ملكوت ازدواج

سؤال: مطالعه آثار شما ما را به اين فهم كشانده است كه همه چيز در اين عالم صاحب ملكوتى است، از واجبات و محرمات تا مباحات. ولى بعضى از اعمال براى ما غيرقابل فهم است. راستى ملكوت زناشويى و مقاربت همسران چيست؟ متأهل هستم ولى هرچه مى انديشم اين عمل را در شأن مؤمن نمى يابم. البته چون دستور و سيره ى حضرات معصوم(عليه السلام) است قابل انكار نيست ولى به هرجهت در حالت زناشويى گويى عقل رخت برمى بندد و شهوت آدمى را اداره مى كند، چگونه براى مؤمنين و در مرتبه ى بالاتر براى انبياء و ائمه(عليهم السلام) قابل تصور است؟

جواب: همان طور كه بحمداللّه خودتان متوجه ايد؛ آرى! هر حكمى از احكام الهى و هرچيزى به جز اعتباريات، صورتى قدسى و باطنى دارد كه آيه  «وَإِن مِّن شَيْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» متذكر آن است و خداوند مى فرمايد: هيچ چيز نيست مگر آن كه خزائن آن چيز در نزد ما است. به اين معنا هرچه درآن عالم هست صورت لطيفِ چيزهايى است كه در اين عالم ما با آن روبه روئيم. در راستاى همين اعتقاد است كه متوجه هستيم «قلم اعلى» حقايق معنوى را بر «لوح محفوظ» مى نگارد و از آن جا بر لوح محو و اثبات نگاشته مى شود و در انتها در عالم شهود ظاهر مى گردد. مثل اين كه خداوند بر لوح قلب و عقل انسان حقايقى را مى نگارد و از عقل بر خيال نگاشته مى شود و در انتها در اعمال و الفاظ انسان ظاهر مى گردد. بر همين اساس در عالم اعلى عقلِ كلى بر نفسِ كلى تجلّى و تراوش مى كند و حاصل آن حقايقى هستند كه از تجلى عقل كلى و قبول نفس كلى پديد مى آيند. و هر اتحادى اگر در مسير شرعى باشد با عالم تكوين مرتبط است و از جمله اين ارتباطها، ارتباط زن و شوهر است كه به مثابه ى يگانگى بين عقل و نفس است و اين يگانگى و يا عشق، عامل تداوم وجود و حضور و شور و شعف مى باشد، چه وجود و بقاء زن و شوهر، چه وجودِ فرزندى كه حاصل اين يگانگى و نزديكى است. در هرحال اين نزديكى صورت زمينى عشق موجود بين عقل كلى و نفس كلى در عالم اعلى است، همچنان كه صفات الهى در ذات حق يگانه اند و كثرت صفات مانع وحدت ذات نمى شود واز عشق و يگانگى نسبت به هم دست بر نمى دارند. در نزديكى زن و شوهر، اسم ربّ و اسم لطف و اسم باقى و ... به هم مى آويزند تا شيرينى بقا وشعفِ حضورِ دو همسر در وجود هر دو ظاهر گردد و از اين بستر به مرتبه ى عالى تر آن اسماء منتقل شوند و لذا حضرت صادق(عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايند:
«إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ»[1]
در حكمت آل داود چنين است كه شايسته است مسلمانِ عاقل زمانى از روز خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام مى گيرد، اختصاص دهد و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را كه با همديگر در امر آخرت مشاركت دارند، ملاقات كند و زمانى نفس خود را با لذائذى كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان، آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك مى كند.

ملاحظه مى فرماييد كه حضرت مى فرمايند از طريق لذّت با همسر حلال خود كمك بگير براى ارتباط با خدا و آبادانى آخرت؛ «فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ» و معنى انتقالى كه عرض كردم به همين معنى است، و لذا نه بايد از آن لذّت فاصله گرفت، و نه بايد در آن متوقف شد. لذّات حرام بر عكسِ لذّات شرعى كه داراى باطن قدسى و عمق معنوى است، بى باطن و بى ريشه مى باشند و به همين جهت عمق جان مرتكبين را ارضاء نمى كنند و لذا آن ها گرفتار كثرت لذات دنيايى مى شوند.[2]

سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى گويند در خطبه 80 نهج البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده اند يا به علت عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين كه روش سيد رضى تقطيع كردن خطبه هاى حضرت بوده و قسمت هايى را مى آورده كه جنبه ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى شود عايشه مورد خطاب است. به گفته ى آيت اللّه جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان هايى مى آورد كه خود را نقض مى كند، لذا به اهلش وا مى گذاريم. براى آن كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن ها در خانواده ى يك مرد مسلمان نه تنها پناهى براى او ايجاد مى كرد و جلوى فحشاء گرفته مى شد، زمينه ى مادرشدن او پيش مى آمد و جهت شخصيت او تغيير مى كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه ى آيات را بر مبناى آن ها تحليل نمود.

«والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته»

 

----------------------------------
[1] - الكافى، ج 5، ص 87.
[2] - براى تحقيق بيشتر نسبت به امر ملكوتى ازدواج به كتاب عالمانه دانشمند محترم حاجيه خانم لطفى آذر تحت عنوان« آئين زندگى- همسر دارى» رجوع فرمائيد ..

Share