رفتن به محتوای اصلی

فراشغل

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش / سعید بیابانکی

تاریخ انتشار:

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش / شاعر : سعید بیابانکی

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش
و درد در تن من گرم موریانگی اش

کسی نبود، کسی لایق غم دل من
کسی که دل بسپارم به بی کرانگی اش

به انتظار قدومش، انار دیده ی من
رسیده است به جشن هزاردانگی اش

مرا به خلوت صندوقخانه اش ببرید
رسیده است گمانم شراب خانگی اش

شبیه ردّ قدم های موج بر ساحل
به جای مانده بر این شانه ها، زنانگی اش

نه من، نه او، نه شما، شاعر این زمانه کسی است
که تکه پاره شود بغض های خانگی اش

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش
و درد در تن من گرم موریانگی اش

کسی نبود، کسی لایق غم دل من
کسی که دل بسپارم به بی کرانگی اش

به انتظار قدومش، انار دیده ی من
رسیده است به جشن هزاردانگی اش

مرا به خلوت صندوقخانه اش ببرید
رسیده است گمانم شراب خانگی اش

شبیه ردّ قدم های موج بر ساحل
به جای مانده بر این شانه ها، زنانگی اش

نه من، نه او، نه شما، شاعر این زمانه کسی است
که تکه پاره شود بغض های خانگی اش

پدیدآورنده
موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا