251. آیه (خانههای یازدهگانهای که غذا خوردن از آنها مجاز است)
لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعاً أَوْ أَشْتاتاً فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
بر نابینا و افراد شل و بیمار گناهی نیست (که با شما هم غذا شوند) و بر شما نیز گناهی نیست که از خانههای خودتان (خانههای فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب میشود، بدون اجازه خاصی) غذا بخورید و همچنین خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان، یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا خانهای که کلیدش در اختیار شما است یا خانههای دوستانتان، بر شما گناهی نیست که به طور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید و هنگامی که داخل خانهای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتی از سوی خداوند، سلام و تحیتی پربرکت و پاکیزه، این گونه خداوند آیات را برای شما تبیین میکند، شاید اندیشه کنید. (61 / نور)
شرح آیه از تفسیر نمونه
طبق صریح بعضی از روایات، اهل مدینه قبل از این که اسلام را پذیرا شوند، افراد نابینا و شل و بیمار را از حضور بر سر سفره غذا منع میکردند و با آنها همغذا نمیشدند و از این کار نفرت داشتند. و به عکس بعد از ظهور اسلام گروهی غذای این گونه افراد را جدا میدادند نه به این علت که از همغذا شدن با آنها تنفر داشتند، بلکه به این دلیل که شاید اعمی غذای خوب را نبیند و آنها ببینند و بخورند و این برخلاف اخلاق است و همچنین در مورد افراد لنگ و بیمار که ممکن است در غذا خوردن عقب بمانند و افراد سالم پیشی بگیرند. به هر دلیل که بود، با آنها همغذا نمیشدند و روی همین جهت افراد اعمی و لنگ و بیمار نیز خود را کنار میکشیدند، چرا که ممکن بود مایه ناراحتی دیگران شوند و این عمل را برای خود گناه میدانستند. این موضوع را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که سؤال کردند، آیه فوق نازل شد و گفت:
هیچ مانعی ندارد که آنها با شما همغذا شوند. سپس قرآن مجید اضافه میکند:
«بر خود شما نیز گناهی نیست که از این خانهها بدون گرفتن اجازه غذا بخورید؛ خانههای خودتان» (منظور فرزندان یا همسران است که از آن تعبیر به خانه خود شده است) (وَ لا عَلی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ).
«یا خانههای پدرانتان» (أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ).
«یا خانههای مادرانتان» (أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ).
«یا خانههای برادرانتان» (أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ).
«یا خانههای خواهرانتان» (أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ).
«یا خانههای عموهایتان» (أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ).
«یا خانههای عمههایتان» (أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ).
«یا خانههای داییهایتان» (أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ).
«یا خانههای خالههایتان» (أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ).
«یا خانهای که کلیدش در اختیار شما است» (أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ).
«یا خانههای دوستانتان» (أَوْ صَدیقِکُمْ).
البته این حکم شرایط و توضیحاتی دارد بعد از پایان تفسیر آیه خواهد آمد. سپس ادامه میدهد: «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعاً أَوْ أَشْتاتاً». گویا جمعی از مسلمانان در آغاز اسلام از غذا خوردن تنهایی ابا داشتند و اگر کسی را برای همغذا شدن نمییافتند، مدتی گرسنه میماندند، قرآن به آنها تعلیم میدهد که غذا خوردن به صورت جمعی و فردی، هر دو مجاز است.(1) بعضی نیز گفتهاند که:
*****
1- «تفسیر تبیان»، ذیل آیه مورد بحث.
