بخش سوّم؛ درباره‌ی فضائل و مناقب و معجزات حضرت زهراء سلام الله علیها (باب 3: مَناقبها و فضائلها وَ بعض أحوالِها و مُعجزاتِها سلام الله علیها)

بخش سوّم؛ درباره‌ی فضائل و مناقب و معجزات حضرت زهراء سلام الله علیها (باب 3: مَناقبها و فضائلها وَ بعض أحوالِها و مُعجزاتِها سلام الله علیها)

 

[روایت شماره] (01)

أَقُولُ: قَدْ مَرَّ فِی بَابِ الرُّکْبَانِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِرِوَایَةِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ:
لَنْ یَرْکَبَ یَوْمَئِذٍ إِلا أَرْبَعَةٌ: أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ صَالِحٌ نَبِیُّ اللَّهِ فَأَمَّا أَنَا فَعَلَی الْبُرَاقِ وَ أَمَّا فَاطِمَةُ ابْنَتِی فَعَلَی نَاقَتِی الْعَضْبَاءُ تَمَامَ الْخَبَرِ.
مؤلف گوید:
قبل از این نگاشتیم ابن عبّاس از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت کرده که فرمود:
روز قیامت غیر از چهار نفر کسی سواره نخواهد بود، آن چهار نفر عبارتند از: 1 - من 2 - علی 3 - فاطمه 4 - حضرت صالح پیغمبر، من بر براق سوار می‌شوم دخترم فاطمه بر ناقه‌ی عضباء من سوار خواهد شد، الی آخر حدیث (59).

 

[روایت شماره] (02)

[اَلْمَجالِس لِلْمُفید ] عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّیْرَفِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ، عَنِ الثُّمَالِیِّ، عَنِ الْبَاقِر علیه السلام ِ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام ، عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا.
شیخ مفید در کتاب مجالس (60) با چند واسطه از ابوحمزه ثمالی و او از حضرت باقر علیه السلام و ایشان از آباء گرامی خود:
از رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود:
«إنَّ اللهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ وَ یَرْضی لِرِضاها» یعنی حقّاً که خدا برای غضب فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها غضب می‌کند و برای خشنودی او خشنود می‌شود.

 

[روایت شماره] (03)

[الخصال ] ابْنُ إِدْرِیسَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ الْأَشْعَرِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الرَّازِیِّ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُثْمَانَ، عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی اخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ أربع: مَرْیَمَ وَ آسِیَةَ وَ خَدِیجَةَ وَ فَاطِمَةَ الْخَبَرَ.
شیخ صدوق در کتاب خصال (61) با چند واسطه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
خدای حکیم چهار نفر از زنان عالم را برگزید که عبارتند از:
1 - مریم
2 - آسیه
3 - خدیجه
4 - فاطمه:

 

[روایت شماره] (04)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] بِالْأَسَانِیدِ الثَّلاثَةِ، عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا.
[صحیفة الرّضا علیه السلام ] عن الرّضا علیه السلام ، عن آبائه: مثله.
در کتاب عیون و کتاب صحیفة الرّضا (62) علیه السلام با چند سند از امام رضا علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارشان: ، از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت نموده که پیامبر فرمودند:
حقّاً که خدا برای غضب فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها غضب می‌کند و برای خشنودی او خشنود می‌شود.

 

[روایت شماره] (05)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ، عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ بَعْدِی وَ بَعْدَ أَبِیهِمَا وَ أُمُّهُمَا أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرّضا (63) علیه السلام با یک سند از امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارشان: روایت می‌کند که پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
حسن و حسین علیهما السلام بعد از من از پدرشان بهترین اهل زمین هستند و مادرشان بهترین زنان اهل زمین است.

 

[روایت شماره] (06)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ، عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَی النَّارِ.
نیز در همان کتاب (64) به سند تمیمی از حضرت امام رضا علیه السلام از آباء گرامیشان از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود:
فاطمه خویشتن را حفظ کرد و آتش جهنّم را بر فرزندان خود حرام کرد.

 

[روایت شماره] (07)

[الأمالی للصّدوق ] الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَاشِمِیُّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ، عَنْ حَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ أَبِی الْأَسْوَدِ، عَنْ أَبِی مَعْشَرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ:
کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ بَدَأَ بِفَاطِمَةَ سلام الله علیها فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَأَطَالَ عِنْدَهَا الْمَکْثَ فَخَرَجَ مَرَّةً فِی سَفَرٍ فَصَنَعَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها مَسَکَتَیْنِ مِنْ وَرِقٍ وَ قِلادَةً وَ قُرْطَیْنِ (65) وَ سِتْراً لِبَابِ الْبَیْتِ لِقُدُومِ أَبِیهَا وَ زَوْجِهَا علیهما السلام فَلَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَخَلَ عَلَیْهَا فَوَقَفَ أَصْحَابُهُ عَلَی الْبَابِ لا یَدْرُونَ یَقِفُونَ أَوْ یَنْصَرِفُونَ لِطُولِ مَکْثِهِ عِنْدَهَا فَخَرَجَ عَلَیْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَدْ عُرِفَ الْغَضَبُ فِی وَجْهِهِ حَتَّی جَلَسَ عِنْدَ الْمِنْبَرِ فَظَنَّتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها أَنَّهُ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لِمَا رَأَی مِنَ الْمَسَکَتَیْنِ وَ الْقِلادَةِ وَ الْقُرْطَیْنِ وَ السِّتْرِ، فَنَزَعَتْ قِلادَتَهَا وَ قُرْطَیْهَا وَ مَسَکَتَیْهَا وَ نَزَعَتِ السِّتْرَ فَبَعَثَتْ بِهِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَتْ لِلرَّسُولِ: قُلْ لَهُ: تَقْرَأُ عَلَیْکَ ابْنَتُکَ السَّلامَ وَ تَقُولُ: اجْعَلْ هَذَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَلَمَّا أَتَاهُ قَالَ:
فَعَلَتْ فِدَاهَا أَبُوهَا ثَلاثَ مَرَّاتٍ لَیْسَتِ الدُّنْیَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ لا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ کَانَتِ الدُّنْیَا تَعْدِلُ عِنْدَاللَّهِ مِنَ الْخَیْرِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ مَا أَسْقَی فِیهَا کَافِراً شَرْبَةَ مَاءٍ ثُمَّ قَامَ فَدَخَلَ عَلَیْهَا.
شیخ صدوق در کتاب امالی (66) با چند واسطه از محّمد بن قیس روایت می‌کند که گفت:
هر گاه پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از سفری مراجعت می‌کرد اوّلین کسی را که دیدار می‌نمود فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بود.
حضرتش نزد فاطمه می‌رفت و مدّت طولانی نزد او مکث می‌نمود.
در یکی از سفرهای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها دو خلخال نقره و یک گردنبند و دو گوشواره و پرده‌ای خرید، برای موقعی که پدر و شوهرش از سفر باز می‌گردند.
هنگامی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از مسافرت بازگشت نزد فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها رفت، اصحاب همچنان بر در خانه‌ی حضرت فاطمه سلام الله علیها ایستاده بودند، نمی‌دانستند توقّف کنند یا برگردند، زیرا از مدّت مکث آن حضرت با اطّلاع نبودند، ولی رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم چندان توقّفی ننمود و در حالی از پیش فاطمه خارج شد که آثار غضب از صورت مبارکش مشاهده می‌شد و آمد تا نزدیک منبر نشست.
فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها متوجّه شدند که خشم و ناراحتی پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به خاطر خلخال و گوشواره و گردنبند و پرده بوده‌ست.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها گردنبند و گوشواره و خلخال و پرده را به حضور حضرت رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرستاد و به آن شخصی که آنها را برد فرمود:
سلام مرا به پدرم برسان و بگو: اینها را در راه خدا به مصرف برسان، موقعی که آن شخص آمد (و پیام زهراء سلام الله علیها را به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رسانید) پیغمبر خدا سه مرتبه فرمودند:
«فِداها اَبُوها» یعنی پدرش به فدایش باد، دنیا برای محمّد و آل محمّد ارزشی ندارد، اگر دنیا و خیر آن نزد خدا به قدر یک بال پشه ارزشی می‌داشت یک شربت از آب آن نصیب کافر نمی‌شد، پس از این جریان برخاست و نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها رفت.

 

[روایت شماره] (08)

[الإحتجاج ] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ، عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ لِفَاطِمَةَ: یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ قَالَ:
فَقَالَ الْمُحَدِّثُونَ بِهَا،
قَالَ:
فَأَتَاهُ ابْنُ جَرِیحٍ فَقَالَ:
یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ حُدِّثْنَا الْیَوْمَ حَدِیثاً اسْتَشْهَرَهُ النَّاسُ،
قَالَ:
وَ مَا هُوَ؟
قَالَ:
حُدِّثْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
لِفَاطِمَةَ إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکَ وَ یَرْضی لِرِضاکِ، َقَالَ:
فقال علیه السلام نَعَمْ، إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ فِیمَا تَرْوُونَ لِعَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَ یَرْضَی لِرِضَاهُ؟
فَقَالَ:
نَعَمْ، فَقَالَ علیه السلام :
فَمَا تُنْکِرُونَ أَنْ تَکُونَ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مُؤْمِنَةً یَرْضَی اللَّهُ لِرِضَاهَا؟ وَ یَغْضَبُ لِغَضَبِهَا؟
قَالَ:
صَدَقْتَ، اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ
علّامه‌ی طبرسی در کتاب احتجاج (67) از امام صادق علیه السلام روایت می‌کند که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
ای فاطمه! خدای حکیم برای غضب تو غضب می‌کند و برای خشنودی تو خشنود می‌گردد.
هنگامی که محدّثین این حدیث را نقل کردند ابن جریح به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت:
امروز حدیثی به گوش ما رسید که مردم آن را شهرت داده اند!
فرمود:
چه حدیثی؟
گفت:
شما فرموده ای: پیامبر اکرم به فاطمه‌ی اطهر فرمود:
خدا برای غضب تو غضب می‌کند و برای خشنودی تو خشنود می‌شود. (امام صادق علیه السلام ) فرمود:
آری، آیا به نظر شما این چنین نیست که خدا برای غضب بنده‌ی مؤمن خود غضب می‌کند و برای خشنودی او خشنود می‌شود؟
گفت:
چرا؟ پس امام صادق علیه السلام فرمود:
چرا انکار می‌کنید که خدا برای غضب فاطمه که دختر پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است غضب خواهد کرد و برای خشنودی او خشنود خواهد شد! !
گفت:
درست فرمودی، خدا می‌داند که مقام پیامبری را نصیب چه خاندانی کند!

 

[روایت شماره] (09)

[الأمالی للصّدوق ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ بَکَّارٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عَمِّهِ ثُمَامَةَ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، عَنْ أُمِّهِ قَالَتْ:
مَا رَأَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها دَماً فِی حَیْضٍ وَ لا فِی نِفَاسٍ.
شیخ صدوق در کتاب امالی (68) با چند واسطه از انس بن مالک و او از قول مادر خود روایت می‌کند که گفت:
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها خون حیض و نفاس ندید.

 

[روایت شماره] (10)

[الأمالی للصّدوق ] ابْنُ الْوَلِیدِ، عَنِ الصَّفَّارِ، عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ الْعَطَّارِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّه علیه السلام ِ: قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَسَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟
قَالَ:
تَاکَ مَرْیَمُ وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَقُلْتُ: فَقَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام سَیِّدَا شَبَابِ الْجَنَّةِ؟
قَالَ:
هُمَا وَاللَّهِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
نیز در همان کتاب (69) با چند واسطه از حسن بن زیاد روایت می‌کند که گفت:
به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گفتم:
آیا معنی قول پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که فرموده:
فاطمه بزرگ زنان بهشت می‌باشد این است که او بزرگ زنان زمان خود بوده‌ست؟!
فرمود:
حضرت مریم بزرگترین زنان زمانه‌ی خود بوده، ولی فاطمه‌ی اطهر بزرگترین زنان اوّلین و آخرین اهل بهشت می‌باشد.
گفتم:
معنی قول پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که درباره‌ی حسن و حسین علیهما السلام فرموده:
ایشان بزرگ جوانان اهل بهشتند، چیست؟
فرمود:
به خدا قسم که ایشان بزرگ جوانان اوّلین و آخرین اهل بهشت هستند.

 

[روایت شماره] (11)

[الأمالی للصّدوق ] الطَّالَقَانِیُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الْمَادَرَائِیِّ، عَنْ أَبِی قِلابَةَ، عَنْ غَانِمِ بْنِ الْحَسَنِ السَّعْدِیِّ، عَنْ مُسْلِمِ بْنِ خَالِدٍ الْمَکِّیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب علیه السلام قَالَ:
قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا أَبَتَاهْ أَیْنَ أَلْقَاکَ یَوْمَ الْمَوْقِفِ الْأَعْظَمِ وَ یَوْمَ الْأَهْوَالِ وَ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ؟
قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ وَ مَعِی لِوَاءُ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» وَ أَنَا الشَّفِیعُ لِأُمَّتِی إِلَی رَبِّی قَالَتْ:
یَا أَبَتَاهْ فَإِنْ لَمْ أَلْقَکَ هُنَاکَ،
قَالَ:
الْقَیْنِی عَلَی الْحَوْضِ وَ أَنَا أَسْقِی أُمَّتِی قَالَتْ:
یَا أَبَتَاهْ فَإِنْ لَمْ أَلْقَکَ هُنَاکَ قَالَ:
الْقَیْنِی عَلَی الصِّرَاطِ وَ أَنَا قَائِمٌ أَقُولُ: رَبِّ سَلِّمْ أُمَّتِی قَالَتْ:
فَإِنْ لَمْ أَلْقَکَ هُنَاکَ،
قَالَ:
الْقَیْنِی وَ أَنَا عِنْدَ الْمِیزَانِ أَقُولُ: رَبِّ سَلِّمْ أُمَّتِی قَالَتْ:
فَإِنْ لَمْ أَلْقَکَ هُنَاکَ،
قَالَ:
الْقَیْنِی عَلَی شَفِیرِ جَهَنَّمَ أَمْنَعُ شَرَرَهَا وَ لَهَبَهَا عَنْ أُمَّتِی فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ بِذَلِکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا.
نیز در کتاب امالی (70) از حضرت علی بن ابیطالب علیهما السلام روایت می‌کند که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفت:
ای پدر! من تو را در روز قیامت کجا ملاقات نمایم؟ همان روزی که روز هول و جزع و فزع بزرگی خواهد بود؟
فرمود:
ای فاطمه! آن روز مرا نزد خود در بهشت در حالی ملاقات خواهی نمود که پرچم الحمدلله با من خواهد بود، من آن روز نزد خدا برای امّت خود شفاعت خواهم کرد.
فاطمه عرض کرد:
ای پدر! اگر آنجا تو را ملاقات نکنم چه باید کرد؟
فرمود:
نزد حوض کوثر که امّت خود را آب می‌دهم.
عرض کرد:
ای پدر! اگر آنجا هم ملاقات ننمایم؟
فرمود:
نزد صراط که من ایستاده‌ام و می‌گویم:
پروردگارا! امّت مرا سلامت بدار، عرض کرد:
اگر در آنجا نیز تو را نبینم؟
فرمود مرا نزد میزان [عدل الهی ] خواهی دید که می‌گویم خداوندا امّت مرا سلامت بدار. پس حضرت فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
اگر در آنجا نیز تو را نبینم؟
فرمود:
مرا لب جهنّم خواهی دید که شعله و زبانه‌های آن را از امّتم دور می‌نمایم.
فاطمه از این بشارت مسرور گردید، درود خدا بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد.

 

[روایت شماره] (12)

[الأمالی للصّدوق ] یَحْیَی بْنُ زَیْدِ بْنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ عَمِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْمُنْذِرِ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ حُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ قَالَ:
فَجَاءَ صَنْدَلٌ فَقَالَ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ إِنَّ هَؤُلاءِ الشَّبَابَ یَجِیئُونَا عَنْکَ بِأَحَادِیثَ مُنْکَرَةٍ فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ علیه السلام :
وَ مَا ذَاکَ یَا صَنْدَلُ،
قَالَ:
جَاءُوونَا عَنْکَ أَنَّکَ حَدَّثْتَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا؟
قَالَ:
فَقَالَ جَعْفَرٌ علیه السلام :
یَا صَنْدَلُ أَلَسْتُمْ رَوَیْتُمْ فِیمَا تَرْوُونَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَ یَرْضَی لِرِضَاهُ؟
قَالَ:
بَلَی قَالَ:
فَمَا تُنْکِرُونَ أَنْ تَکُونَ فَاطِمَةُ سلام الله علیها مُؤْمِنَةً یَغْضَبُ اللَّهُ لِغَضَبِهَا وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا،
قَالَ:
فَقَالَ لَهُ: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ
[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الغضائریُّ، عن الصّدوق، عن یحیی مثله.
نیز شیخ صدوق در همان کتاب (71) با چند واسطه از حضرت صادق علیه السلام از علیّ بن ابیطالب علیه السلام نقل می‌کند که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
ای فاطمه! خدا برای غضب تو غضب می‌نماید و برای خشنودی تو خشنود می‌شود.
راوی می‌گوید:
صندل به حضور امام جعفر صادق علیه السلام آمد و گفت:
این جوانان، از شما احادیث عجیب و غریبی برای ما نقل می‌کنند!
فرمود:
چه حدیثی؟
گفت:
برای ما می‌گویند:
شما گفته‌اید:
خدا برای غضب فاطمه غضب می‌کند و برای خشنودی وی خشنود می‌شود.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
آیا این چنین نیست که شما روایت کرده اید خدای حکیم برای غضب بنده‌ی مؤمن غضب می‌کند و برای رضایت وی راضی و خوشحال می‌شود؟
گفت:
چرا؟
فرمود:
پس چرا منکر می‌شوید که خدا برای غضب فاطمه غضب می‌کند و برای خشنودی او خشنود می‌شود؟ صندل گفت:
خدا بهتر می‌داند که مقام پیامبری را در چه خاندانی قرار دهد! !
در امالی شیخ طوسی (72) مانند این حدیث از طریق شیخ صدوق نقل شده‌ست.

 

[روایت شماره] (13)

[الأمالی للصّدوق ] ابْنُ مُوسَی، عَنِ الْأَسَدِیِّ، عَنِ الْبَرْمَکِیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ التَّمِیمِیِّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَبْدِالْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
ابْنَتِی فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ الْخَبَرَ.
نیز در همان کتاب (73) با چند واسطه از ابن عبّاس نقل می‌کند که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
دختر من فاطمه سلام الله علیها بزرگ زنان عالم است.

 

[روایت شماره] (14)

[الأمالی للصّدوق ] الطَّالَقَانِیُّ، عَنِ الْجَلُودِیِّ، عَنْ هِشَامِ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ:
قَرَأْتُ فِی الْإِنْجِیلِ فِی وَصْفِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نَکَّاحُ النِّسَاءِ ذُوالنَّسْلِ الْقَلِیلِ، إِنَّمَا نَسْلُهُ مِنْ مُبَارَکَةٍ لَهَا بَیْتٌ فِی الْجَنَّةِ، لا صَخَبَ فِیهِ وَ لا نَصَبَ یَکَفَّلُهَا فِی آخِرِالزَّمَانِ کَمَا کَفَّلَ زَکَرِیَّا أُمَّکَ، لَهَا فَرْخَانِ مُسْتَشْهَدَانِ وَ قَدْ مَرَّ الْخَبَرُ بِتَمَامِهِ فِی کِتَابِ أَحْوَالِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
نیز شیخ صدوق در کتاب امالی (74) با چند واسطه از عبدالله بن سلیمان نقل می‌کند که گفت:
در کتاب انجیل در وصف پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواندم که وی زیاد ازدواج می‌کند، ولی نسل او قلیل خواهد بود، نسل او فقط دختری با برکت خواهد بود که خانه‌ای در بهشت دارد، در آنجا هیاهو و رنج و آزاری نخواهد بود.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در آخرالزّمان کفیل آن دختر می‌شود آن طور که حضرت زکریا علیه السلام ، کفیل مادر حضرت عیسی علیه السلام شد. برای آن دختر دو فرزند عزیز است که هر دو شهید می‌شوند. همه‌ی این حدیث در شرح حال پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نوشته شد.

 

[روایت شماره] (15)

[الأمالی للصّدوق ] ابْنُ إِدْرِیسَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَزَّازِ، عَنْ مُوسَی بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَخَلَ عَلَی ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ إذَا فِی عُنُقِهَا قِلادَةٌ فَأَعْرَضَ عَنْهَا فَقَطَعَتْهَا وَ رَمَتْ بِهَا، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَنْتِ مِنِّی یَا فَاطِمَةُ ثُمَّ جَاءَ سَائِلٌ فَنَاوَلَتْهُ الْقِلادَةَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ وَ غَضَبِی عَلَی مَنْ أَهْرَقَ دَمِی وَ آذَانِی فِی عِتْرَتِی.
[کشف الغمة ] عن موسی بن جعفر علیهما السلام مثله.
نیز در همان کتاب (75) با چند واسطه از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
یک روز رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها رفت و دید که گردنبند در گردن آن بانوی بزرگوار است، پیامبر خدا به علّت آن گردنبند از فاطمه‌ی زهرا اعراض نمود، فاطمه آن گردنبند را باز نموده و کنار نهاد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
تو از من هستی. پس از این جریان شخص سائلی آمد و حضرت زهراء آن گردنبند را به وی عطا کرد.
آنگاه پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
غضب شدید خدا و غضب من بر کسی باد که خون مرا بریزد و مرا به جهت عترتم اذیّت و آزار نماید.
در کتاب کشف الغمه جلد 1، صفحه‌ی 471 مثل این حدیث، از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام نقل شده‌ست.

 

[روایت شماره] (16)

[تفسیر القمی ] الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْمُعَلَّی، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ «إِنَّها لاحْدَی الْکُبَرِ* نَذِیراً لِلْبَشَرِ» (76) قَالَ:
یَعْنِی فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
در تفسیر علی بن ابراهیم (77) با چند واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت می‌کند که درباره‌ی تفسیر آیه‌های (35 و 36) سوره‌ی مُدّثر که می‌فرماید:
«وی یکی از بزرگان است و برای بیم دادن بشر آمده».
فرمود:
منظور خدا در این آیه، فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها است.

 

[روایت شماره] (17)

[المجالس للمفید ] [الأمالی للشّیخ الطوسی ] الْمُفِیدُ، عَنِ الْمَرَاغِیِّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَحْمَسِیِّ، عَنْ خَالِدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ مَالِکٍ یَعْنِی ابْنَ أَبِی وَقَّاصٍ قَالَ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَقُولُ: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِی فَاطِمَةُ أَعَزُّ النَّاسِ عَلَیَّ.
شیخ مفید در کتاب مجالس (78) و شیخ طوسی در کتاب امالی (79) با چند واسطه از سعد بن مالک (پسر ابی وقّاص) روایت می‌کند که گفت:
از پیامبر خدا شنیدم می‌فرمود:
فاطمه پاره‌ی تن من است، کسی که فاطمه را مسرور نماید مرا مسرور نموده و کسی که وی را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است، فاطمه عزیزترینِ مردم نزد من است.

 

[روایت شماره] (18)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] ابْنُ الصَّلْتِ، عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ الضَّبِّیِّ، عَنْ عُبَیْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرِیِّ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ، عَنْ جُمَیْعِ بْنِ عُمَیْرٍ قَالَ:
قَالَتْ عَمَّتِی لِعَائِشَةَ وَ أَنَا أَسْمَعُ: لِلَّهِ أَنْتِ (80) مَسِیرُکِ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام مَا کَانَ؟
قَالَتْ:
دَعِینَا مِنْکِ إنَّهُ مَا کَانَ مِنَ الرِّجَالِ أَحَبُّ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ عَلِیٍّ علیه السلام وَ لا مِنَ النِّسَاءِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
در کتاب امالی شیخ طوسی (81) با چند واسطه از جمیع بن عمیر نقل می‌کند که گفت:
شنیدم که عمّه‌ام به عایشه می‌گفت:
منظور تو از اینکه به سوی علی علیه السلام می‌روی چیست؟
گفت:
ما را واگذار و در این باره چیزی مپرس که از میان مردان و زنان، در نزد پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، محبوب‌تر از علی و فاطمه علیهما السلام نبود.

 

[روایت شماره] (19)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] بِالْإِسْنَادِ إِلَی عُبَیْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَی، عَنْ زَکَرِیَّا، عَنْ فِرَاَّسٍ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ:
أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تَمْشِی لا وَاللَّهِ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ مَا مَشْیُهَا یَخْرِمُ مِنْ مِشْیَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا رَآهَا قَالَ:
مَرْحَباً بِابْنَتِی مَرَّتَیْنِ قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَقَالَ لِی: أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَأْتِیَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ أَوْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ.
توضیح قال الجوهریُّ: ما خَرَمْتُ منه شیئا أی ما نَقَصْتُ و ما قَطَعْتُ و قال الجزریُّ: فی حدیث سعد ما خرمت من صلاة رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شیئاً أی ما تَرَکْت.
نیز در همان کتاب (82) با چند واسطه از عایشه روایت می‌کند که گفت:
هر گاه فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها راه می‌رفت به حق آن خدایی که شریک ندارد راه رفتن وی با راه رفتن پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تفاوتی نداشت، وقتی پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فاطمه سلام الله علیها را می‌دید دو مرتبه به او می‌فرمود:
مرحبا به دختر من! فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌گوید:
پدرم به من فرمود:
آیا راضی نیستی که فردای قیامت بزرگ زنان مؤمنین یا زنان این امّت باشی؟
جوهری گوید:
«ما خَرَمْتُ مِنْهُ شَیْئاً» یعنی از آن کم و کاست نکردم و یا به این معنی‌ست که هرگز آن را ترک نکردم و جزری گوید:
در حدیث سعد که گفته «ما خرمت من صلاة رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شیئاً» منظورش این است که من هرگز نماز رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را ترک نکردم.

 

[روایت شماره] (20)

[الأمالی للصّدوق ] الْهَمَدَانِیُّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِیِّ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُوسَی، عَنْ أَبِی قَتَادَةَ، عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَلاءٍ الْحَضْرَمِیِّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَقَالَ:
اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ اَنَّ هَؤُلاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ أَکْرَمُ النَّاسِ عَلَیَّ فَأَحْبِبْ مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُمْ وَ وَالِ مَنْ وَالاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِینَ مِنْ کُلِّ رِجْسٍ، مَعْصُومِینَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ أَیِّدْهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْکَ.
ثُمَّ قَالَ علیه السلام :
یَا عَلِیُّ أَنْتَ إِمَامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهَا بَعْدِی وَ أَنْتَ قَائِدُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی الْجَنَّةِ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی ابْنَتِی فَاطِمَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی نَجِیبٍ مِنْ نُورٍ عَنْ یَمِینِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ عَنْ یَسَارِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ بَیْنَ یَدَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ خَلْفَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ، تَقُودُ مُؤْمِنَاتِ أُمَّتِی إِلَی الْجَنَّةِ.
فَأَیُّمَا امْرَأَةٍ صَلَّتْ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ حَجَّتْ بَیْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ وَ زَکَّتْ مَالَهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ وَالَتْ عَلِیّاً بَعْدِی دَخَلَتِ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَةِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ.
فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟
فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
ذَاکَ لِمَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ، فَأَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلائِکَةُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ: یَا فَاطِمَةُ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ» (83).
ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ:
یَا عَلِیُّ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی یَسُوؤُنِی مَا سَاءَهَا وَ یَسُرُّنِی مَا سَرَّهَا وَ إِنَّهَا أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْل بَیْتِی فَأَحْسِنْ إِلَیْهَا بَعْدِی وَ أَمَّا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام فَهُمَا ابْنَایَ وَ رَیْحَانَتَایَ وَ هُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیُکْرَمَا عَلَیْکَ کَسَمْعِکَ وَ بَصَرِکَ.
ثُمَّ رَفَعَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ:
اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی مُحِبٌّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُمْ.
شیخ صدوق در کتاب امالی (84) با چند واسطه از ابن عبّاس نقل می‌کند که گفت:
یک روز پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بودند، علی و زهراء و حسن و حسین: در حضور آن بزرگوار مشرّف بودند، پیغمبر خدا فرمود:
پروردگارا! تو می‌دانی که ایشان اهل بیت من و از عموم مردم نزد من گرامی ترند، بار خدایا! محبوب بدار آن کسی را که ایشان را محبوب دارد، دوست بدار آن شخصی را که ایشان را دوست داشته باشد، دشمن بدار کسی را که دشمن ایشان باشد، معین آن کسی باش که معین ایشان باشد، پروردگارا! ایشان را از هر گونه پلیدی پاک و پاکیزه بدار و از هر گناهی نگهداری فرما! ایشان را به وسیله‌ی روح القدس تأیید بفرما.
سپس متوجّه حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شده و فرمود:
یا علی! تو امام امّت من و خلیفه‌ی من خواهی بود، تو مؤمنین را به سوی بهشت رهبری خواهی کرد. گویا: من دخترم فاطمه را می‌بینم که فردای قیامت بر شتری که از نور باشد سوار است از طرف راست وی هفتاد هزار ملک و از سمت چپ او هفتاد هزار ملک و در مقابل ایشان هفتاد هزار ملک و در پشت سر ایشان هفتاد هزار ملک خواهد بود. دختر من زنان مؤمنه‌ی امّتم را به جانب بهشت رهبری خواهد کرد. هر زنی که پنج نماز شبانه روز را بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد، اعمال حج را به جای آورد، زکات مال خود را بدهد، از شوهر خود اطاعت نماید و علی را بعد از من دوست داشته باشد به شفاعت دخترم فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها داخل بهشت خواهد شد دخترم فاطمه بزرگ زنان بهشت است.
گفته شد:
یا رسول الله! آیا فاطمه فقط بزرگ زنان زمانه‌ی خود می‌باشد؟
فرمود:
این مقام از حضرت مریم دختر عمران است، ولی دختر من فاطمه‌ی زهراء بزرگ زنان اوّلین و آخرین جهان است، هنگامی که فاطمه در محراب عبادت قیام می‌نماید تعداد هفتاد هزار ملک از ملائکه‌ی مقرّبین به وی سلام می‌کنند و فاطمه را به نحوی ندا می‌کنند که حضرت مریم را ندا می‌کردند. آنان به فاطمه می‌گویند:
خدا تو را برگزید و پاک و پاکیزه نمود، خدا تو را از میان تمام زنان جهان برگزید.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از این گفتگوها متوجّه حضرت علی علیه السلام شده و فرمود:
یا علی! فاطمه پاره‌ی تن من و نور چشم و میوه‌ی دل من است، آنچه که باعث ناراحتی زهرا باشد باعث ناراحتی من و آنچه که موجب خشنودی وی شود، موجب خشنودی من خواهد شد. زهرا اوّلین کسیست از اهل بیت من، که به من ملحق می‌شود. بعد از من با دخترم فاطمه نیک رفتار باش! حسن و حسین علیهما السلام پسران و گُل‌های من هستند، ایشان بزرگ جوانان بهشت می‌باشند، پس باید نظیر چشم و گوش در نزد تو گرامی باشند.
سپس حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست خود را به جانب آسمان بلند کرده و فرمود:
بار خدایا! من تو را شاهد می‌گیرم که من دوستِ دوستِ ایشان هستم، بغض کسی را دارم که بغض ایشان را داشته باشد، بجنگم با کسی که با آنان بجنگد، تسلیم کسی هستم که تسلیم ایشان باشد، دشمن شخصی می‌باشم که دشمن ایشان باشد، دوستدار کسی هستم که دوستدار آنان باشد.

 

[روایت شماره] (21)

[علل الشّرائع ] أَبِی، عَنْ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ: لا یَطْمَثْنَ إِنَّمَا الطَّمْثُ عُقُوبَةٌ وَ أَوَّلُ مَنْ طَمِثَتْ سَارَةُ.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (85) با چند واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت می‌کند که می‌فرمود:
دختران پیامبران: حیض نمی‌شوند، زیرا حیض یک نوع عِقاب است. اوّل زنی که خون حیض دید، ساره بود.

 

[روایت شماره] (22)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] حَمَّوَیْهِ، عَنْ أَبِی الْحُسَیْنِ، عَنْ أَبِی خَلِیفَةَ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْفَضْلِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عُمَرَ، عَنْ إِسْرَائِیلَ، عَنْ مَیْسَرَّةَ بْنِ حَبِیبٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ:
مَا رَأَیْتُ مِنَ النَّاسِ أَحَداً أَشْبَهَ کَلاماً وَ حَدِیثاً بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ فَاطِمَةَ کَانَتْ إذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ رَحَّبَ بِهَا وَ قَبَّلَ یَدَیْهَا وَ أَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ فَإذَا دَخَلَ عَلَیْهَا قَامَتْ إِلَیْهِ فَرَحَّبَتْ بِهِ وَ قَبَّلَتْ یَدَیْهِ وَ دَخَلَتْ عَلَیْهِ فِی مَرَضِهِ فَسَارَّهَا فَبَکَتْ ثُمَّ سَارَّهَا فَضَحِکَتْ فَقُلْتُ: کُنْتُ أَرَی لِهَذِهِ فَضْلاً عَلَی النِّسَاءِ، فَإذَا هِیَ امْرَأَةٌ مِنَ النِّسَاءِ بَیْنَمَا هِیَ تَبْکِی إِذْ ضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ:
إِذاً إِنِّی لَبَذِرَةٌ، فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سَأَلْتُهَا فَقَالَتْ:
إنَّهُ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ یَمُوتُ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ فَضَحِکْتُ.
بیان: قَالَ الْجَزَرِیُّ: فِی حَدِیثِ فَاطِمَةَ عِنْدَ وَفَاةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَتْ لِعَائِشَةَ: «إِنِّی إِذاً لَبَذِرَةٌ» البذر الّذی یفشی السرَّ وَ یظهر ما یسمعه.
در کتاب امالی شیخ طوسی (86) با چند واسطه از عایشه نقل می‌کند که گفت:
من احدی را ندیدم که از لحاظ سخن گفتن از فاطمه بیشتر به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شباهت داشته باشد هر گاه حضرت فاطمه به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌آمد پیغمبر اکرم به وی مرحبا و خوش آمد می‌فرمود، دست‌های فاطمه را می‌بوسید و او را به جای خود می‌نشانید و هر گاه پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وارد بر حضرت زهرا سلام الله علیها می‌شدند حضرتش از جای برمی خاست و به پدر خویش مرحبا می‌گفت و دست‌های مبارکش را می‌بوسید.
در آن بیماری که پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید حضرت فاطمه سلام الله علیها به حضور آن بزرگوار مشرّف شد، رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سخنی در گوش فاطمه سلام الله علیها فرمود که حضرتش گریان شد. سپس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مطلبی فرمود که حضرت فاطمه سلام الله علیها خندان گردید! من با خود گفتم:
برای فاطمه فضیلت و برتری قائل بودم و اکنون معلوم شد که وی هم نظیر زنان است، زیرا در حینی که گریان است می‌خندد! وقتی از او راجع به خنده‌اش جویا شدم، فرمود:
اکنون صلاح نیست که من جواب تو را بگویم.
هنگامی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید من از فاطمه راجع به آن خنده پرسش نمودم فرمود:
وقتی پدرم خبر فوت خود را به من داد گریان شدم، بعد از آن که به من خبر داد و فرمود:
تو اوّلین کسی هستی که از اهل بیتم به من ملحق می‌شوی خندان شدم.
جزری می‌گوید:
در حدیثی که فاطمه سلام الله علیها در هنگام شهادت پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به عایشه فرمود:
«إِنِّی إِذاً لَبَذِرَة» (87) «البذر» به معنی افشای سرّ و آنچه نشنیدنی است، می‌باشد. (یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها به عایشه می‌فرماید:
اگر بگویم پدرم به من چه فرموده، پس من افشا کننده‌ی سرّ می‌باشم و این کار درست نیست).

