مسلّم ما نمى توانيم نسبت به امر خانواده بى اعتنا باشيم، ولى به صورتى هم كه امروزه معمولًا خانواده مورد اعتنا و بحث قرار مى گيرد، اعتناى واقعى به مشكلات خانواده نيست، اين هنر نيست كه يك راه حل مقطعى بدهيم و گوشمان را به نقص هاى آن راه حل ببنديم. هنر آن است كه قبل از اين كه با ناكامى برنامه هايمان روبه رو شويم، آن ناكامى را گوشزد كنيم. و لذا بايد متوجه بود، اگر در مواردى مثل كنترل مواليد و مسائلى نظير آن، نتايجى به دست آيد در اساسِ مشكلات موجودِ خانواده و رفع گسست هاى آن اثرى ندارد، زيرا مسائل كلى مثل كنترل مواليد و پند و اندرزهاى سطحى، ربطى به ويرانى بنيان خانواده اى كه براساس اومانيسم شكل گرفته، نمى تواند داشته باشد، و فضاى خانواده اى كه از دست رفته است را نمى تواند به ما برگرداند.
اگر خانواده كنونى دچار گسست و پريشانى است، اين پريشانى و گسست و عدم همدلى، امر عارضى و ظاهرى نيست كه بر اثر عوامل خارجى به وجود آمده باشد و عواملى از همان نوع بتواند آن را مرتفع كند، بايد بشر از فرش به عرش برگردد تا به خانواده اى كه عامل سُكناى بشر است، دست يابد. و چنانچه بشر بفهمد وقتى خانواده صورت حقيقى به خود گرفت چه بركاتى به همراه دارد، در پيدايش آن خواهد كوشيد.[1]
بايد مردم ما در صدد ادامه تمدن دينى خود باشند و علت گسستگى در خانواده را ريشه اى ارزيابى كنند تا در درمان آن موفق باشند.
---------------------------
[1] - به بحث« سكناى گمشده» كه در مباحث آينده طرح مى گردد، رجوع شود ..