8. وصیّتهای شایسته خانوادگی
کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقینَ
بر شما نوشته شده هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی از خود به جای گذارده، وصیّت برای پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته کند، این حقّی است برای پرهیزکاران. (180 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در اینجا به جای کلمه «مال» ، کلمه «خَیْر» گفته شده، فرموده:
اگر «چیز خوبی» از خود به یادگار گذارده، وصیّت کند. این تعبیر نشان میدهد که اسلام ثروت و سرمایهای را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود، خیر و برکت میداند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدی میدانند، خط بطلان میکشد و از زاهدنمایان منحرفی که روح اسلام را درک نکرده و زهد را با فقر مساوی میدانند و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامی و پیشرفت استثمارگران میشود، بیزار است. ضمنا این تعبیر اشاره لطیفی به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعی که انسان از خود به یادگار میگذارد، خیر نیست، بلکه شرّ و نکبت است. از برخی روایات نیز استفاده میشود که از تعبیر «خیر» چنین به دست میآید که اموال قابل ملاحظهای باشد وگرنه اموال مختصر، احتیاج به وصیّت ندارد، همان بهتر که ورثه آن را طبق قانون ارث در میان خود تقسیم کنند و به تعبیر دیگر مال مختصر چیزی نیست که انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصیت جدا کند. (1) ضمنا جمله «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ»: هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد» ، برای بیان آخرین فرصت وصیّت است که اگر به تأخیر بیفتد، از دست میرود وگرنه هیچ مانعی ندارد که انسان قبل از آن پیشبینی کار خود را کرده، وصیّتنامه خویش را آماده کند، بلکه از روایات استفاده میشود که این عمل بسیار شایستهای است. مقیّد ساختن وصیّت در آیه فوق با قید «بِالْمَعْرُوفِ» اشاره به این است که وصیّت باید از هر جهت عقل پسند باشد، زیرا «معروف» به معنی شناخته شده برای عقل و خرد است. هم از نظر مبلغ و مقدار و هم از نظر شخصی که وصیّت به نام او شده و هم از جهات دیگر، باید طوری باشد که عرف عقلاء، آن را عملی شایسته بدانند، نه یک نوع تبعیض ناروا و مایه نزاع و دعوا و انحراف از اصول حقّ و عدالت.
*****
1- «نُورُ الثَّقَلَیْن» ، جلد 1، صفحه 159.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«مَعْروف»: پسندیده و کار عادلانهای که ستم و تجاوزی در آن نیست.
«حَضَرَ»: حاضر شد، فرا رسید.
«حَقّ»: درست، ثابت، لازم واجب.
وصیّت، دستوری سازنده
قرآن شریف در دو آیه قبل، بخشی از تدابیر سنجیده و عادلانه اسلام را در راه تأمین حقّ حیات ترسیم کرد؛ و اینک، در این آیات، از برنامهای سخن به میان میآورد که بیشتر بُعد اقتصادی و حقوقی و خانوادگی دارد و آن عبارت است از وصیّت شایسته و منصفانه، پیش از فرارسیدن مرگ.
«کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ»
بر شما مردم باایمان مقرّر شده است که هرگاه یکی از شما را مرگ فرا رسد
«کُتِبَ» یعنی مقرّر و لازم و واجب شد؛ و تفسیر «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ» این است که «آثار و نشانههای مرگ همچون: بیماری، خطر، پیری و مانند آنها پدیدار شود، نه آنکه فرشته مرگ برسد» و پارهای نیز بر آنند که پیش از همه اینها، در حال صحّت و سلامت وصیّت کند.
«اِنْ تَرَکَ خَیْراً»
اگر مالی بر جای میگذارد در اینکه این ثروت و دارایی باید چه اندازه باشد تا وصیّت بر آن لازم شود، دیدگاهها متفاوت است:
1. عدّهای معتقدند که مال و ثروتی داشته باشد؛ کم یا زیاد، تفاوتی ندارد.
2 و گروهی دیگر بر این اعتقادند که کمتر از هزار یا پانصد درهم نباشد؛ و دستهای آن را میانگین هشتصد تا هزار درهم عنوان ساختهاند که باید برای آن و بیشتر از آن، وصیّت پسندیدهای بنویسید.
آوردهاند که امیر مؤمنان علیهالسلام به عیادتِ یکی از دوستداران خود رفته بود؛ و او ضمن بیان وضعیت مالی خویش پرسید که آیا باید وصیّت کند؟ آن حضرت فرمود:
نه؛ چون دارایی تو هفتصد درهم است و قرآن دارایی فراوان را در نظر دارد که میفرماید:
«اِنْ تَرَکَ خَیْراً».
به عقیده مؤلّف، دیدگاه دوّم درست است؛ چرا که فرموده امیرمؤمنان علیهالسلام، بهترین راهگشا و دلیل برای ما است.
«الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ»
به شیوهای پسندیده [و شایسته]، برای پدر و مادر و نزدیکان [خود] وصیّت کند
سبک شایسته در وصیّت این است که وصیتنامه به گونهای عادلانه و انسانی نوشته شود که در آن نه در حقّ کسی ستم و بیدادی رفته باشد و نه تحمیل و تجاوزی و صاحبان بینش و خرد آن را گواهی کنند.
برخی را اعتقاد بر آن است که ممکن است واژه «مَعْرُوف» به این معنا باشد که به مقدار شایستهای در حقّ پدر و مادر و نزدیکان وصیّت کند؛ نه اینکه با ثروت فراوان مبلغ ناچیزی وصیّت کند که در این صورت کارش شایسته نیست.
جمعی از مفسّران میگویند:
ممکن است واژه «مَعْرُوف» مربوط به وصیّت کننده باشد و تفسیر آن این باشد که:
وصیّتکننده طریق شایستهای را در وصیّت خود در پیش گیرد و چنان نباشد که برای ثروتمندان فامیل یا خویشاوندان دور وصیّت کند و برایشان بهرهای قرار دهد، امّا برای بینوایان و خویشان نزدیک آنگونه که شایسته است، بهرهای قرار ندهد.
«حَقًّا عَلَی الْمُتَّقینَ»
این [شیوه]، بر پروا پیشگان واجب شده است
این جمله از آیه شریفه، بر لزوم وصیّت تأکید میکند.
گروهی از مفسّران بر این عقیدهاند که بعضی از آیات یا روایات مربوط به ارث، این آیه شریفه را نسخ کردهاند؛ و دستهای نیز بر این پندارند که این آیه در مورد کسانی که ارث میبرند، نسخ شده است و درباره کسانی که ارث نمیبرند، باید وصیّت شود؛ جمعی نیز معتقدند که این آیه شریفه منافاتی با آیات ارث ندارد و نسخ نشده است.
به اعتقاد ما و همه محقّقان و اندیشمندان ما، آیه شریفه نسخ نشده است؛ چرا که نسخ در صورتی تحقّق مییابد که در پیام دو آیه ناسازگاری کامل وجود داشته باشد، در حالی که میان آیات ارث و آیه وصیّت، چنین نیست.
طرفداران دیدگاه نخست، به روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله استناد کردهاند که:
«لا وَصِیَّةَ لِوارِثٍ» ؛ که این روایت را چنانچه از نظر سند نیز درست باشد (که چنین نیست)، باز هم نمیتوان در مقابل آیه وصیّت قرار داد؛ زیرا در روایت آگاهی اندکی است، حال آنکه بیان قرآن، کامل و قطعی است. افزون بر این، اگر سند و دلالت روایت مزبور درست و روشن بود، میتوانست کلّ آیه شریفه را تخصیص بزند و در نتیجه بگوییم:
نوشتن وصیّت در مواردی فراتر از 31 دارایی، روا نیست.
پارهای از مفسّران عقیده دارند که این آیه بدان دلیل نسخ شده است که به اجماع همه کارشناسان فقه، وصیّت واجب نیست.
این ادّعا نیز درست نیست؛ چرا که حتّی اگر وصیّت را واجب ندانیم، چه مانعی دارد که آیه شریفه بیانگر یک دستور مستحبّ اخلاقی و خانوادگی و مالی باشد؟ بویژه آنکه در مورد این دستور انسانی، روایات بسیاری نیز از امامان نور و آموزگاران راستین قرآن علیهمالسلام رسیده است که برای نمونه، به برخی نظر میافکنیم:
1. از حضرت باقر علیهالسلام نقل کردهاند که در پاسخ کسی که از درستی و روا بودن وصیّت میپرسید فرمود:
آری؛ وصیّت کسی که وارث دارد، درست است و آنگاه همین آیه شریفه را تلاوت فرمود که:
«کُتِبَ عَلَیْکُمْ اِذا …».
2. از امیرمؤمنان علیهالسلام نیز نقل کردهاند که فرمود:
«مَنْ لَمْ یُوصِ عِنْدَ مَوْتِهِ لِذَوی قَرابَتِهِ مِمَّنْ لا یَرِثُ فَقَدْ خَتَمَ عَمَلَهُ بِمَعْصِیَةٍ.» کسی که به هنگام مرگ، برای خویشاوندان دورترش که از او ارث نمیبرند، وصیّت پسندیدهای نکند، زندگی و عملکردش با گناه و کوتاهی در ادای وظیفه به پایان رسیده است.
3. همچنین از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که فرمود:
«مَنْ ماتَ بِغَیْرِ وَصِیَّةٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً» هر که بدون وصیّت از دنیا برود، مرگش به سان مرگ جاهلیت است.
4 و نیز فرمود:
«مَنْ لَمْ یُحْسِنْ وَصِیَّتَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ کانَ نَقْصاً فی مُرُوءَتِهِ وَ عَقْلِهِ.» کسی که هنگام مرگ وصیّت شایستهای نکند، همین کوتاهی نشانگر کاستی جوانمردی و خردمندی اوست.
5. از ششمین امام نور علیهالسلام است که فرمود:
«ما یَنْبَغی لاَِمْرِءٍ مُسْلِمٍ اَنْ یَبیتَ اِلاّ وَصِیَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ.» بر انسان مسلمان نزیبد که شب سر بر بالین نهد، مگر اینکه وصیتنامهاش را زیر سرش قرار داده باشد.