 

[روایت شماره] (23)

[تفسیر القمی ] «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» (88) قَالَ:
نَزَلَتْ فِیمَنْ غَصَبَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ حَقَّهُ وَ أَخَذَ حَقَّ فَاطِمَةَ وَ آذَاهَا وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی کَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی کَمَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی وَ مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (89) الْآیَةَ.
علی بن ابراهیم در تفسیرش (90) ذیل این آیه‌ی مبارکه، که می‌فرماید:
«افرادی که خدا و رسول را اذیّت می‌کنند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و عذاب بزرگی برای ایشان آماده نموده است». می‌نگارد:
این آیه در شأن آن اشخاصی نازل شده که حقّ حضرت زهراء سلام الله علیها و حضرت علی علیهما السلام را غصب نمودند و فاطمه را اذیّت و آزار کردند، در صورتی که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرموده:
هر کس زهرا را در زمان زنده بودن من اذیّت کند مثل این است که وی را بعد از موت من اذیّت کرده باشد و هر کسی او را بعد از رحلت من اذیّت کند مثل این است که وی را در زمان حیات من اذیّت نموده باشد. کسی که فاطمه را اذیّت نماید مثل این است که مرا اذیّت کرده باشد و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده است و منظور از معنی آیه‌ی پیشین همین است.

 

][روایت شماره] (24)

[الخصال ] فِیمَا أَوْصَی بِهِ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَشْرَفَ عَلَی الدُّنْیَا فَاخْتَارَنِی مِنْهَا عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ، ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِیَةَ فَاخْتَارَکَ عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ بَعْدِی، ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّالِثَةَ فَاخْتَارَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ بَعْدَکَ ثُمَّ اطَّلَعَ الرَّابِعَةَ فَاخْتَارَ فَاطِمَةَ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ.
شیخ صدوق در کتاب خصال (91) می‌نگارد:
از جمله وصایایی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام نمود این بود که فرمود:
یا علی! خدا توجّهی به دنیا کرد و مرا بر مردان آن برگزید. نیز توجّه دیگری نمود و تو را بعد از من بر مردان آن برگزید. برای سوّمین بار متوجّه عالَم شد و امامانی را که از فرزندان تو هستند برای بعد از تو برگزید، مرتبه‌ی چهارم توجّهی کرد و فاطمه را از میان زنان عالم برگزید.

 

[روایت شماره] (25)

[معانی الأخبار ] الْهَمَدَانِیُّ، عَنْ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام :
أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی فَاطِمَةَ أَنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟
فَقَالَ:
ذَاکَ لِمَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار (92) با چند واسطه از مفضّل روایت می‌کند که گفت:
به امام جعفر صادق علیه السلام گفتم:
مرا از قول پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که فرموده:
فاطمه بزرگ زنان عالم است آگاه کن، آیا وی فقط بزرگ زنان زمانه‌ی خود بود؟
فرمود:
این مقام از حضرت مریم که بزرگ زنان زمانه خود بود. ولی حضرت زهراء بزرگ زنان اوّلین و آخرین مردم است.

 

[روایت شماره] (26)

[معانی الأخبار ] الْقَطَّانُ، عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِیِّ (93)، عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ عَبَایَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ:
إِنَّ فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ (94) مِنِّی یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا وَ یَسُرُّنِی مَا سَرَّهَا وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا.
نیز در همان کتاب (95) با چند واسطه از ابن عبّاس از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
فاطمه پاره‌ی تن من است، مرا اذیّت می‌کند آن کس که وی را اذیّت نماید، مرا خشنود می‌نماید آن کس که او را خشنود می‌کند، خدا برای غضب زهرا غضب می‌کند و برای خشنودی او خشنود می‌شود.

 

[روایت شماره] (27)

[معانی الأخبار ] مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الزَّنْجَانِیُّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ:
سَمِعْتُ الْقَاسِمَ بْنَ سَلامٍ یَقُولُ فِی مَعْنَی قَوْلِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
الرَّحِمُ شِجْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ یَعْنِی [أَنَّهُ ] قَرَابَةٌ مُشْتَبِکَةٌ کَاشْتِبَاکِ الْعُرُوقِ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ الْحَدِیثُ ذُو شُجُونٍ إِنَّمَا هُوَ تُمْسِکُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ قَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِلْمِ یُقَالُ: شَجَرٌ مُشَجّنٌ إذَا الْتَفَّ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ یُقَالُ شِجْنَةٌ وَ شَجْنَةٌ وَ الشِّجْنَةُ کَالْغُصْنِ یَکُونُ مِنَ الشَّجَرَةِ.
در کتاب معانی الاخبار (96) آمده است: محمّد بن هارون زنجانی از علیّ بن عبدالعزیز روایت کرد که گفت:
از قاسم بن سلام شنیدم که در معنای فرمایش پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که می‌فرمود:
رحم، رگ و ریشه‌ایست از خداوند عزّوجلّ. منظور این است که خویشاوندی مانند رگهای بدن که در همدیگر پیچیده شده رگ و ریشه‌ی خویشاوندان نیز چنین به همدیگر متّصل و پیچیده شده‌اند.
و قول کسانی که بعضی از احادیث را «ذو شجون» می‌گویند به این علّت است که بعضی از کلمات آن حدیث به بعضی دیگر مستمسک می‌شود. (یعنی مثلاً فهمیدن آخر حدیث مشروط به اوّل و وسط آن است. )
و بعضی از اهل علم می‌گویند:
درخت مشجّن به درختی گویند که شاخه‌های آن در هم پیچیده شده و گفته شده کلمات: «شِجْنَةٌ» و «شَجْنَةٌ» و «الشِّجْنَةُ» همگی مانند شاخه‌ایست از یک درخت.

 

[روایت شماره] (28)

[صحیفة الرّضا علیه السلام ] عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ:
حَدَّثَتْنِی أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ قَالَتْ:
کُنْتُ عِنْدَ فَاطِمَةَ جَدَّتِکَ إِذْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ فِی عُنُقِهَا قِلادَةٌ مِنْ ذَهَبٍ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام اشْتَرَاهَا لَهُ مِنْ فَیْ‌ءٍ لَهُ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
لا یَغُرَّنَّکَ النَّاسُ أَنْ یَقُولُوا بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلَیْکَ لِبَاسُ الْجَبَابِرَةِ فَقَطَعَتْهَا وَ بَاعَتْهَا وَ اشْتَرَتْ بِهَا رَقَبَةً فَأَعْتَقَتْهَا فَسُرَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِذَلِکَ.
طبری در کتاب صحیفه الرّضا (97) علیه السلام از حضرت امام زین العابدین علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
اسماء بنت عُمَیْس برای من گفت:
من نزد جدّه‌ات فاطمه زهراء سلام الله علیها بودم که پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد فاطمه آمد، یک گردنبند طلا در گردن حضرت زهراء سلام الله علیها بود که علی بن ابیطالب علیه السلام آن را از سهم غنیمت خود خریده بود. پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها فرمود:
مردم تو را مغرور نکنند به اینکه بگویند:
تو دختر محمّد هستی و تو زر و زیور ستمکاران را استعمال کرده باشی! ! حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از این گفتگو آن گردنبند را باز کرد و فروخت، پول آن را داد و یک غلام خرید و آزاد کرد و رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از این عمل مسرور گردید.

 

[روایت شماره] (29)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَیْنِ قَالَ:
کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَالِساً إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَ قَدْ تَغَیَّرَ وَجْهُهَا مِنَ الْجُوعِ، فَقَالَ لَهَا: ادْنِی، فَدَنَتْ مِنْهُ، فَرَفَعَ یَدَهُ حَتَّی وَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهَا فِی مَوْضِعِ الْقِلادَةِ وَ هِیَ صَغِیرَةٌ ثُمَّ قَالَ:
اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَاعَةِ وَ رَافِعَ الْوَضَعَةِ، لا تُجِعْ فَاطِمَةَ،
قَالَ:
فَرَأَیْتُ الدَّمَ عَلَی وَجْهِهَا کَمَا کَانَتِ الصُّفْرَةُ فَقَالَتْ:
مَا جُعْتُ بَعْدَ ذَلِکَ.
راوندی در کتاب خرائج (98) از عمران بن حُصَین نقل می‌کند که گفت:
من در حضور پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بودم که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها وارد شد. رنگ صورتش از شدّت گرسنگی تغییر کرده بود. پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
نزدیک من بیا. فاطمه نزدیک آن حضرت رفت، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست مبارک خود را بلند کرد و روی سینه فاطمه در جای گردنبند او نهاد در حالی که حضرتش در زمان کودکی بوده است، آنگاه دعا کرد و فرمود:
ای خدایی که گرسنگان را سیر می‌کنی و افراد متواضع را رفعت می‌دهی، فاطمه را گرسنه مگذار.
راوی می‌گوید:
دیدم گویا در عوض آن رنگ زرد، خون در صورت فاطمه جریان پیدا کرد و سرخ شد، فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها فرمود:
من بعد از آن گرسنه نشدم.
توجّه توجّه! ! ! این روایت در صورتی قابل قبول است که می‌گوید:
حضرت فاطمه سلام الله علیها در آن موقع در سنّ کودکی بوده‌ست.

 

[روایت شماره] (30)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَقَامَ أَیَّاماً وَ لَمْ یَطْعَمْ طَعَاماً حَتَّی شَقَّ ذَلِکَ عَلَیْهِ، فَطَافَ فِی دِیَارِ أَزْوَاجِهِ فَلَمْ یُصِبْ عِنْدَ إِحْدَاهُنَّ شَیْئاً فَأَتَی فَاطِمَةَ فَقَالَ:
یَا بُنَیَّةُ هَلْ عِنْدَکِ شَیْ‌ءٌ آکُلُهُ، فَإِنِّی جَائِعٌ؟
قَالَتْ:
لا وَاللَّهِ بِنَفْسِی وَ أَخِی فَلَمَّا خَرَجَ عَنْهَا بَعَثَتْ جَارِیَةٌ لَهَا رَغِیفَیْنِ وَ بَضْعَةَ لَحْمٍ فَأَخَذَتْهُ وَ وَضَعَتْهُ تَحْتَ جَفْنَةٍ وَ غَطَّتْ عَلَیْهَا وَ قَالَتْ:
وَاللَّهِ لاوثِرَنَّ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی نَفْسِی وَ غَیْرِی وَ کَانُوا مُحْتَاجِینَ إِلَی شَبْعَةِ طَعَامٍ، فَبَعَثَتْ حَسَناً أَوْ حُسَیْناً إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَرَجَعَ إِلَیْهَا فَقَالَتْ:
قَدْ أَتَانَا اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ فَخَبَأْتُهُ لَکَ فَقَالَ:
هَلُمِّی عَلَیَّ یَا بُنَیَّةُ، فَکَشَفَتِ الْجَفْنَةَ فَإذَا هِیَ مَمْلُوءَةٌ خُبْزاً وَ لَحْماً فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیْهِ: بُهِتَتْ وَ عَرَفَتْ أَنَّهُ مِنْ عِنْدِاللَّهِ، فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَ صَلَّتْ عَلَی نَبِیِّهِ أَبِیهَا وَ قَدَّمَتْهُ إِلَیْهِ فَلَمَّا رَآهُ حَمِدَ اللَّهَ وَ قَالَ:
مِنْ أَیْنَ لَکِ هَذَا؟ قالَتْ: «هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (99).
فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی عَلِیٍّ فَدَعَاهُ وَ أَحْضَرَهُ وَ أَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: وَ جَمِیعُ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ حَتَّی شَبِعُوا،
قَالَتْ فَاطِمَةُ: وَ بَقِیَتِ الْجَفْنَةُ کَمَا هِیَ فَأَوْسَعْتُ مِنْهَا عَلَی جَمِیعِ جِیرَانِی جَعَلَ اللَّهُ فِیهَا بَرَکَةً وَ خَیْراً کَثِیراً.
نیز در همان کتاب (100) از جابر بن عبدالله روایت می‌کند که گفت:
چند روزی بود که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم غذا نخورده بود و بدین جهت دچار مشقّت شده بود، در خانه هر یک از زنان خود رفت ولی غذایی نزد هیچ کدام نیافت.
سپس نزد فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آمد و فرمود:
ای دختر من! آیا غذایی نزد تو هست که من بخورم، زیرا من خیلی گرسنه‌ام؟ فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها عرض کرد:
نه به خدا قسم، جان من و برادرم (101) به فدایت! موقعی که پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از نزد فاطمه سلام الله علیها خارج شد یکی از کنیزان حضرت فاطمه دو گرده‌ی نان با مقداری گوشت به حضور آن بانو فرستاد، فاطمه آنها را گرفت و در زیر کاسه قرار داد، آنگاه فرمود:
به خدا قسم که من پدرم را بر خودم و دیگران برای خوردن این غذا مقدّم می‌دارم، در صورتی که به یک خوراک غذا محتاج بودند، زهرای اطهر سلام الله علیها حسن یا حسین علیهما السلام را به سراغ پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرستاد و آن بزرگوار برگشت، فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به آن حضرت عرض کرد:
خدا مقداری غذا برای ما فرستاد و من آن را برای شما گذاشته‌ام، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آن را بیاور! وقتی فاطمه کاسه را برداشت دید مملو از نان و گوشت است، موقعی که کاملاً دقّت نمود، دریافت که این غذا از طرف خدای سبحان فرستاده شده! ! لذا حمد خدای را به جای آورد و به پدر بزرگوار خود صلوات و درود فرستاد.
هنگامی که چشم پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به آن غذا افتاد حمد خدای را به جای آورد و به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
این غذا را از کجا آورده‌ای؟! عرض کرد:
از طرف خدا عطا شده، خدا هر کسی را بخواهد بدون حساب رزق و روزی می‌دهد.
پس از این جریان رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به دنبال حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرستاد تا حاضر شد، سپس پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن، حسین: و عموم زنان پیامبر خدا از آن غذا خوردند تا سیر شدند!
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
آن کاسه باز هم همچنان مملو از غذا مانده بود، من غذای آن روز را به جمیع همسایگانم توزیع کردم، خدای توانا خیر و برکت فراوانی به آن غذا عطا کرده بود.

 

[روایت شماره] (31)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
إِنَّ خَدِیجَةَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ جَعَلَتْ فَاطِمَةُ تَلُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ تَدُورُ حَوْلَهُ وَ تَسْأَلُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیْنَ أُمِّی فَجَعَلَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لا یُجِیبُهَا، فَجَعَلَتْ تَدُورُ عَلَی مَنْ تَسْأَلُهُ وَ رَسُولُ اللَّهِ لا یَدْرِی مَا یَقُولُ، فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ:
إِنَّ رَبَّکَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ عَلَی فَاطِمَةَ السَّلامَ وَ تَقُولَ لَهَا: إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ، کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ عُمُدُهُ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ، بَیْنَ آسِیَةَ امْرَاَةِ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ إِلَیْهِ السَّلامُ.
إیضاح: قال الجوهریُّ کعوب الرمح النواشر فی أطراف الأنابیب.
نیز در همان کتاب (102) از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
هنگامی که خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها از دنیا رحلت نمود فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پناهنده می‌شد و در اطراف آن حضرت می‌گردید و می‌فرمود:
یا رسول الله! مادرم کجاست؟
ولی پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جواب وی را نمی‌داد، فاطمه می‌گردید که شاید از دیگری پرسش نماید، پیغمبر خدا متفکّر بود که جواب وی را چه بگوید! ! جبرئیل نازل شد و به پیامبر خدا گفت:
پروردگارت می‌فرماید:
به فاطمه‌ی اطهر سلام برسان و بگو: مادرت در بهشت در یک خانه‌ایست از نی، که بر طلا نصب شده و ستون‌های آن از یاقوت سرخ است، مادرِ تو بین آسیه زن فرعون و مریم دختر عمران جای دارد، فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها فرمود:
خدا سلام است، سلامتی از او و به سوی او می‌باشد.
جوهری گوید:
«کعوب» به نِی‌هایی گویند که اطراف رودخانه‌ها می‌روید.

 

[روایت شماره] (32)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّ أُمَّ أَیْمَنَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ فَاطِمَةُ، حَلَفَتْ أَنْ لا تَکُونَ بِالْمَدِینَةِ إِذْ لا تُطِیقُ أَنْ تَنْظُرَ إِلَی مَوَاضِعَ کَانَتْ بِهَا، فَخَرَجَتْ إِلَی مَکَّةَ، فَلَمَّا کَانَتْ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ عَطِشَتْ عَطَشاً شَدِیداً فَرَفَعَتْ یَدَیْهَا قَالَتْ:
یَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِی عَطَشاً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهَا دَلْواً مِنَ السَّمَاءِ فَشَرِبَتْ فَلَمْ تَحْتَجْ إِلَی الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ سَبْعَ سِنِینَ وَ کَانَ النَّاسُ یَبْعَثُونَهَا فِی الْیَوْمِ الشَّدِیدِ الْحَرِّ فَمَا یُصِیبُهَا عَطَشٌ. (103)
نیز در کتاب خرائج (104) نقل می‌کند که وقتی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به شهادت رسید اُمّ ایمن قسم خورد که در مدینه نماند، زیرا طاقت نداشت که آن مواضعی که فاطمه سلام الله علیها را در آنجا دیده بود بنگرد.
لذا از مدینه به سوی مکّه خارج شد، موقعی که در بین راه رسید شدیداً تشنه شد، دست‌های خود را به طرف آسمان بلند کرد و گفت:
پروردگارا! من خادمه‌ی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها می‌باشم، آیا مرا به وسیله‌ی تشنگی خواهی کشت، خدای رؤوف دلوی از آسمان برای او نازل کرد. وی از آن دلو آب آشامید و تا هفت سال محتاج به غذا و آب نشد. مردم او را در روز بسیار گرم به دنبال کاری می‌فرستادند ولی تشنه نمی‌شد.

 

[روایت شماره] (33)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّ سَلْمَانَ قَالَ:
کَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها جَالِسَةً قُدَّامَهَا رَحًی تَطْحَنُ بِهَا الشَّعِیرَ وَ عَلَی عَمُودِ الرَّحَی دَمٌ سَائِلٌ وَ الْحُسَیْنُ فِی نَاحِیَةِ الدَّارِ یَتَضَوَّرُ مِنَ الْجُوعِ، فَقُلْتُ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ دَبِرَتْ کَفَّاکِ وَ هَذِهِ فِضَّةُ، فَقَالَتْ أَوْصَانِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنْ تَکُونَ الْخِدْمَةُ لَهَا یَوْماً، فَکَانَ أَمْسِ یَوْمَ خِدْمَتِهَا قَالَ سَلْمَانُ: قُلْتُ: إِنِّی مَوْلَی عَتَاقِهِ إِمَّا أَنَا أَطْحَنُ الشَّعِیرَ أَوْ أُسَکِّتُ الْحُسَیْنَ لَکِ؟
فَقَالَتْ:
أَنَا بِتَسْکِینِهِ أَرْفَقُ وَ أَنْتَ تَطْحَنُ الشَّعِیرَ، فَطَحَنْتُ شَیْئاً مِنَ الشَّعِیرِ فَإذَا أَنَا بِالْإِقَامَةِ، فَمَضَیْتُ وَ صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا فَرَغْتُ قُلْتُ لِعَلِیٍّ مَا رَأَیْتُ فَبَکَی وَ خَرَجَ ثُمَّ عَادَ فَتَبَسَّمَ فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ وَ هِیَ مُسْتَلْقِیَةٌ لِقَفَاهَا وَ الْحُسَیْنُ نَائِمٌ عَلَی صَدْرِهَا وَ قُدَّامَهَا رَحًی تَدُورُ مِنْ غَیْرِ یَدٍ، فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
یَا عَلِیُّ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلائِکَةً سَیَّارَةً فِی الْأَرْضِ یَخْدُمُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.
نیز در همان کتاب (105) از سلمان نقل می‌کند که گفت:
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها نشسته بود و با آسیابی که در مقابلش بود جو آسیاب می‌کرد. دسته‌ی آسیاب خون آلوده بود، حسین علیه السلام در یک گوشه‌ی اتاق از گرسنگی بی‌قراری می‌کرد، من به حضرت فاطمه سلام الله علیها گفتم:
ای دختر پیامبر خدا! دست‌های تو به وسیله‌ی آسیاب کردن مجروح شده، در صورتی که فضّه‌ی خادمه حاضر است!
فرمود:
پدرم پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرموده:
کار منزل یک روز به عهده‌ی فضّه و یک روز به عهده‌ی من باشد، نوبت فضّه دیروز بوده‌ست.
سلمان گفت:
من بنده‌ی آزاد شده‌ی شما هستم، اجازه بدهید که آسیاب نمایم، یا اینکه حسین را ساکت کنم، فرمود:
من حسین را بهتر آرام می‌کنم، تو بیا، جو را آسیاب کن. موقعی که من قسمتی از جو را آسیاب کردم اذان و اقامه برای نماز گفته شد. من رفتم و نمازم را با پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به جای آوردم و پس از فراغت از نماز، جریان حضرت فاطمه سلام الله علیها را برای امیرالمؤمنین علیه السلام شرح دادم، حضرت علی علیه السلام پس از اینکه گریه کرد خارج شد، سپس در حالی برگشت که خندان بود! پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سبب خنده‌ی ایشان را جویا شدند. امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد:
من نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها رفتم، وی را دیدم که به قفا خوابیده و حسین روی سینه‌اش خواب رفته و آسیابی که در مقابل فاطمه بود خود به خود کار می‌کرد! ! پیامبر اکرم پس از اینکه لبخندی زد فرمود:
یا علی! آیا تو نمی‌دانی خدا، ملائکه‌ی بسیاری در زمین دارد که تا قیام قیامت برای آل محمّد خدمت می‌کنند؟

 

[روایت شماره] (34)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّ أَبَاذَرٍّ قَالَ:
بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَدْعُو عَلِیّاً فَأَتَیْتُ بَیْتَهُ فَنَادَیْتُهُ فَلَمْ یُجِبْنِی أَحَدٌ وَ الرَّحَی تَطْحَنُ وَ لَیْسَ مَعَهَا أَحَدٌ، فَنَادَیْتُهُ فَخَرَجَ وَ أَصْغَی إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالَ لَهُ شَیْئاً لَمْ أَفْهَمْهُ، فَقُلْتُ: عَجَباً مِنْ رَحًی فِی بَیْتِ عَلِیٍّ تَدُورُ وَ لَیْسَ مَعَهَا أَحَدٌ،
قَالَ:
إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلا اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً وَ یَقِیناً وَ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ ضَعْفَهَا فَأَعَانَهَا عَلَی دَهْرِهَا وَ کَفَاهَا أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلائِکَةً مُوَکَّلَیْنِ بِمَعُونَةِ آلِ مُحَمَّدٍ
نیز در همان کتاب (106) از ابوذر نقل می‌کند که گفت:
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مرا فرستاد که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به حضور آن حضرت بیاورم. من وارد خانه‌ی حضرت علی علیه السلام شدم و آن بزرگوار را صدا زدم، ولی کسی جوابم را نگفت، آسیاب مشغول کار بود در صورتی که کسی نزد آن نبود! ! من حضرت علی علیه السلام را برای دوّم صدا زدم و ایشان خارج شد و به حضور پیغمبر شرفیاب شد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سخنی در گوش حضرت علی علیه السلام فرمود که من آن را نفهمیدم، گفتم:
تعجّب دارم از این آسیابی که در خانه‌ی علی علیه السلام خود به خود کار می‌کند. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خدا قلب و جوارح دخترم فاطمه سلام الله علیها را از ایمان و یقین پُر کرده، چون ضعف و ناتوانی جسمی فاطمه را می‌داند لذا او را یاری کرده‌ست. آیا تو می‌دانی که خدا ملائکه ای دارد که موکّل یاری کردن آل محمّد می‌باشند؟

 

[روایت شماره] (35)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام أَصْبَحَ یَوْماً فَقَالَ لِفَاطِمَةَ: عِنْدَکِ شَیْ‌ءٌ تُغَذِّینِیهِ قَالَتْ:
لا، فَخَرَجَ وَ اسْتَقْرَضَ دِینَاراً لِیَبْتَاعَ مَا یُصْلِحُهُمْ فَإذَا الْمِقْدَادُ فِی جَهْدٍ وَ عِیَالُهُ جِیَاعٌ فَأَعْطَاهُ الدِّینَارَ وَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ وَ صَلَّی الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثُمَّ أَخَذَ النَّبِیُّ بِیَدِ عَلِیٍّ وَ انْطَلَقَا إِلَی فَاطِمَةَ وَ هِیَ فِی مُصَلاهَا وَ خَلْفَهَا جَفْنَةٌ تَفُورُ.
فَلَمَّا سَمِعَتْ کَلامَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خَرَجَتْ فَسَلَّمَتْ عَلَیْهِ وَ کَانَتْ أَعَزَّ النَّاسِ عَلَیْهِ، فَرَدَّ السَّلامَ وَ مَسَحَ بِیَدِهِ عَلَی رَأْسِهَا ثُمَّ قَالَ:
عَشِّینَا غَفَرَاللَّهُ لَکِ وَ قَدْ فَعَلَ فَأَخَذَتِ الْجَفْنَةَ فَوَضَعَتْهَا بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ أَنَّی لَکِ هَذَا الطَّعَامُ الَّذِی لَمْ أَنْظُرْ إِلَی مِثْلِ لَوْنِهِ قَطُّ وَ لَمْ أَشَمَّ مِثْلَ رَائِحَتِهِ قَطُّ وَ لَمْ آکُلْ أَطْیَبَ مِنْهُ؟ وَ وَضَعَ کَفَّهُ بَیْنَ کَتِفَیَّ وَ قَالَ:
هَذَا بَدَلٌ عَنْ دِینَارِکَ «إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (107).
أَقُولُ: قَالَ الزَّمَخْشَرِیُّ فِی الْکَشَّافِ عِنْدَ ذِکْرِ قِصَّةِ زَکَرِیَّا وَ مَرْیَمَ: وَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ جَاعَ فِی زَمَنِ قَحْطٍ فَأَهْدَتْ لَهُ فَاطِمَةُ رَغِیفَیْنِ وَ بَضْعَةَ لَحْمٍ آثَرَتْهُ بِهَا فَرَجَعَ بِهَا إِلَیْهَا فَقَالَ:
هَلُمِّی یَا بُنَیَّةُ وَ کَشَفَتْ عَنِ الطَّبَقِ فَإذَا هُوَ مَمْلُوءٌ خُبْزاً وَ لَحْماً فَبُهِتَتْ وَ عَلِمَتْ أَنَّهَا نَزَلَتْ مِنَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا: «أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (108) فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَکِ شَبِیهَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ ثُمَّ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ: وَ جَمِیعَ أَهْلِ بَیْتِهِ حَتَّی شَبِعُوا وَ بَقِیَ الطَّعَامُ کَمَا هُوَ وَ أَوْسَعَتْ فَاطِمَةُ عَلَی جِیرَانِهَا.
نیز در کتاب نامبرده (109) می‌نویسد:
یک روز صبح حضرت علی بن ابیطالب به فاطمه‌ی اطهر علیهما السلام فرمود:
آیا صبحانه‌ای داری که من بخورم، فرمود:
نه. امیرالمؤمنین علی علیه السلام خارج شد و دیناری قرض کرد تا به مصرف برساند ناگاه با مقداد مواجه شد که اهل و عیالش گرسنه بودند.
حضرت علی علیه السلام آن دینار را به مقداد داد و خود وارد مسجد شد و نماز ظهر و عصر را با پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به جای آورد. سپس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست علی علیه السلام را گرفت و با یکدیگر متوجّه [منزل ] فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها شدند، فاطمه سلام الله علیها بر سر سجّاده‌ی عبادت بود و کاسه‌ای پشت سر آن حضرت بود که بخار از آن برمی خاست.
هنگامی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها که نزد آن حضرت عزیزترین مردم بود صدای پیامبر را شنید از اطاق خارج شد و به آن حضرت سلام کرد. رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جواب سلام فاطمه را داده و دست مبارک خود را بر سر آن بانوی معظّمه کشیدند و به وی فرمودند:
خدا تو را بیامرزد، شام برای ما بیاور، فاطمه‌ی اطهر کاسه‌ی غذا را آورد و در حضور پیغمبر اکرم نهاد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای فاطمه! این غذا از کجا نصیب تو شده! ! من هرگز نظیر آن را ندیده‌ام، نظیر بوی آن را نبوئیده‌ام، نظیر آن را نخورده‌ام، آنگاه دست مبارک خود را در میان دو کتف حضرت علی علیه السلام گذاشته و فرمود:
این غذا در عوض آن دیناریست که در راه خدا دادی، خدا هر کسی را که بخواهد رزق و روزی بدون حساب عطا می‌کند.
مؤلّف گوید:
زمخشری در تفسیر کشّاف، ضمن داستان حضرت زکریّا و مریم می‌نویسد:
در زمانی که قحطی رُخ داده بود فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها پدرش پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را بر خویشتن مقدّم داشت و دو گِرده‌ی نان و یک تکّه گوشت برای پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرستاد. پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آن نان و گوشت را نزد فاطمه آورد و به وی فرمود:
ای دختر من! بیا این غذا را بگیر. وقتی حضرت فاطمه سلام الله علیها آن غذا را گرفت و روپوش را از روی آن برداشت دید آن ظرف پر از نان و گوشت است، فاطمه مبهوت و متعجّب شد! ! آنگاه دریافت که آن غذا از طرف خدای رؤوف عطا شده. پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
این غذا را از کجا آورده‌ای؟
عرض کرد:
از طرف خدای توانا عطا شده، خدا که هر که را بخواهد بدون حساب رزق و روزی می‌دهد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
حمد مختصّ آن خداییست که تو را شبیه به بانوی بزرگ بنی اسرائیل یعنی حضرت مریم قرار داده. سپس پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم علی بن ابیطالب، حسن، حسین: و جمیع اهل بیت خود را جمع کرد. همه به قدری از آن غذا خوردند که سیر شدند ولی غذا همچنان باقی مانده بود، فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آن غذا را به همسایگانش تقسیم کرد.

 

[روایت شماره] (36)

[المناقب لابن شهرآشوب ] [الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً اسْتَقْرَضَ مِنْ یَهُودِیٍّ شَعِیراً فَاسْتَرْهَنَهُ شَیْئاً فَدَفَعَ إِلَیْهِ مُلاءَةَ فَاطِمَةَ رَهْناً وَ کَانَتْ مِنَ الصُّوفِ فَأَدْخَلَهَا الْیَهُودِیُّ إِلَی دَارٍ وَ وَضَعَهَا فِی بَیْتٍ فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ دَخَلَتْ زَوْجَتُهُ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الْمُلاءَةُ بِشُغُلٍ فَرَأَتْ نُوراً سَاطِعاً فِی الْبَیْتِ أَضَاءَ بِهِ کُلُّهُ فَانْصَرَفَتْ إِلَی زَوْجِهَا فَأَخْبَرَتْهُ بِأَنَّهَا رَأَتْ فِی ذَلِکَ الْبَیْتِ ضَوْءاً عَظِیماً فَتَعَجَّبَ الْیَهُودِیُّ زَوْجُهَا وَ قَدْ نَسِیَ أَنَّ فِی بَیْتِهِ مُلاءَةَ فَاطِمَةَ، فَنَهَضَ مُسْرِعاً وَ دَخَلَ الْبَیْتَ فَإذَا ضِیَاءُ الْمُلاءَةِ یَنْشُرُ شُعَاعُهَا کَأَنَّهُ یَشْتَعِلُ مِنْ بَدْرٍ مُنِیرٍ یَلْمَعُ مِنْ قَرِیبٍ، فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِکَ فَأَنْعَمَ النَّظَرَ فِی مَوْضِعِ الْمُلاءَةِ فَعَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ النُّورَ مِنْ مُلاءَةِ فَاطِمَةَ، فَخَرَجَ الْیَهُودِیُّ یَعْدُو إِلَی أَقْرِبَائِهِ وَ زَوْجَتُهُ تَعْدُو إِلَی أَقْرِبَائِهَا فَاجْتَمَعَ ثَمَانُونَ مِنَ الْیَهُودِ فَرَأَوْا ذَلِکَ فَأَسْلَمُوا کُلُّهُمْ.
بیان: الملاءة بالضم و المد الإزار و الرَّیطة. (110)
در کتاب خرائج و جرائح (111) و ابن شهر آشوب در کتاب مناقب می‌نگارند:
روایت شده که امیرالمؤمنین علی علیه السلام مقداری جو از شخص یهودی قرض کرد، یهودی گفت:
باید چیزی را نزد من به عنوان رهن بگذاری، حضرت علی علیه السلام چادر فاطمه‌ی زهراء را که از پشم بافته شده بود نزد او نهاد، یهودی آن چادر را به خانه برد و در میان اطاق نهاد. وقتی که شب شد و زن یهودی به منظور کاری داخل آن اطاق شد نوری را دید که همه‌ی اطاق به وسیله‌ی آن روشن شده! ! فوراً نزد شوهر خویش آمد و او را از آن نوری که دیده بود آگاه نمود. آن مرد یهودی که چادر حضرت زهراء را فراموش نموده بود فوق العاده تعجب کرد! وقتی وی به سرعت برخاست و داخل اطاق شد ناگاه با این منظره مواجه گردید که نور آن چادر، باعث روشنایی اطاق شده است و گویا آن چادر، مانند ماه شب چهاردهمی باشد که از نزدیک می‌درخشد. یهودی که دچار شگفت عجیبی شده بود وقتی کاملاً در موضع نور توجّه نمود دید، نورها همه از آن چادر است، یهودی از اطاق خارج و به سرعت متوجّه قوم و خویشان گردید، زن وی نیز به سوی فامیل‌های خود شتافت. تعداد هشتاد نفر از یهود آمدند و با این منظره مواجه شده، همگی اسلام اختیار کردند.
بیان: «مُلاءة» را اگر به ضمّه‌ی میم بخوانیم به معنی پارچه‌ایست که روی ران‌ها را می‌پوشاند.

 

[روایت شماره] (37)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّ الْیَهُودَ کَانَ لَهُمْ عُرْسٌ فَجَاءُوا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالُوا: لَنَا حَقُّ الْجِوَارِ فَنَسْأَلُکَ أَنْ تَبْعَثَ فَاطِمَةَ بِنْتَکَ إِلَی دَارِنَا حَتَّی یَزْدَادَ عُرْسُنَا بِهَا وَ أَلَحُّوا عَلَیْهِ فَقَالَ:
إِنَّهَا زَوْجَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ هِیَ بِحُکْمِهِ وَ سَأَلُوهُ أَنْ یَشْفَعَ إِلَی عَلِیٍّ فِی ذَلِکَ وَ قَدْ جَمَعَ الْیَهُودُ الطِّمَّ وَ الرِّمَّ (112) مِنَ الْحُلِیِّ وَ الْحُلَل وَ ظَنَّ الْیَهُودُ أَنَّ فَاطِمَةَ تَدْخُلُ فِی بِذْلَتِهَا وَ أَرَادُوا اسْتِهَانَةً بِهَا، فَجَاءَ جَبْرَئِیلُ بِثِیَابٍ مِنَ الْجَنَّةِ وَ حَلِیٍّ وَ حُلَلٍ لَمْ یَرَوْا مِثْلَهَا فَلَبِسَتْهَا فَاطِمَةُ وَ تَحَلَّتْ بِهَا فَتَعَجَّبَ النَّاسُ مِنْ زِینَتِهَا وَ أَلْوَانِهَا وَ طِیبِهَا، فَلَمَّا دَخَلَتْ فَاطِمَةُ دَارَ الْیَهُودِ سَجَدَ لَهَا نِسَاؤُهُمْ یُقَبِّلْنَ الْأَرْضَ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ أَسْلَمَ بِسَبَبِ مَا رَأَوْا خَلْقٌ کَثِیرٌ مِنَ الْیَهُودِ.
إیضاح: قال الجوهریُّ: الرِّمُّ بالکسر الثری یقال: جاء بالطمِّ و الرمِّ إذا جاء بالمال الکثیر و قال: الطمُّ البحر و قال الفیروزآبادیُّ: جاء بالطمِّ و الرم‌ِّّ بالبحریِّ و البریِّ أو الرَطْب و الیابس أو التراب و الماء أو بالمال الکثیر و الرمُّ بالکسر ما یحمله الماء أو ما علی وجه الأرض من فتات الحشیش و قال: الطمُّ بالکسر الماء أو ما علی وَجْهه أو ما ساقه من غثاء و البحر و العدد الکثیر.
راوندی در کتاب خرائج (113) می‌نگارد:
روایت شده یک وقت گروه یهودیان عروسی داشتند، به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شدند و گفتند:
چون ما حقّ همسایگی داریم لذا از شما تقاضا می‌کنیم که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را به عروسی ما بفرستی تا باعث سرافرازی ما شود، آنان در این باره خیلی اصرار کردند ولی پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در جوابشان فرمود:
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها زوجه‌ی علی بن ابیطالب علیهما السلام و محکوم به حکم و اجازه‌ی علی خواهد بود. یهودیان تقاضا نمودند که آن حضرت درباره‌ی این مطلب به حضرت علی علیه السلام توصیه نماید.
زنان یهودی آنچه که زر و زیور داشتند پوشیده بودند، یهودیان این گمان را می‌کردند که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها با حال ذلّت و تهیدستی نزد آنان خواهد آمد و ایشان به وی توهین خواهند کرد. جبرئیل یک نوع لباس و زر و زیورهای بهشتی برای فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آورد که نظیر آنها را ندیده بودند، وقتی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آن لباس‌ها و زر و زیورها را پوشید مردم از رنگ و خوشبویی آنها تعجّب نمودند! هنگامی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها داخل خانه‌ی یهودیان شد زنان یهودی به خاک افتادند و زمین ادب را بوسیدند و گروه فراوانی که با آن منظره مواجه شدند اسلام اختیار کردند!
بیان: جوهری گفته «الرِّمُّ» به معنی مال و ثروت فراوان است، در این روایت که آمده:
«جاء بالطمِّ و الرِّمِّ» به این معنی‌ست که (زنان یهود) با مال و (زینت آلات) فراوان آمدند و در مورد کلمه‌ی «الطمّ» گفته این کلمه در مورد اشیاء قیمتیست که از دریا باشد و فیروزآبادی گفته «جاء بالطمِّ و الرِّمِّ» یعنی زنان یهود با اموال گرانبهایی که از دریا و خشکی بود آمدند و یا با هر چیز تَر و خشک آمدند و یا از هر چیزی که از خاک و آب بود آمدند و یا منظور این است که آنها با اموال بسیار زیاد آمدند و همچنین فیروزآبادی در معنی «الرِّمِّ» گفته که آنچه را آب حمل نموده را گویند و آنچه بر روی زمین (روئیده) باشد از قبیل گیاهان و همچنین گفته «الطِمُّ» به معنی آب و یا هر چیزی که روی آب باشد را گویند و یا با غوّاصی از زیر آب، مانند فرو رفتن در دریا به دست آورند و همچنین گفته معنی تعداد زیاد هم می‌دهد.

 

[روایت شماره] (38)

[تفسیر العیاشی ] عَنْ سَیْفٍ، عَنْ نَجْمٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
إِنَّ فَاطِمَةَ سلام الله علیها ضَمِنَتْ لِعَلِیٍّ علیه السلام عَمَلَ الْبَیْتِ وَ الْعَجِینَ وَ الْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَیْتِ وَ ضَمِنَ لَهَا عَلِیٌّ علیه السلام مَا کَانَ خَلْفَ الْبَابِ: نَقْلَ الْحَطَبِ وَ أَنْ یَجِی‌ءَ بِالطَّعَامِ، فَقَالَ لَهَا یَوْماً: یَا فَاطِمَةُ هَلْ عِنْدَکِ شَیْ‌ءٌ؟
قَالَتْ:
وَ الَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ مَا کَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ شَیْ‌ءٌ نَقْرِیکَ بِهِ قَالَ:
أفَلا أَخْبَرْتِنِی؟
قَالَتْ:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَکَ شَیْئاً فَقَالَ لا تَسْأَلِینَ ابْنَ عَمِّکِ شَیْئاً إِنْ جَاءَکِ بِشَیْ‌ءٍ [عَفْوٍ ] وَ إِلا فَلا تَسْأَلِیهِ.
قَالَ فَخَرَجَ علیه السلام فَلَقِیَ رَجُلاً فَاسْتَقْرَضَ مِنْهُ دِینَاراً ثُمَّ أَقْبَلَ بِهِ وَ قَدْ أَمْسَی، فَلَقِیَ مِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ فَقَالَ لِلْمِقْدَادِ: مَا أَخْرَجَکَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ؟
قَالَ:
الْجُوعُ وَ الَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ،
قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام :
وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَیٌّ؟
قَالَ:
وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَیٌّ،
قَالَ:
فَهُوَ أَخْرَجَنِی وَ قَدِ اسْتَقْرَضْتُ دِینَاراً وَ سَأُوثِرُکَ بِهِ فَدَفَعَهُ إِلَیْهِ فَأَقْبَلَ فَوَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَالِساً وَ فَاطِمَةُ تُصَلِّی وَ بَیْنَهُمَا شَیْ‌ءٌ مُغَطًّی فَلَمَّا فَرَغَتْ اجْتَرَّتْ ذَلِکَ الشَّیْ‌ءَ فَإذَا جَفْنَةٌ مِنْ خُبْزٍ وَ لَحْمٍ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ «أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (114) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَلا أُحَدِّثُکَ بِمَثَلِکَ وَ مَثَلِهَا،
قَالَ بَلَی قَالَ مَثَلُکَ مَثَلُ زَکَرِیَّا إذَا دَخَلَ عَلَی مَرْیَمَ الْمِحْرَابَ فَوَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ «یا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (115) فَأَکَلُوا مِنْهَا شَهْراً وَ هِیَ الْجَفْنَةُ الَّتِی یَأْکُلُ مِنْهَا الْقَائِمُ علیه السلام وَ هِیَ عِنْدَنَا.
عیاشی (116) در تفسیر خود با دو واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
حضرت زهراء سلام الله علیها به علی بن ابیطالب علیه السلام ضمانت داد که کار و امور خانه را از قبیل: خمیر کردن، نان پختن، آب و جاروب خانه را به عهده بگیرد.
حضرت علی علیه السلام هم ضمانت کرد که امور خارج از خانه از قبیل آوردن هیزم و طعام را عهده دار شود.
یکی از این روزها امیرالمؤمنین به فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام فرمود:
آیا غذایی نزد تو موجود است؟
فرمود:
قسم به حقّ آن خدایی که مقام تو را بزرگ قرار داده مدّت سه روز است غذایی نزد ما موجود نیست که برای شما بیاورم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
پس چرا مرا آگاه ننمودی؟
گفت:
پدرم رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مرا نهی کرده که از تو چیزی بخواهم، می‌فرمود:
اگر چیزی برای تو آورد بپذیر و اِلّا مبادا از او چیزی خواهش نمایی!
راوی می‌گوید:
علی علیه السلام از خانه خارج شد، در بین راه با شخصی مواجه گردید و مبلغ یک دینار از او قرض کرد و در نظر گرفت غذایی برای اهل خانه‌ی خود تهیه نماید. در بین راه با مقداد بن اسود مواجه شد و به او فرمود:
برای چه در این موقع از خانه خارج شده‌ای؟!
گفت:
یا امیرالمؤمنین! به حقّ آن خدایی که این جاه و جلال بزرگ را به تو عطا کرده گرسنگی موجب خروج من گردیده‌ست.
راوی می‌گوید:
به حضرت امام محمّد باقر علیه السلام گفتم:
آیا در آن موقع پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم زنده بود؟
فرمود:
آری زنده بود. امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مقداد فرمود:
من نیز به همین علّت از خانه بیرون آمده و یک دینار قرض کرده‌ام، اکنون این دینار را به تو می‌دهم و تو را بر خویشتن مقدّم می‌دارم، وقتی علی علیه السلام آن دینار را به مقداد داد و متوجّه خانه‌ی خویش گردید پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته و حضرت زهرای اطهر مشغول نماز و یک ظرف سرپوشیده ما بین ایشان است. هنگامی که حضرت زهراء سلام الله علیها از نماز فارغ شدند و آن ظرف را جلو کشیدند دیدند کاسه‌ایست پر از نان و گوشت. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
یا فاطمه! این غذا را از کجا آورده‌ای؟
گفت:
از طرف خدا آمده، خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب رزق و روزی می‌دهد.
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
یا علی! آیا دوست داری برای تو و زهرای اطهر یک مثالی بزنم؟
عرض کرد:
بلی.
فرمود:
تو مثل حضرت زکریّا علیه السلام هستی، زیرا آن حضرت هم وقتی در محراب عبادت حضرت مریم سلام الله علیها می‌رفت و غذایی نزد او یافت، به مریم فرمود:
این غذا را از کجا آورده‌ای؟!
گفت:
از طرف خدا آمده، خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب رزق و روزی می‌دهد. مدّت یک ماه بود که از غذای آن کاسه می‌خوردند و آن کاسه، همان است که حضرت قائم. هم از غذای آن می‌خورد.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام فرمود:
آن کاسه اکنون نزد ما می‌باشد.

 

[روایت شماره] (39)

[المناقب لابن شهرآشوب ] الْخَرْکُوشِیُّ فِی کِتَابَیْهِ: اللَّوَامِعِ وَ شَرَفِ الْمُصْطَفَی بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَلْمَانَ وَ أَبُوبَکْرٍ الشِّیرَازِیُّ فِی کِتَابِهِ عَنْ أَبِی صَالِحٍ وَ أَبُوإِسْحَاقَ الثَّعْلَبِیُّ وَ عَلِیُّ بْن أَحْمَدَ الطَّائِیُّ وَ أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلَوِیَّةَ الْقَطَّانُ فِی تَفَاسِیرِهِمْ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ وَ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ وَ أَبُو نُعَیْمٍ الْأَصْفَهَانِیُّ فِیمَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ وَ عَنْ أَبِی مَالِکٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ الْقَاضِی النَّطَنْزِیُّ، عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ، عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام وَ اللَّفْظُ لَهُ، فِی قَوْلِهِ «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ» (117) قَالَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ بَحْرَانِ عَمِیقَانِ لا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ وَ فِی رِوَایَةٍ «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ» (118) رَسُولُ اللَّهِ «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» (119) الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْن علیهما السلام.
عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی (120) قَالَ:
فَالذَّکَرُ عَلِیٌّ وَ الْأُنْثَی فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَقْتَ الْهِجْرَةِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی اللَّیْلَةِ. (121)
الْبَاقِرُ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی» (122) فَالذَّکَرُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأُنْثَی فَاطِمَةُ سلام الله علیها «إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی» (123) لَمُخْتَلَفٌ «فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی* وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی» (124) بِقُوَّتِهِ وَ صَامَ حَتَّی وَفَی بِنَذْرِهِ وَ تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ وَ هُوَ رَاکِعٌ وَ آثَرَ الْمِقْدَادَ بِالدِّینَارِ عَلَی نَفْسِهِ قَالَ:
«وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی» (125) وَ هِیَ الْجَنَّةُ وَ الثَّوَابُ مِنَ اللَّهِ فَسَنُیَسِّرُهُ لَکَ فَجَعَلَهُ إِمَاماً فِی الْخَیْرِ وَ قُدْوَةً وَ أَباً لِلْأَئِمَّةِ یَسَّرَهُ اللَّهُ لِلْیُسْرَی.
الْبَاقِرُ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ» (126) کَلِمَاتٍ فِی مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ: کَذَا نَزَلَتْ عَلَی محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
الْقَاضِی أَبُومُحَمَّدٍ الْکَرْخِیُّ فِی کِتَابِهِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها: لَمَّا نَزَلَتْ: «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» (127) رَهِبْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنْ أَقُولَ لَهُ: یَا أَبَتِ فَکُنْتُ أَقُولُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَعْرَضَ عَنِّی مَرَّةً أَوِ اثْنَتَیْنِ أَوْ ثَلاثاً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ:
یَا فَاطِمَةُ إِنَّهَا لَمْ تَنْزِلْ فِیکِ وَ لا فِی أَهْلِکِ وَ لا فِی نَسْلِکِ، أَنْتِ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکِ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِی أَهْلِ الْجَفَاءِ وَ الْغِلْظَةِ مِنْ قُرَیْشٍ أَصْحَابِ الْبَذَخِ وَ الْکِبْرِ قُولِی: یَا أَبَتِ، فَإِنَّهَا أَحْیَا لِلْقَلْبِ وَ أَرْضَی لِلرَّبِّ.
وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی ذَکَرَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ امْرَأَةً فِی الْقُرْآنِ عَلَی وَجْهِ الْکِنَایَةِ «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ» (128) حَوَّاءَ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» (129) «إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ» (130) امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ» (131) لِإِبْرَاهِیمَ «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ» (132) لِزَکَرِیَّا «الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ» (133) زَلِیخَا «وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ» (134) لِأَیُّوبَ «إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ» (135) بِلْقِیسَ «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ» (136) لِمُوسَی «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً» (137) حَفْصَةَ وَ عَائِشَةَ «وَ وَجَدَکَ عائِلاً» (138) خَدِیجَةَ «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ» (139) فَاطِمَةَ سلام الله علیها ثُمَّ ذَکَرَهُنَّ بِخِصَالٍ: التَّوْبَةِ مِنْ حَوَّاءَ «قالارَبَّنا ظَلَمْنا» (140) وَ الشَّوْقِ مِنْ آسِیَةَ «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً» (141) وَالضِّیَافَةِ مِنْ سَارَةَ «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ» (142) وَ الْعَقْلِ مِنْ بِلْقِیسَ «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً» (143) وَالْحَیَاءِ مِنِ امْرَأَةِ مُوسَی «فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی» (144) وَ الْإِحْسَانِ مِنْ خَدِیجَةَ «وَ وَجَدَکَ عائِلاً» (145) وَ النَّصِیحَةِ لِعَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ «یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ» (146) إِلَی قَوْلِهِ «وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (147) وَ الْعِصْمَةِ مِنْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
«وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ» (148) وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَعْطَی عَشَرَةَ أَشْیَاءَ لِعَشَرَةٍ مِنَ النِّسَاءِ: التَّوْبَةَ لِحَوَّاءَ زَوْجَةِ آدَمَ وَ الْجَمَالَ لِسَارَةَ زَوْجَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ الْحِفَاظَ لِرَحْمَةَ زَوْجَةِ أَیُّوبَ وَ الْحُرْمَةَ لِآسِیَةَ زَوْجَةِ فِرْعَوْنَ وَ الْحِکْمَةَ لِزَلِیخَا زَوْجَةِ یُوسُفَ وَ الْعَقْلَ لِبِلْقِیسَ زَوْجَةِ سُلَیْمَانَ وَ الصَّبْرَ لبرخانة أُمِّ مُوسَی وَ الصَّفْوَةَ لِمَرْیَمَ أُمِّ عِیسَی وَ الرِّضَی لِخَدِیجَةَ زَوْجَةِ الْمُصْطَفَی وَ الْعِلْمَ لِفَاطِمَةَ زَوْجَةِ الْمُرْتَضَی.
وَ الْإِجَابَةَ لِعَشَرَةٍ «وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ» (149). «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» (150) یُوسُفَ «قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما» (151) مُوسَی وَ هَارُونَ «فَاسْتَجَبْنا لَهُ» (152) یُونُسَ «فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ» (153) أَیُّوبَ «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی» (154) زَکَرِیَّا «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (155) لِلْمُخْلِصِینَ «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ» (156) لِلْمُضْطَرِّینَ «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی» (157) لِلدَّاعِینَ «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ» (158) فَاطِمَةَ وَ زَوْجِهَا.
وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَهْتَمُّ لِعَشَرَةِ أَشْیَاءَ فَآمَنَهُ اللَّهُ مِنْهَا وَ بَشَّرَهُ بِهَا: لِفِرَاقِهِ وَطَنَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ» (159) وَ لِتَبْدِیلِ الْقُرْآنِ بَعْدَهُ کَمَا فُعِلَ بِسَائِرِ الْکُتُبِ فَنَزَلَ:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (160) وَ لِأُمَّتِهِ مِنَ الْعَذَابِ فَنَزَلَ:
«وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ» (161) وَ لِظُهُورِ الدِّینِ فَنَزَلَ «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» (162) وَ لِلْمُؤْمِنِینَ بَعْدَهُ فَنَزَلَ:
«یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» (163) وَ لِخُصَمَائِهِمْ فَنَزَلَ:
«یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» (164) وَالشَّفَاعَةِ فَنَزَلَ:
«وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی» (165) وَ لِلْفِتْنَةِ بَعْدَهُ عَلَی وَصِیِّهِ فَنَزَلَ:
«فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ» (166) یَعْنِی بِعَلِیٍّ وَ لِثَبَاتِ الْخِلافَةِ فِی أَوْلادِهِ فَنَزَلَ «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» (167) وَ لِابْنَتِهِ حَالَ الْهِجْرَةِ فَنَزَلَ «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً» (168) الْآیَاتِ.
وَ رَأْسُ التَّوَّابِینَ أَرْبَعَةٌ: آدَمُ «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» (169) وَ یُونُسُ قَالَ:
«سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (170) وَ دَاوُدُ «وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ» (171) وَ فَاطِمَةُ «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً» (172).
وَ خُوِّفَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الصَّالِحَاتِ: آسِیَةُ عُذِّبَتْ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ فَکَانَتْ تَقُولُ: «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ» (173) وَ مَرْیَمُ خَافَتْ مِنَ النَّاسِ وَ هَرَبَتْ «فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلا تَحْزَنِی» (174) وَ خَدِیجَةُ عَذَلَهَا النِّسَاءُ فِی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَهَجَرْنَهَا فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: أَمَا کَانَ أَبِی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَلا یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ، أَسْرَعَ مَا أَخَذْتُمْ وَ أَعْجَلَ مَا نَکَصْتُمْ.
وَ رَأْسُ الْبَکَّاءِینَ ثَمَانِیَةٌ: آدَمُ وَ نُوحٌ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ شُعَیْبٌ وَ دَاوُدُ وَ فَاطِمَةُ وَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام ،
قَالَ الصَّادِقُ: أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَتَّی تَأَذَّی بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَیْتِینَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ، إِمَّا أَنْ تَبْکِی بالیل و إمّا أن تبکی بالنّهار، فکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی.
وَ رَأْسُ الْبَکَّاءِینَ ثَمَانِیَةٌ: آدَمُ وَ نُوحٌ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ شُعَیْبٌ وَ دَاوُدُ وَ فَاطِمَةُ وَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام ،
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام :
أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَتَّی تَأَذَّی بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَیْتِینَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ، إِمَّا أَنْ تَبْکِی بالیل و إمّا أن تبکی بالنّهار، فکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی. وَ خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَرْبَعَةٌ: کِتَابُ أَبِی بَکْرٍ الشِّیرَازِیِّ وَ رَوَی أَبُوالْهُذَیْلِ عَنْ مُقَاتِلٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ، عَنْ أَبِیهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَرَأَ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ» (175) الْآیَةَ فَقَالَ لِی: یَا عَلِیُّ خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَرْبَعٌ: مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ.
أَبُونُعَیْمٍ فِی الْحِلْیَةِ وَ ابْنُ الْبَیِّعِ فِی الْمُسْنَدِ وَ الْخَطِیبُ فِی التَّارِیخِ وَ ابْنُ بَطَّةَ فِی الْإِبَانَةِ وَ أَحْمَدُ السَّمْعَانِیُّ فِی الْفَضَائِلِ بِأَسَانِیدِهِمْ عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسٍ وَ رَوَی الثَّعْلَبِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ وَ السَّلامِیُّ فِی تَارِیخِ خُرَاسَانَ وَ أَبُوصَالِحٍ الْمُؤَذِّنُ فِی الْأَرْبَعِینَ بِأَسَانِیدِهِمْ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَ رَوَی الشَّعْبِیُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ وَ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ وَ رَوَی کُرَیْبٌ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ رَوَی مُقَاتِلٌ عَنْ سُلَیْمَانَ، عَنِ الضَّحَّاکِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ قَدْ رَوَاهُ أَبُومَسْعُودٍ وَ عَبْدُالرَّزَّاقِ وَ أَحْمَدُ وَ إِسْحَاقُ کُلُّهُمْ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ اللَّفْظُ لِلْحِلْیَةِ أَنَّهُ قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
حَسْبُکَ مِنْ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ آسِیَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ فِی رِوَایَةِ مُقَاتِلٍ وَ الضَّحَّاکِ وَ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ أَفْضَلُهُنَّ فَاطِمَةُ.
الْفَضَائِلُ عَنْ عَبْدِالْمَلِکِ الْعُکْبَرِیِّ وَ مُسْنَدُ أَحْمَدَ بِإِسْنَادِهِمَا، عَنْ کُرَیْبٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَرْیَمُ الْخَبَرَ سَوَاءً.
تَارِیخُ بَغْدَادَ بِإِسْنَادِ الْخَطِیبِ، عَنْ حُمَیْدٍ الطَّوِیلِ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم
خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ الْخَبَرَ سَوَاء.
ثُمَّ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَضَّلَهَا عَلَی سَائِرِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ رَوَتْ عَائِشَةُ وَ غَیْرُهَا عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ أَبْشِرِی فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی اصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ عَلَی نِسَاءِ الْإِسْلامِ وَ هُوَ خَیْرُ دِینٍ.
حُذَیْفَةُ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
أَتَانِی مَلَکٌ فَبَشَّرَنِی أَنَّ فَاطِمَةَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَوْ نِسَاءِ أُمَّتِی.
البخاریُّ و مسلم فی صحیحهما و أبوالسّعادات فی فضائل العشرة و أبوبکر بن شیبة فی امالیه و الدِّیلمیُّ فی فردوسه أنَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قال: فاطمة سیّدة نساء أهل الجنّة.
حلیة أبی نعیم:
روی جابر بن سمرة عن النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فی خبر أمّا إنّها سیّدة نساء یوم القیامة.
تارِیخُ الْبَلاذُرِیِّ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها: أَنْتَ أَسْرَعُ أَهْلِی لَحَاقاً بِی فَوَجَمَتْ، فَقَالَ لَهَا: أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَتَبَسَّمَتْ.
بیان: وجم کوعد أی سکت علی غیظ.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (176) می‌نگارد:
خرگوشی در کتاب لوامع و کتاب شرف المصطفی، ابوبکر شیرازی در کتاب خود از ابی صالح، ابواسحاق ثعلبی، علی بن احمد طائی، حسن بن علویه‌ی قطان در تفسیرهای خود از سعید بن جبیر و سفیان ثوری و ابونُعَیم در کتابش از حماد بن سلمه از ثابت، از انس، از ابی مالک از ابن عبّاس و قاضی نطنزی از سفیان بن عُیَینه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده‌اند:
راجع به تفسیر آیه‌ی 19 سوره‌ی مبارکه‌ی الرّحمن که می‌فرماید:
«مَرَجَ البَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ» فرمود:
حضرت علی و حضرت زهراء علیهما السلام دو دریای عمیق می‌باشند که هیچ کدام بر دیگری ظلم و تعدّی نمی‌کنند.
در روایت دیگر است: منظور از این جمله که می‌فرماید:
«بَیْنَهُما بَرْزَخٌ» (177) پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است و مقصود از جمله که فرمود:
«یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤلُؤ وَ الْمَرْجانُ» (178) امام حسن و امام حسین علیهما السلام می‌باشد.
عمار بن یاسر در تفسیر آیه‌ی 195 سوره‌ی آل عمران که می‌فرماید:
«فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اِنِّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی» می‌گوید:
منظور از کلمه‌ی «ذَکَر» که در آیه‌ی شریفه است حضرت علی علیه السلام و منظور از کلمه‌ی «اُنثی» حضرت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌باشد که (از مکّه) به مدینه در شب تاریک به سوی پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم هجرت نمودند.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام در تفسیر آیه 3 تا 7 سوره‌ی مبارکه‌ی واللّیل که می‌فرماید:
«وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الاُنْثی» فرموده:
منظور از «ذَکَرَ» که در این آیه‌ی مبارکه می‌باشد حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و منظور از کلمه‌ی «اُنثی» حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها است.
معنی: «إنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتّی» یعنی تلاش‌های شما صورت‌های مختلف و منظور از «فَأمَّا مَنْ أعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی» حضرت علی علیه السلام است که قوت و غذای خود را به فقیر داد و روزه گرفت تا نذر خود را ادا نمود و انگشتر خویش را در حال رکوع به عنوان تصدّق داد و مقداد را بر خویشتن مقدّم داشت و آن دیناری را که قرض کرده بود به وی داد.
منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی» بهشت و ثوابیست از طرف خدا.
منظور از «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری» این بود که حضرت علی علیه السلام را پیشوای خیر و پدر امامان: قرار داد تا به مدد الهی مردم را به سوی آسودگی و راحتی (سعادت) راهنمایی کنند.
نیز حضرت باقر علیه السلام در تفسیر آیه‌ی 115 سوره‌ی طه که می‌فرماید:
«وَ لَقَدْ عَهِدْنا إلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ» فرموده:
منظور کلماتیست که درباره‌ی حضرت محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و فرزندان آنان: نازل شده.
قاضی ابومحمّد کرخی در کتاب خود از حضرت امام صادق علیه السلام از فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها روایت می‌کند که فرمود:
وقتی آیه‌ی 63 سوره‌ی نور که می‌فرماید:
«لا تَجْعَلُوا دُعاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» نازل شد من از رسول خدا علیه السلام می‌ترسیدم که به وی بگویم پدر، بلکه به آن حضرت می‌گفتم:
یا رسول الله.
پدرم برای این موضوع تا سه مرتبه از من اعراض کرد، آنگاه متوجّه‌ی من شد و فرمود:
ای فاطمه! این آیه درباره‌ی تو و اهل خانه و نسل تو نازل نشده، زیرا تو از من و من از تو هستم. بلکه این آیه درباره‌ی جفاکاران قریش که متکبّرند نازل شده تو از این به بعد به من بگو: پدر، زیرا که این کلمه نزد من محبوب‌تر و خدای را بیشتر خشنود می‌نماید.
زنان قرآنی
بدان که خدای حکیم در قرآن مجید به نحو کنایه به وجود 12 نفر زن اشاره فرموده بدین شرح:
یکم:
منظور از آیه 35 سوره‌ی بقره که می‌فرماید:
«اُسْکُنْ وَ أنْتَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ» حضرت حواء است.
دوّم و سوّم:
منظور از آیه 10 سوره‌ی تحریم که می‌فرماید:
«ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا اِمْرَاَةَ نُوحٍ وَ امْرَاَةَ لُوطٍ» زن نوح و زن لوط می‌باشند.
چهارم:
منظور از آیه 11 سوره‌ی تحریم که می‌فرماید:
«إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ» آسیه زن فرعون می‌باشد.
پنجم:
منظور از آیه 71 سوره‌ی هود که می‌فرماید:
«وَامْرَاَتُهُ قائِمَةٌ» ساره زن حضرت ابراهیم می‌باشد.
ششم:
منظور از آیه 90 سوره‌ی انبیاء که می‌فرماید:
«وَ اَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ» زن حضرت زکریّا است.
هفتم:
منظور از آیه 51 سوره‌ی یوسف که می‌فرماید:
«الان حَصْحَصَ الْحَقُّ» زلیخا می‌باشد.
هشتم:
منظور از آیه 84 سوره‌ی انبیاء که می‌فرماید:
«وَ آتَیْناهُ اَهْلَهُ» اهل و عیال حضرت ایوب است.
نهم:
منظور از آیه 23 سوره‌ی نمل که می‌فرماید:
«اِنِّی وَجَدْتُ اِمْرَاَةً تَْملِکُهُمْ» بلقیس می‌باشد.
دهم:
منظور از آیه 27 سوره‌ی قصص که می‌فرماید:
«إنِّی اُریدُ أنْ اُنْکِحَکَ» زوجه‌ی حضرت موسیست.
یازدهم و دوازدهم:
منظور از آیه 3 سوره‌ی تحریم که می‌فرماید:
«وَ إذْ اَسَرَّ النَّبیُ إلی بَعْضِ أزْواجِهِ حَدیثاً» حفصه و عایشه می‌باشد.
سیزدهم:
منظور از آیه 8 سوره‌ی والضّحی که می‌فرماید:
«وَ وَجَدَکَ عائِلاً» حضرت خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها است.
چهاردهم:
منظور از آیه 19 سوره‌ی الرّحمن که می‌فرماید:
«مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ» حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها می‌باشد (179).
سپس خدای حکیم خصلت‌های آنان را شرح داده و فرموده:
حضرت حواء توبه کرد، چنانکه در سوره‌ی اعراف آیه‌ی 23 می‌فرماید:
«قالا رَبَّنا ظَلَمْنا».
راجع به شوق آسیه می‌فرماید:
«رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً» (180).
درباره‌ی مهمان نوازی ساره می‌فرماید:
«وَامْراَتُهُ قائِمَةٌ» (181).
راجع به عقل بلقیس می‌فرماید:
«إنَّ الْمُلُوکَ إذا دَخَلُوا قَرْیَةً» (182) درباره‌ی حیاء زوجه‌ی حضرت موسی می‌فرماید:
«فَجاءَتْهُ إحْداهُما تَمْشی» (183).
راجع به احسان حضرت خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها می‌فرماید:
«وَ وَجَدَکَ عائِلاً» (184).
درباره‌ی نصیحت و اندرز به عایشه و حفصه در آیه‌ی 32 سوره‌ی احزاب می‌فرماید:
«یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأحَدٍ» تا آنجا که فرموده:
«وَ أطَعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ».
راجع به عصمت حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها در آیه‌ی 61 سوره‌ی آل عمران می‌فرماید:
«وَ نِسائِنا وَ نِسائُکُمْ».
خدای رؤوف ده خصلت را به ده نفر زنانی که نام آنان بدین شرح است عطا فرموده:
1 - توبه‌ی حضرت حواء زوجه‌ی حضرت آدم علیه السلام
2 - زیبایی ساره زوجه‌ی حضرت ابراهیم علیه السلام
3 - حفاظ زوجه‌ی ایوب که نامش رحمه بود.
4 - احترام آسیه زن فرعون
5 - حکمت زلیخا زوجه‌ی حضرت یوسف علیه السلام
6 - عقل بلقیس زوجه‌ی حضرت سلیمان علیه السلام
7 - صبر مادر حضرت موسی علیه السلام که نامش برخانه بود (185).
8 - برگزیدگی را نصیب مریم مادر عیسی نمود.
9 - رضایت و خشنودی را حضرت خدیجه زوجه پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم داشت.
10 – علم و دانش را نصیب حضرت فاطمه سلام الله علیها زوجه‌ی حضرت مرتضی علی علیه السلام نمود.
خدای رؤوف دعای ده نفر را مستجاب نموده بدین شرح:
1 - در سوره‌ی صافّات آیه‌ی 75 می‌فرماید:
«حضرت نوح علیه السلام ما را خواند و ما اجابت نمودیم».
2 - در سوره‌ی یوسف آیه‌ی 34 می‌فرماید:
«خدا دعای یوسف علیه السلام را مستجاب نمود و مکر و حیله‌ی زنان را از او دور کرد».
3 - در سوره‌ی یونس آیه‌ی 89 راجع به حضرت موسی و هارون می‌فرماید:
«دعای شما مستجاب شد».
4 - در سوره‌ی انبیاء آیه‌ی 88 می‌فرماید:
«دعای یونس را مستجاب کردیم».
5 - در سوره‌ی انبیاء آیه‌ی 84 درباره‌ی حضرت ایوب علیه السلام می‌فرماید:
«ما دعای او را مستجاب نمودیم و ناراحتی‌هایی را که داشت برطرف ساختیم».
6 - در سوره‌ی انبیاء آیه‌ی 90 راجع به حضرت زکریا علیه السلام می‌فرماید:
«ما دعای وی را اجابت کردیم و حضرت یحیی را به او عطا نمودیم».
7 - در سوره‌ی مؤمن آیه‌ی 60 درباره‌ی مخلصین می‌فرماید:
«دعا کنید تا مستجاب نمایم».
8 - در سوره‌ی نمل آیه‌ی 62 راجع به افراد مضطر و ناچار می‌فرماید:
«یا کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند».
9 - در سوره‌ی بقره آیه‌ی 186 درباره‌ی دعای بندگان نیکوکار می‌فرماید:
«یا محمّد! هر گاه بندگان من از تو سؤالی بکنند من اجابت می‌نمایم».
10 - در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی 195 درباره‌ی حضرت فاطمه‌ی اطهر و امیرالمؤمنین علی علیهما السلام می‌فرماید:
«خدا دعای ایشان را مستجاب نمود».
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم راجع به 10 موضوع خائف و مضطرب بود و خدای توانا آن حضرت را در امان خود نگه داشت و به وی بشارت داد:
1 - مفارقت از وطن خود (یعنی مکّه‌ی معظّمه) که در سوره‌ی قصص آیه‌ی 85 می‌فرماید:
«همان خدایی که قرآن را بر تو واجب کرد تو را به سوی وطن باز می‌گرداند».
2 - آن حضرت راجع به قرآن خائف بود که مبادا بعد از او نظیر کتاب‌های آسمانی گذشتگان دچار تغییر و تبدیل شود، خدا در سوره‌ی حجر آیه‌ی 9 می‌فرماید:
ما قرآن را نازل کردیم و حتماً آن را حفظ خواهیم کرد.
3 - راجع به عذاب امّت آن حضرت، آیه‌ی 33 سوره‌ی انفال را فرو فرستاد که می‌فرماید:
«چون تو در میان امّت هستی خدا ایشان را عذاب نخواهد کرد».
4 - برای توسعه‌ی دین آن بزرگوار در سوره‌ی توبه آیه‌ی 33 می‌فرماید:
«خدا پیامبر خود را به کلیّه‌ی ادیان مسلط خواهد کرد».
5 - برای ثبات و استقامت مؤمنین بعد از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 27 می‌فرماید:
«خدا مؤمنین را در دنیا و آخرت در قول خود ثابت نگاه می‌دارد».
6 - درباره‌ی دشمنان مؤمنین در سوره‌ی تحریم آیه‌ی 8 می‌فرماید:
«روزی که خدای رؤوف، پیامبر و مؤمنین را رسوا نخواهد کرد».
7 - راجع به شفاعت آن حضرت در سوره و الضّحی، آیه‌ی 5 می‌فرماید:
«به زودی خداوند آن قدر به تو بخشد که راضی شوی».
8 - درباره‌ی فتنه و آشوبی که بعد از آن حضرت دچار وصیّ او حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شد در سوره‌ی زخرف آیه‌ی 41 می‌فرماید:
«وقتی تو را از دنیا بردیم از آنان انتقام خواهیم گرفت».
9 - راجع به ثبوت خلافت فرزندان حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام در سوره‌ی نور، آیه‌ی 55 می‌گوید:
«حتماً آنان را در زمین خلیفه خواهیم نمود».
10 - راجع به هجرت حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها از مکّه به مدینه در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی 191 می‌فرماید:
«آن افرادی که خدا را در حال ایستادن و نشستن یاد می‌کنند» الی آخر.
سران توبه کنندگان چهار نفر بودند بدین شرح:
1 - حضرت آدم علیه السلام ، چنانکه در سوره‌ی اعراف، آیه 23 از قول وی می‌فرماید:
گفتند:
پروردگارا! ما به نفس خود ظلم کردیم إلی آخر.
2 - حضرت یونس علیه السلام ، چنانکه در سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 87 از قول او می‌فرماید:
بار خدایا! تو پاک و منزّه هستی و من از ستمکارانم.
3 - حضرت داوود علیه السلام ، چنانکه در سوره‌ی صاد، آیه‌ی 24 می‌فرماید:
داوود به خاک افتاد و توبه کرد.
4 - فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها چنانکه در سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 191 می‌فرماید:
آن افرادی که فاطمه هم یکی از آنان بود در حال نشستن و ایستادن به یاد خدا هستند. (186)
چهار نفر از زنان نیکوکار خائف و ترسان شدند بدین شرح:
1 - آسیه زن فرعون که از طرف فرعون دچار انواع و اقسام عذاب شد چنانکه در سوره‌ی تحریم آیه‌ی 11 از قول وی می‌فرماید:
که گفت:
پروردگارا! یک خانه‌ای نزد خود در بهشت برایم بنا کن.
2 - حضرت مریم سلام الله علیها که از مردم گریخت، چنانکه در سوره‌ی مریم آیه‌ی 24 از زیر آن درخت ندا کرد:
محزون و افسرده مباش.
3 و 4 – حضرت خدیجه‌ی کبری و حضرت فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام، زیرا وقتی خدیجه با رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ازدواج کرد زنان قریش از وی کناره گیری نمودند و فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌فرمود:
آیا پدر من پیامبر خدا نیست، آیا فرزندان خود را حفظ نمی‌کند، چه زود گمراه شدید و چه زود دین خدا را واژگون نمودید.
سران گریه کنندگان هشت نفر بودند بدین شرح:
1 - حضرت آدم علیه السلام
2 - حضرت نوح علیه السلام
3 - حضرت یعقوب علیه السلام
4 - حضرت یوسف علیه السلام
5 - حضرت شعیب علیه السلام
6 - حضرت داوود علیه السلام
7 - حضرت فاطمه سلام الله علیها
8 - حضرت سجّاد علیه السلام.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرماید:
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به قدری برای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گریه کرد که اهل مدینه اذیّت شدند و به ایشان گفتند:
تو ما را به علّت کثرت گریه ناراحت کردی یا شب گریه کن یا روز! ! لذا حضرت فاطمه سلام الله علیها از مدینه خارج می‌شد و روی قبر شهداء گریه می‌کرد.
ابوبکر شیرازی با چند واسطه از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده که فرمود:
پیغمبر خدا این آیه را تلاوت کرد:
«إنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ» (187) و به من فرموده:
یا علی! بهترین زنان چهار نفرند:
1 - مریم دختر عمران
2 - خدیجه دختر خُوَیْلد
3 - فاطمه دختر محمّد
4 - آسیه دختر مُزاحم.
ابونُعَیم در کتاب: حِلْیَةُ الاولیاء و گروه دیگری از اهل تسنّن از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت کرده‌اند که فرمود:
زنان بزرگ عالم چهار نفرند
1 - مریم دختر عمران
2 - خدیجه دختر خویلد
3 - فاطمه‌ی زهراء دختر حضرت محمّد
4 - آسیه زن فرعون.
و در روایت، مُقاتل و ضحّاک و عکرمه از ابن عبّاس، نقل شده که او گفت:
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها از همه‌ی آنان افضل است.
فضائل از عبدالملک العُکْبری و مُسند احمد با سندهای خود از کُرَیب از ابن عبّاس و او از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود بزرگ زنان اهل بهشت حضرت مریم سلام الله علیها است.
در کتاب تاریخ بغداد از حمید طَویل روایت کرده که او از انس نقل نموده که گفت:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
بهترین زنان دو جهان. سپس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برتری داد او را (حضرت فاطمه سلام الله علیها را) بر همه‌ی زنان در دنیا و آخرت.
عایشه و دیگران از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت کرده‌اند که فرمود:
ای فاطمه! به تو مژده می‌دهم که خدا تو را از کلیّه‌ی زنان عالم و زنان اسلام که بهترین دین است افضل و برتر دانسته‌ست.
حُذَیْفه از رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
ملکی نزد من آمد و گفت:
مژده باد تو را که فاطمه بزرگترین زنان اهل بهشت یا زنان امّت من است.
بخاری و مسلم هر دو در صحیح خود و ابوالسّعادات در کتاب فضائل العشرة و ابوبکر بن شیبة در کتاب امالی و دیلمی در کتاب فردوس نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمودند:
فاطمه سلام الله علیها سرور زنان اهل بهشت است.
ابونُعَیْم در کتاب حِلْیَة از جابر بن سَمُرة نقل کرده که آن حضرت فرمود:
آگاه باشید که او (حضرت فاطمه سلام الله علیها) سرور زنان است در روز قیامت.
در تاریخ بلاذری نقل می‌کند که پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
تو از کلیّه‌ی اهل بیت من زودتر به من ملحق خواهی شد. فاطمه خشمگین شد، رسول خدا به وی فرمود:
آیا راضی نیستی که بزرگ زنان بهشتی باشی؟! فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها خندان گردید.
بیان: «وجم» بر وزن «وعد» یعنی ساکت شد از غیظ و غضب (یعنی عصبانیّت او فروکش کرد).

 

[روایت شماره] (40)

[المناقب لابن شهرآشوب ] الشَّعْبِیُّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ:
أَسَرَّ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی فَاطِمَةَ شَیْئاً فَضَحِکَتْ فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ:
قَالَ لِی: أَلا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَوْ نِسَاءِ أُمَّتِی.
حِلْیَةُ الْأَوْلِیَاءِ وَ کِتَابُ الشِّیرَازِیِّ رَوَی عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ وَ جَابِرُ بْنُ سَمُرَةَ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ فَقَالَ:
کَیْفَ تَجِدِینَکِ یَا بُنَیَّةُ؟
قَالَتْ:
إِنِّی لَوَجِعَةٌ وَ إنَّهُ لَیَزِیدُنِی أَنَّهُ مَا لِی طَعَامٌ آکُلُهُ قَالَ:
یَا بُنَیَّةُ أَمَا تَرْضَیْنَ أَنَّکِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ؟
قَالَتْ:
یَا أَبَتِ فَأَیْنَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ؟
قَالَ:
تِلْکِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّکِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِکِ أَمْ وَاللَّهِ زَوَّجْتُکِ سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ علیه السلام :
قَوْلُ الرسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَیْ سَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟
قَالَ:
ذَاکَ مَرْیَمُ وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
وَ فِی الْحَدِیثِ: أَنَّ آسِیَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ وَ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ وَ خَدِیجَةَ یَمْشِینَ أَمَامَ فَاطِمَةَ کَالْحِجَابِ لَهَا إِلَی الْجَنَّةِ.
وَ سَأَلَ بُزل الْهَرَوِیُّ الْحُسَیْنَ بْنَ رُوحٍ فَقَالَ:
کَمْ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
أَرْبَعٌ، فَقَالَ:
أَیَّتُهُنَّ أَفْضَلُ؟
فَقَالَ:
فَاطِمَةُ،
قَالَ:
وَ لِمَ صَارَتْ أَفْضَلَ وَ کَانَتْ أَصْغَرَهُنَّ سِنّاً وَ أَقَلَّهُنَّ صُحْبَةً لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم؟
قَالَ:
لِخَصْلَتَیْنِ خَصَّهَا اللَّهُ بِهِمَا: إِنَّهَا وَرِثَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْهَا وَ لَمْ یَخُصَّهَا بِذَلِکَ إلاّ بِفَضْلِ إِخْلاصٍ عَرَفَهُ مِنْ نِیَّتِهَا.
وَ قَالَ الْمُرْتَضَی؛ : التَّفْضِیلُ هُوَ کَثْرَةُ الثَّوَابِ بِأَنْ یَقَعَ إِخْلاصٌ وَ یَقِینٌ وَ نِیَّةٌ صَافِیَةٌ وَ لا یَمْتَنِعُ مِنْ أَنْ تَکُونَ سلام الله علیها قَدْ فُضِّلَتْ عَلَی أَخَوَاتِهَا بِذَلِکَ وَ یُعْتَمَدُ عَلَی أَنَّهَا سلام الله علیها أَفْضَلُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ بِإِجْمَاعِ الْإِمَامِیَّةِ وَ عَلَی أَنَّهُ قَدْ ظَهَرَ مِنْ تَعْظِیمِ الرسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لِشَأْنِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ تَخْصِیصِهَا مِنْ بَیْنِ سَائِرِهِنَّ مَا رُبَّمَا لا یَحْتَاجُ إِلَی الِاسْتِدْلالِ عَلَیْهِ.
جَامِعُ التِّرْمِذِیِّ وَ إِبَانَةُ الْعُکْبَرِیِّ وَ أَخْبَارُ فَاطِمَةَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الصَّوْلِیِّ وَ تَارِیخُ خُرَاسَانَ عَنِ السَّلامِیِّ مُسْنَداً أَنَّ جُمَیْعاً التَّیْمِیَّ قَالَ:
دَخَلْتُ مَعَ عَمَّتِی عَلَی عَائِشَةَ فَقَالَتْ لَهَا عَمَّتِی: مَا حَمَلَکِ عَلَی الْخُرُوجِ عَلَی عَلِیٍّ؟
فَقَالَتْ عَائِشَةُ: دَعِینا فَوَاللَّهِ مَا کَانَ أَحَدٌ مِنَ الرِّجَالِ أَحَبَّ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ مِنْ عَلِیٍّ وَ لا مِنَ النِّسَاءِ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ فَاطِمَةَ.
فَضَائِلُ الْعَشَرَةِ عَنْ أَبِی السَّعَادَاتِ وَ فَضَائِلُ الصَّحَابَةِ عَنِ السَّمْعَانِیِّ وَ فِی رِوَایَاتٍ عَنِ الشَّرِیکِ وَ الْأَعْمَشِ وَ کَثِیرٍ النَّوَّاءِ وَ ابْنِ الْحَجَّامِ کُلُّهُمْ، عَنْ جُمَیْعِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ عَائِشَةَ وَ عَنْ أُسَامَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ رُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ بُرَیْدَةَ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَیُّ النِّسَاءِ أَحَبُّ إِلَیْکَ؟
قَالَ:
فَاطِمَةُ، قُلْتُ: مِنَ الرِّجَالِ؟
قَالَ:
زَوْجُهَا.
جَامِعُ التِّرْمِذِیِّ قَالَ بُرَیْدَةُ: کَانَ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةُ وَ مِنَ الرِّجَالِ عَلِیٌّ.
قُوتُ الْقُلُوبِ عَنْ أَبِی طَالِبٍ الْمَکِّیِّ وَ الْأَرْبَعِینُ عَنْ أَبِی صَالِحٍ الْمُؤَذِّنِ وَ فَضَائِلُ الصَّحَابَةِ عَنْ أَحْمَدَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ سُفْیَانَ وَ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی الْجَحَّافِ، عَنْ جُمَیْعٍ، عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهُ قَالَ عَلِیٌّ لِلنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لَمَّا جَلَسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ فَاطِمَةَ وَ هُمَا مُضْطَجِعَانِ: أَیُّنَا أَحَبُّ إِلَیْکَ أَنَا أَوْ هِیَ؟
فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم هِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ وَ أَنْتَ أَعَزُّ عَلَیَّ مِنْهَا.
وَ فِی خَبَرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ أَنَّهُ افْتَخَرَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ بِفَضَائِلِهِمَا فَأَخْبَرَ جَبْرَئِیلُ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُمَا قَدْ أَطَالا الْخُصُومَةَ فِی مَحَبَّتِکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمَا فَدَخَلَ وَ قَصَّ عَلَیْهِمَا مَقَالَتَهُمَا، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی فَاطِمَةَ وَ قَالَ:
لَکِ حَلاوَةُ الْوَلَدِ وَ لَهُ عِزُّ الرِّجَالِ وَ هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکِ، فَقَالَتْ:
فَاطِمَةُ: وَ الَّذِی اصْطَفَاکَ وَ اجْتَبَاکَ وَ هَدَاکَ وَ هَدَی بِکَ الْأُمَّةَ لا زِلْتُ مُقِرَّةً لَهُ مَا عِشْتُ.
عَامِرٌ الشَّعْبِیُّ وَ الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ وَ سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ وَ مُجَاهِدٌ وَ ابْنُ جُبَیْرٍ وَ جَابِرٌ الْأَنْصَارِیُّ وَ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ علیه السلام ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِی أَخْرَجَهُ الْبُخَارِیُّ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ.
وَ فِی رِوَایَةِ جَابِرٍ: فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ.
وَ فِی مُسْلِمٍ وَ الْحِلْیَةِ إِنَّمَا فَاطِمَةُ ابْنَتِی بَضْعَةٌ مِنِّی یُرِیبُنِی مَا أَرَابَهَا وَ یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا.
بیانٌ: قال الجزریُّ: و فی الحدیث «فاطمةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» البضعةُ بالفتح القطعةُ مِنَ اللّحمِ وَ قَدْ تُکْسَرُ أی إنَّها جُزْءٌ مِنِّی کَما أنَّ الْقَطْعَةَ مِنَ اللَّحْمِ جُزْءرٌ مِنَ اللَّحم وَ قالَ: وَ فِی حَدیثِ فاطمةَ: یُریبُنی ما یُریبُها أی یَسُوُؤنی ما یَسُوُؤها وَ یَزْعَجُنِی ما یَزْعَجُها، یُقالُ: رابَنی هذا الأمْرُ وَ أرابَنی إذا رَأیْتَ مِنْهُ ما تَکْره.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (188) از شعبی، از مسروق نقل می‌کند که عایشه گفت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مطلبی در گوش حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود و حضرتش خندید. من از علّت خنده از ایشان پرسیدم.
فرمود:
پیامبر به من فرمود آیا راضی نمی‌شوی به اینکه سَرور زنان بهشت یا زنان امّت من باشی.
در کتاب حلیة الاولیاء و کتاب شیرازی از عمران بن حصین و او از جابر بن سَمُرَه روایت کرده که گفت:
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد دخترش فاطمه آمد و فرمود:
ای دختر عزیزم! خود را در چه حالی می‌بینی؟
عرض کرد:
من اضافه بر اینکه ناراحت هستم غذایی ندارم که بخورم.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای دخترم! آیا راضی نیستی که بزرگترین زنان عالم باشی؟ فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها عرض کرد:
پدر جان مگر این مقام از مریم دختر عمران نیست؟
فرمود:
مریم فقط بزرگترین زنان زمانه‌ی خود بود تو نیز بزرگترین زنان زمانه‌ی خود هستی، آری به خدا قسم که شوهرت علی، بزرگ اهل دنیا و آخرت است.
به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گفته شد:
منظور از قول پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که فرموده:
فاطمه بزرگترین زنان اهل بهشت است، یعنی زنان زمان فاطمه؟
فرمود:
این مقام مریم دختر عمران است ولی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها بزرگترین زنان اوّلین و آخرین بهشت می‌باشد.
در روایتی وارد شده که آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران و خدیجه‌ی کبری در آن موقعی که فاطمه سلام الله علیها متوجّه بهشت می‌شود پیشاپیش او پرده دار فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها خواهند بود.
بُزْل هروی از حسین بن روح پرسش کرد و گفت:
دختران پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم چند نفر بودند؟
گفت:
چهار نفر.
گفت کدام یک از آنان افضل بودند؟
گفت:
فاطمه، گفت:
چرا آن حضرت افضل است در حالی که ایشان از همه کوچک‌تر و کمتر از همه با رسول خدا زندگی کرده؟
گفت:
برای دو خصلت بود که خدا او را به این مقام اختصاص داد:
1 - وی وارث پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود
2 - نسل پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از وی به یادگار ماند. خدای حکیم فاطمه را به جهت آن خلوص نیّتی که داشت به این مقام اختصاص داد.
مرحوم سیّد مرتضی؛ فرموده:
معنی افضل بودن این است که اخلاص و یقین و نیّت صاف در کار باشد تا ثواب زیاد نصیب شود، مانعی ندارد که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به همین جهت بر خواهران خود فضیلت و برتری داشته باشد.
این مطلب مورد اعتماد است که حضرت فاطمه سلام الله علیها به اتّفاق و اجماع گروه امامیّه (علمای شیعه) از کلیّه‌ی زنان عالم افضل و برتر است.
و نیز آن تعظیم و تمجیدی که پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از شأن و مقام فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌کرد و او را در میان زنان گرامی می‌داشت و برای افضل بودن ایشان احتیاجی به استدلال نیست.
در کتاب جامع ترمذی با چند واسطه از جُمَیع تیمی نقل می‌کند که گفت:
من با عمّه‌ام نزد عایشه رفتم، عمّه‌ام به عایشه گفت:
چه باعث شد که تو به علی بن ابیطالب علیه السلام خروج کردی؟ عایشه گفت:
مرا به حال خود واگذار! ! به خدا قسم، از مردان کسی بیشتر از علی علیه السلام و از زنان کسی بیشتر از فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها نزد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عزیزتر نبودند.
در کتاب فضائل الصّحابه با چند واسطه از پدر عبدالله بن بریده روایت می‌کند که گفت:
به پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفتم:
کدام زنان نزد تو محبوب ترند؟
فرمود:
فاطمه.
گفتم:
از مردان؟
فرمود:
شوهرش علی علیه السلام.
در کتاب جامع ترمذی از بریده نقل شده که گفت:
محبوب‌ترین زنان در نزد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها و در بین مردان حضرت علی علیه السلام بود.
در کتاب قوّت القلوب با چند واسطه از عایشه روایت می‌کند گفت:
حضرت علی علیه السلام به پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در حالی که حضرتش بین علی و فاطمه علیهما السلام نشسته بود و آنها به پهلو خوابیده بودند سؤال کرد یا رسول الله کدام یک از ما نزد شما محبوب‌تر است من یا فاطمه؟ پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
فاطمه نزد من محبوب‌تر و تو از او نزد من عزیزتری.
در روایتی از جابر بن عبدالله آمده که گفت:
علی و فاطمه‌ی اطهر علیهما السلام هر کدام به فضائل و مناقب خویشتن فخر می‌کردند، این موضوع را جبرئیل به پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خبر داد و گفت:
ایشان راجع به محبّت تو گفتگوی طولانی دارند، تو در میان ایشان قضاوت کن!
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد حضرت علی و زهرا علیهما السلام آمد و جریان را برای آنان شرح داد، سپس متوجّه فاطمه شد و فرمود:
تو نزد من حلاوت و شیرینی فرزندی را داری و علی عزّت مردان را دارد، علی از تو نزد من محبوب‌تر است.
فاطمه‌ی اطهر عرض کرد:
به حقّ آن خدایی که تو را برگزید و تو را هدایت نمود و امّت تو را به وسیله تو هدایت کرد من مادامی که زنده باشم به این مطلب اقرار دارم.
عامر شعبی و دیگران از امام باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت کرده‌اند که فرمود:
فاطمه پاره‌ای از تن من است، کسی که وی را به غضب آورد مرا به غضب آورده که این مطلب را بخاری از مسور بن مخرمه نقل کرده‌ست.
در روایت دیگری وارد شده که فرمود:
هر کس فاطمه را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و کسی که مرا اذیّت کند حقّاً که خدا را اذیّت کرده‌ست.
در کتاب صحیح مسلم و کتاب حلیة الاولیاء از رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کنند که فرمود:
فاطمه پاره‌ی تن من است، هر که وی را ناراحت کند مرا ناراحت خواهد کرد و هر که او را اذیّت کند مرا اذیّت می‌نماید.
بیان: جزریّ می‌گوید:
در حدیثی که رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌فرماید:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» یعنی فاطمه سلام الله علیها پاره‌ی تن من است. «بَضْعَةٌ» قطعه‌ای از گوشت را گویند که جدا شده باشد، پس منظور رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم این است که حضرت فاطمه سلام الله علیها جزئی از وجود من است همان گونه که قطعه‌ای از گوشت جزئی از بدن است.
و در حدیث دیگر که می‌فرماید:
«یُرِیبُنِی مَا رَابَهَا» یعنی ناراحت و دلگیر می‌کند مرا آنچه که فاطمه را ناراحت و دلگیر کند. (و به تعبیر دیگر یعنی حضرت می‌فرماید) ناآرام می‌کند مرا آنچه که ناآرام کند فاطمه را، وقتی می‌گویند «رابنی هذا الأمر و أرابنی» یعنی از او چیزی دیدم که مرا مکدّر و ناراحت کرد.

 

[روایت شماره] (41)

[المناقب لابن شهرآشوب ] سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَقُولُ: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِی، فَاطِمَةُ أَعَزُّ الْبَرِیَّةِ عَلَیَّ.
مُسْتَدْرَکُ الْحَاکِمِ، عَنْ أَبِی سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ وَ حِلْیَةُ أَبِی نُعَیْمٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ وَ ابْنُ أَبِی مُلَیْکَةَ وَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
إِنَّمَا فَاطِمَةُ شِجْنَةٌ مِنِّی یَقْبِضُنِی مَا یَقْبِضُهَا وَ یَبْسُطُنِی مَا یَبْسُطُهَا.
وَ جَاءَ سَهْلُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ إِلَی عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ فَقَالَ:
إِنَّ قَوْمَکَ یَقُولُونَ: إِنَّکَ تُؤْثِرُ عَلَیْهِمْ وُلْدَ فَاطِمَةَ، فَقَالَ عُمَرُ: سَمِعْتُ الثِّقَةَ مِنَ الصَّحَابَةِ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُرْضِینِی مَا أَرْضَاهَا وَ یُسْخِطُنِی مَا أَسْخَطَهَا، فَوَاللَّهِ إِنِّی لَحَقِیقٌ أَنْ أَطْلُبَ رِضَی رَسُولِ اللَّهِ وَ رِضَاهُ وَ رِضَاهَا فِی رِضَی وُلْدِهَا.
وَ قَدْ عَلِمُوا أَنَّ النَّبِیَّ یَسُرُّهُ مَسَرَّتُهَا جِدّاً وَ یَشْنَی [یَشْنَئُ ] اغْتِمَامُهَا (189)
قُوْلُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم هذا یَدُلُّ عَلی عِصْمَتِها لأنَّها لَوْ کانَتْ مِمَّنْ تُقارِفُ الذُّنُوبَ لَمْ یَکُنْ مُؤَذیها مُؤَذِیاً لَهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلی کُلِ حالٍ، بَلْ کانَ مَنْ فَعَلَ الْمُسْتَحِقَّ (190) مِنْ ذَمِّها وَ إقامَةِ الْحدِّ إنْ کانَ الْفِعْلُ یَقْتَضیهِ سارّاً لَهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ مُطیعاً.
أَبُوثَعْلَبَةَ الْخُشَنِیُّ قَالَ:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ یَدْخُلُ عَلَی فَاطِمَةَ، فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَقَامَتْ إِلَیْهِ وَ اعْتَنَقَتْهُ وَ قَبَّلَتْ بَیْنَ عَیْنَیْهِ.
الْأَرْبَعِینُ عَنِ ابْنِ الْمُؤَذِّنِ بِإِسْنَادِهِ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُمَیّلٍ، عَنْ مَیْسَّرَةَ، عَنِ الْمِنْهَالِ، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ وَ فِی فَضَائِلِ السَّمْعَانِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عِکْرِمَةَ قَالا: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إذَا قَدِمَ مِنْ مَغَازِیهِ قَبَّلَ فَاطِمَةَ.
وَ رَوَوْا عَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ فَاطِمَةَ کَانَتْ إذَا دَخَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَامَ لَهَا مِنْ مَجْلِسِهِ وَ قَبَّلَ رَأْسَهَا وَ أَجْلَسَهَا مَجْلِسَهُ وَ إذَا جَاءَ إِلَیْهَا لَقِیَتْهُ وَ قَبَّلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ وَ جَلَسَا مَعاً.
أَبُوالسَّعَادَاتِ فِی فَضَائِلِ الْعَشَرَةِ وَ ابْنُ الْمُؤَذِّنِ فِی الْأَرْبَعِینِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ عَنْ أَبِی ثَعْلَبَةَ الْخُشَنِیِّ وَ عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالُوا: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إذَا أَرَادَ سَفَراً کَانَ آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ إذَا قَدِمَ کَانَ أَوَّلَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَهَا عِنْدَاللَّهِ تَعَالَی فَضْلٌ عَظِیمٌ لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَفْعَلُ مَعَهَا ذَلِکَ إِذْ کَانَتْ وَلَدَهُ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ بِتَعْظِیمِ الْوَلَدِ لِلْوَالِدِ وَ لا یَجُوزُ أَنْ یَفْعَلَ مَعَهَا ذَلِکَ وَ هُوَ بِضِدِّ مَا أَمَرَ بِهِ أُمَّتَهُ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی.
أَبُوسَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ قَالَ:
کَانَتْ فَاطِمَةُ مِنْ أَعَزِّ النَّاسِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَوْماً وَ هِیَ تُصَلِّی فَسَمِعَتْ کَلامَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی رَحْلِهَا، فَقَطَعَتْ صَلاتَهَا وَ خَرَجَتْ مِنَ الْمُصَلَّی فَسَلَّمَتْ عَلَیْهِ، فَمَسَحَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِهَا وَ قَالَ:
یَا بُنِیَّةُ کَیْفَ أَمْسَیْتِ رَحِمَکِ اللَّهُ عَشِّینَا غَفَرَ اللَّهُ لَکِ وَ قَدْ فَعَلَ.
أَخْبَارُ فَاطِمَةَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الصَّوْلِیِّ قَالَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی فَاطِمَةَ فَقَدَّمَتْ إِلَیْهِ کِسْرَةً یَابِسَةً مِنْ خُبْزِ شَعِیرٍ فَأَفْطَرَ عَلَیْهَا ثُمَّ قَالَ:
یَا بُنَیَّةُ هَذَا أَوَّلُ خُبْزٍ أَکَلَ أَبُوکِ مُنْذُ ثَلاثَةِ أَیَّامِ، فَجَعَلَتْ فَاطِمَةُ تَبْکِی وَ رَسُولُ اللَّهِ یَمْسَحُ وَجْهَهَا بِیَدِهِ.
أَبُوصَالِحٍ الْمُؤَذِّنُ فِی الْأَرْبَعِینِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ شُعْبَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ فَفَعَلْتُ، فَقَالَ لِی جَبْرَئِیلُ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَنَی جَنَّةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ بَیْنَ کُلِّ قَصَبَةٍ إِلَی قَصَبَةٍ لُؤْلُؤَةٌ مِنْ یَاقُوتٍ مُشَذَّرَةٌ بِالذَّهَبِ وَ جَعَلَ سُقُوفَهَا زَبَرْجَداً أَخْضَرَ وَ جَعَلَ فِیهَا طَاقَاتٍ مِنْ لُؤْلُؤٍ مُکَلَّلَةٍ بِالْیَاقُوتِ.
ثُمَّ جَعَلَ غُرَفَهَا لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ لَبِنَةً مِنْ دُرٍّ وَ لَبِنَةً مِنْ یَاقُوتٍ وَ لَبِنَةً مِنْ زَبَرْجَدٍ، ثُمَّ جَعَلَ فِیهَا عُیُوناً تَنْبُعُ مِنْ نَوَاحِیهَا وَ حُفَّتْ بِالْأَنْهَارِ وَ جَعَلَ عَلَی الْأَنْهَارِ قِبَاباً مِنْ دُرٍّ قَدْ شُعِّبَتْ بِسَلاسِلِ الذَّهَبِ وَ حُفَّتْ بِأَنْوَاعِ الشَّجَرِ وَ بَنَی فِی کُلِّ غُصْنٍ قُبَّةً وَ جَعَلَ فِی کُلِّ قُبَّةٍ أَرِیکَةً مِنْ دُرَّةٍ بَیْضَاءَ غِشَاؤُهَا السُّنْدُسُ وَ الْإِسْتَبْرَقُ وَ فَرَشَ أَرْضَهَا بِالزَّعْفَرَانِ وَ فَتَقَ بِالْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ وَ جَعَلَ فِی کُلِّ قُبَّةٍ حَوْرَاءَ وَ الْقُبَّةُ لَهَا مِائَةُ بَابٍ عَلَی کُلِّ بَابٍ جَارِیَتَانِ وَ شَجَرَتَانِ فِی کُلِّ قُبَّةٍ مِفْرَشٌ وَ کِتَابٌ مَکْتُوبٌ حَوْلَ الْقِبَابِ آیَةُ الْکُرْسِیِّ، فَقُلْتُ: یَا جَبْرَئِیلُ لِمَنْ بَنَی اللَّهُ هَذِهِ الْجَنَّةَ؟
قَالَ:
بَنَاهَا لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ ابْنَتِکَ سِوَی جِنَانِهِمَا تُحْفَةً أَتْحَفَهُمَا اللَّهُ وَ لْتَقَرَّ بِذَلِکَ عَیْنُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ.
بیان: قوله «لؤلؤة من یاقوت» لعلَّ المعنی أنّها فی صفاء اللّؤلؤ و لون الیاقوت و لا یبعد أن تکون «من» زائدة من النّساخ أو یکون الظرف متعلّقاً بقوله مشذَّرة أی اللّؤلؤَة مرصّعة من الیاقوت بالذَّهب قال الفیروزآبادیّ: الشذر قطع من الذَّهب تلقط من معدنه بلا إذابة، أو خرز یفصّل بها النظم أو هو اللؤلؤ الصغار.
قوله: قد شعبت، الشعب الجمع و التفریق و لعل الأظهر هنا الأول و قال الفیروزآبادیّ: الأریکة کسفینة سریر فی حجلة، أو کلُّ ما یتّکأُ علیه من سریر و منصّة و فراش، أو سریر منّجد مزیّن فی قبّة أو بیت، فإذا لم یکن فیه سریر فهو حجلة و السندس: الرَّقیق من الحریر و الإستبرق الغلیظ منه.
قوله «و فتق» أی جعل بین الزعفران المسک و العنبر أو بین فرشها المبسوطة من الفتق بمعنی الشقِّ و المفرش کمنبر شی‌ء کالشاذکونة.
نیز در کتاب مناقب (191) از سعد بن ابی وقاص نقل می‌کند که گفت:
از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شنیدم که می‌فرمود:
فاطمه پاره‌ای از تن من است، هر کس او را خشنود نماید مرا خشنود نموده و هر کس وی را ناراحت کند مرا ناراحت کرده‌ست. فاطمه نزد من عزیزترین مردم می‌باشد.
حاکم در کتاب مستدرک با چند واسطه از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت کرده که فرمود:
فاطمه از من است، آنکه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده و آنکه وی را خوشحال نماید مرا خوشحال می‌نماید.
سهل بن عبدالله نزد عمر بن عبدالعزیز آمد و گفت:
قوم تو می‌گویند تو فرزندان فاطمه را بر آنان مقدّم می‌داری گفت:
این طور به ما رسیده که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرموده:
فاطمه پاره‌ی تن من می‌باشد، هر چه باعث رضایت زهراء شود باعث رضایت من می‌شود و آنچه موجب خشم فاطمه شود موجب خشم من نیز خواهد شد.
به خدا قسم من سزاوارترم که رضایت پیامبر خدا را حاصل نمایم، رضایت فاطمه و پدرش در رضایت فرزندان فاطمه می‌باشد.
یعنی حقّاً که دانستند مسرور شدن حضرت فاطمه سلام الله علیها، پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را مسرور می‌کند و مغموم بودن وی، حضرتش را به خشم خواهد آورد.
این سخن پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که درباره‌ی حضرت فاطمه سلام الله علیها فرموده بر معصوم بودن آن بانوی با عظمت دلالت می‌کند، زیرا اگر فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها مرتکب معصیت می‌شد، هر عملی که باعث ناراحتی ایشان می‌شد موجب ناراحتی رسول خدا نمی‌شد.
فرمایش رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که می‌فرماید:
اذیّت فاطمه اذیّت به من است، دلالت بر عصمت آن بانو دارد، زیرا اگر او (حضرت فاطمه سلام الله علیها) از کسانی بود که (نعوذ بالله) آلوده به گناه بود حضرت نمی‌فرمود اذیّت کننده‌ی او اذیّت کننده‌ی من است در هر حالی، بلکه اگر کسی عملی انجام دهد که انسان گنهکار مستحقّ آن است (از قبیل ذمّ و اقامه‌ی حدّ و غیره) پیامبر را خوشحال می‌کند و چنین کسی مطیع پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم محسوب می‌شود، (زیرا پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از انسان گنهکار حمایت نمی‌کند، پس باید حضرت زهرا سلام الله علیها معصومه باشد تا پیامبر معصوم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بفرماید:
اذیّت کننده‌ی او اذیّت کننده‌ی من است).
ابوثعلبه می‌گوید:
هر گاه رسول خدا از مسافرت باز می‌گشت و نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌آمد او برمی خاست و با پیغمبر خدا معانقه می‌کرد و میان دو چشم آن حضرت را می‌بوسید.
در کتاب اربعین با چند واسطه از عکرمه روایت می‌کند که هر گاه پیغمبر خدا از جنگ باز می‌گشت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها، او را می‌بوسید.
از عایشه روایت کرده‌اند که گفت:
هر گاه فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها نزد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌آمد پیامبر از جای خود برمی خاست، سر فاطمه را می‌بوسید و او را در جای خود می‌نشانید و هر گاه رسول خدا نزد فاطمه می‌رفت و فاطمه آن حضرت را ملاقات می‌کرد یکدیگر را می‌بوسیدند و با یکدیگر می‌نشستند.
ابوالسّعادات در کتاب فضائل العشره با چند واسطه از ابن عمر نقل می‌کند که گفت:
هر گاه پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم اراده‌ی مسافرتی می‌کرد آخرین شخصی را که دیدار می‌کرد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها بود و موقعی که از سفر باز می‌گشت اوّل کسی را که ملاقات می‌کرد فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها بود. اگر فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها نزد خدا یک چنین فضیلت مهمّی را نمی‌داشت پیامبر خدا با وی این عمل را انجام نمی‌داد، زیرا او فرزند رسول خدا بود و خدا دستور داده که فرزند نسبت به پدر خود احترام کند.
و جایز نبود پیغمبر اکرم، این همه فاطمه را احترام کند، زیرا این عمل بر خلاف دستوریست که آن حضرت از طرف خدا به امّت خود داده‌ست.
ابو سعید خُدری می‌گوید:
فاطمه نزد رسول خدا عزیزترین مردم بود.
در یکی از روزها فاطمه مشغول نماز بود که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد او آمد، فاطمه نماز خود را تمام کرده و متوجّه آن حضرت شد و بر او سلام کرد، رسول خدا دست مبارک خود را بر سر فاطمه‌ی زهراء کشید و به او گفت:
ای دخترم! چگونه روز را شب کردی، خدا تو را رحمت کند.
در کتاب اخبار فاطمه با یک واسطه از عبدالله بن حسن روایت می‌کند که گفت:
یک روز پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آمد، فاطمه یک پاره‌ی نان جو خشک به حضور آن حضرت آورد و آن بزرگوار با آن نان افطار کرد. سپس فرمود:
ای دخترم! این اوّلین نانی‌ست که پدرت بعد از سه روز می‌خورد، فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها پس از شنیدن این سخن گریان شد و پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست مبارک خود را به صورت حضرت زهراء سلام الله علیها می‌مالید.
ابوصالح مؤذن در کتاب اربعین از ابن مسعود روایت می‌کند که گفت:
از پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شنیدم می‌فرمود:
خدا به من دستور داد تا فاطمه را برای علی تزویج نمودم پس از این ازدواج جبرئیل به من گفت:
خدای توانا، بهشتی از لؤلؤ که بین هر قَصَبِه (192) تا قصبه‌ی دیگر یک مرواریدیست آراسته به طلا، سقف‌های آن را از زبرجد سبز قرار داده، در آن بهشت اطاق‌هایی از مروارید بنا نهاده که به یاقوت پوشیده شده‌اند.
غرفه‌های آن را یک خشت طلا، یکی از نقره، یکی از درّ، یکی از یاقوت و یکی از زبرجد قرار داده، در آن بهشت چشمه‌هایی آفریده که از اطراف آنها جریان دارند، نهرهایی در اطراف آنها در جریانند، قبّه‌هایی از مروارید بر آنها ساخته شده، آن قبّه‌ها را به وسیله‌ی زنجیر طلا بسته‌اند، بر اطراف آنها انواع و اقسام درختان میوه رسته، بر هر شاخی قبّه‌ای بنا شده، در هر قبّه‌ای تختی از دُرّ سفید گذاشته‌اند و پرده‌هایی از سندس و استبرق بر روی آنها گسترده‌اند، فرش زمین آن از زعفران می‌باشد.
آن تخت‌ها را به وسیله‌ی مُشْک و زعفران خوشبو نموده‌اند، در هر قبّه‌ای حوریّه‌ای جا داده‌اند، هر قبّه‌ای صد در دارد، بر هر دری دو کنیزک ایستاده‌اند، در اطراف آن قبّه آیة الکرسی نوشته شده‌ست.
من به جبرئیل گفتم:
این بهشت برای که بنا شده؟!
گفت:
برای حضرت علی بن ابیطالب و فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام، اضافه بر بهشت‌های دیگری که خدا به ایشان مرحمت فرموده این هم یکی از آنها به شمار می‌رود، خدای رؤوف این بهشت‌ها را بدین جهت عطا نموده که چشم تو روشن شود.
بیان: در توضیح فرمایش رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که می‌فرماید:
«لؤلؤة من یاقوت» شاید منظور این باشد که آن شهر در صفای لؤلؤ و به رنگ یاقوت است و بعید نیست که «مِن» در این جمله از طرف کسانی که این روایت را نوشته‌اند، سهواً اضافه شده باشد و یا اینکه بگوییم ظرف است و متعلّق به «مشذّرة» می‌باشد که در این صورت این گونه معنا می‌شود:
لؤلؤیی که جواهر نشان است از یاقوت و طلاکوب شده‌ست.
و فیروزآبادی گفته: «الشذر» به تکّه‌ای از طلا گویند که ناخالص و خام از معدن استخراج شده باشد و یا به ریسمانی گویند که برای منظّم کردن دانه‌های جواهرات به کار می‌رود و یا به لؤلؤهای کوچک گفته می‌شود.
و در آنجا که می‌فرماید:
«شعّبت بسلاسل الذّهب» در معنای «شعّب» جمع کردن چیزی را گفته‌اند و کاملاً برعکس آن هم معنا می‌دهد یعنی به معنی پراکنده کردن چیزی گویند و مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
در اینجا معنی اوّل (جمع کردن) مناسب‌تر است.
و فیروزآبادی گفته «اَریکه» بر وزن سفینه، به تختی گفته می‌شود که در حجله قرار می‌دهند و یا هر تختی که روی آن تکیه می‌دهند و بر آن می‌نشینند و زن و شوهر بر روی آن همبستر می‌شوند و یا به تختی گفته می‌شود که برای زینت خانه یا اطاق آن را مزیّن می‌کنند.
«سندس» به حریرِ لطیف و خالص و «استبرق» به حریر لطیف‌تر و خالص‌تر گفته می‌شود.
و در آنجا که می‌فرماید:
فرش زمین آن با زعفران است و بین زعفران‌ها مُشْک و عنبر مخلوط است، در اینجا «فتق» به معنی «جعل» است یعنی قرار داده بین زعفران‌ها مشک و عنبر و یا اینکه می‌توان گفت:
«فتق» به معنی «شقّ» است یعنی مشک و عنبرها شکافته است بین زعفران‌ها را.
و «مِفْرَشْ» بر وزن «مِنْبَر» شیئیست مانند «شاذکونه» و شاذکونه به لباس‌هایی گفته می‌شود که با کوک‌های درشت دوخته شده باشد.

