عمده آن است كه همان طور كه زن متوجه است مرد وسيله تكميل نيازهاى روحى و اقتصادى اوست تا بتواند وظيفه خود را در بستر خانه به خوبى به انجام برساند، مرد هم متوجه باشد، زن وجودى است كه خداوند خلق كرده تا بتواند عامل تكميل نيازهاى او باشد و در آن راستا تمنّاهاى او را برآورده كند. موضوعِ برآوردن نيازهاى شهوانى يكى از تمنّاها است ولى اصل نيست. در راستاى حفظ روحيه رحمانى زن روايت است كه اگر مرد در روى شتر از زن تقاضاى ارتباط كرد زن اجابت كند.[1] ولى اصل مسئله خيلى بالاتر از اين حرف هاست، روحيه پذيرش تمناى مسئول خانه مطرح است كه در آن مورد خاص هم قابل تحقق است. البته اين كار سختى است كه زن، روحيه پذيرش تمنّاى مرد را در خود نهادينه كند، و اگر خودِ زن اين جايگاه را براى خود بشناسد مى تواند خود را در اين راستا رشد دهد، و اين چيزى است كه شيطان به شدّت مانع تحقق آن مى شود. پذيرش تمنّا راه ارتباط با اسم رحمت پروردگار است نه راه ارتباط با اسم قاصم الجبارينى خداوند كه بر اساس آن اسم، پشت هر جبارى را مى شكند. روحيه غلبه ى رحمت از زن چهره اى در راستاى پذيرش تمنّا و تقاضاى مرد مى سازد كه روايات توصيه مى كند در هر صورت اذن همسر خود را بطلبد. روايت هايى كه مى گويد نبايد زن و مرد نسبت به هم ديگر حيا كنند به جهت آن است كه حيا مربوط به جايى است كه از يك طرف اميد پذيرشِ تمنا نباشد و از طرف ديگر هم روحيه ى پذيرش آن تمنا در ميان نيست.
وقتى يك سازمان بخواهد اداره شود بايد كارها تقسيم شود، حال اگر كارها بر اساس استعدادهاى افراد تقسيم شود علاوه بر آن كه كار آن مجموعه به خوبى جلو مى رود، هر كس هم در انجام وظايف خود احساس آرامش مى كند و در اين راستا فرمود: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛[2] مردان عامل قوام زنان هستند به جهت امتيازاتى كه هر كدام دارند و به جهت آن كه مردان از مال خود براى زنان خرج مى كنند. زيرا قبلًا عرض شد شريعت در هيچ مورد ظلمى به زنان روا نداشته، بلكه بر عكس، چون زنان مسئول تربيت روحى خانواده اند بايد گرفتار مسائل اقتصادى نباشند تا بتوانند با روحى آرام وظيفه خود را انجام دهند. مشكل وقتى پيش مى آيد كه ملاك ارزيابى ارزش ها به هم بريزد و ارزش «قدرت» بر ارزش «خدمت» فزونى يابد و يا بخواهيم خدمت را با ارزش پول اندازه گيرى كنيم. حتى اگر دقت بفرمائيد در تفاوت «ديه ى» مرد و زن جانب زن رعايت شده تا اگر مردِ خانواده به قتل رسيد ديه مناسبى براى زن بماند، و لذا ديه مرد را دو برابر زن قرار دادند، چون ديه را به باقى مانده مقتول مى دهند و نه به خودِ مقتول. و موضوع به مسئله اقتصادى زن بر مى گردد و نه به شرافت مرد تا بگوئيم چرا ديه زنان و يا ارث آن ها نصف مردان است.
