمله بالا گفتار همسر عزیز مصر باشد همانگونه که ظاهر عبارت اقتضاء میکند) او برای اعتراف صریحش به پاکی یوسف و گنهکاری خویش دو دلیل اقامه میکند. نخست این که:
وجدانش و احتمالاً بقایای علاقهاش به یوسف، به او اجازه نمیدهد که بیش از این حق را بپوشاند و در غیاب او نسبت به این جوان پاکدامن خیانت کند و دیگر این که با گذشت زمان و دیدن درسهای عبرت، این حقیقت برای او آشکار شده است که خداوند حامی پاکان و نیکان است و هرگز از خائنان حمایت نمیکند، به همین دلیل پردههای زندگی رؤیایی دربار کم کم از جلو چشمان او کنار میرود و حقیقت زندگی را لمس میکند و مخصوصا با شکست در عشق که ضربهای بر غرور و شخصیت افسانهای او وارد کرد چشم واقعبینش بازتر شد و با این حال تعجبی نیست که چنان اعتراف صریحی بکند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«کَیْد»: نقشه کشیدن در نهان برای زیان وارد آوردن به دیگران.
در ادامه سخن در این مورد، قرآن شریف به گفتار یوسف باز میگردد و میفرماید:
ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ
این برگرداندن فرستاده شاه و بیرون نیامدن از زندان و درخواست تحقیق و رسیدگی عادلانه به آن پرونده دروغین و ساختگی و پیشنهاد احضار و بازجویی از زنان، به خاطر آن بود که شاه یا عزیز مصر بداند که من پشت سر او و در نهان هرگز در اندیشه خیانت به او نبودهام. این تفسیر از آیه شریفه، دیدگاه گروهی از مفسّران از جمله «حَسَن» ، «مُجاهِد» «قَتاده» و «ابو مُسلم» است.
وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدی کَیْدَ الْخائِنینَ.
و خدا مکر و نیرنگ خیانتکاران را به جایی نمیرساند.
گوینده همان گفتار، در ادامه سخن خویش افزود:
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ
و من نفس خویشتن را تبرئه نمیکنم؛ چرا که نفس سرکش آدمی او را بسیار به بدی و گناه فرمان میدهد.
به باور بیشتر مفسّران، این بیان نیز از یوسف است.
یادآوری میگردد که «الف و لام» در واژه «اَلنَّفْس» ممکن است برای جنس باشد، که همه نفسهای آدمیزادگان این گونهاند و یا ممکن است برای عهد باشد بدین معنا که:
نفس من این گونه است.
اِلاّ ما رَحِمَ رَبّی
مگر کسی که خدا به او مهر و رحمت آورد و به لطف خود او را از لغزش و گناه حفظ کند.
در این فراز «ما» را بیشتر مفسّران به معنای «من» گرفتهاند، همانگونه که در برخی آیات، از جمله: «ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ …» (1) به این معنا آمده است.
گفتنی است که آن کسانی که آیه شریفه را گفتار یوسف میدانند، بر این عقیدهاند که منظور آن حضرت از این بیان، کشش طبیعی و انسانی است، نه گناه و یا آهنگ آن؛ و منظور این است که:
من نفس خویشتن را از کشش طبیعی و تمایل بشری تبرئه نمیکنم و مدعی آن نیستم که بر اساس طبیعت خویش از گناه و لغزش دوری جستم، بلکه به مهر و لطف خداست که من در برابر وسوسهها و تمایلات و خواهشهای نفس، تزلزل ناپذیرم و اندیشه گناه نیز به دل راه نمیدهم.
اِنَّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ.
راستی که پروردگار من نسبت به بندگانش بسیار آمرزنده و مهربان است.
1. سوره نِساء، آیه 3.