گروهی از عرب مقیّد بودند که غذای میهمان را به عنوان احترام جداگانه ببرند وخود با او همغذا نشوند (مبادا شرمنده یا مقیّد گردد) آیه این قیدها را برداشت و تعلیم داد که این یک سنت ستوده نیست.(1) بعضی دیگر گفتهاند که:
جمعی مقیّد بودند که اغنیاء با فقیران غذا نخورند و فاصله طبقاتی را حتی برسر سفره حفظ کنند، قرآن این سنت غلط و ظالمانه را با عبارت فوق نفی کرد.(2) مانعی ندارد که آیه ناظر به همه این امور باشد. سپس به یک دستور اخلاقی دیگر اشاره میکند که:
«هنگامی که وارد خانهای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتی از نزد خداوند، سلام و تحیتی پربرکت و پاکیزه» (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً …). در این که منظور از این «بُیُوت» (خانهها) چه خانههایی است، بعضی از مفسران آن را اشاره به خانههای یازدهگانه فوق میدانند و بعضی دیگر آن را مخصوص مساجد دانستهاند. ولی پیدا است که آیه مطلق است و همه خانهها را شامل میشود، اعم از خانههای یازدهگانهای که انسان برای صرف طعام وارد آن میشود و یا غیر آن از خانههای دوستان و خویشاوندان یا غیر آن ها، زیرا هیچ دلیلی بر تقیید مفهوم وسیع آیه نیست. و اما این که منظور از «سلام کردن بر خویشتن» چیست، باز در اینجا چند تفسیر دیده میشود. ما فکر میکنیم منافاتی در میان این تفسیرها نباشد، به هنگام ورود در هر خانهای باید سلام کرد، مؤمنان بر یکدیگر و اهل منزل بر یکدیگر و اگر هم کسی نباشد، سلام کردن بر خویشتن، چرا که همه اینها در حقیقت بازگشت به سلام بر خویش دارد. لذا در حدیثی از امام باقر میخوانیم هنگامی که از تفسیر این آیه سؤال کردند، در جواب فرمود:
«هُوَ تَسْلیمُ الرَّجُلِ عَلی اَهْلِ الْبَیْتِ حینَ یَدْخُلُ ثُمَّ یَرُدُّونَ عَلَیْهِ فَهُوَ سَلامُکُمْ عَلی اَنْفُسِکُمْ: منظور سلام کردن انسان بر اهل خانه است به هنگامی که وارد خانه میشود، آنها طبعا به او پاسخ میگویند و سلام را به خود او بازمیگردانند و این است سلام شما بر خودتان».(3) و باز از همان امام میخوانیم که فرمود:
«اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ بَیْتَهُ فَاِنْ کانَ فیهِ اَحَدٌ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ فیهِ اَحَدٌ فَلْیَقُلْ اَلسَّلامُ عَلَیْنا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا یَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً: هنگامی که کسی از شما وارد خانهاش میشود، اگر در آنجا کسی باشد، بر او سلام کند و اگر کسی نباشد، بگوید:
*****
1- «تفسیر تبیان»، ذیل آیه مورد بحث.
2- «تفسیر تبیان»، ذیل آیه مورد بحث.
3- «نورالثقلین»، جلد 3، صفحه 627.
سلام بر ما از سوی پروردگار ما، همانگونه که خداوند در قرآن فرموده: «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً»».(1)
آیا خوردن غذای دیگران مشروط به اجازه آنها نیست؟
چنان که در آیه فوق دیدیم خداوند اجازه داده است که انسان از خانههای بستگان نزدیک و بعضی از دوستان و مانند آنها که مجموعا یازده مورد میشود، غذا بخورد و در آیه اجازه گرفتن از آنها شرط نشده بود و مسلما مشروط به اجازه نیست، چون با وجود اجازه، از غذای هر کس میتوان خورد و این یازده گروه خصوصیّتی ندارد. ولی آیا احراز رضایت باطنی (به اصطلاح از طریق شاهد حال) به خاطر خصوصیت و نزدیکی که میان طرفین است، شرط میباشد؟ ظاهر اطلاق آیه این شرط را نیز نفی میکند، همین قدر که احتمال رضایت او باشد (و غالبا رضایت حاصل است) کافی میشمرد. ولی اگر وضع طرفین به صورتی درآمده که یقین به عدم رضایت داشته باشند، گرچه ظاهر آیه نیز از این نظر اطلاق دارد، اما بعید نیست که آیه از چنین صورتی منصرف باشد، به خصوص این که این گونه افراد نادر هستند و معمولاً اطلاقها شامل این گونه افراد نادر نمیشود. بنابراین آیه فوق در محدوده خاصی آیات و روایاتی را که تصرف در اموال دیگران را مشروط به احراز رضایت آنها کرده است، تخصیص میزند، ولی تکرار میکنیم این تخصیص در محدوده معینی است، یعنی غذا خوردن به مقدار نیاز، خالی از اسراف و تبذیر. آن چه در بالا ذکر شد، در میان فقهای ما مشهور است و قسمتی از آن نیز صریحا در روایات آمده است. در روایت معتبری از امام صادق میخوانیم هنگامی که از این آیه جمله «أَوْ صَدیقِکُمْ» از آن حضرت سؤال کردند، فرمود:
*****
1- «نورالثقلین»، جلد 3، صفحه 627.
