نماز مسافر
مسأله 287- انسان باید در سفر، نمازهای چهار رکعتی را شکسته، یعنی دو رکعت، بجا آورد؛ به شرط آن که مسافرتش از هشت فرسخ کمتر نباشد. [هشت فرسخ شرعی در حدود 43 کیلومتر است .
مسأله 288- اگر مسافر از جایی که نمازش تمام است؛ مثل وطن، حدّاقل چهار فرسخ می رود، و چهار فرسخ برمی گردد، نمازش در این سفر هم شکسته است.
مسأله 289- کسی که به مسافرت می رود، زمانی باید نمازش را شکسته بخواند که حدّاقل به مقداری دور شود که اذان آنجا را نشنود، یا این که اهل آنجا او را نبینند و نشانه آن این است که او اهل آنجا را نبیند و چنانچه قبل از آن که به این مقدار دور شود، بخواهد نماز بخواند، باید تمام بخواند.
مسأله 290- اگر به جایی می رود که دو راه دارد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، اگر از راهی که هشت فرسخ است برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر از راهی که هشت فرسخ نیست برود باید نماز را چهار رکعتی بخواند.
مسأله 291- در این موارد نماز تمام است:
1. قبل از آن که هشت فرسخ برود، از وطن خود می گذرد و یا در جایی قصد دارد ده روز بماند.
2. از اوّل قصد نداشته است به سفر هشت فرسخی برود و بدون قصد، این مسافت را پیموده؛ مثل کسی که به دنبال گمشده ای می گردد.
3. قبل از رسیدن به چهار فرسخ از رفتن منصرف شود.
4. کسی که شغل او مسافرت است، مثل راننده قطار و ماشینهای برون شهری، خلبان، ملوان (در سفری که شغل اوست) همچنین کسانی که برای کار یا تحصیل از جایی به جای دیگر رفت و آمد دارند.
5. کسی که برای کارش بطور متعارف حدّاقل هفته ای سه روز مسافرت می رود و آخر هفته به وطن خود برمی گردد.
6. کسی که به سفر حرام می رود؛ مانند سفری که موجب اذیّت پدر و مادر باشد. در همه اینها نماز تمام است.
7. در این مکانها نیز نماز تمام است:
در وطن.
در جایی که بنا دارد ده روز بماند.
در جایی که سی روز با تردید مانده است؛ یعنی معلوم نبوده که می ماند یا می رود و تا سی روز به همین حالت مانده، و باید بعد از سی روز نماز را تمام بخواند.
وطن کجاست؟
مسأله 292- وطن، جایی است که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده است، خواه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده است.
مسأله 293- فرزند، تا زمانی که با پدر و مادر زندگی می کند و مستقل نشده است، همان وطن پدر و مادر وطن او می باشد، هرچند در آنجا به دنیا نیامده باشد و پس از آن که در زندگی مستقل شد، اگر جای دیگری را برای زندگی مستمر اختیار کرد، آنجا وطن او می شود.
مسأله 294- تا انسان قصد ماندنِ مستمر در غیر وطن اصلی خودش را نداشته باشد، آنجا وطن او حساب نمی شود.
مسأله 295- اگر قصد دارد در محلّی که وطن اصلی او نیست مدّتی بماند؛ مثلًا یک سال یا بیشتر، آنجا مانند وطن او حساب می شود، مانند دانشجویی که مدّتی برای تحصیل در شهری می ماند.
مسأله 296- اگر انسان بدون قصد ماندن مستمر و بدون قصد رفتن در جایی آن قدر بماند که مردم او را اهل آنجا بدانند، آنجا حکم وطن او را دارد.
مسأله 297- اگر به جایی برود که قبلًا وطن او بوده، ولی هم اکنون از آنجا اعراض کرده است؛ یعنی بنا گذاشته که دیگر برای سکونت مستمر به آنجا برنگردد، نباید نماز را تمام بخواند، اگرچه در آنجا خانه دارد یا گه گاه دیدن می کند.
مسأله 298- مسافری که به وطنش بر می گردد، وقتی به جایی برسد که اهل وطن او را ببینند و صدای اذان را بشنود باید نماز را تمام بخواند.
قصد ده روز
مسأله 299- مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتی مسافرت نکرده است باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.
مسأله 300- اگر مسافر از قصد ده روز برگردد:
الف) قبل از خواندن نماز چهار رکعتی از قصد خود برگردد؛ باید نماز را شکسته بخواند.
ب) بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی از قصد خود برگردد؛ تا وقتی که در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند.