ای رود قلیل ها نمی فهمندت / یوسف رحیمی
ای رود قلیل ها نمی فهمندت / شاعر : یوسف رحیمی
چشمان تو غرق خون و لبها پر آه
آتش به دلت شراره میزد ناگاه
هر قطره ي خون روی لب تو میگفت:
«لا یوم کیومک أباعبدالله»
از آن همه بیکسی سخن میگویند
از شعله ي آه و سوختن میگویند
بالای سرت زینب و عباس و حسین
بر سینه زنان حسن حسن میگویند
ای عشق! دلیل ها نمیفهمندت
ای رود! قلیل ها نمیفهمندت
والله معزّ الاولیائی آقا
هر چند ذلیل ها نمیفهمندت
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید