بسم الله الرّحمن الرّحيم
طي جلسات گذشته؛ بحث به اين جا رسيد که اگر روح انسان با «وجود» يا «هستْ» ارتباط بر قرار کند تحت تأثير تجليات «وجود» قرار مي گيرد، هنر انسان بايد اين باشد كه بتواند با ذاتِ وجود مرتبط شود و حق را به حق بيابد، اين جاست كه عرض شد «هست، هست مي آورد». عمده اين است که بتوانيم وارد اين فرهنگ و اين ساحت بشويم و زواياي آن را با دقت بررسي نمایيم تا بدون هر گونه حجابي با «وجود» ارتباط برقرار بکنيم، نه با ماهيات و يا چيست ها. ماهيات يا چيستي اشياء حد ذهني اشياء است و به اصطلاحِ فيلسوفان جنبه عدمي آن ها است و چيز عدمي نمي تواند پرتوافشاني كند. به عنوان مثال نور و ديوار را مقايسه كنيد، ديوار نمي تواند پرتوافشاني كند و جلوه نازله اي از خود را بنماياند ولي نور اين توان را دارد. حال هر وقت مي خواهيد با وجودِ عالم مرتبط شويد بايد متوجه جنبه نوري عالم باشيد همين که ما بناي توجه به «وجود» يا «هست» را بگذاريم به راحتي مي رسيم به اين نكته که فقط حقايق هستند كه جنبه وجودي دارند و نه ماهيات و مفاهيم، و اين جا است كه به ميدان با برکتي در زندگي پاگذارده ایم.