تفاوت فرهنگ شيعه با تفكر وهابي گري

شايد مباحثي كه گذشت توانسته باشد منظر ما را به سوي «وجود» معطوف كند و روشن شود روش صحيح براي ارتباط با وجود حقايق، روش اهل بيت(علیهم السلام) است، و اين را كسي مي فهمد كه متوجه باشد بحث دين، بحث کشف حقايق است و نه اطلاع از آن ها. با توجه به نکات گذشته عرض مي کنم فرق وهابي گري و تشيع در همين نوع توجه به توحيد است که شيعه در منظرِ توحيدِ حضوري است و آن ديگري مطلقاً در نگاه حصولي و انتزاعي متوقف است. در منظر توحيدِ حضوري و وجودي، موحد بر اساس تشکيک وجود، مظاهر وجود را مي فهمد و سعي مي کند قلب خود را به نحو وجودي به آن حقايق متصل گرداند، و نه تنها از اين طريق در حال او هيچ شرکي به وجود نمي آيد بلکه آن مظاهرِ وجودي، عامل اتصال انسانِ موحد به اَحد خواهند بود. ولي در توحيد مفهومي انسان به چيزي نرسيده است که بخواهد آن را در مظاهرش تجربه کند، چون به کلي در ارتباط با يک مفهوم انتزاعي به سر مي برد و مسلم هيچ چيز نمي تواند مظهر «مفهوم» وجود مطلق باشد و لذا در عين اين که هرگز با وجود خدا مرتبط نيست، از ارتباط با مظاهر جمال حضرت الله نيز محروم است و عجيب که منکر چنين مظاهري نيز هست و مخالف خود را متهم به شرک مي کند. گفت:

هر که شد محرم دل در حرم يار بماند
وآنکه اين کار ندانست در انکار بماند

آنچه قرآن به عنوان شرک مطرح مي کند و ما را از آن برحذر مي دارد، توجه به چيزهايي است كه ما را از خدا جدا مي كنند و به خود مشغول مي سازند. مي فرمايد: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ»؛[1] عده اي از مردم بدون توجه به خدا و در عرض خدا، چيزهايي را همتاي خدا مي گيرند و در حدّ خدا دوست مي دارند و مي پرستند. اين عمل كجا و آنچه شيعه نسبت به امامان(علیهم السلام) در نظر دارد، كجا! ما امامان را بنده هاي خالص خدا مي دانيم كه متذکر حضرت رب العالمين هستند و نمايش اسماء الهي اند، و اشاره به حضرت حق دارند.

قرآن در آيه ديگر مي فرمايد: «قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا وَاللّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛[2] بگو اي پيامبر! آيا جداي از خدا، چيزهايي را مي پرستيد كه نه نفعي به شما مي دهند و نه ضرري به شما مي رسانند، در حالي كه خداوند سميع و عليم است. آري؛ اين كار که انسان چيزهايي را در عرض خدا قرار مي دهد، شرك است، ولي آيا شيعه نسبت به امامان(علیهم السلام) چنين برخوردي دارد و به آن ها «مِنْ دُونِ الله» نظر دارد و يا چون متوجه است حقيقتْ مظاهري دارد، از طريق توجه به آن مظاهر متذكر حقيقت مي شود؟ شيعه امامان را به عنوان انسان هاي كاملي كه مظهر اسم «الله» هستند مي نگرد، و آن ها را آينه نمايش جمال الهي مي داند و از اين طريق خداشناسي خود را در حدّ علم به مفهوم خدا متوقف نمي كند، بلكه با وجود خداوند و تمام مظاهر وجودي اسماء الهي مرتبط مي گردد و از پرتو انوار وجود الهيِ آن ها بهره مند مي شود. لذا حضرت صادق(علیه السلام) مي فرمايند: «نَحْنُ وَاللهِ اَسْماءُ الْحُسْني...»؛[3] به خدا سوگند ما اهل بيت، اسماء حسناي الهي هستيم. پس در واقع نه تنها نظر به اهل البيت(علیهم السلام) شرك نيست، بلكه توجه به راهي است كه ما را با «وجود» خدا مرتبط مي كند.

خداوند خطاب به مشرکين مي فرمايد: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ»[4] بگو چه کسي از آن کس که به غير خدا، کس ديگر را مي خواند گمراه تر است، در حالي که آن هيچ جوابي به تقاضاي او تا قيامت نمي دهد، و از تقاضايي که از آن مي شود غافل است.

چنانچه ملاحظه مي فرماييد قرآن مي فرمايد؛ مشرکين به چيزي اميد بسته اند که آن «مِنْ دونِ الله» است و جداي از خدا است، در حالي که شيعه؛ ائمه(علیهم السلام) را مظاهر اسماء الهي مي شناسد و هيچ گونه استقلال و جدايي براي آن ها قائل نيست، ولي در عين حال متوجه است آن ها مظاهر متعين حق هستند و راه ارتباطِ وجودي با خدا مي باشند.

در همين راستا حضرت امام رضا(علیه السلام) مي فرمايند: «الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «التَّسْبِيحَ» وَ «التَّهْلِيلَ» وَ «التَّكْبِير»».[5] صلوات بر محمد و آل محمد نزد خداىU برابر با «تسبيح» و «تهليل» و «تكبير» است.  يعني وقتي نظر جان را به پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل او(علیهم السلام) انداختي آن ها را تجسم و تعين تسبيح حق و سبحان اللهي پروردگار مي بيني و به عظمت حضرت رب پي مي بري و نيز آن ها را نمايش يگانگي خدا مي بيني که چگونه با تجلي توحيد الهي بر جان آن ها، سراسر وجودشان در زير نور يگانگي حق، به يگانگي و جامعيت رسيده، و نيز آن ها را نمايش کبريايي حق مي يابي. اين به يک اعتبار همان سخني است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در بارة خود فرمودند: «وَ مَنْ رَاني فَقَد رَأي الحقّ»،[6] هرکس مرا ببيند حق را ديده است.

-----------------------------------------------

[1] - سوره بقره، آيه165.

[2] - سوره مائده، آيه76.

[3] - «تفسير عياشي»، ج2، ص42.

[4] - «سوره احقاف»، آيه 5.

[5] - «أمالي صدوق»، ص 73 ، المجلس السابع عشر.

[6] - شرح دعاي صباح، ص 35.

Share