شروع نگاه قيامتي به خود

طريقة معرفت نفس مسلّم يكي از راه هايي است كه انسان را به مقاصد «وجودي» مي رساند، چون همان طور كه قبلاً عرض شد در روش معرفت نفس با هست يا وجودِ خود مرتبط مي شويم و راه ارتباط با وجود را با دقت  و زواياي خاصش مي شناسيم. بنده در اوايل انقلاب شنيدم كه حضرت امام خميني«رحمة الله عليه» به كساني كه مي خواهند وارد عرفان شوند مطالعه جلد هشتم و نهم اسفار ملاصدرا«رحمة الله عليه» را توصيه مي كنند، و بعد متوجه شدم با توجه به موضوع نفس و معاد در دو جلد مذکور، آن پيشنهاد، بسيار سازنده  است. درست است که مطالعه آن ها مقداري وقت مي برد ولي کارِ پرنتيجه اي است. در راستای همان توصیه، آن دو جلد تحت عنوان «معرفت النفس و الحشر» ترجمه شد، چون حشر هم يعني شرايط ارتباط با حقيقت خود بدون هرگونه حجابي. در روز قيامت آن چنان شرايط ارتباطِ «وجودي» با خودمان فراهم مي شود كه ندا مي آيد: «إقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا »؛[1] كتاب جان خود را بخوان، كه در چنين روز و شرايطي خودت بدون هيچ حجابي براي ارزيابي خودت كافي هستي. در واقع مي فرمايد: خودت، خودت را نگاه کن و چون هيچ مانع ذهني و خارجي در ميان نيست، آن قدر شرايط آماده است كه به واقع يك خودشناسي كامل صورت مي گيرد، که ديگر خودمان را خيلي خوب مي توانيم بشناسيم و ارزيابي كنيم و نسبت به خود نظر دهيم. بنابراين اگر ما توانستيم در اين دنيا خودشناسي را درست شروع کنيم عملاً يك نحوه نگاه قيامتي به خود را شروع كرده ايم و به واقع قيامت خود را شروع نموده ايم و به مقصد اصلي كه ارتباط با وجود حقايق است، و نه با مفهوم حقايق، دست مي يابيم، البته اين به شرطي است كه وقتي مي خواهيم خودشناسي و معادشناسي كنيم دوباره از منظر علم حصولي وارد موضوع نشويم و خداي ناكرده وجودي ترين وجودِ نزديك به خود را، كه خودمان باشيم، از طريق علم حصولي به آن، از خود بيگانه نكنيم، و با هر چه مطالعه بيشتر در آن، از آن دورتر شويم. آري؛ به شرطي كه با منظر وجودي به خود و به معاد، يعني به شرايط هرچه بيشتر وجودي عالم و آدم، بنگريم،  در آن صورت نتايج بحث فوق العاده است و به تمام آنچه از اول بحث تا حال عرض کرده ام إن شاء الله خواهيم رسيد، و به شرايط تازه اي وارد مي شويم كه مولوي در رابطه با آن مي گويد:

مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پا ينده شدم

حرف ما اين است که «وجود» كه به معني مطلق آن، حضرت حق است و در جلوات خود از طريق متون مقدس مثل قرآن و روايات، با جان انسان ها گفتگو مي كند و بر انسان آشكار مي شود،[2] تا انسان را با حقيقت عالم قدس ارتباط دهد و انسان را به جنبه وجودي آن حقايق آگاه سازد، مگر اين كه انسان فكر و فرهنگ ارتباط با متون مقدس را نشناسد و مقهور علم حصولي باشد.

------------------------------------------------

[1] - سوره اسراء، آيه 14.

[2] - از امام صادق(علیه السلام) نقل است که حضرت فرمودند: «إنَّ اللهَ تَجَلَّي لِعِبادِهِ فِي کَلامِهِ وَلکِنْ لا يعْلَمُون (لا يبْصرون)»؛ (شرح فصوص خوارزمي، ج 1 ، ص 166) خداوند در کلامش براي بندگان تجلي نموده ولکن آن ها نمي دانند يا نمي بينند.

Share