زن مى تواند تجلّى اسم جلال و جمال الهى باشد، كه از جهت زيبائى هايش، مظهر جمال حق و از جهت دوربودن از دسترس نامحرم، مظهر جلال الهى باشد. و از آن طرف هم مرد براى زن مى تواند مظهر اسماء گوناگون الهى باشد و عظمت حق را به نمايش بگذارد، چيزى كه شما با ذكر «سبحان اللّه» در قلب خود مى پذيريد. و در همين راستا رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) مى فرمايند: «لَوْ كُنْتُ آمُرُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا»؛[3] اگر بنا بود دستور سجده براى احدى بدهم دستور مى دادم زن براى شوهر خود سجده كند. اين همان است كه عرض شد وقتى زن و مرد در جايگاه حقيقى خود ديده شوند تمام وفادارى به حقيقت، وفادارى به يكديگر مى شود. به شرطى كه حجاب منيت مانع نظر به كمالات همديگر نشود. به زنان مى فرمايد اگر هويت خود را جستجو مى كنيد، در راستاى تسليم در برابر هيبت همسرتان كه مظهر مقام عقل كل است- در مقابل نفس كل- آن هويت را بيابيد. همان طور كه هر انسانى در حالت كلى تر هويت خود را در بندگى خداوند جستجو مى كند و هر چه در راه بندگى خدا موفق شود، احساس مى كند به خودِ اصيل خود نزديك تر شده است. در چنين دستگاهى پذيرش حكم شوهر براى زن عين شكوفا شدن است و نه حقارت. لازمه درست ديدن موضوعات نگاهِ عرفانى به موضوعات است، اگر به يك عارفى بگوئى خدا مقدّر فرموده است كه سهم تو از دنيا نصف سهم برادرت باشد، هزار نكته باريك تر از مو در اين حكم مى يابد، چون اولًا: متوجه است صادر كننده حكم، خدايى است حكيم، ثانياً: خداى حكيم تمام اراده اش در رشد دادن بنده اش مى باشد پس حتماً در اين حكم لطفى هست. اگر زن ها بر اساس روحيه لطيف خود در امورات خود در منظرى عرفانى قرار نگيرند اولين مشكلشان اين است كه چرا ارث ما نصف ارث مردان است! اما حالا يك عارف كه مقصد و مقصودش رفع حجاب بين خود و مولايش هست، مگر فقر و غنا و يا اساسا دارايى دنيا برايش مطرح است؟ اسلام چنين انتظارى از زن دارد كه در دنيايى بالاتر از اقتصاد نفس بكشد. خدا كمك كند و خودمان هم حواسمان جمع باشد كه به دست خودمان زنان را از بين نبريم و آن ها را با انداختن در امور اقتصادى بى مقدار نكنيم، زنان هم بايد متوجه باشند، وقتى خداوند لباس و مسكن و غذاى آن ها را به عهده مردان قرار داده است پس دغدغه اين امور را نداشته باشند، چه همسر داشته باشند چه نداشته باشند، چه كار داشته باشند و چه كار درآمدزا نداشته باشند، در هر حال همچون عارفى زندگى كنند كه مطمئن به حمايت خداوند است و در اصلاح رابطه بين خود و خدا بكوشند و منتظر باشند تا خدا چه پيش مى آورد. واى و صد واى اگر موضوعات از منظر الهى خودش ديده نشود، آن وقت تمنّاى مردان از زنان به صورت تحكّم ديده مى شود. البته يك روح با صفا، تحكم را هم به تمنا تبديل مى كند بر عكسِ عده اى كه تمنّا را به صورت تحكم مى بينند. انسانهاى بزرگ عموماً به جايگاه تكوينى حادثه ها نگاه مى كنند و لذا ديگر كارى ندارند اين خانم يا اين آقا با چه الفاظى حرف خود را مى زند، متوجه اند از چه جايگاهى اين حرف زده مى شود. گفت:
نظر را نغز كن تا نغز بينى
گذر از پوست كن تا مغز بينى
آن مردى كه با تحكم با همسرش سخن مى گويد خطا كرده اما شما چرا ماوراء اين ظاهر، متوجه تقاضاى او نمى شويد؟ عين همين بحث براى مردها هم هست اما چون فعلًا خطر فمينيسمْ زنان را نشانه رفته است، ضرورت دارد در اين وادى موضوع را ادامه دهيم. چرا كه فرهنگ مدرنيته همه اعضاء خانواده را نشانه رفته است، اعم از زن و مرد و فرزندان، و البته و صد البته توصيه ى ما به برگشت به گذشته نيست، بلكه عبور از ظلماتى است كه فعلًا در آن قرار گرفته ايم.
وقتى زن و مرد در منظرى متعالى به زندگى و به همديگر نگريستند زندگى بستر ريزش رحمت الهى خواهد شد، همان نگريستنى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) مى فرمايند:
«انّ الرّجل اذا نظر الى امراته و نظرت اليه نظر اللَّه تعالى اليهما نظر الرّحمة»؛[4]
چون مردى به زنش و زنش به وى از روى مهر بنگرند، خداوند بزرگ آن دو را با ديده مهر بنگرد.
با توجه به چنين نگاهى است كه ما مسلمانان در انجام وظايفمان در خانه با همسرمان معامله نمى كنيم، ما در انجام وظايفمان به وظيفه مى نگريم كه در آن هويت خود را تثبيت كنيم، هرگز به همديگر نمى گوئيم چون شما به وظيفه خود عمل نكرديد من هم به وظيفه خود عمل نمى كنم، چون در ترك وظيفه عملًا ترك هويت خود را دامن زده ايم.
در آخر خوب است خلاصه مقاله اى را كه يكى از خواهران در يكى از سايت هاى خبرى نوشته بودند به عنوان حُسن ختام اين جا بياورم. ايشان مى فرمايند:
«در خبرها آمده بود قرار است رانندگى اتوبوس هاى شهرى را زنان به عهده بگيرند. ظاهر خبر نشان مى دهد ما گرفتار جنگى شبيه جنگ هاى اول و دوم جهانى شده و همه مردان و پسران خود را به جبهه ها فرستاده ايم و همه كارها روى زمين مانده اند و از زنان استدعا كرده ايم بيايند و اين كارها را انجام بدهند تا يك وقت خداى ناكرده، مسافرها توى خيابان ها روى زمين نمانند و كالاها از كرانه هاى خليج فارس به سواحل درياى خزر نرسند.
يكى از اشكالات عمده و بسيار خطرناك فرهنگى ما، افراط و تفريط است و به يك معنى «فمينيسم» زدگى ما است. روزگارى بر خلاف آموزه هاى اسلام زنان را براى هيچ كارى شايسته نمى دانيم، و زمانى ديگر چنان عرصه را براى آزادى هاى از نوع پيشرو و آوانگارد باز مى گذاريم كه به طرفه العينى مقام بسيار مهم جهانى مصرف لوازم آرايش و جراحى پلاستيك بينى و ... را به دست مى آوريم! گاهى خواهر و برادر را در خيابان به جرم اين كه كنار هم راه مى روند، مى گيريم، تا بيايند ثابت كنند محرم هستند، و گاهى چنان مرزهاى محرم و نامحرم را از ميان برمى داريم كه خدا را شكر همه اهالى كشور خواهر و برادر يكديگر مى شوند. گاه براى قبول شدن دختران در دانشگاه ها كه خود بهتر از هركسى به محصولات نهايى آنها واقفيم، جشن مى گيريم و گاه از بالا رفتن توقعات بى معنى و ميل به مصرف زدگى و بى ميلى جوانان به ازدواج سخن مى گوييم؛ زيرا به كلى از اصولى كه دين جهت تعريف زن و مرد در اختيار ما گذارده غافليم.
شما خوب مى دانيد در جامعه اى كه از بى كارى در سطح گسترده، در رنج است، گرايش خانم ها به كارهاى سخت و دشوارِ مردان، نه تنها فضيلت نيست بلكه به شدت هشداردهنده است. به شكلى كاملًا واكنشى و عصبى، كارهايى را كه ظاهراً انجام آن ها توسط زنان ناممكن به نظر مى رسند، به عنوان جلوه هاى اصلى «آزادى زنان» مطرح مى سازيم، غافل از اينكه ارائه كنندگان اين نظريه ها، نه هرگز خود پشت تريلى و كاميون نشسته اند و نه هرگز اضطراب ناشى از سرگردانى فرزندانشان را در مهد كودك ها يا پشت درهاى بسته خانه ها براى لحظه اى تجربه كرده اند.
جنبش بسيار قوى و فعال «فمينيسم» در سراسر جهان، با ترفندهاى گوناگون توانسته است زنان را از وظيفه اصلى خود يعنى «مادرى كردن» و «ايجاد تعادل و آرامشِ محيط خانواده به عنوان اصلى ترين نهاد اجتماعى» جدا كرده و به كارهاى ظاهراً مهم و در واقع نمايشى بگمارد. بديهى است ارتقاى سطح سواد و بينش سياسى و اجتماعى در زنان، به تقويت روحيه خود باورى و استقلال در جامعه مى انجامد، اما بن بست هايى كه بر سر راه بشر امروز قرارگرفته به نيكى نشان مى دهد كه وانهادن وظايف اصلى زن و مرد به نهادهاى ديگر يا به يكديگر و جابجايى ارزشهاى حقيقى با ارزش هاى صورى، حاصلى جز اضطراب دائمى، فرار از ارزش هاى اخلاقى، اتلاف وقت و عمر و نهايتاً آشفتگى ها و بى سرو سامانى هاى عميق، نداشته است. فرزندان در خانه هاى عارى از حضور و گرماى وجود مادر، گرفتار انواع نگرانى ها و اختلافات روحى شده اند كه نهايتاً به گسترش بزهكارى ها، بى بند و بارى ها و اعتياد به مواد مخدر منجر شده است.
زنان در چنين شرايطى به كلى از ويژگى هاى مادرانه ى تعديل كننده و ملاطفت آميزِ خود به دورافتاده و تبديل به موجوداتى مضطرب و زياده خواه شده اند تا از رهگذر ارضاى نيازهاى روحى از طريق مصرف بيشتر، در خدمت پركردن جيب هاى سرمايه داران قرار گيرند و مادران را كه على القاعده نبايد گرفتار مسائلى چون مصرف زدگى و تجمل گرايى باشند، به زيور اين خصائل بيارايند!
اشكال اين جاست كه ما بر خلاف فرهنگ اصيل ملى و دينى خود، در مسائل فرهنگى از ديگران خط مى گيريم و به جاى الگو قراردادن بزرگانِ دين و ادب و فرهنگِ خود كه بيش از هرچيز در عرصه ى تربيت فرزند و همدلى با شوهر خويش و حفظ امنيت و آرامش روانى خانوادگى تلاش مى كردند، ارزش ها را به نوعى، با توانايى اقتصادى برابر مى گيريم و به جاى تقديس زنانى كه توانسته اند با نهايت كرامت و بزرگوارى، فرزندان خوبى پرورش بدهند و با زمينه سازى براى حفظ ثبات و آرامش خانواده، خطيرترين وظيفه اجتماعى را به سرانجام برسانند، فعلًا دنبال آن هستيم كه بر تعداد زنان كاميون دار و بكسور و قهرمانان كاراته و كشتى و فوتبال بيفزاييم و كمترين توجهى به نيازهاى فطرى زنان و مردان نداشته باشيم تا اگر 30 سال بعد به همان جايى رسيديم كه غرب امروز رسيده، طبق معمول گناه را به گردن داور بيندازيم!».
«والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته»
------------------------------------------
[1] مجمع السعادات، ملا سلطان محمد گنابادى، ص 442 ..
[2] سوره نساء، آيه 34 ..
[3] بحار الأنوار، ج 23، ص 241 ..
[4] گل هاى جاويدان( هزار كلمه قصار)، ص 125 ..