10- از يک طرف به ما دستور داده اند که از خدا تقاضاي علم زیادکنيد و بگوييد: «رَبِّ زِدْنِي عِلْماً»، و از طرف ديگر گفته اند از علم بي اثر و لا ينْفَع به خدا پناه ببريد و بگوييد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ »[1] خدايا به تو پناه مي برم از علم غير مفيد و قلبي که خشوع ندارد و نفسي که قانع نيست و دعايي که شنيده نشود. و گفته اند به دنبال علم لاينفع نرويد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به اباذر فرمودند:
«يَا أَبَا ذَرٍّ! مَنْ أُوتِيَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَا يَبْكِيهِ لَحَقِيقٌ أَنْ يَكُونَ قَدْ أُوتِيَ عِلْمَ مَا لَا يَنْفَعُهُ لِأَنَّ اللَّهُ نَعَتَ الْعُلَمَاءَ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ «إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»[2]»[3]
اي اباذر: هرکس به او علمي داده شده باشد که به اشک چشم او منتهي نشود، مسلّم علم لاينفع به او داده شده است، زيرا خداوند در وصف علماء مي فرمايد: «آن هايي که علم به آن ها داده شده چون برايشان آيات الهي خوانده شود ... در حال گريه به سجده افتاده و خشوع آن ها افزون مي شود».
پس چنانچه ملاحظه مي فرماييد در فضاي علمِ ديني، راه تشخيص «علم لاينفع» را به ما داده اند تا جايگاه علم خود در دين را درست تحليل کنيم.
وقتي از طريق سير قلبي و تزکية لازم، خود را منوّر به علم مفيد نکنيم، روح ما با وَهميات و مفاهيمِ بي حاصل پر مي شود. اين است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تکليف ما را روشن مي کنند که علم سه نوع است يا «آية محکمه» و يا «فريضةُ عادله» و يا «سُنَّةٌ قائِمَه». روايت مي فرمايد: «فَقَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ. ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ»[4]
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در بارة مردي که علم انساب مي دانست و مردم دور او حلقه زده بودند و او را علامه مي دانستند، فرمودند؛ آن علمي که او مي داند علمي است که نه دانستنش براي کسي نفعي دارد، و نه ندانستنش موجب ضرر مي شود، بلکه علم واقعي علم به سه چيز است: علم به آيه اي محکم، يا فريضه اي عادل و يا سنتي قائم، و خارج از اين سه همه فضل است و نه علم. پس طبق سخن رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) يا بايد بتواني با نور آيه اي از آيات الهي مرتبط شوي، و يا واجباتي را بشناسي و دل را در مسير آن قرار دهي و يا سنت قائمه اي را بيابي و در عالَم آن زندگي کني و صاحب «وقت» شوي.
يعني ابتدا بايد انسان آيه و نشانه ي محكم خدا شود، نه اين كه نشانه هاي خدا را صرفا بخواند و بداند. به عبارت ديگر بايد جان ما منوّر به عقايد توحيدي گردد. فريضه ي عادله يعني واجبات تعديل كننده، كه قواي نفساني و حيواني را در فضاي فطري متعادل مي كند و ما را از افراط و تفريط دور مي كند و جان ما را موصوف به اوصاف الهي مي گرداند، كه اين دومين نوع علم است. سومين نوع علم، سنت قائمه است يعني روشي كه بر حلال و حرام الهي قائم باشد تا ما را به توحيد برساند و اين غير از علم به حلال و حرام خداست، عالم كسي است كه آن ها را در وجود خود قائم كند و جان او مستغرق اوامر و نواهي الهي گردد. در اثر اين سه نوع علم است كه انانيّت انسان نفي گشته و توحيد الهي بر همه ي مراتب وجود او سايه مي افكند.
حضرت با طرح اين روايت خواستند جهت علم آموزي افراد مشخص شود تا به اسم علم، گرفتار علم غير مفيد نگردند.
البته فضاي روايات روشن مي کند موضوع مورد بحث، علومي است که به نام علوم ديني مطرح است، وگرنه دانستن فنوني مثل علوم تجربي، در صورتي که موجب رفع حوائج دنيايي انسان شود بدون اشکال است. اشکال در اين فنون موقعي پيدا مي شود که گمان کنيم با دانستن چنين فنوني عالِم شده ايم و ديگر علمي که راه قلب ما را به سوي عالم قدس باز کند نيازمان نيست.
-----------------------------------------
[1] - «مستدرک الوسائل»، ج 5، ص 70 - «بحار الانوار» ، ج 2، ص 63.
[2] - سوره إسراء، آيات107 تا 109 .
[3] - «بحار الانوار» ، ج 74، ص 79.
[4]- «بحار الانوار» ، ج 53 ، ص295.