 

[روایت شماره] (42)

[المناقب لابن شهرآشوب ] ابْنُ عَبْدِ رَبِّهِ الْأَنْدُلُسِیُّ فِی الْعِقْدِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ فِی خَبَرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ قَالَ:
دَخَلَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَی جَدِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ هُوَ یَتَعَثَّرُ بِذَیْلِهِ فَأَسَرَّ إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سِرّاً فَرَأَیْتُهُ وَ قَدْ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ، ثُمَّ قَامَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَتَّی أَتَی مَنْزِلَ فَاطِمَةَ فَأَخَذَ بِیَدِهَا فَهَزَّهَا إِلَیْهِ هَزّاً قَوِیّاً ثُمَّ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ إِیَّاکِ وَ غَضَبَ عَلِیٍّ فَإِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِهِ وَ یَرْضَی لِرِضَاهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَخَذَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِیَدِهِ ثُمَّ هَزَّهَا إِلَیْهِ هَزّاً خَفِیفاً ثُمَّ قَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ إِیَّاکَ وَ غَضَبَ فَاطِمَةَ فَإِنَّ الْمَلائِکَةَ تَغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ تَرْضَی لِرِضَاهَا، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهُ مَضَیْتَ مَذْعُوراً وَ قَدْ رَجَعْتَ مَسْرُوراً، فَقَالَ:
یَا مُعَاوِیَةُ کَیْفَ لا أَسُرُّ وَ قَدْ أَصْلَحْتُ بَیْنَ اثْنَیْنِ هُمَا أَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَی اللَّهِ.
فِی رِوَایَةِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ وَ حَبِیبِ بْنِ ثَابِتٍ وَ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ: أَحَبُّ اثْنَیْنِ فِی الْأَرْضِ إِلَیَّ.
قَالَ ابْنُ بَابَوَیْهِ: هَذَا غَیْرُ مُعْتَمَدٍ لِأَنَّهُمَا مُنَزَّهَانِ أَنْ یَحْتَاجَا أَنْ یُصْلِحَ بَیْنَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
الْبَاقِرُ وَ الصَّادِقُ علیهما السلام أَنَّهُ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لا یَنَامُ حَتَّی یُقَبِّلَ عُرْضَ وَجْهِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها یَضَعُ وَجْهَهُ بَیْنَ ثَدْیَیْ فَاطِمَةَ وَ یَدْعُو لَهَا وَ فِی رِوَایَةٍ حَتَّی یُقَبِّلَ عُرْضَ وَجْنَةِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها أَوْ بَیْنَ ثَدْیَیْهَا.
أَبُوبَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الشَّافِعِیُّ وَ ابْنُ شِهَابٍ الزُّهْرِیُّ وَ ابْنُ الْمُسَیَّبِ کُلُّهُمْ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ وَ أَبُومُعَاذٍ النَّحْوِیُّ الْمَرْوَزِیُّ وَ أَبُوقَتَادَةَ الْحَرَّانِیُّ، عَنْ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ، عَنْ هَاشِمِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ وَ الْخَرْکُوشِیُّ فِی شَرَفِ النَّبِیِّ وَ الْأُشْنُهِیُّ فِی الِاعْتِقَادِ وَ السَّمْعَانِیُّ فِی الرِّسَالَةِ وَ أَبُوصَالِحٍ الْمُؤَذِّنُ فِی الْأَرْبَعِینَ وَ أَبُوالسَّعَادَاتِ فِی الْفَضَائِلِ وَ مِنْ أَصْحَابِنَا أَبُوعُبَیْدَةَ الْحَذَّاءُ وَ غَیْرُهُ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَةَ فَأَنْکَرَتْ عَلَیْهِ بَعْضُ نِسَائِهِ فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهَا فِی رِوَایَةٍ: فَنَاوَلَنِی مِنْهَا تُفَّاحَةً فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَ ذَلِکِ نُطْفَةً فِی صُلْبِی، فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی.
وَ دَخَلَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَرَآهَا مُنْزَعِجَةً فَقَالَ لَهَا: مَا بِکِ؟
فَقَالَتْ:
الْحُمَیْرَاءُ افْتَخَرَتْ عَلَی أُمِّی أَنَّهَا لَمْ تَعْرِفْ رَجُلاً قَبْلَکَ وَ إِنَّ أُمِّی عَرَفَتْهَا مُسِنَّةً فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ بَطْنَ أُمِّکِ کَانَ لِلإِمَامَةِ وِعَاءً.
ابْنُ عَبْدِ رَبِّهِ فِی الْعِقْدِ إِنَّ الْمَهْدِیَّ رَأَی فِی مَنَامِهِ شَرِیکاً الْقَاضِیَ مَصْرُوفاً وَجْهُهُ عَنْهُ، فَلَمَّا انْتَبَهَ قَصَّ رُؤْیَاهُ عَلَی الرَّبِیعِ فَقَالَ:
إِنَّ شَرِیکاً مُخَالِفٌ لَکَ وَ إنَّهُ فَاطِمِیٌّ مَحْضاً،
قَالَ الْمَهْدِیُّ: عَلَیَّ بِشَرِیکٍ، فَأُتِیَ بِهِ، فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْهِ قَالَ:
بَلَغَنِی أَنَّکَ فَاطِمِیٌّ،
قَالَ:
أُعِیذُکَ بِاللَّهِ أَنْ تَکُونَ غَیْرَ فَاطِمِیٍّ إِلا أَنْ تَعْنِیَ فَاطِمَةَ بِنْتَ کِسْرَی قَالَ:
لا وَ لَکِنْ أَعْنِی فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ،
قَالَ:
فَتَلْعَنُهَا؟
قَالَ:
لا، مَعَاذَ اللَّهِ،
قَالَ:
فَمَا تَقُولُ فِی مَنْ یَلْعَنُهَا؟
قَالَ:
عَلَیْهِ لَعْنَةُاللَّهِ،
قَالَ:
فَالْعَنْ هَذَا یَعْنِی الرَّبِیعَ؟
قَالَ:
لا وَاللَّهِ مَا أَلْعَنُهَا یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ،
قَالَ:
لَهُ شَرِیکٌ: یَا مَاجِنُ فَمَا ذِکْرُکَ لِسَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ ابْنَةِ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ فِی مَجَالِسِ الرِّجَالِ،
قَالَ الْمَهْدِیُّ: فَمَا وَجْهُ الْمَنَامِ؟
قَالَ:
إِنَّ رُؤْیَاکَ لَیْسَتْ بِرُؤْیَا یُوسُفَ علیه السلام وَ إِنَّ الدِّمَاءَ لا تُسْتَحَلُّ بِالْأَحْلامِ.
وَ أُتِیَ بِرَجُلٍ شَتَمَ فَاطِمَةَ إِلَی الْفَضْلِ بْنِ الرَّبِیعِ فَقَالَ لِابْنِ غَانِمٍ: انْظُرْ فِی أَمْرِهِ مَا تَقُولُ قَالَ:
یَجِبُ عَلَیْهِ الْحَدُّ قَالَ لَهُ الْفَضْلُ هِیَ ذَا أُمُّکَ إِنْ حَدَّدْتَهُ فَأَمَرَ بِأَنْ یُضْرَبَ أَلْفَ سَوْطٍ وَ یُصْلَبَ فِی الطَّرِیقِ.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (193) با چند واسطه از معاویه بن ابی سفیان روایت کرده که گفت:
یک روز حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شد و پس از اینکه دامن آن حضرت را گرفت مطلبی آهسته به عرض آن بزرگوار رسانید و رنگ مبارک پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تغییر نمود.
آنگاه رسول خدا برخاست و داخل منزل فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها گردید، دست فاطمه را گرفت و او را به جانب خود کشید، به وی فرمود:
از غضب علی بترس! زیرا خدا برای غضب علی غضب می‌کند و برای رضایت وی راضی می‌شود، سپس علی علیه السلام آمد و پیامبر اکرم دست او را گرفت و پس از اینکه فاطمه را حرکت داد به حضرت علی بن ابیطالب فرمود:
یا علی! از غضب فاطمه خائف باش! زیرا ملائکه برای غضب فاطمه غضب می‌کنند و برای رضایت وی راضی می‌شوند.
من گفتم:
یا رسول الله! با ناراحتی رفتی و با حالتی مسرور مراجعت نمودی، فرمود:
ای معاویه! چگونه خوشحال نباشم در صورتی که بین دو نفری را صلح و سازش دادم که نزد خدا گرامی‌ترین خلق محسوب می‌شوند.
در روایت عبدالله بن حارث و حبیب بن ثابت و علی بن ابراهیم چنین آمده که فرمود:
این دو نفر را از همه بیشتر در روی زمین دوست می‌دارم.
توجّه توجّه! ! ! ابن بابویه می‌گوید:
این روایت معتبر نیست، زیرا مقام حضرت علی و فاطمه علیهما السلام از این بالاتر است که بین ایشان اختلاف پیش آید و کار به جایی برسد که رسول خدا بین ایشان را صلح و سازش دهد.
امام باقر و امام صادق علیهما السلام می‌فرمایند:
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نمی‌خوابید تا اینکه صورت و میان سینه‌ی فاطمه را می‌بوسید و برای آن حضرت دعا می‌کرد. در روایتی وارد شده که گونه‌های صورت و میان دو سینه‌ی وی را می‌بوسید.
گروهی از اهل تسنّن از ابوعبیده‌ی حذاء از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده‌اند که فرمود:
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را زیاد می‌بوسید، بعضی از زنان آن حضرت به آن بزرگوار اعتراض می‌نمودند، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
هنگامی که مرا به معراج بردند جبرئیل دستم را گرفت و داخل بهشت نمود، آنگاه از رطب بهشت به من داد، بنا بر روایتی یک سیب به من داد، من آن را خوردم و در صلب من تبدیل به نطفه شد، موقعی که به زمین آمدم و با خدیجه‌ی کبری همبستر شدم، وی به فاطمه حامله شد.
پس بنابراین فاطمه حوریّه‌ایست به شکل انسان، هر گاه من به بوی بهشت مشتاق می‌شوم دخترم فاطمه را می‌بویم.
یک روز پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد فاطمه سلام الله علیها آمد و دید آن بانو ناراحت است.
فرمود:
تو را چه شده؟!
گفت:
عایشه بر مادر من فخر می‌کند و می‌گوید:
من قبل از پیغمبر با کسی ازدواج نکردم، ولی مادر تو پیرزنی بود! پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
رحم مادر تو این لیاقت و ظرفیّت را داشت که امام علیه السلام از آن به وجود بیاید.
ابن عَبْدِ رَبِّه در کتاب عِقْد الفَرید می‌نگارد:
مهدی در عالم خواب دید که شریک قاضی صورت خود را از او برگردانیده‌ست. وقتی از خواب بیدار شد این خواب را برای ربیع نقل کرد، ربیع خواب وی را تعبیر کرد و گفت:
شریک با تو مخالف و از دوستداران فاطمه می‌باشد، مهدی گفت:
شریک را نزد من حاضر نمایید. هنگامی که شریک نزد مهدی آمد، مهدی به وی گفت:
به من این طور رسیده که تو دوست فاطمه می‌باشی؟ شریک گفت:
من تو را به خدا می‌سپارم که دوست فاطمه نباشی مگر فاطمه دختر کسری، مهدی گفت:
منظور من فاطمه دختر محمّد است، شریک گفت:
تو فاطمه را لعنت می‌کنی؟ مهدی گفت:
پناه به خدا! ! ابداً، شریک گفت:
عقیده‌ی تو درباره‌ی کسی که فاطمه را لعنت کند چیست؟ مهدی گفت:
خدا، کسی را که فاطمه را لعنت نماید لعنت کند. شریک گفت:
پس این (ربیع) را لعنت کن، ربیع گفت:
نه، یا امیرالمؤمنین! به خدا قسم که من فاطمه را لعنت نمی‌کنم. شریک به ربیع گفت:
ای بدجنس! پس آن سخنانی که در مجالس مردان راجع به فاطمه‌ی اطهر می‌گفتی چه بود!
مهدی گفت:
پس تعبیر خواب من چیست؟ شریک گفت:
خواب تو که خواب یوسف نیست و ریختن خون‌ها که به وسیله‌ی خواب‌های آشفته حلال نخواهد شد.
یک وقت مردی را که به فاطمه‌ی اطهر ناسزا گفته بود نزد فضل بن ربیع آوردند. فضل به ابن غانم گفت:
نظریّه‌ی تو درباره‌ی این مرد چیست؟
گفت:
باید حدّ بر او جاری کرد، فضل به وی گفت:
اگر تو حدّ خدا را بر او جاری کنی مثل اینکه از مادر خود دفاع کرده باشی. سپس دستور داد تا هزار تازیانه به او زدند و جنازه‌اش را بر سر راه به دار آویختند.

 

[روایت شماره] (43)

[المناقب لابن شهرآشوب ] رُوِیَ أَنَّ فَاطِمَةَ تَمَنَّتْ وَکِیلاً عِنْدَ غَزَاةِ عَلِیٍّ علیه السلام فَنَزَلَ:
«رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً». (194)
صَحِیحُ الدَّارَقُطْنِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَمَرَ بِقَطْعِ لِصٍّ فَقَالَ اللِّصُّ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدَّمْتُهُ فِی الْإِسْلامِ وَ تَأْمُرُهُ بِالْقَطْعِ؟
فَقَالَ:
لَوْ کَانَتِ ابْنَتِی فَاطِمَةُ، فَسَمِعَتْ فَاطِمَةُ فَحَزِنَتْ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ بِقَوْلِهِ: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ» (195) فَحَزِن رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَنَزَلَ:
«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (196) فَتَعَجَّبَ النَّبِیُّ مِنْ ذَلِکَ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ:
کَانَتْ حَزِنَتْ مِنْ قَوْلِکَ فَهَذِهِ الْآیَاتُ لِمُوَافَقَتِهَا لِتَرْضَی.
بیان: لعلَّ المعنی أنَّ هذه الآیات نزلت لتعلم فاطمة سلام الله علیها أنَّ مثل هذا الکلام المشروط لا ینافی جلالة المخاطب و المسند إلیه و براءته لوقوع ذلک بالنسبة إلی الرسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم من الله عزَّوجلَّ، أو لبیان أنَّ قطع ید فاطمة بمنزلة الشرک أو أنَّ هذا النوع من الخطاب المراد به الاُمّة إنّما صدر لصدور هذا النوع من الکلام بالنسبة إلی فاطمة فکان خلافاً للأَولی و الأَوَّل أصوب و أوفق بالاُصُول.
نیز در کتاب مناقب (197) می‌نویسد:
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها در موقع جنگ نمودن حضرت علی علیه السلام تمنّای وکیل نمود و آیه‌ی نهم سوره مزمّل نازل شد. «همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست او را نگاهبان و وکیل خود انتخاب کن».
در صحیح دارقطنی می‌نگارد:
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دستور داد تا دست دزدی را قطع نمایند. آن شخص دزد گفت:
یا رسول الله! تو او را در اسلام مقدّم می‌داری و مع ذلک او را مأمور به قطع می‌کنی؟
فرمود:
آری، ولو اینکه دخترم فاطمه باشد.
وقتی فاطمه این سخن را شنید محزون گردید، سپس جبرئیل نازل شد و آیه‌ی 65 سوره‌ی زمر را آورد که می‌فرماید:
«اگر برای خدا شریک قائل شوی ثواب عمل تو نابود خواهد شد».
پس از نزول این آیه رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم محزون گردید، آنگاه آیه‌ی 22 سوره‌ی انبیاء نازل شد که می‌فرماید:
«اگر خدایانی غیر از خدای یکتا در آسمان و زمین وجود می‌داشتند آسمان و زمین فاسد می‌شدند».
پس از نزول این آیه پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تعجّب نمود، آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت:
چون فاطمه‌ی زهراء از سخن تو که گفتی ولو اینکه دخترم باشد ناراحت شد لذا این آیات برای موافقت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها نازل شد که خشنود شود.
بیان: مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید شاید منظور از نزول این آیه تعلیم حضرت زهرا سلام الله علیها بوده باشد به اینکه به کار بردن مانند این تعبیر «اگر فاطمه هم مرتکب این عمل می‌شد دستش را قطع می‌کردم» منافاتی با عظمت شأن مخاطب و برائت او ندارد و شاید منظور این باشد که قطع دست فاطمه سلام الله علیها به منزله‌ی شرک می‌باشد و شاید مقصود از این کلام آن باشد که امّت بدانند در اجرای احکام و حدود تفاوتی بین افراد جامعه ندارد.
و سپس علّامه می‌فرماید:
احتمال اوّل قوی‌تر و موافق با اصول مسلّم و پذیرفته شده‌ست.

 

[روایت شماره] (44)

[المناقب لابن شهرآشوب ] سُئِلَ الصَّادِقُ علیه السلام عَنْ مَعْنَی حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَلِ، فَقَالَ:
خَیْرُ الْعَمَلِ بِرُّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ الْوَلایَةُ.
أَبُوصَالِحٍ فِی الْأَرْبَعِینَ، عَنْ أَبِی حَامِدٍ الْأَسْفَرَائِینِیُّ بِإِسْنَادِهِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَوَّلُ شَخْصٍ تَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَاطِمَةُ.
عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ وَجْهِهِ ثُمَّ أَخَذَ ذَلِکَ النُّورَ فَقَذَفَهُ فَأَصَابَنِی ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ فَاطِمَةَ ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ثُلُثُ النُّورِ، فَمَنْ أَصَابَهُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ اهْتَدَی إِلَی وَلایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ لَمْ یُصِبْهُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ ضَلَّ عَنْ وَلایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ.
الْحُسَیْنُ بْنُ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام وَ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ، عَنِ الْبَاقِر علیه السلام قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا.
ابْنُ شُرَیْحٍ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام وَ أَبُوسَعِیدٍ الْوَاعِظُ فِی شَرَفِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ أَبُوصَالِحٍ الْمُؤَذِّنُ فِی الْفَضَائِلِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الْعُکْبَرِیُّ فِی الْإِبَانَةِ وَ مَحْمُودٌ الْأَسْفَرَائِینِیُّ فِی الدِّیَانَةِ رَوَوْا جَمِیعاً أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ.
أَبُوبَکْرٍ مَرْدَوَیْهِ فِی کِتَابِهِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ سِنَانٍ الْأَوْسِیِّ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا زَوَّجَ فَاطِمَةَ عَلِیّاً علیه السلام أَمَرَ رِضْوَانَ فَأَمَرَ شَجَرَةَ طُوبَی فَحَمَلَتْ رُقَاعاً لِمُحِبِّی آلِ بَیْتِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثُمَّ أَمْطَرَهَا مَلائِکَةً مِنْ نُورٍ بِعَدَدِ تِیکَ الرُّقَاعِ، فَأَخَذَ تِلْکَ الْمَلائِکَةُ الرُّقَاعَ فَإذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ اسْتَوَتْ بِأَهْلِهَا أَهْبَطَ اللَّهُ الْمَلائِکَةَ بِتِلْکَ الرُّقَاعِ فَإذَا لَقِیَ مَلَکٌ مِنْ تِلْکَ الْمَلائِکَةِ رَجُلاً مِنْ مُحِبِّی آلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ دَفَعَ إِلَیْهِ رُقْعَةَ بَرَاءَةٍ مِنَ النَّارِ.
وَ جَاءَ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْکُتُبِ مِنْهَا کَشْفُ الثَّعْلَبِیِّ وَ فَضَائِلُ أَبِی السَّعَادَاتِ فِی مَعْنَی قَوْلِهِ: «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً» (198) أَنَّهُ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: بَیْنَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ بَعْدَ مَا سَکَنُوا رَأَوْا نُوراً أَضَاءَ الْجِنَانَ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَنَّةِ: یَا رَبِّ إِنَّکَ قَدْ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَی نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً» فَیُنَادِی مُنَادٍ: لَیْسَ هَذَا نُورَ الشَّمْسِ وَ لا نُورَ الْقَمَرِ وَ إِنَّ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ تَعَجَّبَا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَضَحِکَا فَأَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ نُورِهِمَا.
أَبُوعَلِیٍّ الصَّوْلِیُّ فِی أَخْبَارِ فَاطِمَةَ وَ أَبُوالسَّعَادَاتِ فِی فَضَائِلِ الْعَشَرَةِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ قَالَ:
بَعَثَنِی النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَدْعُو عَلِیّاً فَأَتَیْتُ بَیْتَهُ وَ نَادَیْتُهُ فَلَمْ یُجِبْنِی فَأَخْبَرْتُ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
عُدْ إِلَیْهِ فَإنَّهُ فِی الْبَیْتِ وَ دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَرَأَیْتُ الرَّحَی تَطْحَنُ وَ لا أَحَدَ عِنْدَهَا، فَقُلْتُ لِعَلِیٍّ: إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَدْعُوکَ، فَخَرَجَ مُتَوَحِّشاً حَتَّی أَتَی النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَأَخْبَرْتُ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِمَا رَأَیْتُ فَقَالَ:
یَا أَبَاذَرٍّ لا تَعْجَبْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَلائِکَةً سَیَّاحُونَ فِی الْأَرْضِ مُوَکَّلُونَ بِمَعُونَةِ آلِ مُحَمَّدٍ.
الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ وَ ابْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ عَمَّارٍ وَ مَیْمُونَةَ أَنَّ کِلَیْهِمَا قَالا: وَجَدْتُ فَاطِمَةَ نَائِمَةً وَ الرَّحَی تَدُورُ فَأَخْبَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ بِذَلِکَ فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ ضَعْفَ أَمَتِهِ فَأَوْحَی إِلَی الرُّحَی أَنْ تَدُورَ فَدَارَتْ.
وَ قَدْ رَوَاهُ أَبُوالْقَاسِمِ الْبُسْتِیُّ فِی مَنَاقِبِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ أَبُوصَالِحٍ الْمُؤَذِّنُ فِی الْأَرْبَعِینَ عَنِ الشَّعْبِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَیْمُونَةَ وَ ابْنِ فَیَّاضٍ فِی شَرْحِ الْأَخْبَارِ.
وَ رُوِیَ أَنَّهَا سلام الله علیها رُبَّمَا اشْتَغَلَتْ بِصَلاتِهَا وَ عِبَادَتِهَا فَرُبَّمَا بَکَی وُلْدُهَا فَرَأَی الْمَهْدَ یَتَحَرَّکُ وَ کَانَ مَلَکٌ یُحَرِّکُهُ.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سَلْمَانَ إِلَی فَاطِمَةَ قَالَ:
فَوَقَفْتُ بِالْبَابِ وَقْفَةً حَتَّی سَلَّمْتُ، فَسَمِعْتُ فَاطِمَةَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ مِنْ جَوَّا وَ الرَّحَی تَدُورُ مِنْ بَرَّا وَ مَا عِنْدَهَا أَنِیسٌ وَ قَالَ فِی آخِرِ الْخَبَرِ: فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
یَا سَلْمَانُ إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلا اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً إِلَی مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَکاً اسْمُهُ زُوقَابِیلُ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ جَبْرَئِیلُ فَأَدَارَ لَهَا الرَّحَی وَ کَفَاهَا اللَّهُ مَؤُنَةَ الدُّنْیَا مَعَ مَؤُنَةِ الْآخِرَةِ.
بیان: المراد بالجوّا داخل البیت و بالبَّرا خارجه و لم أظفر بهما فی اللّغة نعم قال فی النهایة: فِی حَدِیثِ سَلْمَانَ: مَنْ أَصْلَحَ جَوَّانِیَّهُ أَصْلَحَ اللَّهُ بَرَّانِیَّهُ، أراد بالبرَّانی العلانیة و الألف و النون من زیادات النسب و أصله من قولهم خرج فلان برَّا أی خرج إلی البرَّ و الصحراء و قال الفیروزآبادی: الجوُّ داخل البیت کالجوَّانیة و قال فی النهایة فی صفته صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
جلیل المشاش، أی عظیم رؤوس العظام کالمرفقین و الکعبین و الرکبتین و قال الجوهری: هی رؤوس العظام اللّیّنة الّتی یمکن مضغها و منه الحدیث ملی‌ء عمّار إیماناً إلی مشاشه انتهی.
نیز در همان کتاب (199) می‌نویسد:
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام راجع به معنی: «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل» پرسش شد، فرمود:
منظور از این جمله، نیکویی نمودن به فاطمه‌ی اطهر و فرزندان وی: می‌باشد. بنا بر روایتی منظور ولایت آل محمّد است.
ابوصالح در کتاب اربعین از ابوهُرَیره از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
اوّلین شخصی که داخل بهشت می‌شود، فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
از پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت شده که فرمود:
موقعی که خدای توانا بهشت را آفرید آن را از نور وجه خویشتن آفرید، سپس آن نور را گرفت و پرتاب کرد، یک سوّم آن نصیب من شد و یک سوّم دیگرش به دختر فاطمه رسید، ثلث سوّم آن به علی و فرزندانش رسید.
کسی که از آن نور به وی رسیده باشد به ولایت و دوستی آل محمّد هدایت خواهد شد، کسی که از آن نور به او نرسیده باشد از ولایت آنان گمراه می‌گردد.
حسین بن زید بن علی از امام صادق علیه السلام و جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خدا برای رضایت فاطمه راضی و برای غضب وی غضبناک می‌شود.
ابن شریح و ابو سعید واعظ و ابوصالح از ابن عبّاس و ابوعبدالله و محمود اسفراینی، همگی از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت کرده‌اند که فرمود:
ای فاطمه خداوند با غضب تو غضب می‌کند و با رضایت تو خشنود می‌شود.
ابوبکر مَرْدِوَیْه در کتاب خود از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
جبرئیل برایم گفت:
هنگامی که خدای رؤوف فاطمه را برای علی بن ابیطالب علیهما السلام تزویج نمود به رضوان امر کرد تا رقعه‌ها و نوشته‌هایی را برای دوستداران آل محمّد بر درخت طوبی بیاویزد، آنگاه ملائکه ای از نور که تعداد آنان با آن رقعه‌ها مطابق بود فرود آمده و آن صفحات را برداشتند.
وقتی روز قیامت فرا رسد خدای حکیم، ملائکه را با آن رقعه‌ها فرو می‌فرستد. هر گاه یکی از آن ملائکه یکی از دوستان آل محمّد را می‌بیند یکی از آن رقعه‌ها را که آزادی از جهنّم در آن نوشته شده به وی خواهد داد.
در کتاب‌های متعدّدی که از آن جمله کشف ثعلبی و کتاب فضائل ابی السّعادات است در ذیل آیه‌ی 13 سوره‌ی مبارکه‌ی دهر که می‌فرماید:
«اهل بهشت در بهشت آفتاب و سرمایی نمی‌بینند» و آنها از ابن عبّاس نقل می‌کنند که گفت:
بعد از آنکه اهل بهشت داخل و ساکن در بهشت می‌شوند نوری را می‌بینند که بهشت را نورانی می‌کند، اهل بهشت می‌گویند:
پروردگارا! تو در قرآن که به پیغمبر خود نازل کردی، فرموده ای: آفتاب را در بهشت نمی‌بینند.
خطاب می‌رسد:
این نور آفتاب و ماه نیست. علی و زهراء علیهما السلام از یک موضوعی تعجّب نمودند و خندیدند، این نورانیّت بهشت، از نور ایشان است.
ابوعلی صولی و ابوالسّعادات از ابوذر غفاری روایت می‌کنند که گفت:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مرا فرستاد تا علی بن ابیطالب علیه السلام را به حضور آن حضرت بیاورم، من به خانه‌ی علی علیه السلام رفتم و او را صدا زدم، ولی آن بزرگوار جواب من را نداد، نزد پیغمبر خدا آمدم و جریان را گفتم، فرمود:
علی در خانه است، برگشتم وقتی داخل خانه‌ی حضرت علی علیه السلام شدم دیدم آسیاب خود به خود می‌چرخد و کسی نزد آن نیست! !
به حضرت علی علیه السلام گفتم:
رسول خدا تو را می‌خواهد، علی علیه السلام به سرعت به حضور پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد، من جریان آسیاب را به عرض پیامبر خدا رساندم، آن حضرت فرمود:
ای ابوذر تعجّب منمای! زیرا خدا، ملائکه ای دارد که در زمین می‌گردند و موکّلند که به آل محمّد کمک کنند.
حسن بصری و ابن اسحاق از عمّار و میمونه روایت کرده‌اند که: فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها در عالَم خواب بود و آسیاب وی کار می‌کرد، وقتی این داستان را برای رسول خدا گفتیم فرمود:
چون خدا ضعف و ناتوانی جسمی فاطمه را دید لذا به آسیاب دستور داد که بچرخد، آسیاب اطاعت نمود.
همین مطلب را ابوالقاسم بستی در مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام و ابوصالح در اربعین از شعبی با سند خود از میمونه و ابن فیاض در شرح الاخبار نقل کرده‌اند.
روایت شده:
چه بسا می‌شد در آن موقعی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها مشغول نماز و عبادت خویشتن بود و فرزندش گریه می‌کرد گهواره‌ی وی در حرکت بود، مَلَکی بود که آن گهواره را حرکت می‌داد.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام می‌فرماید:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سلمان فارسی را نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها فرستاد، سلمان می‌گوید:
من نزد در خانه ماندم و سلام کردم، شنیدم که فاطمه در داخل خانه مشغول تلاوت قرآن است، آسیاب می‌چرخد و کسی نزد آن نبود.
در آخر روایت می‌گوید:
پیغمبر خدا لبخند زد و فرمود:
ای سلمان! خدا قلب و اعضاء دخترم فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را از ایمان پر کرده؛ لذا فاطمه بدون دغدغه مشغول عبادت پرودگار می‌شود، خدا ملکی که نام او زوقابیل و به روایتی جبرئیل است فرستاده تا آسیاب را بگرداند، خدا عهده دار کارهای دنیوی و اخروی دخترم می‌شود.
بیان: منظور از «جَوّا» داخل خانه را گویند و «البرّا» خارج خانه را و من (علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه) در کتاب لغت معنایی برای آن دو لغت پیدا نکردم، آری فقط در کتاب نهایه در حدیث سلمان آمده است: «مَنْ أَصْلَحَ جَوَّانِیَّهُ أَصْلَحَ اللَّهُ بَرَّانِیَّهُ» (200) هر کس درون خود را اصلاح کند خداوند برون (ظاهر) او را اصلاح می‌کند، که در این روایت منظور از «البرّانی» آشکار است و الف و نون در آن زائدات و اصلاح می‌شود «بَرّا» که می‌گوییم (خَرَجَ فُلان بَرّا) برای فلانی خارج شد به سوی بَرّ و صحرا و فیروزآبادی گفته: «الجوّا» داخل خانه را گویند، مثل «الجَوّانیة».
و در نهایه در صفت رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفته: «جلیل المشاش» یعنی استخوان‌های عظام (بزرگ) او مانند استخوان آرنج‌ها و کعبین (استخوان روی پا) و رکبتین (زانوها) بسیار عظیم و قوی بود.
و جوهری گوید:
«مشاش» سر استخوان‌هایی را گویند که بسیار نرم است، به طوری که می‌توان آنها را جَوید و از همین باب است حدیثی که در مورد عمّار فرموده‌اند که می‌فرماید:
«مُلِئَ عَمَّارٌ إِیمَاناً إِلَی مُشَاشِه» (201) یعنی ایمان تا سر استخوان‌های عمّار نفوذ نموده بود.

 

[روایت شماره] (45)

[المناقب لابن شهرآشوب ] عَلِیُّ بْنُ مَعْمَرٍ قَالَ:
خَرَجَتْ أُمُّ أَیْمَنَ إِلَی مَکَّةَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَ قَالَتْ:
لا أَرَی الْمَدِینَةَ بَعْدَهَا، فَأَصَابَهَا عَطَشٌ شَدِیدٌ فِی الْجُحْفَةِ حَتَّی خَافَتْ عَلَی نَفْسِهَا،
قَالَ:
فَکَسَرَتْ عَیْنَیْهَا نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَتْ:
یَا رَبِّ أتُعْطِشُنِی وَ أَنَا خَادِمَةُ بِنْتِ نَبِیِّکَ؟
قَالَ:
فَنَزَلَ إِلَیْهَا دَلْوٌ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ فَشَرِبَتْ وَ لَمْ تَجُعْ وَ لَمْ تَطْعَمْ سَبْعَ سِنِینَ.
بیان: قال الفیروزآبادیُّ: کسر من طرفه غضَّ.
در کتاب مناقب (202) می‌نویسد:
اُمّ ایمن بعد از شهادت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها گفت:
من نمی‌توانم جای فاطمه را در مدینه خالی ببینم، لذا متوجّه مکّه‌ی معظّمه گردید، هنگامی که به جُحْفِه رسید به قدری تشنه شد که ترسید تلف شود، چشمان خود را متوجّه آسمان نمود و گفت:
پروردگارا! آیا مرا تشنه می‌گذاری؟ در صورتی که من خادمه‌ی دختر پیغمبر تو می‌باشم؟ ناگاه دلوی از آب بهشت برای وی نازل شد، وقتی از آن آب آشامید مدّت هفت سال گرسنه نشد و غذا نخورد.
بیان: فیروزآبادی گوید کسر «من طرفه» یعنی چشمانش را بست.

 

[روایت شماره] (46)

[المناقب لابن شهرآشوب ] مَالِکُ بْنُ دِینَارٍ رَأَیْتُ فِی مُوَدَّعِ الْحَجِّ امْرَأَةً ضَعِیفَةً عَلَی دَابَّةٍ نَحِیفَةٍ وَ النَّاسُ یَنْصَحُونَهَا لِتَنْکُصَ، فَلَمَّا تَوَسَّطْنَا الْبَادِیَةَ کَلَّتْ دَابَّتُهَا فَعَذَلْتُهَا فِی إِتْیَانِهَا، فَرَفَعَتْ رَأْسَهَا إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَتْ:
لا فِی بَیْتِی تَرَکْتَنِی وَ لا إِلَی بَیْتِکَ حَمَلْتَنِی، فَوَعِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ لَوْ فَعَلَ بِی هَذَا غَیْرُکَ لَمَا شَکَوْتُهُ إِلا إِلَیْکَ، فَإذَا شَخْصٌ أَتَاهَا مِنَ الْفَیْفَاءِ وَ فِی یَدِهِ زِمَامُ نَاقَةٍ فَقَالَ لَهَا: ارْکَبِی، فَرَکِبَتْ وَ سَارَتِ النَّاقَةُ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ، فَلَمَّا بَلَغْتُ الْمَطَافَ رَأَیْتُهَا تَطُوفُ، فَحَلَفْتُهَا مَنْ أَنْتَ؟
فَقَالَتْ:
أَنَا شُهْرَةُ بِنْتُ مُسْکَةَ بِنْتِ فِضَّةَ خَادِمَةِ الزَّهْرَاءِ سلام الله علیها.
وَ رَهَنَتْ سلام الله علیها کِسْوَةً لَهَا عِنْدَ امْرَأَةِ زَیْدٍ الْیَهُودِیِّ فِی الْمَدِینَةِ وَ اسْتَقْرَضَتِ الشَّعِیرَ فَلَمَّا دَخَلَ زَیْدٌ دَارَهُ قَالَ:
مَا هَذِهِ الْأَنْوَارُ فِی دَارِنَا؟
قَالَتْ:
لِکِسْوَةِ فَاطِمَةَ فَأَسْلَمَ فِی الْحَالِ وَ أَسْلَمَتْ امْرَأَتُهُ وَ جِیرَانُهُ حَتَّی أَسْلَمَ ثَمَانُونَ نَفْساً.
وَ سَأَلَتْ سلام الله علیها رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خَاتَماً فَقَالَ:
أَلا أُعَلِّمُکَ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنَ الْخَاتَمِ؟ إذَا صَلَّیْتَ صَلاةَ اللَّیْلِ فَاطْلُبِی مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ خَاتَماً فَإِنَّکَ تَنَالِینَ حَاجَتَکِ،
قَالَ:
فَدَعَتْ رَبَّهَا تَعَالَی، فَإذَا بِهَاتِفٍ یَهْتِفُ: یَا فَاطِمَةُ الَّذِی طَلَبْتِ مِنِّی تَحْتَ الْمُصَلَّی فَرَفَعَتِ الْمُصَلَّی فَإذَا الْخَاتَمُ یَاقُوتٌ لا قِیمَةَ لَهُ فَجَعَلَتْهُ فِی إِصْبَعِهَا وَ فَرِحَتْ، فَلَمَّا نَامَتْ مِنْ لَیْلَتِهَا رَأَتْ فِی مَنَامِهَا کَأَنَّهَا فِی الْجَنَّةِ فَرَأَتْ ثَلاثَةَ قُصُورٍ لَمْ تُرَ فِی الْجَنَّةِ مِثْلُهَا قَالَتْ:
لِمَنْ هَذِهِ الْقُصُورُ؟ قَالُوا: لِفَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ،
قَالَ:
فَکَأَنَّهَا دَخَلَتْ قَصْراً مِنْ ذَلِکَ وَ دَارَتْ فِیهِ فَرَأَتْ سَرِیراً قَدْ مَالَ عَلَی ثَلاثِ قَوَائِمَ، فَقَالَتْ سلام الله علیها: مَا لِهَذَا السَّرِیرِ قَدْ مَالَتْ عَلَی ثَلاثٍ؟ قَالُوا لِأَنَّ صَاحِبَتَهُ طَلَبَتْ مِنَ اللَّهِ خَاتَماً فَنُزِعَ أَحَدُ الْقَوَائِمِ وَ صِیغَ لَهَا خَاتَماً وَ بَقِیَ السَّرِیرُ عَلَی ثَلاثِ قَوَائِمَ، فَلَمَّا أَصْبَحَتْ دَخَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَصَّتِ الْقِصَّةَ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَعَاشِرَ آلِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ لَیْسَ لَکُمُ الدُّنْیَا إِنَّمَا لَکُمُ الْآخِرَةُ وَ مِیعَادُکُمُ الْجَنَّةُ، مَا تَصْنَعُونَ بِالدُّنْیَا فَإِنَّهَا زَائِلَةٌ غَرَّارَةٌ، فَأَمَرَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنْ تَرُدَّ الْخَاتَمَ تَحْتَ الْمُصَلَّی فَرَدَّتْ ثُمَّ نَامَتْ عَلَی الْمُصَلَّی فَرَأَتْ فِی الْمَنَامِ أَنَّهَا دَخَلَتِ الْجَنَّةَ، فَدَخَلَتْ ذَلِکَ الْقَصْرَ وَ رَأَتِ السَّرِیرَ عَلَی أَرْبَعِ قَوَائِمَ فَسَأَلَتْ عَنْ حَالِهِ فَقَالُوا: رَدَّتِ الْخَاتَمَ وَ رَجَعَ السَّرِیرُ إِلَی هَیْئَتِهِ.
أَبُوجَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ فِی اخْتِیَارِ الرِّجَالِ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام وَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ أَنَّهُ لَمَّا اسْتُخْرِجَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی الْقَبْرِ فَقَالَتْ:
خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَالَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لانْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لاضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی رَأْسِی وَ لاصْرُخَنَّ إِلَی اللَّهِ فَمَا نَاقَةُ صَالِحٍ بِأَکْرَمَ عَلَی اللَّهِ مِنْ وُلْدِی،
قَالَ سَلْمَانُ: فَرَأَیْتُ وَاللَّهِ أَسَاسَ حِیطَانِ الْمَسْجِدِ تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّی لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا نَفَذَ، فَدَنَوْتُ مِنْهَا وَ قُلْتُ: یَا سَیِّدَتِی وَ مَوْلاتِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ أَبَاکِ رَحْمَةً فَلا تَکُونِی نَقِمَةً فَرَجَعَتِ الْحِیطَانُ حَتَّی سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا، فَدَخَلَتْ فِی خَیَاشِیمِنَا.
بُرَیْدَةُ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ خَیَّرَنِی فَاسْتَنْظَرْتُهُ إِلَی نُزُولِ جَبْرَئِیلَ. فَتَجَلَّی ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ الْغَشْیُ فَقَالَ لَهَا: یَا بِنْتِی احْفَظِی عَلَیْکِ فَإِنَّکِ وَ بَعْلَکِ وَ ابْنَیْکِ مَعِی فِی الْجَنَّةِ.
بُشِّرَتْ مَرْیَمُ بِوَلَدِهَا «إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ» (203) وَ بُشِّرَتْ فَاطِمَةُ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فِی الْحَدِیثِ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بَشَّرَهَا عِنْدَ وِلادَةِ کُلٍّ مِنْهُمَا بِأَنْ یَقُولَ لَهَا: لِیَهْنِئْکِ أَنْ وَلَدْتِ إِمَاماً یَسُودُ أَهْلَ الْجَنَّةِ وَ أَکْمَلَ اللَّهُ تَعَالَی ذَلِکِ فِی عَقِبِهَا، قَوْلُهُ «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ» (204) یَعْنِی عَلِیّاً علیه السلام.
أَبُوعَبْدِاللَّه علیه السلام کَانَتْ مُدَّةُ حَمْلِهَا تِسْعَ سَاعَاتٍ وَ وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ بَیْنَهُمَا سِتَّةُ أَشْهُرٍ عَلَی رِوَایَةٍ وَرَدَتْ.
وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ شَرَفُ النَّاسِ بِآبَائِهِمْ.
وَ نَذَرَتْ أُمُّ مَرْیَمَ لِلَّهِ مُحَرَّراً وَ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَکْثَرُ الْخَلْقِ تَقَرُّباً إِلَی اللَّهِ فِی سَائِرِ الْأَحْوَالِ وَ ذَلِکَ یُوجِبُ أَنْ یَکُونَ قَدْ أَتَی عِنْدَ أَنْ سَأَلَهُ الزهراء سلام الله علیها بِأَضْعَافِ مَا قَالَتْ أُمُّ مَرْیَمَ بِمُوجِبِ فَضْلِهِ عَلَی الْخَلائِقِ وَ کَانَ نَذْرُهَا مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ وَ هُوَ یَقْتَضِی تَنَصُّفَ مَنْزِلَتِهِ مِمَّا یُنْذِرُهُ الْأَبُ.
قَوْلُهُ «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» (205) وَ الزَّهْرَاءُ کَفَّلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ لا خِلافَ فِی فَضْلِ کَفَالَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی کُلِّ کَفَالَةٍ وَ کَفَالَةُ الْیَتِیمِ مَنْدُوبٌ إِلَیْهَا وَ کَفَالَةُ الْوَلَدِ وَاجِبَةٌ.
وَلَدَتْ مَرْیَمُ بِعِیسَی علیه السلام فِی أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ وَلَدَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام عَلَی فِطْرَةِ الْإِسْلامِ.
وَ کَانَ اللَّهُ أَعْلَمَ مَرْیَمَ بِسَلامَتِهَا وَ بِسَلامَةِ مَا حَمَلَتْهُ فَلا یَجُوزُ أَنْ یَتَطَرَّقَ إِلَیْهَا خَوْفٌ وَ الزَّهْرَاءُ حَمَلَتْ بِهِمَا وَ هِیَ لا تَعْلَمُ مَا یَکُونُ مِنْ حَالِهَا فِی الْحَمْلِ وَ الْوَضْعِ مِنَ السَّلامَةِ وَ الْعَطَبِ، فَیَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ فِی ذَلِکَ مَثُوبَةٌ زَائِدَةٌ وَ لِذَلِکَ فُضِّلَ الْمُسْلِمُونَ عَلَی الْمَلائِکَةِ یَوْمَ بَدْرٍ فِی الْقِتَالِ، لِأَنَّهُمْ کَانُوا بَیْنَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ فِی سَلامَتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ لَیْسُوا کَذَلِکَ.
وَ قِیلَ لَهَا «لا تَحْزَنِی» (206) وَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ یَرْضَی لِرِضَاکِ.
وَ قِیلَ لَهَا «فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا» (207) وَ فَاطِمَةُ سلام الله علیها خَامِسَةُ أَهْلِ الْعَبَاءِ وَ افْتِخَارُ جَبْرَئِیلَ بِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ قَوْلُهُ: مَنْ مِثْلِی وَ أَنَا سَادِسُ خَمْسَةٍ.
وَ لَهَا «تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا * فَکُلِی وَ اشْرَبِی» (208) یَحْتَمِلُ أَنَّ النَّخْلَةَ وَ النَّهَرَ کَانَا مَوْجُودَیْنِ قَبْلَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ لَمْ یَبْقَ لَهُمَا أَثَرٌ مِثْلُ مَا بَقِیَ لِزَمْزَمَ وَ الْمَقَامِ وَ مَوْضِعِ التَّنُّورِ وَ انْفِلاقِ الْبَحْرِ وَ رَدِّ الشَّمْسِ. وَ لِلزهراء سلام الله علیها حَدِیثُ التَّمْرِ الصَّیْحَانِیِّ وَ قُدْسُ الْمَاءِ.
وَ رُوِیَ أَنَّهُ بَکَتْ أُمُّ أَیْمَنَ وَ قَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ زَوَّجْتَهَا وَ لَمْ تَنْثُرْ عَلَیْهَا شَیْئاً، فَقَالَ:
یَا أُمَّ أَیْمَنَ لِمَ تَکْذِبِینَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمَّا زَوَّجَ فَاطِمَةَ عَلِیّاً أَمَرَ أَشْجَارَ الْجَنَّةِ أَنْ تَنْثُرَ عَلَیْهِمْ مِنْ حُلِیِّهَا وَ حُلَلِهَا وَ یَاقُوتِهَا وَ دُرِّهَا وَ زُمُرُّدِهَا وَ إِسْتَبْرَقِهَا فَأَخَذُوا مِنْهَا مَا لا یَعْلَمُونَ.
وَ تَکَلَّمَتِ الْمَلائِکَةُ مَعَ مَرْیَمَ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ» (209) أَرَادَ نِسَاءَ عَالَمِ أَهْلِ زَمَانِهَا کَقَوْلِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» (210) وَ لَیْسُوا بِأَفْضَلَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ قَوْلُهُ «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ» (211) ثُمَّ إِنَّ الصِّفَاتِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ یُشَارِکُهَا غَیْرُهَا قَوْلُهُ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ إِلَی قَوْلِهِ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» (212) وَ فَاطِمَةُ وَ ذُرِّیَّتُهَا مِنْ جُمْلَتِهِمْ وَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلائِکَةُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ: یَا فَاطِمَةُ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ» (213).
وَ إنَّهُ «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» (214) وَ لَیْسَ فِی نَفْسِ الْآیَةِ أَنَّ ذَلِکَ کَانَ اللَّهُ تَعَالَی یَخْلُقُهُ اخْتِرَاعاً أَوْ یَأْتِیهَا بِهِ الْمَلَکُ وَ إِنَّمَا هُوَ یَدُلُّ عَلَی کَثْرَةِ شُکْرِهَا لِلَّهِ تَعَالَی کَمَا تَقُولُ: رَزَقَنِیَ اللَّهُ الْیَوْمَ دِرْهَماً کَمَا قَالَ:
«قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِاللَّهِ» (215) وَ لِلزَّهْرَاءِ مِنْ هَذَا الْبَابِ مَا لا یُنْکِرُهُ مُسْلِمٌ مِنْ حَدِیثِ الْمِقْدَادِ وَ خَبَرِ الطَّائِرِ وَ الرُّمَّانِ وَ الْعِنَبِ وَ التُّفَّاحِ وَ السَّفَرْجَلِ وَ غَیْرِهَا وَ ذَلِکَ مِمَّا یُقْطَعُ عَلَی أَنَّهَا کَانَتْ تَأْکُلُ مَا لَمْ یَکُنْ لِغَیْرِهَا مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ بَعْدَ هُبُوطِ آدَمَ وَ حَوَّاءَ وَ فِی الْحَدِیثِ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ وَ هِیَ فِی مُصَلّاهَا وَ خَلْفَهَا جَفْنَةٌ یَفُورُ دُخَانُهَا فَأَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ الْجَفْنَةَ فَوَضَعَتْهَا بَیْنَ أَیْدِیهِمَا فَسَأَلَ عَلِیٌّ علیه السلام أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ رِزْقِهِ «إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (216).
وَ رُزِقَ مَرْیَمُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ خُلِقَ فَاطِمَةُ مِنْ رِزْقِ الْجَنَّةِ وَ فِی الْحَدِیثِ فَنَاوَلَنِی جَبْرَئِیلُ رُطَبَةً مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتْ ذَلِکِ نُطْفَةً فِی صُلْبِی.
وَ قَدْ مَدَحَ اللَّهُ تَعَالَی مَرْیَمَ فِی الْقُرْآنِ بِعِشْرِینَ مِدْحَةً وَ صَحَّ فِی الْأَخْبَارِ لِفَاطِمَةَ عِشْرُونَ اسْماً کُلُّ اسْمٍ یَدُلُّ عَلَی فَضِیلَةٍ ذَکَرَهَا ابْنُ بَابَوَیْهِ فِی کِتَابِ مَوْلِدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
وَ قَالَ لَهَا: «وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها» (217) یُرِیدُ بِذَلِکَ الْعَفَافَ لا الْمُلامَسَةَ وَ الذُّرِّیَّةَ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ لَجَعَلَ حَمْلَهَا لَهُ وَ وَضْعَهَا وَ مَخَاضَهَا بِغَیْرِ مَا جَرَتْ بِهِ الْعَادَةُ فَلَمَّا جَعَلَهُ عَلَی مَجْرَی الْعَادَةِ دَلَّ عَلَی مَقَالِنَا وَ یُؤَکِّدُ ذَلِکَ الْأَخْبَارُ الْوَارِدَةُ فِی مَدْحِ التَّزْوِیجِ وَ طَلَبِ الْوَلَدِ وَ ذَمِّ الْعُزُوبَةِ وَ قَالَ تَعَالَی لِلزَّهْرَاءِ وَ لِأَوْلادِهَا: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» (218).
حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ:
وَ إِنَّ مَرْیَمَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا وَ جَاءَتْ بِعِیسَی کَبَدْرِ الدُّجَی
فَقَدْ أَحْصَنَتْ فَاطِمُ بَعْدَهَا وَ جَاءَتْ بِسِبْطَیْ نَبِیِّ الْهُدَی
و نیز در مناقب (219) از مالک بن دینار روایت می‌کند که گفت:
در موقع وداع حجّ، زن ناتوانی را دیدم که بر شتری ضعیف و نحیف سوار و عازم حج بود، مردم وی را موعظه می‌کردند که باز گردد.
هنگامی که در وسط صحرا رسیدیم شتر او از حرکت بازماند، آن زن شتر خود را سرزنش می‌کرد که چرا راه نمی‌روی، سپس وی سر خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت:
بار خدایا! نه مرا در خانه‌ام گذاشتی و نه به خانه‌ی خودت رسانیدی، به عزّت و جلال خودت قسم، اگر کسی غیر از تو این عمل را با من انجام داده بود شکایت او را به تو می‌کردم!
ناگاه شخصی از طرف بیابان نزد او آمد که مهار ناقه‌ای را در دست داشت به وی گفت:
سوار شو! وقتی او سوار شد آن ناقه مانند برق جهنده راه می‌رفت، موقعی که من مشغول طواف بودم آن زن را دیدم که طواف می‌کرد، او را قسم دادم و گفتم:
تو کیستی؟
گفت:
من شهره دختر مُسْکَه دختر فضّه کنیز فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها می‌باشم.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها در مدینه‌ی طیّبه لباس خود را نزد زن یهودی که همسر زید بود به عنوان وثیقه نهاد و مقداری جو قرض کرد.
موقعی که زید داخل خانه‌ی خویش شد و با نورهای آن لباس مواجه گردید، گفت:
این نورها از کجا در خانه‌ی ما می‌تابد!؟ زوجه‌اش گفت:
از لباس فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها است، آن یهودی فوراً با زوجه‌اش اسلام اختیار کرده و تعداد 80 نفر از همسایگان وی نیز به دین مقدّس اسلام مشرّف گردیدند.
یک وقت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم انگشتری خواست، پیغمبر به وی فرمود:
آیا می‌خواهی مطلبی را به تو تعلیم دهم که بهتر از انگشتر باشد، هر گاه نماز شب خواندی از خدای رؤوف انگشتری بخواه تا حاجت تو روا شود.
وقتی آن بانوی معظّمه دعا کرد هاتفی ندا داد:
ای فاطمه! آن چیزی که تو از من می‌خواهی زیر جانماز تو است، موقعی که جانماز را برداشت با انگشتر یاقوتی مواجه شد که فوق العاده گرانبها بود. آن را به دست کرد و خیلی خوشحال گردید.
هنگامی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها خوابید در عالم خواب دید:
گویا در بهشت است و سه قصر را دید که در بهشت نظیر آنها نبود، فرمود:
این قصرها از کیست؟!
گفتند:
از فاطمه دختر محمّد است.
سپس گویا دید که داخل یکی از آن قصرها شد، پس از اینکه گردش نمود مواجه با تختی گردید که دارای سه پایه بود، ، پرسش کرد:
چرا این تخت دارای سه پایه‌ست؟
گفتند:
صاحب آن یک انگشتری از خدا خواست، یک پایه‌ی آن را کندند و انگشتری ساختند، بدین جهت است که دارای سه پایه می‌باشد.
وقتی صبح شد فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به حضور پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شد و جریان خواب خود را برای آن حضرت شرح داد، پیغمبر فرمود:
ای گروه عبدالمطلب! دنیا برای شما نیست، بلکه آخرت از برای شما می‌باشد، وعده گاه شما بهشت است، دنیا را برای چه می‌خواهید! ! در صورتی که از بین رفتنی و فریبنده‌ست.
پس از این جریان پیغمبر به حضرت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها دستور داد تا آن انگشتری را زیر جانماز نهاد و روی آن به خواب رفت، در عالم خواب دید که داخل بهشت شد و وارد آن قصر گردید، هنگامی که متوجّه آن تخت شد دید دارای چهار پایه می‌باشد وقتی راجع به آن پرسش نمود گفتند:
چون آن انگشتری برگشت این تخت به صورت اولیّه‌ی خود بازگشت.
ابوجعفر طوسی در کتاب اختیار الرّجال از امام جعفر صادق علیه السلام از سلمان فارسی روایت می‌کند که فرمود:
در آن هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را از خانه‌اش به طرف مسجد بردند فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها هم از خانه خارج شد و نزد قبر پدرش پیغمبر آمد و گفت:
پسر عموی مرا رها نمائید! به حقّ آن خدایی که حضرت محمّد را به حق مبعوث کرده اگر علی را رها نکنید موی سرم را پریشان می‌کنم و پیراهن پدرم رسول خدا را روی سرم می‌گذارم و به خدا شکایت می‌کنم، ناقه‌ی صالح نزد خدا، از فرزندان من عزیزتر نبود.
سلمان می‌گوید:
به خدا قسم که دیدم پایه‌های دیوارهای مسجد از ریشه به طوری کنده شد که اگر شخصی می‌خواست از آن بگذرد به راحتی می‌توانست این کار را انجام دهد.
من نزدیک فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها رفتم و گفتم:
ای بانوی بزرگوار! خدای سبحان، پدر تو را مبعوث نمود که رحمت برای عالم باشد مبادا تو در حقّ این مردم نفرین کنی، ناگاه دیدم پایه‌های دیوارها به جای خود بازگشتند، گَرد و غبار از زیر آنها به قدری برخاست که داخل بینی‌های ما شد! !
بُرَیْدِه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت کرده که فرموده:
موقعی که ملک الموت نزد من آمد گفتم:
صبر کن تا جبرئیل بیاید؛ فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها پس از شنیدن این خبر غش کرد، رسول خدا به وی فرمود:
ای دختر عزیزم، خویشتن را حفظ کن زیرا تو با شوهرت و فرزندانت با من در بهشت خواهید بود.
مقام حضرت مریم سلام الله علیها و حضرت زهراء سلام الله علیها
به مریم راجع به حضرت عیسی بشارت داده شد، چنانکه خدای علیم در آیه‌ی 40 سوره‌ی انبیاء به مریم می‌فرماید:
«خدا تو را به عیسی مژده می‌دهد» به فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها هم راجع به حسن و حسین علیهما السلام مژده داده شد؛ چنانکه در روایت وارد شده پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در موقع ولادت هر یک از ایشان، به فاطمه سلام الله علیها بشارت داد و فرمود:
مبارک باشد، این امامی که تو متولّد می‌کنی بزرگ اهل بهشت خواهد بود، خدا این موضوع را در نسل او تکمیل خواهد نمود.
منظور از آیه‌ی 28 سوره‌ی زخرف که می‌فرماید:
«او کلمه‌ی توحید را کلمه‌ای جاودان در نسل‌های بعد از خود قرار داد» حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام است.
امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرماید:
مدّت حامله بودن حضرت مریم 9 ساعت بوده، فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها هم حضرت حَسَنَیْن علیهما السلام را به نحوی متولّد کرد که فاصله‌ی بین ایشان شش ماه بود.
مریم دختر عمران بود و فاطمه دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود و مردم به وسیله‌ی پدرانشان شریف و محترم می‌باشند.
مادر حضرت مریم نذر کرد فرزندی بیاورد که جز به عبادت مشغول کاری نشود، حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در هر حال بیشتر از همه‌ی مردم به خدا تقرّب می‌جست، این مطلب باعث می‌شود در آن وقتی که زهرا را، از خدا خواست بالاتر از آنچه که مادر مریم خواست، خواسته باشد، زیرا حضرت محمّد از کلیّه‌ی خلائق افضل بود. (پس باید خواست وی هم افضل باشد).
حضرت مریم را مادرش نذر کرد، ولی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را پدرش نذر کرد، معلوم است که اهمیّت مادر، نصف اهمیّت پدر است.
همان طور که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متکفّل حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها گردیده اختلافی نیست که خدا در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی 33 می‌فرماید:
«حضرت زکریا متکفّل مریم شد».
تکفّل و سرپرستی پیغمبر از هر سرپرستی بالاتر است، زیرا کفالت یتیم مستحب ولی کفالت فرزند واجب می‌باشد.
حضرت مریم فرزند خود عیسی را در زمان جاهلیّت متولّد نمود ولی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها حضرت حسنین علیهما السلام را در زمان فطرت اسلام زائید.
خدای علیم، حضرت مریم را آگاه کرد که تو و فرزندت به سلامت خواهید بود لذا جا نداشت که مریم خائف و ترسان باشد، ولی موقعی که حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به حسنین علیهما السلام حامله شد نمی‌دانست در موقع حاملگی و زایمان چه حالی خواهد داشت، این خود باعث می‌شود که ثواب حضرت زهرا سلام الله علیها بیشتر باشد.
بدین جهت است که مقام مسلمین در جنگ بدر از ملائکه بالاتر بود، زیرا مسلمین راجع به سلامت خویشتن در خوف و رجاء بودند، ولی ملائکه این طور نبودند (یعنی سلامت ملائکه در معرض خطر قرار نگرفته بود).
به حضرت مریم چنانکه در سوره‌ی مریم آیه‌ی 24 می‌فرماید گفته شد:
«محزون مباش»، پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم هم به حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود:
ای فاطمه! خدا برای خشنودی تو خشنود می‌شود.
در سوره‌ی تحریم آیه‌ی 12 راجع به حضرت مریم می‌فرماید:
«ما از روح خود به حضرت مریم دمیدیم». فاطمه هم پنجمین نفر اهل کساء بود و جبرئیل به وجود ایشان افتخار کرد و گفت:
کیست مثل من، در صورتی که ششمین نفر آنان می‌باشم.
در سوره‌ی مریم آیه‌های 25 و 26 که راجع به حضرت مریم می‌فرماید:
«درخت خرمای تازه برای تو فرو می‌ریزد؛ پس تو از آن خرما بخور و از آب نهر بیاشام» احتمال می‌رود که آن درخت خرما و نهر آب قبل از این جریان موجود بوده باشند زیرا اثری از آنها باقی نمانده است، ولی اثر زمزم و مقام ابراهیم و موضع تنور و شکافته شدن دریا و برگشتن آفتاب (برای حضرت علی علیه السلام ) باقی می‌باشد، داستان خرمای صیحانی و آب مقدّس درباره‌ی حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
روایت شده:
امّ ایمن گریان شد و به حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفت:
یا رسول الله! تو فاطمه را شوهر دادی و چیزی نثار او ننمودی! پیامبر خدا فرمود:
ای امّ ایمن چرا تکذیب می‌نمایی! زیرا موقعی که خدای حکیم، فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را برای علی تزویج نمود به درختان بهشت دستور داد تا از زر و زیور، یاقوت، درّ، زمرد و استبرق خود فرو ریختند و آنان به قدری از آنها برگرفتند که اندازه‌ی آن را نمی‌دانند.
ملائکه چنانکه در سوره‌ی آل عمران، آیه 42 می‌فرماید:
«با حضرت مریم تکلّم کردند و گفتند:
خدا تو را برگزید و پاکیزه نمود و تو را از میان زنان عالم انتخاب کرد».
منظور از زنان عالم که قرآن فرموده فقط زنان زمان آن حضرت بوده است همان طور که خدای سبحان در سوره‌ی بقره، آیه‌ی 47 درباره‌ی بنی اسرائیل می‌فرماید:
«من شما را بر اهل عالم برتری دادم» در صورتی که بنی اسرائیل از مسلمانان افضل و برتر نیستند زیرا خدای رؤوف در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی 110 راجع به مسلمین می‌فرماید:
«شما بهترین امّت می‌باشید».
صفاتی که در این آیه است با آیه‌ی دیگر مشارکت دارند چنانکه در سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 33 می‌فرماید:
«خدا حضرت آدم را برگزید» تا آنجا که می‌فرماید:
«ذریّه‌ای که بعضی از آنان از بعضی دیگرند»، فاطمه و ذریّه‌ی او از همین ذریّه‌اند که قرآن فرموده‌ست.
از طرفی پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم درباره‌ی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرموده:
فاطمه بزرگترین زنان اوّلین و آخرین اهل عالم است، هر گاه وی در محراب عبادت قیام می‌کند هفتاد هزار نفر از ملائکه‌ی مقرّب به وی سلام می‌کنند و آن سخنی را به او می‌گویند که به حضرت مریم می‌گفتند، چنانکه در سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 42 می‌فرماید:
«خدا تو را انتخاب نمود و از بین زنان عالمیان برگزید».
در آیه‌ی 37 سوره‌ی آل عمران می‌فرماید:
«هر گاه حضرت زکریا نزد مریم می‌رفت غذایی نزد او می‌یافت».
در این آیه نوشته نشده که خدا غذای حضرت مریم را فوراً در همان موقع ایجاد می‌کرد، یا اینکه مَلَک، غذای وی را حاضر می‌نمود، از این آیه فقط استفاده می‌شود که حضرت مریم خیلی شکرگزار بود مثل اینکه بگویی خدا یک درهم به من رزق و روزی داد، نیز در آیه‌ی 78 سوره‌ی نساء به پیغمبر می‌فرماید:
«بگو هر نعمتی از خدا می‌باشد».
از این قبیل فضائل و مناقب به قدری برای فاطمه می‌باشد که هیچ مسلمانی آنها را انکار نمی‌کند نظیر حدیث مقداد، خبر طیر، انار، انگور، سیب، گلابی و غیره. این موضوع قطعیست که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها بعد از هبوط حضرت آدم و حوا، میوه‌جاتی مصرف می‌کرد که برای دیگران نبود.
در حدیث (220) وارده شده که پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، هنگامی نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آمد که آن بانو در محراب عبادت بود، در پشت سر آن بانو کاسه‌ی غذایی بود که بخار از آن برمی خاست. فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آن کاسه را نزد پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت علی علیه السلام نهاد، حضرت علی علیه السلام به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
این غذا از کجا به شما نصیب شده؟
عرض کرد:
از فضل خدا، زیرا خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد.
روزی حضرت مریم از بهشت عطا شده ولی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها از روزی بهشت آفریده شده، چنانکه در حدیث (221) وارد شده پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
وقتی جبرئیل از رطب بهشت به من داد و من آن را خوردم، در صلب من تبدیل به نطفه گردید. (و فاطمه از آن خلق شد).
خدا در قرآن مجید تعداد بیست مدح برای حضرت مریم فرموده، ولی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها دارای بیست نام است که هر یک از آنها بر فضیلت او دلالت می‌کنند، آن بیست نام را ابن بابویه در کتاب مولد فاطمه سلام الله علیها نگاشته‌ست.
خدای حکیم در سوره‌ی تحریم، آیه 12 راجع به حضرت مریم می‌فرماید:
«مریم دختر عمران که خویشتن را حفظ کرد».
منظور از این آیه، عفّت داشتن است نه ملامسه و بهشت نیز برای ذریّه‌اش نمی‌باشد بلکه فقط به خود او عطاء گردیده است، زیرا اگر چنین نبود حمل و زایمان وی را غیر عادی قرار می‌داد، همین که حمل و زایمان او را به طور عادی قرار داد بر قول ما دلالت می‌کند؛ این موضوع را اخباری که بر مدح ازدواج و طلب فرزند و مذمّت عزب بودن وارد شده، تأیید می‌کند.
در صورتی که خدا راجع به حضرت فاطمه سلام الله علیها در سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 33 می‌فرماید:
«جز این نیست که خدا می‌خواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور نماید».
حَسّان بن ثابت می‌گوید:
مریم خویشتن را حفظ کرد و عیسی را نظیر ماه شب چهارده آورد.
بعد از مریم حضرت زهرا بود که خویشتن را حفظ نمود و دو سبط پیغمبرِ هدایت کننده را آورد.