«هُوَ وَ اللّهِ الرَّجُلُ یَدْخُلَ بَیْتَ صَدیقِه فَیَأْکُلُ بِغَیْرِ اِذْنِه: به خدا قسم منظور ایناست که انسان داخل خانه برادرش میشود و بدوناجازه غذا میخورد».(1) روایات متعدد دیگری نیز به همین مضمون نقل شده که در آنها آمده است، اذن گرفتن در این موارد شرط نیست. در مورد «عدم اِفْساد» (و عدم اسراف) نیز در بعضی از روایات تصریح شده است.(2) بعضی از فقهاء طعامهای نفیس و عالی که صاحبخانه احیانا برای خود یا میهمان محترمی و یا مواقع خاصی ذخیره کرده است، استثناء کردهاند و این استثناء به حکم انصراف آیه از این صورت بعید به نظر نمیرسد. برای کسب توضیحات بیشتر در این زمینه به جلد 36، کتاب «جواهر الکلام» مراجعه فرمایید.
منظور از «صَدیق» کیست؟
بدون شک صداقت و دوستی معنای وسیعی دارد و منظور از آن در اینجا مسلما دوستان خاص و نزدیک هستند که با یکدیگر رفت و آمد دارند و ارتباط میان آنها ایجاب میکند که به منزل یکدیگر بروند و از غذای هم بخورند، البته همانگونه که در اصل مسأله یادآور شدیم، در این گونه موارد احراز رضایت شرط نیست، همان اندازه که یقین به نارضایی نداشته باشد، کافی است. لذا بعضی از مفسران در ذیل این جمله گفتهاند:
منظور دوستی است که در دوستیش صادقانه با تو رفتار کند و بعضی دیگر گفتهاند:
دوستی است که ظاهر و باطنش با تو یکی است و ظاهرا همه اشاره به یک مطلب دارند. ضمنا از این تعبیر اجمالاً روشن میشود آنها که تا این اندازه در برابر دوستانشان گذشت ندارند، در واقع دوست نیستند. در اینجا مناسب است گسترش مفهوم دوستی و شرایط جامع آن راکه در حدیثی از امام صادق نقل شده، بشنویم، ایشان فرمودند:
«لا تَکُونُ الصَّداقَةُ اِلاّ بِحُدُودِها، فَمَنْ کانَتْ فیهِ هذِهِ الْحُدُودِ اَوْ شَیْءٌ مِنْها فَانْسِبْهُ اِلَی الصَّداقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فیهِ شَیْءٌ مِنْها فَلا تَنْسِبْهُ اِلی شَیْءٍ مِنَ الصَّداقِةِ؛ فَاَوَّلُها اَنْ تَکُونَ سَریرَتُهُ وَ عَلانِیَتُهُ لَکَ واحِدَةً، وَ الثّانی اَنْ یَری زَیْنَکَ زَیْنَةُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَةُ، وَالثّالَِثةُ اَنْ لا تُغَیِّرُهُ عَلَیْکَ وَ لایَةٌ وَ لامالٌ، وَ الرّابِعَةُ اَنْ لا تَمْنَعْکَ شَیْئا تَنالُهُ مَقْدُرَتُهُ، وَ الْخامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِهِ الْخِصالَ اَنْ لا یُسَلِّمُکَ عِنْدَ النَّکِباتِ:
1 و 2 - «وسائلالشیعه»، جلد 16، صفحه 434، حدیث 1 و 4.
دوستی جز با حدود و شرایطش امکانپذیر نیست، کسی که این حدود و شرایط یا بخشی از آن در او باشد، او را دوست بدان و کسی که هیچیک از این شرایط در او نیست، چیزی از دوستی در او نیست؛ نخستین شرط دوستی آن است که باطن و ظاهرش برای تو یکی باشد، دومین شرط این است که زینت و آبروی تو را زینت و آبروی خود بداند و عیب و زشتی تو را عیب و زشتی خود ببیند، سوم این است که مقام و مال، وضع او را نسبت به تو تغییر ندهد، چهارم این که آن چه را در قدرت دارد، از تو مضایقه ننماید و پنجم که جامع همه این صفات است، آن است که تو را به هنگام پشت کردن روزگار رها نکند».(1)
تفسیر «ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ»
در برخی از شأن نزولها آمده که در صدر اسلام وقتی مسلمانها به جهاد میرفتند، گاهی کلید خانه خود را به افراد از کار افتادهای که قادر بر جهاد نبودند، داده و حتی به آنها اجازه میدادند که از غذاهای موجود در خانه بخورند، اما آنها احیانا از ترس این که مبادا گناهی باشد، از خوردن امتناع میورزیدند. طبق این روایت منظور از «ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ» (خانههایی که مالک کلیدهای آن شدهاید) همین است.(2) ولی باتوجه به سایر گروههایی که در این آیه نام آنها برده شده، ظاهر این است که منظور از این جمله، کسانی است که کلید خانه خود را به خاطر ارتباط نزدیک و اعتماد، به دست دیگری میسپارند، ارتباط نزدیک میان این دو سبب شده که آنها نیز در ردیف بستگان و دوستان نزدیک باشند، خواه رسما وکیل بوده باشد یا نه.
سلام و تحیت
«تَحِیَّت» در اصل از ماده «حَیات» است و به معنی دعا کردن برای سلامت و حیات دیگری میباشد، خواه این دعا به صورت «سَلامٌ عَلَیْکُم» یا «اَلسَّلامُ عَلَیْنا» و یا مثلاً «حَیّاکَ اللّهُ» بوده باشد، ولی معمولاً هر نوع اظهار محبتی را که افراد در آغاز ملاقات نسبت به یکدیگر میکنند، «تحیّت» میگویند. منظور از «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً» این است که تحیّت را به نوعی با خدا ارتباط دهند، یعنی منظور از «سَلامٌ عَلَیْکُم» این باشد که «سلام خدا بر تو باد» یا «سلامتی تو را از خدا میخواهم»، چرا که از نظر یک فرد موحد هر گونه دعایی بالاخره به خدا بازمیگردد و از او تقاضا میشود و طبیعی است دعایی که چنین باشد، هم پربرکت (مُبارَک) و هم پاکیزه (طَیِّبَة) است.
*****
1- «اصول کافی»، جلد 2، صفحه 467.
2- «تفسیر قرطبی»، ذیل آیه مورد بحث.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
از این خانهها میتوان غذا خورد
در آیات پیش، از کسب اجازه برای وارد شدن به خانهها و حریم خصوصی مردم سخن رفت و مقرّرات آن بیان گردید؛ اینک در باره خانههایی که غذا خوردن از آنها روا شمرده شده است میفرماید:
لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَریضِ حَرَجٌ
بر نابینا و کسی که یک یا هر دو پای او لنگ است و کسی که دستخوش بیماری است گناهی نیست.
در تفسیر این فراز از آیه شریفه، دیدگاهها متفاوت است:
1 به باور پارهای، از جمله «ابن عبّاس»، منظور این است که بر شما گناهی نیست که با نابینا و لنگ و بیمار در کنار هم غذا بخورید و بر سر یک سفره بنشینید.
این بیان بدان جهت آمده است که در آن روزگاران، مردم از همغذا شدن با گروههای سه گانهای که نامشان آمد خودداری میکردند …
2 امّا به باور پارهای دیگر، هنگامی که مردم مسلمان به سوی میدان جهاد میشتافتند، اجازه میدادند که از خوردنیهایی که در خانههای آنهاست بخورند؛ امّا آنان از بهرهوری از آن غذاها خودداری میورزیدند و میگفتند:
چون صاحبان خانهها حضور ندارند، ما نه به آنها وارد میگردیم و نه از خوردنیهای آنها بهره میبریم؛ از این رو این آیه فرود آمد و فرمود:
هان ای مردم! اگر چیزی از این خانهها یا خانههای خویشاوندان خود بخورید، در این مورد بر شما گناهی نیست.
3 از دیدگاه برخی، از جمله «جُبّائی» منظور این است که:
بر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست که به سوی میدان جهاد نروند؛ با این بیان، فراز نخست آیه بیانگر واجب نبودن جهاد بر این سه گروه است و ادامه آیه شریفه سخن جداگانهای است که نکته دیگری را آغاز میکند.
4 امّا از دیدگاه «سعید بن جُبَیر» منظور، همغذا و همسفره شدن با افراد نابینا و لنگ و بیمار است؛ چرا که در آن روزگاران این گروههای سه گانه از همغذا شدن با انسانهای سالم خودداری میکردند و این بدان دلیل بود که مردم از همغذا شدن با آنان اظهار بیمیلی و نفرت میکردند؛ به همین جهت در مدینه رسم بر این بود که برای آنان سفره جداگانهای میگشودند و بدینسان آیه شریفه از این بیگانگی و تحقیر آنان هشدار داد و روشنگری فرمود که مردم با آنان هم غذا شوند.
5 «مُجاهِد» میگوید:
منظور این است که این گروههای سهگانه میتوانند از خانههایی که در آیه شریفه آمده است، غذا بخورند؛ و این آیه بدان جهت فرود آمد که گروهی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که دستخوش تهیدستی و کمبود موادّ غذایی میشدند، افراد نابینا و بیمار و لنگ را به خانههای پدران و مادران و نزدیکان خودشان میبردند تا خود را سیر کنند؛ امّا آنان از خوردن غذاهای آن خانهها خودداری مینمودند و میگفتند:
خوردن مال مردم نارواست؛ از این رو آیه شریفه به آنان روشنگری کرد که میتوانند از این خانهها غذا بخورند.
ٌ وَ لا عَلی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ
و نیز بر شما زنان و کودکان گناهی نیست که از خانه همسران و پدرانتان که خانه خودتان میباشد، بدون گرفتن اجازه غذا بخورید؛
أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ
و نیز از خانههای پدرانتان؛
أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ
یا خانههای مادرانتان؛
أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ
یا از خانههای برادرانتان؛
أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ
یا از خانههای خواهرانتان؛
أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ
یا از خانههای عموهایتان؛
أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ
یا از خانههای عمّههایتان؛
أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ
یا از خانههای داییهایتان؛
أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ
یا از خانههای خالههایتان؛
یادآوری میگردد که منظور از خانههای خودتان؛ «مِنْ بُیُوتِکُمْ» به باور پارهای، خانه همسر انسان میباشد؛ چرا که خانه زن نیز به سان خانه خود انسان میباشد؛ امّا به باور پارهای، منظور، خانه فرزندان میباشد.
و بدان جهت خانه فرزندان را، خانه پدر شمرده است که خود آنان نیز به سان دارایی و ثمره تلاش و زحمت پدر میباشند.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:
اَنْتَ وَ مالُکَ لاَِبیکَ.(1)
تو و دارایی و ثروتت از آن پدرت میباشی.
و نیز آوردهاند که فرمود:
اِنَّ اَطْیَبَ ما یَأْکُلُ الْمُؤْمِنُ کَسْبَهُ وَ اِنَّ وَلَدَهُ مِنْ کَسْبِهِ.(2)
*****
1. مُسْنَد احمد، ج 2، ص 415.
2. سُنَنتِرْمِذی، ج 3، ص 639/1358؛سُنَن نِسائی، ج 7، ص 241؛سُنَن ابن ماجَه، ج 2، ص 723 / 2137.
پاکیزهترین چیزی که انسان با ایمان از آن بهرهور میگردد رهآورد کسب و کار اوست و فرزند هم به نوعی جزو ثروت و رهاورد زندگی پدر و مادر است.
و بر این اساس است که خدا به هنگام نام بردن از خانه پدر و نزدیکان، از خانه فرزندان نام نبرد.
با این بیان، از آیه شریفه چنین دریافت میگردد که به انسان اجازه داده شده است که از خانه خویشاوندان نزدیک خود که بدانها اشاره رفت بدون اجازه از آنها غذا بخورد؛ این درست نظیر جریان کسی است که اگر وارد بوستان و یا باغی گردید و گرسنه بود و یا از چادر و گلّهای گذشت و تشنه بود، اجازه دارد تا از میوه باغ و یا از شیر آن گوسفند بهره برد؛ چرا که این اجازه را خدا بدان دلیل داده است که مردم در تنگنا قرار نگیرند و از تنگ نظری و پستی و فرومایگی در اخلاق برکنار بمانند.
«جُبّائی» میگوید:
آیه مورد بحث، با این آیه شریفه نسخ شده است که میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ … (1).
