عمده ى بحث ما فعلًا دقت در آيه مورد بحث، يعنى آيه 32 سوره نساء است كه مى فرمايد: آرزوى آن چيزهايى را كه به بعضى از شما داده تا هر كدام از جهاتى نسبت به همديگر برترى داشته باشيد، نكنيد. براى مردان با حفظ مردبودنِ خود نصيب و بهره اى است كه در راستاى مردبودنشان به دست مى آورند، و براى زنان نيز نصيب و بهره اى است كه در راستاى زن بودنشان به دست مى آورند، و از خدا بخواهيد كه آن بهره را از شما دريغ ندارد. خداوند از اين طريق راه كمال هر كس را به او نشان مى دهد.
ولى متأسفانه به جاى اين كه روزنامه ها و اهل قلم زنان و مردان را متوجه چنين نكاتى بكنند كه آيات الهى در اختيار ما گذارده اند، موضوعِ مخصوص كردن جايگاه زن و مرد را يك نوع محدوديت قلمداد مى كنند، و اصرار دارند زنان مى توانند مانند مردان همان تمنّاها و شخصيت را داشته باشند و اگر بگويى بعضى از كارها مردانه است، مى گويند شما مى خواهيد زنان را محدود كنيد، آيا كمالاتى كه براى مردان كمال است عيناً همان ها براى زنان كمال است؟ و يا به تعبير قرآن «وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ اى زنان و مردان به دنبال آن كمالاتى نباشيد كه خداوند به طور متقابل هركدام را بر اساسِ آن بر ديگرى برترى داده است. مشكل و معضل بعضى روزنامه هاى ما اين شده كه چرا زن ها فوتبال نكنند. اين فرهنگ فرهنگى است كه براى زنان، مردبودن را مى خواهد و مرد نبودن را براى زن محدوديت به حساب مى آورد. آيه فوق مى فرمايد: تو آن چيزى را كه نردبان كمال خودت هست و خدا به تو داده، بشناس و بپذير و سپس از خدا كمال بيشتر را در همان راستا بخواه، با هوسِ خود تمناى مردبودن نكن. اين يكى از حيله هاى فرهنگ سرمايه دارى بود كه نهضت احياء حقوق زنان را در بسترى انداخت كه گرفتار چنين شعارهايى بشود، و به عنوان دفاع از حقوق زن، شعارها اين شد كه زنان بايد مثل مردان فوتبال كنند و به راحتى مشروب بخورند و قمار كنند و سيگار بكشند و چند رفيق داشته باشند.
قرآن سپس به جايگاه زن و مرد در خانواده مى پردازد و مى فرمايد: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ مردان قوام زنانند به دليل آن كه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و نيز به دليل آن كه از اموالشان خرج مى كنند. يعنى بر اساس آن كه به هر كدام برترى هايى داديم، در همان راستا و به جهت آن كه مردان مسئول امور اقتصادى خانه اند، مسئوليت خانه به عهده ى مردان است. همان طور كه زن ها را امتيازاتى دادند تا در اين مسئوليت كمك كار مردان باشند، و در همين راستا به مردان امتيازاتى داده اند كه قوام زنان و خانواده باشند و در مسئوليت تربيتى زنان كمك كار آن ها باشند. مثل اين كه بنده معلم هستم و آن آقا مكانيك است، او بايد ماشين سوارى مرا تعمير كند و من هم فرزند او را درس بدهم، آن آقاى مكانيك مى شود قوام من در تعمير ماشين و من هم مى شوم قوام او در تعليم به فرزندش، آيه مى فرمايد: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»؛ قوام زنان به مردان است در دو چيز؛ يكى «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ به جهت توانايى هاى خاص كه در مسئله خانواده به مرد داده اند و لذا مرد بايد مسئوليت خانواده را بپذيرد. مثل شجاعت كه در اثر آن مرد بتواند جلوى دشمن بايستد و مانع تجاوز به زنِ خانه شود و حتى خود را به كشتن دهد ولى اجازه ندهد به حريم خانواده تجاوز كنند.
در قبال ظرائفى كه براى تربيت فرزند به زن دادند، توانايى هايى هم براى مديريت خانواده به مرد دادند. حالا چرا مرد بايد مدير خانواده باشد؟ يكى به دليل خصوصياتى كه عرض شد و ديگر «وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ به جهت آن كه خرج خانه به عهده ى اوست. و لذا براى انجام مسئوليتى كه به عهده دارد بايد اختياراتى نيز داشته باشد.
مى فرمايد: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ همه بحث در اينجاست، مى فرمايد: مى دانى چرا مرد بايد مسئوليت خانه را به عهده داشته باشد؟ به جهت اين كه توانايى هايى به مرد داده كه به زن نداده است و يك استعدادهايى به زن داده كه به مرد نداده است. حالا به جهت اين كه در اداره خانه توانايى هاى خاص به مردها داده ايم، آن ها عامل قوام زنان خواهند بود. جمله ى «بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ به اين معنى است كه امتيازات متقابل است. مثل مكانيك بودن آن آقا و معلم بودن بنده. يك توانايى به اين آقاى مكانيك دادند كه واقعا من ندارم، يك توانايى هايى هم من دارم و استعداد آن در من هست كه او ندارد. اگر به بعضى استاد كارها بگويند يك ساعت در اين اتاق بنشين و اين كتاب را بخوان، حاضر است بيست ساعت كار كند ولى يك ساعت مطالعه نكند. خوب توانايى هاى بشر فرق مى كند. مطالعه و تمركز روى مطالب كه براى بعضى مطلوب است، براى بعضى بسيار سخت است. و برعكس؛ مى فرمايد: «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ خداوند به هر كدام از آن ها امتيازى داده تا در خدمت ديگرى باشد. به عبارت ديگر اين عبارت مى رساند كه زن و مرد نقص هاى هم ديگر را رفع مى كنند. حال طبق اين قاعده، مردها بايد مدير خانه باشند و از اين طريق خدمت خود را به خانواده انجام دهند. عنايت داريد كه مدير غير از حاكم است به همين جهت در آخر آيه فرمود: «إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا»؛ خداوند است كه برتر است و نه مردان. آرى امتياز يك طرفه نيست. بلكه امتيازهاى متفاوت در ميان است و مسئوليت هايى كه مناسب آن امتيازات مى باشد. «وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ هم چنين چون مردها بايد خرج خانواده را بدهند برنامه ريزى به عهده آنان است، تا زنان به عنوان عناصر اصلى تربيت خانواده بدون هيچ دغدغه اقتصادى مشغول وظيفه اصلى خود باشند، به همين جهت در ادامه آيه مى فرمايند: «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ»؛ يعنى بعد از اين كه فرمود مردان قوام زنان هستند، زنان مؤمنه را مطرح فرمود تا ارزش آن ها را در حقيقتِ بندگى نشان دهد. مى فرمايد مردان قوام زنان هستند، آن زنانى كه صالح و قانت و در غيبت شوهر حافظ حقوق او و خانواده باشند، به خاطر آن كه خداوند حقوق زنان را حفظ كرده است. براى مردان فرمود: «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ»؛ و براى زنان در آخر آيه اخير فرمود: «بِمَا حَفِظَ اللّهُ»؛ به خاطر آن كه خداوند با مسئوليتى كه بر عهده مردان گذارده حقوق زنان را حفظ كرده است.
آيه فوق مى فرمايد: مردان قوام زنانى هستند كه چنين خصوصياتى را دارند و كمالات خود را در ازاى زن بودن پذيرفته اند و تمناى ارزشهاى مرد بودن نكرده اند. و چون خداوند حقوق زنان را حفظ كرده آن ها هم بايد قانت و حافظات للغيب باشند.