 

[روایت شماره] (47)

[الفضائل لابن شاذان ] [کتاب الروضة ] دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی عَلِیٍّ فَوَجَدَهُ هُوَ وَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها یَطْحَنَانِ فِی الجاروش [الْجَاوَرْسِ ] فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَیُّکُمَا أَعْیَی؟
فَقَالَ عَلِیٌّ: فَاطِمَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا: قُومِی یَا بُنَیَّةُ، فَقَامَتْ وَ جَلَسَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مَوْضِعَهَا مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام فَوَاسَاهُ فِی طَحْنِ الْحَبِّ.
در کتاب فضائل (222) و کتاب روضه می‌نویسد:
یک وقت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمد، دید علی و فاطمه علیهما السلام مشغول آسیاب کردن دانه‌های گندم می‌باشند، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
کدام یک از شما خسته شده‌اید؟
حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
فاطمه، پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای دختر عزیزم برخیز! حضرت فاطمه سلام الله علیها برخاست و پیامبر به جای وی نشست و با علی علیه السلام مشغول آسیاب کردن گردید.

 

[روایت شماره] (48)

[کشف الغمة ] مِنْ کِتَابِ مَعَالِمِ الْعِتْرَةِ، لِعَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْأَخْضَرِ بِأَسَانِیدِهِ مَرْفُوعاً إِلَی قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسٍ،
قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
خَیْرُ نِسَائِهَا مَرْیَمُ وَ خَیْرُ نِسَائِهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ یَرْفَعُهُ إِلَی أَنَسٍ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
حَسْبُکَ مِنْ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
حَسْبُکَ مِنْ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
وَ مِنْهُ قَالَتْ عَائِشَةُ لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها: أَلا أُبَشِّرُکِ أَنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَقُولُ: لَسَیِّدَاتُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ: مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ.
وَ مِنْ مُسْنَدِ أَحْمَدَ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ:
أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ تَمْشِی کَأَنَّ مِشْیَتَهَا مِشْیَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
مَرْحَباً یَا بِنْتِی ثُمَّ أَجْلَسَهَا عَنْ یَمِینِهِ أَوْ عَنْ شِمَالِهِ، ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیْهَا حَدِیثاً فَبَکَتْ، قُلْتُ: اسْتَخَصَّکِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِحَدِیثِهِ ثُمَّ تَبْکِینَ، ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیْهَا حَدِیثاً فَضَحِکَتْ، فَقُلْتُ: مَا رَأَیْتُ کَالْیَوْمِ فَرَحاً أَقْرَبَ مِنْ حُزْنٍ فَسَأَلْتُهَا عَمَّا قَالَ، فَقَالَتْ:
مَا کُنْتُ لِأُفْشِیَ سِرَّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَتَّی قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سَأَلْتُهَا فَقَالَتْ:
أَسَرَّ إِلَیَّ فَقَالَ:
إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام کَانَ یُعَارِضُنِی بِالْقُرْآنِ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً وَ إنَّهُ عَارَضَنِی بِهِ الْعَامَ مَرَّتَیْنِ وَ لا أَرَاهُ إِلا قَدْ حَضَرَ أَجَلِی وَ إِنَّکِ أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِی لُحُوقاً بِی وَ نِعْمَ السَّلَفُ أَنَا لَکِ فَبَکَیْتُ لِذَلِکِ، فَقَالَ:
أَلا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ؟
قَالَتْ:
فَضَحِکْتُ لِذَلِکِ (223).
وَ رَوَی ابْنُ خَالَوَیْهِ فِی کِتَابِ الْآلِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الْحَنْبَلِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ قُضَاعَةَ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ (224) بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ تَبَخْتَرَا فِی الْجَنَّةِ، فَقَالَ آدَمُ لِحَوَّاءَ: مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً هُوَ أَحْسَنُ مِنَّا فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی جَبْرَئِیلَ: ائْتِ بِعَبْدَیَّ الْفِرْدَوْسَ الْأَعْلَی فَلَمَّا دَخَلا الْفِرْدَوْسَ نَظَرا إِلَی جَارِیَةٍ عَلَی دُرْنُوکٍ مِنْ دَرَانِیکِ الْجَنَّةِ وَ عَلَی رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ وَ فِی أُذُنَیْهَا قُرْطَانِ مِنْ نُورٍ قَدْ أَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ حُسْنِ (225) وَجْهِهَا فَقَالَ آدَمُ: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ مَنْ هَذِهِ الْجَارِیَةُ الَّتِی قَدْ أَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ حُسْنِ (226) وَجْهِهَا؟
فَقَالَ:
هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِیٍّ مِنْ وُلْدِکَ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ،
قَالَ:
فَمَا هَذَا التَّاجُ الَّذِی عَلَی رَأْسِهَا؟
قَالَ:
بَعْلُهَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام. قَالَ ابْنُ خَالَوَیْهِ: الْبَعْلُ فِی کَلامِ الْعَرَبِ خَمْسَةُ أَشْیَاءَ: الزَّوْجُ وَ الصَّنَمُ مِنْ قَوْلِهِ: «أَتَدْعُونَ بَعْلاً» (227) وَ الْبَعْلُ اسْمُ امْرَأَةٍ وَ بِهَا سُمِّیَتْ بَعْلَبَکَ وَ الْبَعْلُ مِنَ النَّخْلِ مَا شَرِبَ بِعُرُوقِهِ مِنْ غَیْرِ سَقْیٍ وَ الْبَعْلُ السَّمَاءُ وَ الْعَرَبُ یَقُولُ: السَّمَاءُ بَعْلُ الْأَرْضِ.
قَالَ:
فَمَا الْقُرْطَانِ اللَّذَانِ فِی أُذُنَیْهَا،
قَالَ:
وَلَدَاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ،
قَالَ آدَمُ: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ أخُلِقُوا قَبْلِی؟
قَالَ:
هُمْ مَوْجُودُونَ فِی غَامِضِ عِلْمِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ بِأَرْبَعَةِ آلافِ سَنَةٍ.
وَ عَنِ ابْنِ خَالَوَیْهِ مِنْ کِتَابِ الْآلِ یَرْفَعُهُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ یَا مَعْشَرَ الْخَلائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ سلام الله علیها بِنْتُ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
وَ زَادَ ابْنُ عَرَفَةَ عَنْ رِجَالِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ یَا أَهْلَ الْجَمْعِ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ سلام الله علیها عَلَی الصِّرَاطِ فَتَمُرُّ وَ مَعَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ جَارِیَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ.
وَ مِنْهُ عَنْ نَافِعِ بْنِ أَبِی الْحَمْرَاءِ قَالَ:
شَهِدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثَمَانِیَةَ أَشْهُرٍ إذَا خَرَجَ إِلَی صَلاةِ الْغَدَاةِ مَرَّ بِبَابِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَ:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، الصَلاةَ «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (228).
وَ مِنْهُ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ.
وَ مِنْ کِتَابِ أَبِی إِسْحَاقَ الثَّعْلَبِیِّ، عَنْ جُمَیْعِ بْنِ عُمَیْرٍ، عَنْ عَمَّتِهِ قَالَتْ:
سَأَلْتُ عَائِشَةَ مَنْ کَانَ أَحَبَّ (229) إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم؟
فَقَالَتْ:
فَاطِمَةُ سلام الله علیها قُلْتُ: إِنَّمَا أَسْأَلُکِ عَنِ الرِّجَالِ،
قَالَتْ:
زَوْجُهَا وَ مَا یَمْنَعُهُ فَوَاللَّهِ إِنْ کَانَ مَا عَلِمْتُ صَوَّاماً قَوَّاماً جَدِیراً أَنْ یَقُولَ بِمَا یُحِبُّ اللَّهُ وَ یَرْضَی.
وَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ:
مَا رَأَیْتُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها تَمْشِی إِلا ذَکَرْتُ (230) رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تَمِیلُ عَلَی جَانِبِهَا الْأَیْمَنِ مَرَّةً وَ عَلَی جَانِبِهَا الْأَیْسَرِ مَرَّةً.
وَ عَنْ عَائِشَةَ وَ ذَکَرَتْ فَاطِمَةَُ سلام الله علیها: مَا رَأَیْتُ أَصْدَقَ مِنْهَا إِلا أَبَاهَا.
وَ مِنْ کِتَابِ مَوْلِدِ فَاطِمَةَ لِابْنِ بَابَوَیْهِ: رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
اشْتَاقَتِ الْجَنَّةُ إِلَی أَرْبَعٍ مِنَ النِّسَاءِ: مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ آسِیَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ زَوْجَةِ فِرْعَوْنَ وَ هِیَ زَوْجَةُ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی الْجَنَّةِ وَ خَدِیجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ زَوْجَةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
کُنَّا جُلُوساً عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ أَخْبِرُونِی أَیُّ شَیْ‌ءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ فَعَیِینَا بِذَلِکَ کُلُّنَا حَتَّی تَفَرَّقْنَا، فَرَجَعْتُ إِلَی فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَأَخْبَرْتُهَا الَّذِی قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لا عَرَفَهُ فَقَالَتْ:
وَ لَکِنِّی أَعْرِفُهُ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ، فَرَجَعْتُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ سَأَلْتَنَا أَیُّ شَیْ‌ءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ وَ خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ،
قَالَ:
مَنْ أَخْبَرَکَ فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِی؟ قُلْتُ: فَاطِمَةُ، فَأَعْجَبَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی.
وَ رُوِیَ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ:
خَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ هُوَ آخِذٌ بِیَدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَ:
مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهَا فَهِیَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ، فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ.
[وَ رُوِیَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْهُ علیه السلام مِثْلُهُ فَقَالَ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بَلَغَنَا أَنَّکَ قُلْتَ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ. قَالَ:
فَمَا تُنْکِرُونَ مِنْ هَذَا؟ فَوَاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَ یَرْضَی لِرِضَاه ] (231).
وَ عَنْهُ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ مِنِّی یُسْخِطُنِی مَا أَسْخَطَهَا وَ یُرْضِینِی مَا أَرْضَاهَا.
و بالإسناد عنه علیه السلام مثله.
وَ نَقَلْتُ مِنْ کِتَابٍ لِأَبِی إِسْحَاقَ الثَّعْلَبِیِّ، عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ:
خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَدْ أَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ قَالَ:
مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهَا فَهِیَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِیَ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیَّ، فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ.
وَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ فَاطِمَةَ شَعْرَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَی شَعْرَةً مِنِّی فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ وَ مَنْ آذَی اللَّهَ لَعَنَهُ اللَّهُ مِلْ‌ءَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
وَ عَنْ حُذَیْفَةَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لا یَنَامُ حَتَّی یُقَبِّلَ عُرْضَ وَجْنَةِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها أَوْ بَیْنَ ثَدْیَیْهَا.
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد علیه السلام کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لا یَنَامُ لَیْلَتَهُ حَتَّی یَضَعَ وَجْهَهُ بَیْنَ ثَدْیَیْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
وَ رُوِیَ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ قَرَأَ «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ» (232) وَ لا مُحَدَّثٍ قُلْتُ وَ هَلْ تُحَدِّثُ الْمَلائِکَةُ إِلا الْأَنْبِیَاءَ،
قَالَ:
مَرْیَمُ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً وَ سَارَةُ امْرَأَةُ إِبْرَاهِیمَ قَدْ عَایَنَتِ الْمَلائِکَةَ وَ بَشَّرُوهَا بِإِسْحَاقَ «وَ مِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ» (233) وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً.
وَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ:
کَانَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَشْبَهَ النَّاسِ وَجْهاً وَ شِبْهاً بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام ، عَنْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها قَالَتْ:
قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیْکِ غَفَرَاللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.
وَ رُوِیَ عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ:
قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها: سَأَلْتِ أَبَاکِ فِیمَا سَأَلْتِ أَیْنَ تَلْقَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟
قَالَتْ:
نَعَمْ،
قَالَ لِی: اطْلُبِینِی عِنْدَ الْحَوْضِ قُلْتُ: إِنْ لَمْ أَجِدْکَ هَاهُنَا؟
قَالَ:
تَجِدِینِی إِذَنْ مُسْتَظِلاً بِعَرْشِ رَبِّی وَ لَنْ یَسْتَظِلَّ بِهِ غَیْرِی،
قَالَتْ فَاطِمَةُ: فَقُلْتُ: یَا أَبَتِ أَهْلُ الدُّنْیَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ عُرَاةٌ؟
فَقَالَ:
نَعَمْ یَا بُنَیَّةِ، فَقُلْتُ: وَ أَنَا عُرْیَانَةٌ؟
قَالَ:
نَعَمْ وَ أَنْتِ عُرْیَانَةٌ وَ إنَّهُ لا یَلْتَفِتُ فِیهِ أَحَدٌ، إِلَی أَحَدٍ قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها: فَقُلْتُ لَهُ: وَا سَوْأَتَاهْ یَوْمَئِذٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَمَا خَرَجْتُ حَتَّی قَالَ لِی: هَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ الرُّوحُ الْأَمِینُ علیه السلام فَقَالَ لِی: یَا مُحَمَّدُ أَقْرِئْ فَاطِمَةَ السَّلامَ وَ أَعْلِمْهَا أَنَّهَا اسْتَحْیَتْ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَاسْتَحْیَا اللَّهُ مِنْهَا فَقَدْ وَعَدَهَا أَنْ یَکْسُوَهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ حُلَّتَیْنِ مِنْ نُورٍ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
فَقُلْتُ لَهَا: فَهَلا سَأَلْتِیهِ عَنِ ابْنِ عَمِّکِ؟
فَقَالَتْ:
قَدْ فَعَلْتُ فَقَالَ:
إِنَّ عَلِیّاً أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أَنْ یُعْرِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
در کتاب کشف الغُمّه (234) با چند واسطه از انس از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
بهترین زنان مریم است و بهترین زنان فاطمه دختر حضرت محمّد است.
نیز از انس (235) روایت می‌کند که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
بزرگترین زنان عالم مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر حضرت محمّد و آسیه دختر مزاحم زن فرعون است.
و با سندهای (236) خود از انس نقل می‌کند پسندیده‌ترین زنان عالمیان مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد است.
نیز می‌گوید (237) : عایشه به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها می‌گفت:
مژده باد تو را که من از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شنیدم می‌فرمود:
زنان بزرگ اهل بهشت چهار نفرند:
مریم دختر عمران، فاطمه دختر حضرت محمّد، خدیجه دختر خُوَیْلد و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.
در کتاب مُسْنَد احمد از عایشه نقل می‌کند که گفت:
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها در حالی نزد پیغمبر خدا آمد که راه رفتن وی نظیر راه رفتن رسول خدا بود، پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از اینکه به فاطمه مرحبا گفت او را طرف راست یا طرف چپ خویش جای داد، آنگاه سخنی به گوش فاطمه گفت که وی گریان شد.
من گفتم:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تو را مخصوصاً هم صحبت خود قرار می‌دهد و تو گریه می‌کنی؟! سپس پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برای دوّمین بار سخنی به گوش زهرا گفت که وی خندان شد.
من گفتم:
تا امروز خوشحالی را ندیدم که به این زودی تبدیل به غم و اندوه شود وقتی از فاطمه راجع به سخن پیغمبر جویا شدم، فرمود:
من سرّ پیامبر خدا را افشا نخواهم کرد، هنگامی که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید من از فاطمه راجع به آن موضوع جویا شدم فرمود:
پدرم در گوشم فرمود:
جبرئیل در هر سالی یک مرتبه قرآن را با من مقابله می‌کرد، ولی امسال دو مرتبه قرآن را با من مقابله نموده، این عمل دلیل بر فرا رسیدن اجل من است و تو در میان اهل بیت من اوّل کسی هستی که به من ملحق خواهی شد و من بهترین گذشتگان تو می‌باشم.
من برای این خبر گریان شدم، آنگاه پدرم به من فرمود:
آیا تو راضی نیستی که بزرگترین زنان این امّت و بزرگترین زنان مؤمنین باشی؟ پس حضرت زهراء سلام الله علیها فرمود:
لذا من خندان شدم.
ابن خالویه در کتاب آل، با چند واسطه از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام (238) از پدران بزرگوارشان روایت می‌کند که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمودند:
موقعی که خدای توانا حضرت آدم و حوا را آفرید در بهشت به خویشتن بالیدند و حضرت آدم به حواء فرمود:
خدا خلقی را نیافریده که از ما نیکوتر باشد.
خدای علیم به جبرئیل وحی کرد:
این دو نفر بندگان مرا در فردوس اعلی ببر، وقتی آنان داخل فردوس گردیدند با دختری مواجه شدند که بر فراز فرشی از فرشهای بهشت نشسته بود، تاجی از نور بر سر و دو گوشواره از نور در گوش داشت که بهشت از نیکویی صورتش روشن بود.
حضرت آدم علیه السلام به جبرئیل گفت:
ای حبیب من! این دختر کیست که بهشت از نیکویی صورت وی نورانی گردیده‌ست؟!
گفت:
این بانو فاطمه سلام الله علیها دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است که از فرزندان تو محسوب می‌شود و در آخرالزّمان به وجود می‌آید، حضرت آدم گفت:
این تاج چیست که بر سر دارد؟
گفت:
این شوهرش علی بن ابیطالب علیه السلام است.
ابن خالویه گوید:
«بعل» در کلام عرب به پنج چیز گویند:
1 - شوهر
2 - بُت، کما اینکه در سوره‌ی صافّات آیه‌ی 125 می‌فرماید:
«أَتَدْعُونَ بَعْلاً» یعنی آیا بُتی را می‌خوانید
3 - بعل اسم زنی بوده که به «بعلبک» خوانده می‌شد (که اکنون اسم شهریست در لبنان)
4 - بعل به نخلی گویند که به وسیله‌ی ریشه‌هایش آب را از اعماق زمین می‌خورد، نه به وسیله‌ی آبیاری
5 - بعل آسمان، زیرا عرب می‌گوید:
آسمان (بعل) شوهر زمین است.
گفت:
این دو گوشواره چیست که در گوش دارد؟
گفت:
دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام می‌باشند، گفت:
ای حبیب من جبرئیل! آیا ایشان قبل از من آفریده شده اند؟
گفت:
آری، ایشان چهار هزار سال قبل از اینکه تو آفریده شوی، موجود بوده‌اند.
نیز در همان کتاب (239) با چند واسطه از امام رضا علیه السلام از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود:
موقعی که روز قیامت فرا رسد منادی از وسط عرش ندا می‌کند:
ای گروه مردم! چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عبور نماید.
ابن عرفه از رجال خود اضافه کرده و سند را به ابو ایوب می‌رساند که گفته، پیغمبر فرمود (240) : هنگامی که روز قیامت فرا می‌رسد منادی از وسط عرش ندا می‌کند:
ای جمعیّت محشر! سرهای خود را فرو آورید و چشمان خود را ببندید تا فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها از صراط عبور کند، آنگاه فاطمه در حالی عبور می‌نماید که تعداد هفتاد هزار حوریّه با ایشان خواهند بود.
نیز از نافع پسر ابوحمراء نقل می‌کنند (241) که گفت:
من مدّت هشت ماه با پیامبر خدا بودم هر گاه آن حضرت برای نماز می‌رفت از در خانه‌ی فاطمه عبور می‌کرد و می‌فرمود:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلُ الْبَیْتِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ».
برای نماز قیام کنید! زیرا خدای سبحان در سوره‌ی احزاب آیه‌ی 33 درباره‌ی شما فرموده:
«جز این نیست که خدا می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه نماید یک نوع پاکیزگی مخصوصی».
همچنین از او (نافع) از حضرت حسین بن علی علیهما السلام از پدر بزرگوارشان علیه السلام از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود:
ای فاطمه به درستی که خدا با غضب تو غضبناک و با رضایت تو راضی می‌شود.
در کتاب ابواسحاق ثعلبی از عمّه‌ی جُمَیْع بن عُمَیْر نقل می‌کند که گفت (242) : به عایشه گفتم چه کسی نزد رسول خدا محبوب‌تر بود؟
گفت:
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها، گفتم:
منظور من از این پرسش مردها بودند، گفت:
شوهرش علی بن ابیطالب.
به خدا قسم چیزی مانع وی نمی‌شد که تمام روزها روزه دار و تمام شب‌ها به عبادت مشغول باشد، وی سزاوار بود که گفته: او محبوب و مورد پسند خدا باشد.
و از جابر نقل شده (243) که ندیدم مثل حضرت زهرا سلام الله علیها را در راه رفتن مگر اینکه یاد راه رفتن پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌افتادم که گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ متمایل می‌گشت.
نزد عایشه سخن از حضرت زهرا سلام الله علیها به میان آمد، او گفت:
راستگوتر از حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها ندیدم مگر پدرش را.
ابن بابویه در کتاب مولد فاطمه سلام الله علیها می‌نویسد:
از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت شده که فرمود:
بهشت به چهار نفر از زنان اشتیاق دارد:
1 - مریم دختر عمران
2 - آسیه دختر مزاحم زن فرعون که در بهشت زوجه‌ی پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواهد شد
3 - خدیجه سلام الله علیها دختر خویلد که در دنیا و آخرت زوجه‌ی پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است
4 - فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت شده که فرمود:
یک وقت ما نزد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بودیم؛ آن حضرت فرمود:
به من بگویید چه چیزی از برای زنان بهتر است؟
ما همه از جواب آن حضرت ماندیم تا اینکه پراکنده شدیم.
من نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آمدم و جریان پرسش پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و عاجز شدن شنوندگان را برای وی شرح دادم، زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود:
من این مطلب را می‌دانم و آن این است: نه مردان زنان را ببینند و نه زنان، مردان را مشاهده نمایند.
من به سوی پیامبر خدا بازگشتم و گفتم:
یا رسول الله! شما از ما پرسش نمودی چه چیزی برای زنان بهتر است (من می‌گویم:) چیزی برای زنان بهتر از این نیست که آنان مردان را نبینند و مردان هم ایشان را نبینند.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
تا نزد من بودی این جواب را نگفتی، بگو بدانم چه کسی تو را آگاه کرد؟
گفتم:
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از تعجّب فراوان گفت:
فاطمه پاره‌ی تن من است.
از مجاهد روایت شده (244) که گفت:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در حالی که دست فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را در دست داشت خارج شد و فرمود:
هر کسی که فاطمه را می‌شناسد که می‌شناسد، هر کسی که وی را نمی‌شناسد (باید بداند که وی) دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است، این فاطمه پاره‌ی تن من است، قلب و روح من بین دو پهلوی من است، کسی که او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و کسی که مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده‌ست.
و از حضرت جعفر بن محمّد علیهما السلام روایت شده که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
همانا خداوند غضب می‌کند به غضب فاطمه و راضی می‌شود به رضای او.
و با همین سلسله سند، همین روایت از آن حضرت نقل شده با این اضافه که شخصی سؤال کرد:
ای پسر رسول خدا! به ما رسیده است که شما فرموده‌اید:
خداوند غضب می‌کند به غضب فاطمه و راضی می‌شود به رضای او، حضرت فرمود:
چه چیزی باعث انکار شما شده؟ پس به خدا قسم، همانا خداوند غضب می‌کند به غضب بنده‌ی مؤمنش و راضی می‌شود به رضای او.
و از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمودند:
همانا فاطمه شاخه‌ای از من است، به غضب آورد آنچه او را به غضب آورد و راضی می‌کند مرا آنچه او را راضی کند و با همین سند روایت دیگری مثل این روایت از آن حضرت نقل شده‌ست.
و قبلاً من (علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه) روایتی از کتاب ابی اسحاق ثعلبی نقل کردم که او از مجاهد روایت نموده که گفت:
روزی رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از خانه خارج شد در حالی که دست فاطمه سلام الله علیها را گرفته بود و فرمود:
هر کس این (بزرگوار را) می‌شناسد که می‌شناسد و هر کسی نمی‌شناسد (بگویم) که او فاطمه دختر محمّد است و او پاره‌ی تن من و اوست روح من بین دو پهلوی من، پس هر کس او را آزار دهد مرا آزرده و هر کس مرا آزرده خاطر کند خداوند را آزرده‌ست.
از جابر بن عبدالله انصاری از رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت شده (245) که فرمود:
«حقّاً فاطمه یگانه دختر من است، کسی که این یگانه دختر مرا اذیّت کند حتماً مرا اذیّت نموده، کسی که مرا اذیّت کند حتماً خدا را اذیّت کرده و کسی که خدا را اذیّت کند خدا او را به قدر ظرفیّت آسمان‌ها و زمین لعنت خواهد کرد».
از حذیفه نقل شده (246) که گفت:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نمی‌خوابیدند مگر اینکه صورت و سینه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها را می‌بوسیدند.
از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده (247) که فرمود:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم هیچ شبی نمی‌خوابید مگر اینکه صورت مبارک خود را به سینه‌ی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌گذاشت.
روایت شده (248) : محمّد بن ابی بکر آیه‌ی 52 سوره‌ی مبارکه‌ی حج را این طور تلاوت می‌کرد:
«و ما قبل از تو هیچ پیامبر و سخن شنونده‌ای را نفرستادیم» راوی می‌گوید:
به او گفتم:
مگر ملائکه با غیر از انبیاء هم حدیث می‌گویند و گفتگو می‌نمایند؟
گفت:
حضرت مریم پیغمبر نبود (ولی ملائکه با وی گفتگو می‌کردند)، ساره زوجه‌ی حضرت ابراهیم ملائکه را دید، ملائکه به وی بشارت اسحاق و بعد از اسحاق بشارت یعقوب را دادند، در صورتی که او پیغمبر نبود. فاطمه دختر محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پیغمبر نبود، ولی ملائکه با وی سخن می‌گفتند.
امّ سلمه می‌گوید (249) : فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها از لحاظ صورت و اندام شبیه‌ترین مردم به پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود.
از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، از فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها روایت شده (250) که فرمود:
پدرم رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
ای فاطمه! کسی که بر تو صلوات بفرستد خدا او را بیامرزد و در هر جای بهشت که من باشم وی را به من ملحق می‌نماید.
از زُهْری روایت شده (251) که گفت:
حضرت علی بن ابیطالب به فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام فرمود:
آیا از پدرت پرسیدی که فردای قیامت وی را کجا ملاقات خواهی کرد؟
گفت:
آری، پدرم به من فرمود:
مرا نزد حوض (کوثر) طلب کن، گفتم:
اگر شما را آنجا نیافتم؟
فرمود:
در سایه‌ی عرش پروردگارم خواهی یافت، زیرا که غیر از من کسی در سایه‌ی عرش نخواهد بود.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌گوید:
گفتم:
ای پدر! آیا اهل دنیا در آخرت برهنه و عریان خواهند بود؟
فرمود:
آری. ای دختر عزیزم؛ گفتم:
آیا من هم عریان خواهم بود؟
فرمود:
آری، تو نیز عریان خواهی بود، ولی در آن روز احدی متوجّه دیگری نخواهد شد.
گفتم:
وای بر برهنگی من! ! هنوز خارج نشده بودم که پدرم به من فرمود:
این جبرئیل است که بر من نازل شده و می‌گوید:
یا محمّد! به فاطمه‌ی زهراء سلام برسان و او را آگاه کن که چون وی از خدا حیا می‌کند خدا هم از او حیا می‌نماید (که وی را برهنه محشور کند) لذا به فاطمه وعده می‌دهد که روز قیامت دو حلّه از نور بر بدن او بپوشاند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
به حضرت زهراء سلام الله علیها گفتم:
پس چرا درباره‌ی پسر عمویت نپرسیدی؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود:
پرسش کردم، پدرم فرمود:
علی نزد خدا از این گرامی‌تر است که فردای قیامت وی را برهنه و عریان محشور نماید.

 

[روایت شماره] (49)

فَضَائِلُ شَهْرِ رَمَضَانَ: لِلصَّدُوقِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ، عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْخَزَّازِ، عن الرّضا علیه السلام قَالَ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ: کَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها إذَا طَلَعَ هِلالُ شَهْرِ رَمَضَانَ یَغْلِبُ نُورُهَا الْهِلالَ وَ یَخْفَی، فَإذَا غَابَتْ عَنْهُ ظَهَرَ.
شیخ صدوق در کتاب فضایل ماه رمضان با چند واسطه از حضرت علی بن موسی الرّضا علیهما السلام روایت می‌کند که فرمود:
هر گاه هلال ماه رمضان طلوع می‌کرد نور فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آن را تحت الشّعاع قرار می‌داد و هر گاه فاطمه غائب می‌شد نور هلال ظاهر می‌گردید.