هان ای کسانی که ایمان آوردهاید! به اتاقهای خانه پیامبر صلی الله علیه و آله وارد نشوید؛ مگر آن که برای خوردن غذایی به شما اذن و اجازه داده شود؛ آن هم بیآنکه در انتظار آماده شدن آن غذا زودتر بروید و آنجا بنشینید …
و نیز به وسیله این بیان پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله که فرمود:
لا یَحِلُّ مالُ امْرِیءٍ مُسْلِمٍ اِلاّ بِطیبَةِ نَفْسٍ مِنْهُ.(2)
خوردن و بردن دارایی مسلمان جایز نیست جز این که با خشنودی خاطر و رضایت قلبی او باشد.
به هرحال روایات رسیده از امامان راستین در این مورد بیانگر آن است که انسان از خانهها و دارایی کسانی که به آنها اشاره رفت میتواند بدون اسرافکاری غذا بخورد و در این مورد نیاز به اجازه گرفتن از آنها نیست.
*****
1. سوره احزاب، آیه 53.
2. سُنَن بیهقی، ج 8، ص 182؛ الفردوس، دیلمی، ج 5، ص 110، 7635.
در ادامه آیه شریفه میافزاید:
أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَه
و نیز میتوانید از خانه بردگان خویش غذا بخورید؛ چرا که خود برده و خانه و دارایی او از آنِ سرور و صاحب اوست.
به باور گروهی، منظور از «مفاتح»، نه «کلیدها»، بلکه به مفهوم گنجینهها و گنجهاست؛ درست همانگونه که در آیه دیگری میفرماید:
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ … (1)
و گنجینههای غیب تنها نزد خداست …
«ابن عبّاس» در تفسیر این جمله میگوید:
منظور، نه برده و صاحب آن، بلکه کسی است که وکیل و یا سرپرست از سوی مالک ثروت و یا گلّه گوسفندان است که در آن صورت میتواند از میوه باغ و یا شیر گوسفندان او بهره برد.
امّا به باور پارهای دیگر، هرگاه کلید خانه فردی به دیگری سپرده میشود، وی همان گنجینهدار است و میتواند به اندازه کمی از خوردنیهای آنجا بخورد.
و از دیدگاه برخی، نیز، منظور کسی است که سرپرستی و تهیّه و نگاهداری غذاهایی به او سپرده شده است که در آن صورت میتواند از آن غذاها بهرهور گردد.
أَوْ صَدیقِکُمْ
و نیز میتوان از خانه دوست و آشنای با صفا و راستین، بدون اجازه او غذا خورد؛ و دوست با صفا کسی است که در آشکار و نهان با انسان یکرنگ باشد؛ و واژه «صدیق» فرد یا گروه را شامل میگردد.
حضرت صادق علیهالسلام در این مورد فرمود:
*****
1. سوره انعام، آیه 59.
لَهُوَ وَ اللّهِ الرَّجُلُ یَأْتی بَیْتَ صَدیقِهِ فَیَأْکُلُ طَعامَهُ بِغَیْرِ اِذْنِهِ.(1)
به خدا منظور از آن دوست، کسی است که به خانه دوست خویش وارد میشود و از غذای او بدون اجازهاش میخورد.
لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتَاتاً
و نیز بر شما گناهی نیست که به طور گروهی و با هم غذا بخورید و یا به صورت پراکنده و جدا جدا.
در تأویل این فراز از آیه، سه نظر آمده است:
1 گروهی از جمله «قَتادَه» آوردهاند که:
یکی از تیرههای «کِنانَه» رسمشان این گونه بود که تنها غذا نمیخوردند و گاه اتّفاق میافتاد که شتر خود را مدّتی نمیدوشیدند تا میهمانی بیاید و با او غذا بخورند؛ از این رو خدا فرمود:
میتوانید به صورت گروهی و همراه با دیگری، یا به تنهایی غذا بخورید.
2 امّا به باور پارهای، منظور این است که ثروتمندان میتوانند به صورت تنهایی غذا بخورند و میتوانند تهیدستان را بر سر سفره و خانه خویش دعوت کنند و با هم غذا بخورند …
3 و برخی میگویند در آن روزگاران رسم بود که غذا به همراه میهمان خورده شود؛ از این رو خدا فرمود میتوانید به همراه میهمان غذا بخورید یا به صورت تنها بر سر سفره قرار گیرید.
یادآوری میگردد که این مفاهیم سهگانه چندان تفاوتی با هم ندارند.
فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ
پس هنگامی که به خانهای وارد میگردید بر یکدیگر سلام کنید.
