تفاوت بدن ها و حقيقت واحد

آيه مى فرمايد در راستاى رسيدن به حيات طيب، زن و مرد مطرح نيست، زيرا زن و مرد بودن مربوط به بدن ها است، اصل انسان و حقيقت انسان نه زن است و نه مرد. و بزرگانى مثل حضرت آيت اللّه جوادى آملى  «حفظه اللّه» در كتاب محققانه «زن در آئينه جلال و جمال» تا حدّى كه شرايط اجازه مى داده اين موضوع را روشن كرده اند. و اساساً در فلسفه اسلامى اين بحث مشهور است كه به طور كلى بدن ابزار روح است و در حقيقتِ روح دخالتى ندارد.[1] با توجه به اين نكته مثلًا اگر شما بخواهيد كوه نوردى كنيد حال يكى كُت پوشيده و ديگرى اوِرْكت، اما هر دو به قله رسيدند، آيا مى توان گفت اوِرْكُت مهم تر بود در رسيدن به قله يا كت؟ مى بينيد كه فرقى نمى كند چون هر دو نفر كه يكى كت پوشيده و يكى اوِرْكت هر دو به قله رسيدند، لباس براى اين بود كه بتوانيم از آسيب هاى مسير حفظ شويم ولى لباس هيچ وقت در ارزيابى هدف نقش ندارد. حالا اگر زن و مرد طبق آيه فوق هر دو مى توانند به مقصد الهى خود كه همان حيات طيب است، برسند آيا مى توان گفت زن مهم تر است يا مرد؟ دقيقاً موضوع تفاوت زن و مرد نيز به همين شكل است كه انسان ها از نظز بدن و جسم دو نوع و از نظر حقيقت و هدف يكى هستند و لذا بسيار سطحى نگرى است كه ارزش اين دو نوع انسان را به جهت تفاوت بدن، متفاوت بدانيم. آرى تفاوت بدن وظايف متفاوتى را براى هر كدام پيش مى آورد، ولى براى هدفى يكسان.

دو نوع لباس است كه هر لباسى اقتضاء خود را دارد ولى چه ربطى به ارزش صاحب لباس دارد. بنده اين مطلب را نمى خواهم بگويم كه از نظر نوع كارها زن و مرد بايد يكسان باشند و بايد با آن ها يك نوع برخورد كرد، آن قدر رابطه بين روحيات و بدن تنگاتنگ است كه شما مى دانيد كه هر بدنى روحيات خاص خود را مى آورد، حتى اگر انسان قسمتى از بدنش را از دست بدهد در رابطه با آن قسمت روحيه اش عوض مى شود، مادرهايى كه مجبور مى شوند طى عمل جراحى رحم شان را در آورند دچار تغييراتى مى شوند از آن جمله كه مى گويند تا حدّى احساساتمان نسبت به كودكان تغيير مى كند. يا بارها تجربه شده با سكته قلبى و تغيير حالت قلب، حتى پس از گذشتن از مرحله ى حاد بيمارى، احساسات انسان تغيير مى كند، البته شدت و ضعف اين تغييرات به جاهاى ديگر نيز مربوط است. به هر حال احساساتى كه يك زن دارد به جهت بدن مادرى و احساساتى كه يك مرد دارد به جهت بدن پدرى، جاى خودش قابل توجه است اما هيچ كدام از اين حرف ها اصل موضوع را منتفى نمى كند كه بدن ابزار روح است و در حقيقت انسان دخالت ندارد، هر چند روح بدون تأثير از بدن نيست، براى همين به ما توصيه مى شود مواظب سلامت و بهداشت بدن هايتان باشيد، همان طورى كه مى گويند بدن هايتان را گرفتار غذاهاى زياد نكنيد، چون اقتضاى بدنِ پرخور طورى است كه ديگر روح نمى تواند در آن شرايط آزادنه به مسير روحانى خود ادامه دهد و مسير لقمانى خود را طى كند. به قول مولوى:

از براى لقمه اى اين خوار، خوار                  از كف لقمان برون آريد خار

مى گويد يك لقمه اضافه تمام درهاى آسمان را به رويم بست، اين خار را از قلبِ لقمانِ وجودِ من در آوريد. عين اين مشكل از آن طرف هم هست كه اگر آقايان و خانم ها بيش از حد به بدنشان بى محلى كنند و آن را ضعيف نمايند، روحشان را گرفتار مى كنند و صفاى روحيشان را از دست مى دهند، در عينى كه نمى خواهيم منكر احوالات روح در رابطه با بدن باشيم، اما مى خواهيم يك اصل منطقى را نگذاريم از دست برود كه ارزش هر انسان به هدفش است، اگر هدف او پست باشد آن انسان پست است، اگر هدف او متعالى باشد آن انسان متعالى است حالا اگر هدف زن و مرد يكسان و متعالى بود پس معلوم مى شود آن دو يك ارزش دارند. در اين راستا كسى مهم تر است كه به اين هدف متعالى نزديك تر است، چه زن باشد چه مرد. آيا ديگر جاى اين سؤال مى ماند كه زن مهم تر است يا مرد؟ يا اين سؤال نشانه غفلت از معارف عاليه قرآنى است؟ قرآن مى فرمايد هدف زن و مرد حيات طيب است و فرقى هم بين آن ها نيست. حال با توجه به اين كه دروغ بستن به خدا و پيامبر(صلى اللّه عليه وآله) موجب بطلان روزه مى شود اگر در ماه رمضان كسى بگويد: خدا زن ها را بيشتر از مردها اهميت داده يا مردها را بيشتر از زن ها بها داده است، روزه او باطل است، چون به خدا و پيامبر(صلى اللّه عليه وآله) دروغ بسته است. حتى اگر به زبان نگويد ولى در قلبش چنين تصورى داشته باشد يقيناً اين قلب نمى تواند سير و سلوك كاملى بكند، قلبى كه گرفتار باطل است سلوك الى اللّه برايش ممكن نيست.

