در آیه 16 سوره اعراف هست «قالَ فَبِما اَغْوَیتَنِی لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَک الْمُسْتَقِیمَ»
شیطان گفت: به سبب این که گمراهم کردی، حتماً با تمام وجود برسر راه راست تو که رهروان آن را به درگاهت می رساند، می نشینم و هر که را در این راه ببینم وسوسه می کنم. لذا در صراط مستقیم تلاش شیطان برای انحراف رهروان آن راه بسیار زیاد است.
پس ملاحظه می کنید که اولاً: یک دشمن کاردانِ قسم خورده اراده کرده است که اگر ما خواستیم در راه خدا قدم بگذاریم، مانع شود. ثانیاً: ملاحظه بفرمایید که می گوید: «لَهُمْ» یعنی همة آن هایی که در راه تو قدم می گذارند را در چنین بلایی می اندازم. پس منظور فرزندان آدم است و نه صرفاً آدم و حوّا. ثالثاً: باز تأکید می کنم که می گوید: هر که را در راه تو قدم گذارد «صراطَک» که صراط تو مستقیم است و بی درد سر، و حتماً به تو می رسند. یعنی راه واقعی خدا حتماً دشمن دارد- که در این قسمت باید مفصلاً بحث کرد-[1] رابعاً: منطق شیطان هم این است که خدایا تو مرا گمراه کردی؛ «فَبِما اَغْوَیتَنِی» یعنی خودش را از هر عیب و نقصی پاک می داند و حق خود می داند که حرف خدا را نپذیرد و به آدم سجده نکند، و به زعم او خدا بی دلیل او را از عالَم قدس بیرون کرد. این منطق شیطان است. اگر دیدید که مردم الآن هم منطقشان این است که سختی هایی که اعمال و افکار و عقاید باطلشان برایشان به وجود آورد را به پای بقیه می گذارند، و نقش خودشان را در همة این مشکلاتِ به وجود آمده مدّ نظر قرار نمی دهند؛ بدانید با منطق شیطان زندگی می کنند. ولی اگر به مقام انصاف رسیدید و بیش از همه نقص های خود را دیدید و توانستید ضعف ها و کوتاهی های بقیه را توجیه کنید، بحمدالله از شیطان و روحیة شیطانی دارید رها می شوید. عرفا می فرمایند: شیطان شرّ را به خدا نسبت داد و گفت: «بِما اَغْوَیتَنِی» و خیر را به خود نسبت داد و گفت: «اَنَا خَیرٌ مِنْهُ» و سالک تا وقتی گرفتار این صفات است در تحت ولایت شیطان است و به فرمایش آیت الله حسینقلی همدانی به آیت الله ملکی تبریزی: «تو باید حالتْ اصلاح شود تا از دستورات شرعی بهره مند شوی».
یکی از جانبازان عزیز که دیگر نمی توانست کار کند و ناراحت بود که نمی تواند کار کند می گفت: نمی دانم چه گناهی کردم که خدا گرفتارم کرده است که بروم برای جانبازیم حقوق بگیرم. با این که تقریباً همة بدنش را در راه خدا و برای این ملت داده است، خجالت می کشید از پول دولت حقوق بگیرد. ولی شیطان با تمام خودخواهی می گوید: خدایا تو گمراهم کردی. انحراف خودش را هم به پای خدا می گذارد. ببینید که دشمن شما چطور فکر می کند. اگر دیدید که به این شکل فکر می کنید؛ بدانید همفکر با دشمن خودتان هستید و لذا زمینة تصرف او را در خودتان فراهم می کنید و احساس هم نمی کنید که دارید برنامه های شیطان را در زندگی تان پیاده می نمایید و از این طریق به خودتان ضربه می زنید. شیطان با این منطق، هم دشمن خودش و هم دشمن بقیه شد. اگر دیدید منطق شما این است، چشمتان را باز کنید، راه انحرافات را در خودتان ببینید. هرکس به جایی رسید از خودبینی هجرت کرد تا خدابین شد. به گفته حافظ:
یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید ندید
دود آهیش در آئینه ادراک انداز
تا این حساب گری های به ظاهر عقلانی را در میان داریم و زیبایی بندگی را نچشیده ایم، در هر کاری به جای آن که خدا در میان باشد خودمان در میان هستیم. به گفتة امام خمینی«رحمة الله علیه»:
این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است
در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی
ملاحظه کنید که پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) با دیدن عیب مردم همواره تلاش می کردند که انسان ها خوب شوند و هیچ وقت هم گِله نمی کردند که چرا آدم های بد نمی گذارند ما کارمان را بکنیم. اصلاً این حرف ها نبود. به خودشان می گفتند چرا من نرسیدم بقیه کارها را بکنم، دائم کوتاهی های خودشان را می دیدند. این بصیرت واقعی است، همان طور که منطق شیطان یک حجاب واقعی است. حضرت عیسی(علیه السلام) را دیدند از خانة زنِ بدکاره ای بیرون می آید، درست است که به حضرت مظنون نبودند ولی بالاخره برایشان سؤال شد که چرا رسول خدا با این همه پاکی و خوبی رفته اند سراغ چنین افراد فاسد و فرومایه ای؟!! از ایشان سؤال کردند که شما و این افراد؟! شأن شما نیست که سراغ این ها بروید! فرمودند: «طبیب آمده است به عیادت مریض». ببینید چگونه به مسائل نگاه می کنند! حتی گمراهان را بیمار می دانند. ما اگر خواستیم از روحیة شیطانی آزاد شویم باید راه و رسم انبیاء و اولیاء را دنبال کنیم. به گفتة حافظ:
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
کار صعب است، مبادا که خطایی بکنی
شیطان می گوید به جهت این که تو مرا گمراه کردی من هم مقابله می کنم. با این که به او امر شد؛ به آدمی که ظرف پذیرش کلیة اسماء الهی شده سجده کند، ولی بهانه آورد و فکرهای نامربوط به میان آورد و لذا از آن مقام، باید رانده می شد. حالا می گوید: خدایا تو مرا گمراه کردی و تصمیم می گیرد در مقابل این تفکرِ وَهمی خودش، برنامة گمراهی بندگان خدا را بریزد. ملاحظه کنید که اول خودش برای خودش این توهّم را ساخته است که خدا گمراهش کرده، بعد هم می خواهد مقابله به مثل کند و در مقابل خداوند قسم می خورد بنده هایی را که می خواهند به طرف تو بیایند گمراه خواهم کرد. باز در این رابطه با این زاویه هم تأکید می کنم؛ این روحیه؛ روحیة دشمن شماست. اگر شما هم به همین شکل فکر کنید و تصمیم بگیرید اولاً: یک نحوه یگانگی با دشمن خود پیدا کرده اید و لذا او را از خودتان می دانید. ثانیاً: مثل بلایی که شیطان بر سر خود آورد و با خود دشمنی کرد، شما هم دشمن خودتان خواهید شد، در حالی که با دشمن خودتان همخانه شده اید. اگر رفقای شما هم این طوری فکر می کنند که شیطان فکر می کند، بدانید آن ها هم دشمن شما هستند و بخواهید و نخواهید جز راه دشمنی با شما را نمی توانند دنبال کنند. فقط انسان های منصف، دوستان خودشان و دوستان بقیه و دوستان خدا هستند. خداوند می فرماید: در این دنیا دشمن خودت را بشناس. حالا شما ببینید اگر یک تمدنی مثل شیطان فکر کرد، یعنی تمام آدم هایی که رنگ آن تمدن را پذیرفته اند، دشمن خودشان خواهند شد و همه از هم طلب کارند.
شما اگر بررسی بفرمایید سراسر تمدن غرب از نظر نوع بینش و ساختار فرهنگی اش شیطانی است، همه از یکدیگر طلب کارند و همه به جای رفاقت با یکدیگر، رقابت با همدیگر دارند، روحیة تواضع به روحیة تکبر و فخر تبدیل شده و خودنمایی سراسر زندگی بشر مدرن را نابود کرده است و خشم با همدیگر تا خشم بر طبیعت خدا و تخریب آن پیش رفته است. و به خوبی روشن است هر ملتی که به فرهنگ غربی نزدیک شد، همین روحیه در او ظاهر می شود، صفای بین همسران از بین می رود، فرزندان به جای تواضع در مقابل والدین طلبکار خواهند شد. ما اگر بخواهیم خودمان را ارزیابی کنیم می بینیم به اندازه ای که به این تمدن نزدیک شده ایم، بیشتر رقیب هم شده ایم تا رفیق هم، و خواهر و برادرها که باید آینة صفای یکدیگر باشند، رقیب یکدیگر می شوند. ریشة این واقعه ها را در انسان شناسی غلطی که به جان ملت ها افتاده است ببینید. این طور نیست که اگر بانک ها سود کمتر می گرفتند و وام بیشتری می دادند کارها درست می شد، بلکه چون روح شیطانی جای خود را در قلب آن ملت باز کرد همة این بحران ها ظاهر شد.
-------------------------------------------------------------------
[1] - حضرت صادق(علیه السلام) در رابطه فعالیت شیطان جهت منحرف کردن آن هایی که در مسیر الهی گام می زنند، به عبدالله بن جندب می فرمایند: «یا عَبْدَ اللهِ! لَقَدْ نَصَبَ إبْلیسُ حَبائِلَهُ فی دارِ الْغُرُورِ، فَما یقْصُدُ فیها إلاَّ أوْلیاءَنا، وَ لَقَدْ جَلَّتِ الْآخِرَةُ فی أعْینِهِمْ حَتّیٰ ما یریدونَ بِها بَدَلاً. ثُمَّ قالَ: آهْ آهْ عَلیٰ قُلُوبٍ حُشِیتْ نوراً، وَ إنَّما کانَتِ الدُّنْیا عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الشُّجاعِ الأرْقَمِ وَ العَدُوِّ الْأعْجَمِ. أنَسُوا بِاللهِ وَ اسْتَوْحَشُوا مِمّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُتْرَفونَ، اُولئک أَوْلیائی حَقّاً وَ بِهِمْ تُکشَفُ کلُّ فِتْنَةٍ، وَ تَرْفَعُ کلُّ بَلیةٍ».
ای عبدالله! همانا شیطان به طور مسلّم دام های خود را در منزلگاه فریب (پهن) کرده است و قصد شکار هیچ کس جز پیروانِ ما را ندارد، در حالی که آخرت در چشمان پیروان ما به شدت بزرگ می نماید تا جایی که هیچ جایگزینی برای آن نمی خواهند.
سپس فرمودند: آه آه برآن قلبهایی که آکنده از نور است و دنیا نزد آنها به منزلة چیزی جز «ماری بی باک، خوش خط و خال و بد ذات و دشمنی زبان نفهم» نیست. با خدای خود انس گرفته و از آنچه مرفهّینِ خوشگذران فقط به دنبال آن رفته اند، متنفرند. آنهایند پیروان حقیقی من و به واسطة ایشان است که هر فتنه ای برطرف گشته [واقعیت نمایان شده] و هر بلایی رفع می گردد.» (بحارالانوار، ج 75، ص 24)
دیدگاهها
سلام خداقوت
مطلب عالی
همه سخنان استاد طاهرزاده عالی هستند
پایدار باشید
علیکم السلام
با آرزوی توفیقات روز افزون...