شعر زیبا | ضیاءالصالحین

منم آن روسیاهی که خجالت میکشد از خود

ای پرنده تا کجا می پری بدون بال / امید مهدی نژاد

دیگر اسیر فتنه گندم نمی شوم / امید مهدی نژاد

با جوهر قرمز کبوتر می نویسم / امید مهدی نژاد

همساز شو با درد بگذار و بگذر مرد / امید مهدی نژاد

بگیر این دست ها را / یوسف رحیمی

ای رود قلیل ها نمی فهمندت / یوسف رحیمی

روز بیعت با عشق / یوسف رحیمی

با من همیشه ماندی و نشناختم تو را / یوسف رحیمی

ما مانده ایم و حسرت پرواز تا خدا / یوسف رحیمی

شیعه زخم های مولا باش / یوسف رحیمی

باب الحسین هستی و پرچم به دست توست / یوسف رحیمی

از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت / یوسف رحیمی

غمت مباد رفیق تبر نخورده ی من / سعید بیابانکی

این سواران کیستند انگار سر می آورند / سعید بیابانکی

باز این چه شوش است مگر محشر آمده / سعید بیابانکی

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش / سعید بیابانکی

دل را به پای بوسی غم برده ایم اما / سعید بیابانکی

چرا که شرط ادب نیست بی خبر رفتن / سعید بیابانکی

به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست / سعید بیابانکی

ببین نیامده سر رفته ای از آغوشم / سعید بیابانکی

ای باد بهاری چه خبر از ده پایین / سعید بیابانکی

نگاه دخترک اما به آخرین واگن / سعید بیابانکی

یک غزل جدید / سعید بیابانکی

پدر خیال شکستن نداشت من دارم / سعید بیابانکی

گر بیایی خانه ای می سازم از باران و شعر / سعید بیابانکی

شب عاشوراست / سعید بیابانکی

این قدر براین پیکر تفتیده متازید / سعید بیابانکی

هنوز شیشه عطر غزل درش باز است / سعید بیابانکی

در تاریخ تاریخ را ببند و برو / سعید بیابانکی

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر / سعید بیابانکی

جز تشنگی انگار نمانده است حبیبی / سعید بیابانکی

آرزوی آب هم اینجا عطش نوشیدن است / سعید بیابانکی

کاروان می برد نیم دیگر خورشید را / سعید بیابانکی

بگذر این شاعر جوانی کرده است / سعید بیابانکی

ما را نمی فهمند آدم های کوچک / سعید بیابانکی

بازگشت بالا

موضوعات

شبکه‌ها