ما مانده ایم و حسرت پرواز تا خدا / یوسف رحیمی
ما مانده ایم و حسرت پرواز تا خدا / شاعر : یوسف رحیمی
يادش به خير شوق وصالي كه داشتيم
باران اشك هاي زلالي كه داشتيم
يادش به خير حال خوش دل شكستگي
چشمان خيس و بغض سفالي كه داشتيم
بوي كوير مي دهد اين روزها دلم
كو آن هواي پاك شمالي كه داشتيم
از دشت لحظه ها چقدر توشه چيده ايم
از روز و ماه و هفته و سالي كه داشتيم
مانند ابر مي گذرد كاروان عمر
از دست رفته است مجالي كه داشتيم
ما مانده ايم و حسرت پرواز تا خدا
چيزي نمانده از پر و بالي كه داشتيم
شام فراق با دل عاشق چه مي كند
يادش به خير صبح وصالي كه داشتيم
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید