شرط لقاء حقايق

در بحث هاي آينده إن شاء الله آرام آرام اين نقصان روشن خواهد شد كه چگونه «خداي حصولي» يا خدايي كه خدا نيست، جاي «خداي پيامبران» را مي گيرد، و إن شاء الله اين شروع خوبي خواهد بود تا راه پيدا شود، و چون راه را پيدا كرديم، ديگر ارتباط با خدا آسان مي شود. بايد براي ارتباط با خدا ابتدا جهت نگاه خود را تغيير دهيم، مثل وقتي که مي خواهيد نور را ببينيد، نمي توانيد با همان ساحتي كه ديوار را مي بينيد نور را هم بنگريد، وگرنه از همديگر مي پرسيد نور کو؟ در حالي که به وسيلة نور داريد همديگر را مي بينيد، ديوار را با نور مي بينيد ولي نور را با خود نور مي بينيد، منتها با ساحتي غير از ساحتي كه ديوار را با نور مي بينيد. در مورد خدا هم همين طور؛ اگر ساحت و زاوية ديد خود را از علم حصولي به علم حضوري تغيير ندهيم، از هم مي پرسيم خدا کو؟ چون انتظار داريم با علم حصولي با خدا روبه رو شويم. اگر بتوانيم بفهميم كه از طريق علم حصولي حقيقتِ هيچ چيزي را، حتي واقعي ترين و حاضرترين واقعيات را، نمي بينيم، ديدنمان به معني ديدن حضوري و وجودي شروع مي شود. اگر به ما بگويند نورِ موجود در اتاق كو؟ نمي توان به آن نور مثل اين که به ديوار اشاره مي شود، اشاره کرد. وقتي کسي بگويد من اين را قبول ندارم که الآن در اين اتاق نوري هست، اگر هست مثل اين ديوار و اين ميز كه مي توانيد به من نشان دهيد، آن را هم به من نشان دهيد. در جواب او شما چه كار مي توانيد بكنيد؟ هرچه هم تلاش کنيد تا از آن زاويه و ساحت كه ديوار و ميز را مي بينيد نور را هم به او نشان دهيد، نمي توانيد، چون او در عین ماندن در سطح و ساحت رؤيت ميز و ديوار، مي خواهد چيزي را ببيند كه لازمه اش تغيير ساحت است، به همين جهت متوجه نيست با ساحت ديگري دارد نور را مي بيند، ولي مشكلش جاي ديگر است و آن اين كه اصالت را به ساحت علم حصوليِ خود كه با آن مي تواند ديوار و ميز را ببيند، مي دهد. لذا اگر بخواهيد با اين فرد بحث كنيد، اگر تا صبح قيامت هم بحث شما با او ادامه پيدا كند، هيچ چيز به دست نمي آيد، چون او از ساحت علم حصوليِ خود مي خواهد چيزي را بنگرد كه آن چيز فوق آن ساحت است و لذا نمي داند مشكل او كجاست و در نتيجه از ارتباط گرانقدري که مي تواند با حقايق عالمِ وجود داشته باشد، محروم خواهد بود. اگر كسي عمق فاجعة محروميت از ارتباط با وجودِ حقايق عالم را نفهمد، وقتي خيلي خوب هم برايش سخن گفتي، از افق خودش يك حرفي مي زند كه متوجه مي شوي تمام حرف هايت هدر رفت و معلوم مي شود هيچ وجه از وجوه سخن شما را متوجه نمي شود. زبان علم حصولي اگر نظر به رؤيت حضوري نداشته باشد، بيشتر بازي دادن همديگر است، چون گفتارهايي است كه به هيچ حقيقتي اشاره ندارد - فراموش نفرماييد كه خداي حصولي حقيقت نيست بلکه خداي حضوري حقيقت است- گفتارهايي كه اشاره به حقايق يقيني ندارند، نه تنها همدلي بين گوينده و مخاطب به وجود نمي آورند، بلكه روح شنونده  را در ميان الفاظ پراكنده، حيران مي كنند.

Share