از تَلَوُّن تا تمكُّن

در رابطه با محقق شدن در ايمان سه مرحله را مي توان در نظر گرفت؛ يكي مرحله خارج از دينداري كه انسان هنوز به عقيده حق دست نيافته و اصلاً نمي فهمد حق چيست و باطل كدام است كه اين مرحله مقام محسوب نمي شود و خارج از مقام است. مرحله دوم، مرحله اي است كه شخص وارد وادي ايمان شده و علاوه بر اين كه به علم حصولي حق و باطل را مي شناسد، گاهي از انوار حقايق بهره مند است ولي نمي تواند آن حالت را براي خود نگهدارد، اين مرحله مقام است اما انسان در اين حالت، دستگاهي را كه آن مقام را نگه دارد نمي شناسد، و يا هنوز قلب او آمادة پذيرايي تجليات معنوي به صورت مستمر نيست، به اين مرحله مي گويند: «تَلَوُّن»، يعني رنگ عوض كردن، و عدم ثبات در احوالات معنوي. بعضي اوقات برايتان پيش مي آيد كه با يك ماه رمضان و ماه رجب، و يا با يك زيارتي، بحمدالله وارد معنويتي مي شويد كه به دنبالش بوديد، پيش خود مي گوييد خيلي خوب شد بحمدالله وارد مسير خوبي شدم، ولي چون قواعد حفظ آن را نداريد و از طرفي قلب هم آماده حفظ آن نيست، آن حالت مي رود. البته دوباره در يك شرايط مناسب مي آيد و باز مي رود، اين كه مي آيد و مي رود به اين جهت است كه هنوز به حالت «تمكّن» نرسيده ايد، هنوز در مرحله «تَلَوُّن» هستيد. نبايد نگران بود، انسان از اين احوالات مي فهمد كه اگر راه را ادامه دهد نتيجه مي گيرد و به مرحله اي مي رسد كه صاحب اين حال مي شود كه به آن حالت، مقام «تمكّن» مي گويند، در اين حالت ديگر انسان به نحو پايدار وارد آن مقام مي شود و با صاحب اصلي مقام قرب مرتبط مي گردد. فرق آب با پارچه تر در همين است كه پارچه تر تابع است، اما آب واصل است. مي گوييم آب صاحب اصليِ تري است اما پارچه تر به تبع آب تر است. وجود مقدس واسطة فيض، صاحب اصلي مقام قرب در عالم هستند، و آن مقامي است، كه آن حضرت بي واسطه، با حضرت ربّ العالمين مرتبط اند كه در حال حاضر واسطة فيض عالم حضرت صاحب الامر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. هركس خواست به مقام قرب وارد شود، به مدد نور صاحب اصليِ قرب مي تواند وارد شود. همان طور كه صاحب ضلالت، شيطان است و بقيه گمراهان به تبع شيطان گمراهند، صاحب هدايت هم امام معصوم(علیه السلام) هستند، چون آن حضرت مظهر هدايت الهي هستند و بقيه به اندازه تبعيت از آن حضرت از هدايت بهره مندند. زيرا هر چيزي يك ذاتي دارد و اَعراضي، كه آن اعراض تابع آن ذات هستند و به آن ذات ختم مي شوند و فارابي بر اساس همين مطلب مي فرمايد: «كُلُّ مَا بِالْعَرَضِ لاَبُدَّ اَنْ يَنْتَهِي اِلَي مَابِالذَّات»؛ يعني هر مابالعرضي، منتهي مي شود به مابالذاتي، مثل اين كه هر تري به يك عين تري ختم مي شود، يا هرچيز شيريني به عين شيريني ختم مي گردد. انسانيتِ هر انساني به ذاتي بايد ختم شود كه عين الانسان است.