آيه مى فرمايد براى رسيدن به حيات طيب ابزارها فرق مى كنند ابزار زن با ابزار مرد از نظر بدن فرق مى كند، به همين جهت گاهى وظايفى كه به عهده زنان است با نظر به ابزارى مى باشد كه مخصوص به آن ها است، ولى وظايفى هم به عهده آنان است كه هيچ ربطى به زن بودن آن ها ندارد و نظر به انسانيت آن هاست. در باره مردها هم همين طور است. حالا كدام مهم هستند؟ اين يك روح شيطانى و ضد قرآنى است كه مردى فكر كند زن پايين تر از خودش است يا زنى فكر كند خودش بالاتر از مرد است. بدن مرد اقتضاى خاصى دارد كه مثلًا جهاد ابتدايى براى او واجب مى شود ولى براى زن نه. يا مسئوليت پيغمبرى كه همراه است با جهاد و انبوه كارهاى اجرايى اقتضا مى كند كه پيامبر مرد باشد ولى همان خدايى كه پيامبران را از جنس مردان انتخاب فرمود، روشن كرد «انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّه اتْقيكُم»؛ در نزد خدا گرامى ترين شما متقى ترين شما است. ملاك ارزش گذارى، قرب به خدا است، قرب به خدا كه زن و مرد ندارد.

حضرت زكريا(عليه السلام) وقتى وارد محراب حضرت مريم(سلام الله علیها) مى شدند «وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً»؛[2] نزد آن حضرت رزق هاى خاصى ديدند كه با غذاهاى معمولى متفاوت بود، پرسيدند اى مريم اين ها از كجا براى تو مى آيد؟

«قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ، إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ»؛

گفت از طرف خداست، خداوند هركه را بخواهد بدون حساب و اسباب هاى عادى رزق مى دهد. اين جا بود كه حضرت زكريا(عليه السلام) متذكر شدند چرا براى پيداكردن فرزند به عوامل فوق عوامل عادى متوسل نشوند و لذا؛ «قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء»؛[3] گفت خدايا! حالا كه اين قدر كار از تو مى آيد كه اين زنِ تنها را به اين مقامات رساندى، يك سُلب پاك هم به من بده، چرا كه تو به تقاضاهاى بندگانت توجه دارى، خدا هم وقتى اطمينان آنچنانى را در حضرت زكريا(عليه السلام) نسبت به الطاف الهى ديد، فرمود: «إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى»؛[4] تو را به تولد يحيى مژده مى دهم. وقتى آن پيامبرِ خدا با روبه روشدن با حضرت مريم(سلام الله علیها) متوجه شدند آن حضرت چه مقاماتى به دست آورده متذكر شدند كه مى توانند بالاتر از اين ها به خداوند نظر كنند و از او ماوراء اسباب عادى و از قدرت «لدُنّى» او تقاضاى فرزند نمايند.

در نگاه قرآنى با توجه به آيه ى فوق، متوجه مى شويم حتى در مقايسه يك پيامبر و يك زن الهى، قرآن مقام آن زن را بالاتر نشان مى دهد كه حتى از جهتى راهنماى آن پيامبر باشد، اينجاست كه اگر كسى در مقايسه نسبت به حقيقت زن و مرد يكى را پائين تر از ديگرى بداند نگاه قرآنى ندارد. عزيزان متوجه باشيد اگر اعتقادتان غير قرآنى شد به همان اندازه در سلوك معنوى متوقف مى شويد زيرا قلب در آن صورت نورانيتش كامل نيست.

پس طبق آيات قرآن چون مقصدِ زن و مرد هر دو متعالى است پس هر دو مى توانند به مقاصد متعالى برسند زيرا حقيقت هر دو از نظر قرآن يكسان است. ممكن است براى رسيدن به مقصد ابزارهايشان فرق كند ولى در سير به سوى مقصد هيچ تفاوتى با يكديگر ندارند. به تعبير عمان سامانى:

همتى بايد قدم در راه زن                 صاحب آن خواه مرد و خواه زن
غيرتى بايد به مقصد رهنورد                       خانه پردازِ جهان چه زن، چه مرد
شرط راه آمد نمودن قطع راه                        بر سر رهرو چه مِعْجَر  چه كلاه

 

-------------------------------------
[1] - به كتاب« ده نكته از معرفت نفس» رجوع شود ..
[2] - سوره آل عمران، آيه 37 ..
[3] - سوره آل عمران، آيه 38.
[4] - سوره مريم، آيه 7 ..

Share