يكى از شاخصه هاى قرآن در خوردنى ها طيب و پاكيزه بودن است و در مقابل بخشى از خوردنى هاى حرام در قرآن تحت عنوان خبائث آمده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلّهِ إِن كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ [1]
اى افراد با ايمان فقط از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد و شكر كنيد پروردگار را اگر خدا را بندگى مى كنيد.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ [2]
سؤال مى كنند از تو (پيامبر) كه چه چيز بر مسلمين حلال است؟ به آنان پاسخ بده فقط تمامى آنچه كه از طيبات است.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ [3]
پاكيزه ها را براى ايشان حلال و خبائث را حرام نمود.
خبيث به معناى پليد، ناپاك و تنفر آور است و ضد آن طيب به معناى پاك و دلچسب است.[4] خبائث را مى توان در سه بخش مطرح نمود:
الف) خبائث شرعى: همچون نجاسات [5]، محرمات و حشرات، كه خوردن آنها حرام است.[6]
ب) خبائث عرفى: همچون خوردنى هايى كه طبع انسان از آنها تنفر دارد.
البته ميزان در طبع انسانى همان طبع اوليه است، نه چيزهايى كه بعضى دوست دارند و بعضى ديگر دوست ندارند. خوردن خبائث يعنى چيزهايى كه طبيعت انسان از آن متنفر است حرام مى باشد و مقدارى از آن اگر به طورى با چيز حلال مخلوط شود كه از نظر مردم نابود حساب شود اشكال ندارد.[7]
امام خمينى (ره) فرموده اند: احتياط واجب آن است كه از خوردن چيزهاى خبيث كه طبيعت انسان از آن تنفر دارد اجتناب كنند ولى اگر پاك باشد و مقدارى از آن به طورى با چيز حلال مخلوط شود كه در نظر مردم نابود حساب شود خوردن آن اشكال ندارد.[8]
مسأله: خوردن سرگين و آب دماغ حرام است.[9]
پرسش: خوردن چيزهايى كه طبيعت انسان از آنها بدش مى آيد چه حكمى دارد؟
پاسخ: حرام است. مثل غذاهاى بوگرفته و فاسد.[10]
ج) موارد مشتبه و مشكوك
پرسش: آيا خوردن نان سوخته حرام است؟
پاسخ: حرمتى ندارد. و چون احتمال انطباق خبائث داده مى شود بهتر است ترك شود.[11]
پرسش: خوردن نان، برنج، نخود، سيب زمينى و گوشت اگر سوخته شود، جايز است؟
پاسخ: خوردن آنها حرام نيست.[12]
مسأله: ميوه ها و حبوبات و سبزيجات كه آفت زده اند و گاه كرم و حشره اى در ميان آنها پيدا مى شود در صورتى كه آفت آنها ناچيز باشد خوردنش مانعى ندارد.
------------------------------
[1] بقره/ 172 و آيات ديگرى مانند: بقره/ 57 و 168؛ مائده/ 5، 88 و 160؛ طه/ 81؛ نحل/ 114
[2] مائده/ 4
[3] اعراف/ 157
[4] كشاف، ج 1، ص 446؛ قاموس قرآن، ج 1، ص 219
[5] فرهنگ فقه، ج 3، ص 426
[6] جواهر، ج 36، ص 319
[7] توضيح المسائل گلپايگانى، ص 447
[8] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2627
[9] توضيح المسائل مراجع، م 2627
[10] توضيح المسائل مراجع، م 2627
[11] استفتائات جديد، جواد تبريزى، ص 400، س 1771
[12] همان، س 1782.