آیه مورد بحث نظیر این آیه است که میفرماید:
*****
1. سُنَن بیهقی، ج 8، ص 182؛ الفردوس، دیلمی، ج 5، ص 110.
… أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ … (1)
و به کیفر کارتان یکدیگر را بکشید …
امّا به باور پارهای، منظور این است که:
هنگامی که به خانهای درآمدید بر خانواده خویش یا دیگران سلام بگویید.
و از دیدگاه برخی، منظور این است که:
وقتی وارد مسجدی شدید، سلام کنید.
به باور ما آیه شریفه در بردارنده همه این مفاهیم و معانی میباشد و انسان باید به هر خانه و یا مسجدی وارد شد سلام کند.
برخی آوردهاند که:
وقتی به خانهای درآمدید که در آنجا کسی نیست، بگویید:
السّلام علی عباد اللّه الصّالحین.
و از حضرت صادق علیهالسلام آوردهاند که فرمود:
منظور، سلام و درود گفتنِ کسی است که وارد خانهای میشود، که باید بر ساکنان آن سلام کند و آنان نیز جواب او را بدهند؛ با این بیان، مفهوم آیه این است که:
پس هنگامی که به خانهای درآمدید بر خودتان سلام کنید.
تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً
در این مورد دو نظر آمده است:
1 به باور گروهی، منظور این است که برنامه سلام، یک برنامه خوب، خدایی و احترامآمیز است که اگر رواج یابد روح مهر و دوستی را در جامعه میدمد و باعث خیر و پاداش میگردد.
2 امّا به باور برخی، منظور این است که:
این نوع درود و سلام گفتن را خدا به شما آموخته است؛ چرا که عرب، پیش از این آیه میگفتند:
«عِمْ صَباحاً».
از دیدگاه برخی، بدان دلیل در آیه شریفه سلام به «مُبارَک» وصف شده است که، سلام در حقیقت نوعی دعاست که در حقّ طرف میشود تا از آفت و گرفتاری مصون بماند؛ و بدان جهت از آن به پاک و پاکیزه یاد شده است که با برخورد مهرآمیز و توأم با احترام با یکدیگر و نثار سلام و درودی گرم، زندگی انسانها خوش و دوستداشتنی و انسانی میگردد.
*****
1. سوره نساء، آیه 66.
کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.
همانگونه که خدا این آداب زندگی انسانی و مقرّرات آن را به شما آموخت، درست همانگونه، آیات و نشانههای قدرت وصفناپذیر و یکتایی خویش و دلیلهای روشن و روشنگرش را برای شما بیان میکند تا راه خداشناسی و خداپرستی و دینداری واقعی را بیاموزید؛ باشد که در باره دین و مقرّرات انسانساز آن خرد خویشتن را درست به کار گیرید.
پرتوی از آیه
از آیهای که ترجمه و تفسیر آن گذشت میتوان این نکات ارزشمند و زندگیساز را دریافت و در پرتو آنها زندگی را گرم و پررونق ساخت:
1 از روح آیه چنین دریافت میشود که جدا انداختن سفره نابینا، لنگ و بیماری که خطر واگیر ندارد، کاری نادرست است؛ چرا که باعث تحقیر و اهانت و رنج آنان میگردد و قرآن این شیوه جاهلیّت را برافکند و نفی فرمود.
2 و نیز چنین دریافت میگردد که این گروههای سهگانه که هر کدام به نوعی آسیب دیده و گرفتارند، میتوانند از خانه و زندگی پدر و مادر و نزدیکان خویش بهرهور گردند و بدون کسب اجازه از آنان غذا بخورند تا در تنگنا قرار نگیرند.
3 و نیز آیه شریفه نشانگر این نکته است که انسان میتواند از این خانههای یازدهگانهای که گذشت، با صفا و صمیمیّت و یکرنگی، بدون نیاز به اجازه غذا بخورد و این اجازه آیه شریفه به خاطر دمیدن روح صفا و محبّت و مهر و دوستی در دلهای خانوادههای نزدیک و خویشاوندان و گرم کردن پیوندهای خویشاوندی است، در این موارد انسان نیاز به اجازه ندارد؛ چرا که اگر گفته شود نیاز به اجازه است، بیان این موارد یازدهگانه بیهوده جلوه میکند؛ چرا که از هر خانه و از مال هر انسانی با اجازه او میتوان بهره گرفت و این موارد خصوصیّتی ندارد