نمي شود شما بگوييد هدايت انسان مربوط به هادي مطلق، يعني خداوند است، زيرا اسم هادي مظهر دارد و مظهر و نمونه كامل هدايت الهي، امام معصوم است، همان طور كه مظهر اسم مُضلّ شيطان است. گاهي خداوند کسي را به جهت عدم شايستگي از درگاه خود دور مي كند، مظهر اين اراده و مظهر اين اسم، شيطان است. در واقع چون خداوند جليل است و مقامش اجلّ از آن است كه هر كس بتواند به درگاه آن حضرت نزديك شود، بعضي را كه شايسته نزديكي و قرب نيستند، دور مي كند، اين دورشدن توسط شيطان انجام مي گيرد. به زبان تكوين مي فرمايد: من اَجلّ از اين هستم كه تو در حوزه قرب من بيايي. خداوند فرمود: «اَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي»؛[1] من همنشين كسي هستم كه مرا ياد كند. آيا خداوند همنشين امثال صدام هم است؟ مسلّم نه. چطور صدام را از همنشيني خود محروم مي كند؟ با اسم جلال. حضرت حق يك اسم جمال دارد، يك اسم جلال؛ با اسم جمالْ خود را به بنده اش مي نماياند، مي فرمايد: خوش آمدي بيا نزديك! با اسم جلال مي فرمايد: برو تو نمي تواني بيايي. چون اگر كسي شايستگي ارتباط با حق را در خود به نحوي به وجود نياورد، او را پس مي زنند، البته كم و زياد دارد. به قول حافظ:

چو پرده دار به شمشير مي زند همه را
كسي مقيم حريم حرم نخواهد شد
اسم جلال اگر براي مؤمن تجلي كند، خوف مي آورد، و اگر براي كافر تجلي كند، محروميت از لطف مي آورد. شيطان مظهر اسم مضلّ حضرت حق است، مگر خود خداوند نفرمود: «فَمَن يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ»؛[2] چه كسي مي تواند آن فردي را كه خدا گمراه كرد هدايت كند؟ يا مي فرمايد: «قُلْ إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ»؛[3] بگو اي پيامبر! خدا هر كه را خواست گمراه مي كند، و آن كس كه اهل انابه هست به سوي حقيقت هدايت مي كند. البته عنايت داريد كه خواست خدا بوالهوسانه نيست، خواستش حكيمانه و روي حساب است، اما روي حساب يك عده اي را از مسير هدايت بيرون مي كند، مي گويد تو اصلاً لياقت نداري كه در اين مقام و رتبه بيايي. عرضم اين بود كه حالا كه مي خواهد كسي را از مسير هدايت بيرون كند، مظهر آن اسم، شيطان است و شيطان ذاتي است كه همه بدي ها به آن ختم مي شود. خطر اين است كه ما يادمان برود كه بايد حريم حق را رعايت كنيم. اگر حريم حق را رعايت نكنيم، يعني آنچه واقعاً حق مطلب است ادا نكنيم، ما را پس مي زنند.

پس اگر مسير را درست طي كنيم و قلب را در عبادات خود به صحنه بياوريم، وارد احوالات معنوي مي شويم، اين احوالات در ابتدا به صورت «تلوّن» مي باشد، يعني بعضي مواقع مي آيد و بعضي مواقع مي رود تا آرام آرام نسبت به آن حالت به مقام «تمكُّن» برسيد و روشن شد صاحب اصلي احوالات معنوي و مظهر اسم هادي خداوند، امام معصوم(علیه السلام) است كه به عنوان واسطه فيض، بي واسطه با خداوند مرتبط است و اگر ما خواستيم از هدايتي بهره مند شويم که از طريق قلب با خداوند مرتبط شويم بايد وارد فرهنگ امامان معصوم(علیهم السلام) شويم که إن شاءالله بحث خواهد  شد.

---------------------------------------

[1] - «کافي»، ج2، ص496.

[2] - سوره روم، آيه29.

[3] - سوره رعد، آيه27.

Share