 

[روایت شماره] (50)

[بشارة المصطفی ] بِالْإِسْنَادِ إِلَی أَبِی عَلِیٍّ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الطُّوسِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الصَّقَّالِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَعْقِلٍ الْعِجْلِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الصُّهْبَانِ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ، عَنِ الصَّادِقِ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:
صَلَّی بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم صَلاةَ الْعَصْرِ فَلَمَّا انْفَتَلَ جَلَسَ فِی قِبْلَتِهِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ، فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَ إِلَیْهِ شَیْخٌ مِنْ مُهَاجِرَةِ الْعَرَبِ عَلَیْهِ سَمَلٌ قَدْ تَهَلَّلَ وَ أَخْلَقَ وَ هُوَ لا یَکَادُ یَتَمَالَکُ کِبَراً وَ ضَعْفاً، فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَسْتَحِثُّهُ الْخَبَرَ فَقَالَ الشَّیْخُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَنَا جَائِعُ الْکَبِدِ فَأَطْعِمْنِی وَ عَارِی الْجَسَدِ فَاکْسِنِی وَ فَقِیرٌ فَأَرْشِنِی.
فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا أَجِدُ لَکَ شَیْئاً وَ لَکِنَّ الدَّالَّ عَلَی الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ، انْطَلِقْ إِلَی مَنْزِلِ مَنْ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، یُؤْثِرُ اللَّهَ عَلَی نَفْسِهِ، انْطَلِقْ إِلَی حُجْرَةِ فَاطِمَةَ وَ کَانَ بَیْتُهَا مُلاصِقَ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الَّذِی یَنْفَرِدُ بِهِ لِنَفْسِهِ مِنْ أَزْوَاجِهِ وَ قَالَ:
یَا بِلالُ قُمْ فَقِفْ بِهِ عَلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ، فَانْطَلَقَ الْأَعْرَابِیُّ مَعَ بِلالٍ، فَلَمَّا وَقَفَ عَلَی بَابِ فَاطِمَةَ نَادَی بِأَعْلَی صَوْتِهِ: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ! وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ وَ مَهْبِطَ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِینِ بِالتَّنْزِیلِ، مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: وَ عَلَیْکَ السَّلامُ فَمَنْ أَنْتَ یَا هَذَا؟
قَالَ شَیْخٌ مِنَ الْعَرَبِ أَقْبَلْتُ عَلَی أَبِیکِ سَیِّدِ الْبَشَرِ مُهَاجِراً مِنْ شُقَّةٍ وَ أَنَا یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَارِی الْجَسَدِ، جَائِعُ الْکَبِدِ فَوَاسِینِی یَرْحَمُکِ اللَّهُ وَ کَانَ لِفَاطِمَةَ وَ عَلِیٍّ فِی تِلْکَ الْحَالِ وَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثَلاثاً [ثَلاثٌ ] مَا طَعِمُوا فِیهَا طَعَاماً وَ قَدْ عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ذَلِکَ مِنْ شَأْنِهِمَا.
فَعَمَدَتْ فَاطِمَةُ إِلَی جِلْدِ کَبْشٍ مَدْبُوغٍ بِالْقَرَظِ کَانَ یَنَامُ عَلَیْهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالَتْ:
خُذْ هَذَا أَیُّهَا الطَّارِقُ! فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَرْتَاحَ لَکَ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ،
قَالَ الْأَعْرَابِیُّ: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ شَکَوْتُ إِلَیْکَ الْجُوعَ فَنَاوَلْتِینِی جِلْدَ کَبْشٍ مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِ مَعَ مَا أَجِدُ مِنَ السَّغَبِ.
قَالَ:
فَعَمَدَتْ لَمَّا سَمِعَتْ هَذَا مِنْ قَوْلِهِ إِلَی عِقْدٍ کَانَ فِی عُنُقِهَا أَهْدَتْهُ لَهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَمِّهَا حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ، فَقَطَعَتْهُ مِنْ عُنُقِهَا وَ نَبَذَتْهُ إِلَی الْأَعْرَابِیِّ فَقَالَتْ:
خُذْهُ وَ بِعْهُ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یُعَوِّضَکَ بِهِ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ فَأَخَذَ الْأَعْرَابِیُّ الْعِقْدَ وَ انْطَلَقَ إِلَی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ وَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَالِسٌ فِی أَصْحَابِهِ، فَقَالَ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْطَتْنِی فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ هَذَا الْعِقْدَ فَقَالَتْ:
بِعْهُ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَصْنَعَ لَکَ.
قَالَ:
فَبَکَی النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
وَ کَیْفَ لا یَصْنَعُ اللَّهُ لَکَ وَ قَدْ أَعْطَتْکَهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَیِّدَةُ بَنَاتِ آدَمَ.
فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَقَالَ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ أَتَأْذَنُ لِی بِشِرَاءِ هَذَا الْعِقْدِ؟
قَالَ:
اشْتَرِهِ یَا عَمَّارُ فَلَوِ اشْتَرَکَ فِیهِ الثَّقَلانِ مَا عَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالنَّارِ، فَقَالَ عَمَّارٌ: بِکَمِ الْعِقْدُ یَا أَعْرَابِیُّ؟
قَالَ:
بِشَبْعَةٍ مِنَ الْخُبْزِ وَ اللَّحْمِ وَ بُرْدَةٍ یَمَانِیَّةٍ أَسْتُرُ بِهَا عَوْرَتِی وَ أُصَلِّی فِیهَا لِرَبِّی وَ دِینَارٍ یُبْلِغُنِی إِلَی أَهْلِی وَ کَانَ عَمَّارٌ قَدْ بَاعَ سَهْمَهُ الَّذِی نَفَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ خَیْبَرَ وَ لَمْ یُبْقِ مِنْهُ شَیْئاً فَقَالَ:
لَکَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ مِائَتَا دِرْهَمٍ هَجَرِیَّةٌ وَ بُرْدَةٌ یَمَانِیَّةٌ وَ رَاحِلَتِی تُبْلِغُکَ أَهْلَکَ وَ شِبَعُکَ مِنْ خُبْزِ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ.
فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: مَا أَسْخَاکَ بِالْمَالِ أَیُّهَا الرَّجُلُ، وَانْطَلَقَ بِهِ عَمَّارٌ فَوَفَّاهُ مَا ضَمِنَ لَهُ.
وَ عَادَ الْأَعْرَابِیُّ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أشَبِعْتَ وَ اکْتَسَیْتَ؟
قَالَ الْأَعْرَابِیُّ: نَعَمْ وَ اسْتَغْنَیْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی،
قَالَ فَاجْزِ فَاطِمَةَ بِصَنِیعِهَا فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِلَهٌ مَا اسْتَحْدَثْنَاکَ وَ لا إِلَهَ لَنَا نَعْبُدُهُ سِوَاکَ وَ أَنْتَ رَازِقُنَا عَلَی کُلِّ الْجِهَاتِ اللَّهُمَّ أَعْطِ فَاطِمَةَ مَا لا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لا أُذُنٌ سَمِعَتْ.
فَأَمَّنَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی دُعَائِهِ وَ أَقْبَلَ عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْطَی فَاطِمَةَ فِی الدُّنْیَا ذَلِکَ: أَنَا أَبُوهَا وَ مَا أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِینَ مِثْلِی وَ عَلِیٌّ بَعْلُهَا وَ لَوْلا عَلِیٌّ مَا کَانَ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ أَبَداً وَ أَعْطَاهَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ مَا لِلْعَالَمِینَ مِثْلُهُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَسْبَاطِ الْأَنْبِیَاءِ وَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَانَ بِإِزَائِهِ مِقْدَادٌ وَ عَمَّارٌ وَ سَلْمَانُ فَقَالَ:
وَ أَزِیدُکُمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ.
قَالَ:
أَتَانِی الرُّوحُ یَعْنِی جَبْرَئِیلَ علیه السلام أَنَّهَا إذَا هِیَ قُبِضَتْ وَ دُفِنَتْ یَسْأَلُهَا الْمَلَکَانِ فِی قَبْرِهَا: مَنْ رَبُّکِ؟ فَتَقُولُ: اللَّهُ رَبِّی، فَیَقُولانِ: فَمَنْ نَبِیُّکِ؟ فَتَقُولُ: أَبِی، فَیَقُولانِ: فَمَنْ وَلِیُّکِ؟ فَتَقُولُ: هَذَا الْقَائِمُ عَلَی شَفِیرِ قَبْرِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.
أَلا وَ أَزِیدُکُمْ مِنْ فَضْلِهَا: إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَ بِهَا رَعِیلاً مِنَ الْمَلائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ یَمِینِهَا وَ عَنْ شِمَالِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِی حَیَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا وَ عِنْدَ مَوْتِهَا یُکْثِرُونَ الصَلاةَ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا.
فَمَنْ زَارَنِی بَعْدَ وَفَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَکَأَنَّمَا زَارَ عَلِیّاً وَ مَنْ زَارَ ذُرِّیَّتَهُمَا فَکَأَنَّمَا زَارَهُمَا.
فَعَمَدَ عَمَّارٌ إِلَی الْعِقْدِ، فَطَیَّبَهُ بِالْمِسْکِ وَ لَفَّهُ فِی بُرْدَةٍ یَمَانِیَّةٍ وَ کَانَ لَهُ عَبْدٌ اسْمُهُ سَهْمٌ ابْتَاعَهُ مِنْ ذَلِکَ السَّهْمِ الَّذِی أَصَابَهُ بِخَیْبَرَ، فَدَفَعَ الْعِقْدَ إِلَی الْمَمْلُوکِ وَ قَالَ لَهُ: خُذْ هَذَا الْعِقْدَ فَادْفَعْهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَنْتَ لَهُ، فَأَخَذَ الْمَمْلُوکُ الْعِقْدَ فَأَتَی بِهِ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَخْبَرَهُ بِقَوْلِ عَمَّارٍ، فَقَالَ النَّبِیُّ: انْطَلِقْ إِلَی فَاطِمَةَ فَادْفَعْ إِلَیْهَا الْعِقْدَ وَ أَنْتَ لَهَا، فَجَاءَ الْمَمْلُوکُ بِالْعِقْدِ وَ أَخْبَرَهَا بِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَأَخَذَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها الْعِقْدَ وَ أَعْتَقَتِ الْمَمْلُوکَ، فَضَحِکَ الْغُلامُ، فَقَالَتْ:
مَا یُضْحِکُکَ یَا غُلامُ؟
فَقَالَ أَضْحَکَنِی عِظَمُ بَرَکَةِ هَذَا الْعِقْدِ، أَشْبَعَ جَائِعاً وَ کَسَی عُرْیَاناً وَ أَغْنَی فَقِیراً وَ أَعْتَقَ عَبْداً وَ رَجَعَ إِلَی رَبِّهِ.
بیان: السّمل بالتحریک الثوب الخَلِق، قوله: قد تَهلَّل أی الرّجل من قولهم تهلّل وجهه إذا استنار و ظهر فیه آثار السّرور أو الثوب کنایة عن انخراقه (252).
قوله: یستحثّه الخبر أی یسأله الخبر و یحثّه و یرغّبه علی ذکر أحواله.
قوله: أرشنی قال الجزریُّ: یقع الرِّیاش علی الخصب و المعاش و المال المستفاد و منه حدیث عائشة: و یریش مملقها أی یکسوه و یعینه و أصله من الرِّیش کان الفقیر المملق لا نهوض به کالمقصوص الجناح، یُقال: راشه یریشه إذا أحسن إلیه و القرظ: ورق السّلم یدبغ به و یقال: ارتاح الله لفلان أی رحمه و السّغب الجوع و قال الجزریُّ یقال للقطعة من الفرسان: رعلة و لجماعة الخیل: رعیل و منه حدیث علی علیه السلام سراعاً إلی أمره رعیلا، أی رُکّاباً علی الخیل.
در کتاب بشارة المصطفی (253) با چند واسطه از امام صادق علیه السلام ، از پدر بزرگوارشان علیه السلام ، از جابر بن عبدالله انصاری روایت می‌کند که گفت:
یک روز پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از خواندن نماز عصر در میان محراب عبادت نشست و مردم در اطراف آن بزرگوار نشستند.
در آن هنگام پیرمردی از مهاجرین عرب که لباس‌های کهنه‌ای پوشیده بود و از شدّت ضعف و پیری نمی‌توانست خویشتن را نگه دارد، به حضور آن حضرت وارد شد، پیامبر متوجّه وی گردید و از حال او جویا شد.
پیرمرد گفت:
یا محمّد! من گرسنه‌ام. غذا به من بده، برهنه‌ام، لباس می‌خواهم، تهیدست می‌باشم مرا بی‌نیاز گردان! پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
من که چیزی ندارم به تو عطا کنم ولی در عین حال «راهنمای خیر، نظیر عامل خیر می‌باشد»، برخیز به جانب خانه‌ی آن کسی برو که خدا و رسول را دوست دارد، خدا و رسول هم وی را دوست دارند، آن کسی که خدا را بر خویشتن مقدّم می‌دارد، برو به جانب حجره‌ی فاطمه‌ی اطهر، حجره‌ی فاطمه سلام الله علیها به آن حجره‌ای که پیامبر برای خود انتخاب کرده بود، متّصل بود.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به بلال فرمود:
برخیز و این اعرابی را بر در خانه‌ی فاطمه ببر، اعرابی با بلال همراه شد، موقعی که بر در خانه‌ی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها رسید با صدای بلند گفت:
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النَّبُوَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائکَةِ وَ مَهْبِطَ جَبْرَئیلَ الرُّوحِ الاَمین بِالتَّنْزیلِ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعالَمین». یعنی سلام بر شما ای خاندان پیامبر و محلّ رفت و آمد ملائکه و محلّ فرو آمدن جبرئیل، که وحی را از طرف خداوند عالمیان می‌آورد.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها فرمود:
«وَ عَلَیْکَ السَّلام»، تو کیستی؟
گفت:
من پیرمردی از عرب هستم که از راه دور به سوی تو آمده‌ام، ای دختر پیامبر! من برهنه‌ام، گرسنه‌ام، با من همراهی کن خدا تو را رحمت کند، آن موقع مدّت سه روز بود که پیغمبر با حضرت علی و فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام غذا نخورده بودند و رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از حال علی و زهرا علیهما السلام آگاه بود.
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آن پوست گوسفندی را که حسنین علیهما السلام روی آن می‌خوابیدند برداشت و به اعرابی عطا نمود و به او فرمود:
بگیر شاید خدای توانا بهتر از این را هم به تو عطا فرماید.
اعرابی گفت:
ای دختر پیامبر! من از گرسنگی شکایت می‌کنم و شما یک پوست گوسفند به من عطا می‌کنی، من این پوست را با این گرسنگی که دچارم شده برای چه می‌خواهم؟!
راوی می‌گوید:
وقتی حضرت زهراء سلام الله علیها این سخن اعرابی را شنید گردنبند خویش را که فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب به عنوان هدیه برایش آورده بود از گردن خود باز کرد و به اعرابی عطا نمود و فرمود:
این گردنبند را بگیر و بفروش، شاید. خدای مهربان بهتر از این را به تو عطا فرماید.
اعرابی پس از اینکه گردنبند را گرفت متوجّه مسجد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شد. پیغمبر خدا در میان اصحاب نشسته بود. اعرابی گفت:
یا رسول الله! این گردنبند را دخترت فاطمه به من عطا کرد و فرمود:
این گردنبند را بفروش، شاید خدا به تو مرحمتی بفرماید.
پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از اینکه گریان شد فرمود:
چگونه خدا به تو مرحمتی نفرماید در صورتی که فاطمه دختر حضرت محمّد، بزرگترین دختران حضرت آدم این گردنبند را به تو عطا کرده‌ست!
عمّار بن یاسر برخاست و گفت:
یا رسول الله! آیا اجازه می‌فرمایی من این گردنبند را بخرم؟
فرمود:
بخر. اگر ثَقَلَیْن (254) در خریدن این گردنبند شرکت کنند خدا آنان را به آتش، عذاب نخواهد کرد.
عمّار گفت:
ای اعرابی این گردنبند را چند می‌فروشی؟
گفت:
به یک شکم نان و گوشت و یک برد یمانی که بدن برهنه خود را به وسیله‌ی آن بپوشانم و با آن برای خدا نماز بخوانم و یک دینار که مرا به اهل و عیال برساند.
عمّار سهم غنیمت خیبر را که رسول خدا به وی عطا کرده بود، فروخته و در حالی که چیزی از برایش باقی نمانده بود گفت:
مبلغ بیست دینار و دویست درهم هَجَرِیَّه و یک بُرْدِ یَمانی و شتر راهوار خودم را که تو را به وطن برساند و یک شکم نان گندم و گوشت به تو می‌دهم. اعرابی گفت:
ای مرد! تو چقدر با سخاوتی! عمّار او را برد و آنچه را که وعده داده بود به وی پرداخت.
وقتی اعرابی متوجّه رسول خدا شد آن حضرت به وی فرمود:
آیا سیر شدی؟ آیا بدن برهنه‌ات پوشیده شد؟
گفت:
آری، پدر و مادرم به فدای تو، من بی‌نیاز گردیدم.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به اعرابی فرمود:
اکنون نسبت به این عطای فاطمه جبران و تلافی کن! اعرابی گفت:
پروردگارا، تو خدایی هستی ازلی، ما غیر از تو را نمی‌پرستیم، تو از هر جهت رازق ما می‌باشی، بار خدایا به فاطمه‌ی اطهر عطایی کن که چشمی ندیده باشد و گوشی نشنیده باشد.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از اینکه آمین فرمود متوجّه اصحاب خود شد و فرمود:
خدا این دعا را در دنیا در حقّ فاطمه‌ی زهراء مستجاب نمود، زیرا من پدر فاطمه هستم که احدی نظیر من نیست.
علی علیه السلام ، شوهر فاطمه علیهما السلام می‌باشد که اگر علی نبود همسر و همانندی ابداً برای فاطمه‌ی اطهر نبود، خدا حسنین را به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها عطا کرده که نظیر ایشان در عالم وجود ندارد؛ حسنین بزرگِ نوه‌های پیامبران و بزرگ جوانان اهل بهشت هستند آنگاه آن حضرت به مقداد و عمّار و سلمان که در مقابلش بودند، فرمود:
آیا می‌خواهید بیش از این برای شما بگویم؟
گفتند:
آری یا رسول الله.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
جبرئیل نزد من آمد و گفت:
هنگامی که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به شهادت رسد و دفن شود دو ملک قبر، از وی سؤال می‌کنند و می‌گویند:
پرودگار تو کیست او خواهد گفت:
پرودگار من خداست به او می‌گویند:
پیغمبر تو کیست؟ می‌گوید:
پدرم، به وی می‌گویند:
ولیّ تو کیست؟ می‌گوید همین علی بن ابیطالب علیه السلام که بر لب قبرم ایستاده‌ست.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم اضافه کرده و فرمود:
متوجّه باشید تا بیش از این، از فضائل فاطمه برای شما بگویم، خدای مهربان گروهی از ملائکه را مأمور نموده که فاطمه را از جلو، عقب، راست و چپ حفظ نمایند، این ملائکه، که در زمان حیات فاطمه و نزد قبر او و موقع شهادت وی، با او می‌باشند صلوات فراوانی به فاطمه و پدر و شوهر و فرزندانش می‌فرستند.
کسی که مرا پس از شهادت زیارت نماید گویا مرا در زمان حیات زیارت کرده باشد، کسی که فاطمه سلام الله علیها را زیارت کند مانند این است که مرا زیارت کرده باشد، کسی که علی بن ابیطالب علیه السلام را زیارت کند مثل اینکه فاطمه سلام الله علیها را زیارت کرده باشد.
کسی که حسن و حسین علیهما السلام را زیارت کند، گویا علی بن ابیطالب علیه السلام را زیارت کرده باشد، کسی که فرزندان حسین علیه السلام را زیارت کند نظیر این است که خود ایشان را زیارت کرده باشد.
عمّار گردنبند فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را با مُشک، خوشبو نمود و آن را در میان یک بُرد یمانی پیچید، سپس آن را به غلامی که نامش سَهْم بود داد؛ وی را بدین لحاظ سَهْم می‌گفتند که او را از سهم غنیمت خیبر خریده بود و به وی گفت:
این گردنبند را بگیر و به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تقدیم کن، من تو را نیز به آن حضرت هدیه نمودم.
غلام پس از اینکه گردنبند را گرفت و به حضور رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد سخن عمّار را به عرض آن حضرت رسانید، پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به آن غلام فرمود:
برو به جانب دخترم زهراء من تو را با این گردنبند به وی بخشیدم، هنگامی که غلام با آن گردنبند به حضور فاطمه‌ی اطهر آمد و گفتار پیامبر را برای حضرتش شرح داد، آن معظّمه گردنبند را گرفت و آن غلام را در راه خدا آزاد نمود.
غلام پس از اینکه آزاد شد خندید، حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
برای چه می‌خندی ای غلام؟
گفت:
بزرگی خیر و برکت این گردنبند مرا خندان کرد، زیرا گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشانید، فقیری را بی‌نیاز کرد، غلام زر خریدی را آزاد نمود و به دست صاحب خویش بازگشت کرد! !
بیان: «السَمَّل» یعنی لباس مندرس و کهنه و آنجا که آمده:
«قد تهلّل» یعنی آن مرد شادمان شد و صورتش باز و مسرور شد و در صورتی آثار سرور و شادی آشکار شد و یا اینکه کنایه از پاره بودن لباسش دارد (255).
و آنجا که آمده:
«یستحثّه الخبر» یعنی از او گزارش و خبر خواست و او را ترغیب فرمود تا احوال (و ناراحتی) خودش را بازگو کند.
و آنجا که آن مرد می‌گوید:
«فارشنی» جزری گفته «ارشنی» یعنی مال و معیشت پر خیر و برکت به من عنایت کن و معاش و مالی به من بده که از آن استفاده کنم و از همین قبیل است حدیث عایشه که گفته «و یریش مملقها» یعنی او را پوشانید و یاری نمود و اصل «یریش» از «الرّیش» است که به معنی فقیر و تنگدست می‌باشد آن چنان که توانایی اداره کردن خودش را ندارد.
و «القرظ» برگ درخت سَلَم را گویند که به وسیله‌ی آن دبّاغی می‌کنند و «ارتاح الله لفلان» یعنی خدا رحمت کند فلانی را و «السّغب» یعنی گرسنگی و جزری گفته بعضی از سواران (سپاه) را «رعلة» می‌گویند و به گروهی از آنها «خیل» گفته می‌شود.
و از همین قبیل است فرمایش حضرت علی علیه السلام که می‌فرماید:
«سراعاً الی امره رعیلا» یعنی شتاب می‌کنند برای اجرای فرمان او سواران، که در اینجا «رعیل» به معنی سوارکاران زبردست و دلیر آمده‌ست.

 

[روایت شماره] (51)

[تفسیر فرات بن إبراهیم ] عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ:
أَصْبَحَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ذَاتَ یَوْمٍ سَاغِباً، فَقَالَ:
یَا فَاطِمَةُ هَلْ عِنْدَکِ شَیْ‌ءٌ تُغَذِّینِیهِ؟
قَالَتْ:
لا وَ الَّذِی أَکْرَمَ أَبِی بِالنُّبُوَّةِ وَ أَکْرَمَکَ بِالْوَصِیَّةِ مَا أَصْبَحَ الْغَدَاةَ عِنْدِی شَیْ‌ءٌ وَ مَا کَانَ شَیْ‌ءٌ أُطْعِمْنَاهُ مُذْ یَوْمَیْنِ إِلا شَیْ‌ءٌ کُنْتُ أُوثِرُکَ بِهِ عَلَی نَفْسِی وَ عَلَی ابْنَیَّ هَذَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، فَقَالَ عَلِیٌّ: یَا فَاطِمَةُ أَلا کُنْتِ أَعْلَمْتِینِی فَأَبْغِیَکُمْ شَیْئاً، فَقَالَتْ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ إِنِّی لاسْتَحْیِی مِنْ إِلَهِی أَنْ أُکَلِّفَ نَفْسَکَ مَا لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ، فَخَرَجَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ عِنْدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَاثِقاً بِاللَّهِ بِحُسْنِ الظَّنِّ فَاسْتَقْرَضَ دِینَاراً، فَبَیْنَا الدِّینَارُ فِی یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یُرِیدُ أَنْ یَبْتَاعَ لِعِیَالِهِ مَا یُصْلِحُهُمْ، فَتَعَرَّضَ لَهُ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فِی یَوْمٍ شَدِیدِ الْحَرِّ قَدْ لَوَّحَتْهُ الشَّمْسُ مِنْ فَوْقِهِ وَ آذَتْهُ مِنْ تَحْتِهِ، فَلَمَّا رَآهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَنْکَرَ شَأْنَهُ فَقَالَ:
یَا مِقْدَادُ مَا أَزْعَجَکَ هَذِهِ السَّاعَةَ مِنْ رَحْلِکَ،
قَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ خَلِّ سَبِیلِی وَ لا تَسْأَلْنِی عَمَّا وَرَائِی، فَقَالَ:
یَا أَخِی إنَّهُ لا یَسَعُنِی أَنْ تُجَاوِزَنِی حَتَّی أَعْلَمَ عِلْمَکَ فَقَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ رَغْبَةً إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیْکَ أَنْ تُخَلِّیَ سَبِیلِی وَ لا تَکْشِفَنِی عَنْ حَالِی فَقَالَ لَهُ: یَا أَخِی إنَّهُ لا یَسَعُکَ أَنْ تَکْتُمَنِی حَالَکَ، فَقَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ أَمَّا إِذْ أَبَیْتَ فَوَالَّذِی أَکْرَمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ وَ أَکْرَمَکَ بِالْوَصِیَّةِ مَا أَزْعَجَنِی مِنْ رَحْلِی إِلا الْجُهْدُ وَ قَدْ تَرَکْتُ عِیَالِی یَتَضَاغَوْنَ جُوعاً، فَلَمَّا سَمِعْتُ بُکَاءَ الْعِیَالِ لَمْ تَحْمِلْنِی الأَرْضُ فَخَرَجْتُ مَهْمُوماً رَاکِبٌ رَأْسِی، هَذِهِ حَالِی وَ قِصَّتِی، فَانْهَمَلَتْ عَیْنَا عَلِیٍّ بِالْبُکَاء حَتَّی بَلَّتْ دَمْعَتُهُ لِحْیَتَهُ فَقَالَ لَهُ: أَحْلِفُ بِالَّذِی حَلَفْتُ مَا أَزْعَجَنِی إِلا الَّذِی أَزْعَجَکَ مِنْ رَحْلِکَ فَقَدِ اسْتَقْرَضْتُ دِینَاراً فَقَدْ آثَرْتُکَ عَلَی نَفْسِی، فَدَفَعَ الدِّینَارَ إِلَیْهِ وَ رَجَعَ حَتَّی دَخَلَ مَسْجِدَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَصَلَّی فِیهِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْمَغْرِبَ، فَلَمَّا قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الْمَغْرِبَ مَرَّ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ فَغَمَزَهُ بِرِجْلِهِ فَقَامَ عَلِیٌّ علیه السلام مُتَعَقِّباً خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَتَّی لَحِقَهُ عَلَی بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَرَدَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم السَّلامَ فَقَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ هَلْ عِنْدَکَ شَیْ‌ءٌ نَتَعَشَّاهُ فَنَمِیلَ مَعَکَ فَمَکَثَ مُطْرِقاً لا یُحِیرُ جَوَاباً حَیَاءً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ هُوَ یَعْلَمُ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ الدِّینَارِ وَ مِنْ أَیْنَ أَخَذَهُ وَ أَیْنَ وَجَّهَهُ وَ قَدْ کَانَ أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی نَبِیِّهِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنْ یَتَعَشَّی اللَّیْلَةَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ، فَلَمَّا نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی سُکُوتِهِ فَقَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ مَا لَکَ لا تَقُولُ: لا، فَأَنْصَرِفَ أَوْ تَقُولَ: نَعَمْ، فَأَمْضِیَ مَعَکَ، فَقَالَ حَیَاءً وَ تَکَرُّماً فَاذْهَبْ بِنَا، فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَدَ [یْ ] عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَانْطَلَقَا حَتَّی دَخَلا عَلَی فَاطِمَةَ الزهراء سلام الله علیها وَ هِیَ فِی مُصَلاهَا قَدْ قَضَتْ صَلاتَهَا وَ خَلْفَهَا جَفْنَةٌ تَفُورُ دُخَاناً، فَلَمَّا سَمِعَتْ کَلامَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی رَحْلِهَا خَرَجَتْ مِنْ مُصَلّاهَا فَسَلَّمَتْ عَلَیْهِ وَ کَانَتْ أَعَزَّ النَّاسِ عَلَیْهِ فَرَدَّ سلام الله علیها وَ مَسَحَ بِیَدِهِ عَلَی رَأْسِهَا وَ قَالَ لَهَا: یَا بِنْتَاهْ کَیْفَ أَمْسَیْتِ رَحِمَکِ اللَّهُ تَعَالَی (256) عَشِّینَا غَفَرَ اللَّهُ لَکِ وَ قَدْ فَعَلَ، فَأَخَذَتِ الْجَفْنَةَ فَوَضَعَتْهَا بَیْنَ یَدَیِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَلَمَّا نَظَرَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِلَی طَعَامٍ وَ شَمَّ رِیحَهُ رَمَی فَاطِمَةَ بِبَصَرِهِ رَمْیاً شَحِیحاًَ،
قَالَتْ لَهُ فَاطِمَةُ: سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَشَحَّ نَظَرَکَ وَ أَشَدَّهُ هَلْ أَذْنَبْتُ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ ذَنْباً اسْتَوْجَبْتُ بِهِ السَّخْطَةَ؟
قَالَ:
وَ أَیُّ ذَنْبٍ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبٍ أَصَبْتِیهِ ألَیْسَ عَهْدِی إِلَیْکِ الْیَوْمَ الْمَاضِیَ وَ أَنْتِ تَحْلِفِینَ بِاللَّهِ مُجْتَهِدَةً مَا طَعِمْتِ طَعَاماً مُذْ یَوْمَیْنِ؟
قَالَ:
فَنَظَرَتْ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَتْ:
إِلَهِی یَعْلَمُ فِی سَمَائِهِ وَ یَعْلَمُ فِی أَرْضِهِ أَنِّی لَمْ أَقُلْ إِلا حَقّاً، فَقَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَةُ أَنَّی لَکِ هَذَا الطَّعَامُ الَّذِی لَمْ أَنْظُرْ إِلَی مِثْلِ لَوْنِهِ قَطُّ وَ لَمْ أَشَمَّ مِثْلَ رِیحِهِ قَطُّ وَ مَا آکُلُ أَطْیَبَ مِنْهُ قَالَ:
فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَفَّهُ الطَّیِّبَةَ الْمُبَارَکَةَ بَیْنَ کَتِفَیْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَغَمَزَهَا ثُمَّ قَالَ:
یَا عَلِیُّ هَذَا بَدَلُ دِینَارِکَ وَ هَذَا جَزَاءُ دِینَارِکَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ «إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (257) ثُمَّ اسْتَعْبَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بَاکِیاً ثُمَّ قَالَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ أَبَی لَکُمْ أَنْ تَخْرُجَا مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی یَجْزِیَکُمَا وَ یُجْرِیَکَ (258) یَا عَلِیُّ مُجْرَی زَکَرِیَّا وَ یُجْرِیَ فَاطِمَةَ مُجْرَی مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً». (259)
[کشف الغمة ] عن أبی سعید مثله.
[الأمالی للشّیخ الطوسی ] جماعة عن أبی المفضل، عن محمّد بن جعفر بن مسکان، عن عبدالله بن الحسین، عن یحیی بن عبدالحمید الحمانی، عن قیس بن الرَّبیع، عن أبی هارون العبدی، عن أبی سعید مثله.
بیان: قال الجوهریُّ: لوَّحت الشی‌ء بالنار أحمیته و قال فی النهایة: فیه إن شئت دعوت الله أن یسمعک تضاغیهم فی النار، أی صیاحهم و بکاءهم یقال: ضغا یضغو ضغوا و ضغاءً إذا صاح و منه الحدیث: و صبیتی یتضاغون حولی.
قوله: رمیا شحیحا، الشح البخل مع حرص و هو لا یناسب المقام إلا بتکلف و یحتمل أن یکون أصله سحیحا بالسین المهملة من السحِّ بمعنی السّیلان کنایة عن المبالغة فی النظر و التحدیق بالبصر و علی ما فی النسخ یحتمل أن یکون من الحرص کنایة عن المبالغة فی النظر أو البخل کنایة عن النظر بطرف البصر علی وجه الغیظ.
فرات بن ابراهیم (260) در تفسیر خود از عبید بن کثیر و او با چند واسطه از ابو سعید خُدْری روایت کرده که گفت:
یک روز صبح حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
آیا غذایی نزد تو پیدا می‌شود که به من بدهی؟
حضرت زهراء سلام الله علیها عرض کرد:
نه، به حقّ آن خدایی که پدرم را به پیامبری و تو را به وصیّ بودن او گرامی نموده از امروز صبح تا به حال چیزی نزد من نیست، مدّت دو روز است که ما چیزی نخورده‌ایم، مختصر غذایی بوده که من تو را بر خودم و حسنین علیهما السلام مقدّم داشته‌ام.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
ای فاطمه! پس چرا مرا آگاه ننمودی تا غذایی برای شما تهیه نمایم؟!
عرض کرد:
یا اباالحسن من از پروردگار خویش خجالت می‌کشم از تو چیزی بخواهم که برای تو مقدور نباشد.
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از نزد فاطمه با توکّل و امید به خدا خارج شد و یک دینار قرض کرد، همان موقعی که حضرت در نظر داشت آن دینار را بدهد و لوازم زندگی از برای اهل و عیالش بخرد ناگاه با مقداد مواجه شد که در آن روز بسیار گرم در زیر آفتاب است و آفتاب، وی را از بالای سر و زیرپا در فشار گرما قرار داده‌ست.
هنگامی که چشم حضرت به وی افتاد به او فرمود:
برای چه در یک چنین موقعی از خانه‌ی خود خارج شدی؟!
مقداد گفت:
یا علی مرا واگذار و از اسرار من پرسش منمای.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
ای برادر من! من نمی‌توانم از تو درگذرم تا اینکه از حاجت تو آگاه نشوم.
گفت:
یا اباالحسن! من راغبم که مرا واگذاری و از حال من جستجو ننمایی.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
ای برادر من! تو نباید اوضاع و احوال خود را از من پنهان کنی.
مقداد گفت:
یا اباالحسن! اکنون که مرا معاف نمی‌داری به حقّ آن خدایی که محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را به پیامبری و تو را به وصیّ بودن او گرامی داشته غیر از گرسنگی چیزی مرا از جایگاهم بیرون ننموده، من و اهل و عیال خویش را گرسنه نهاده‌ام، وقتی گریه‌ی اهل خانه‌ام را شنیدم زمین مرا از جای کند، لذا در حالی که مغموم و سرافکنده‌ام از خانه‌ی خود خارج شده‌ام، این حال و روزگار من است که می‌بینی.
هنگامی که حضرت علی علیه السلام این داستان را از مقداد شنید چشمانش پر از اشک شد و به قدری گریست که اشک آن حضرت محاسن مبارکش را خیس نمود.
سپس به مقداد فرمود:
قسم به حقّ آن کسی که تو قسم خوردی، همان عاملی که تو را از خانه‌ات خارج کرده مرا نیز خارج کرده، من یک دینار قرض کرده‌ام ولی تو را بر خویش مقدّم می‌دارم.
آنگاه آن بزرگوار پس از اینکه آن دینار را به مقداد عطا کرد متوجّه مسجد پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گردید و نماز ظهر و عصر و مغرب را به جای آورد موقعی که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نماز مغرب را به جای آورد نزد حضرت علی علیه السلام که در صف اوّل نماز بود آمد و به پای خویش، به آن حضرت اشاره نمود که برخیز، حضرت علی علیه السلام برخاست و به دنبال پیغمبر خدا آمد تا در نزدیکی یکی از درهای مسجد، به آن حضرت پیوست.
حضرت علی علیه السلام سلام کرد و پیغمبر خدا جواب سلام وی را فرمود.
آنگاه فرمود:
یا علی! آیا غذایی داری که ما امشب مهمان تو باشیم؟
حضرت علی علیه السلام سر مبارک خود را به زیر انداخت و مکث کرد و چون از رسول خدا خجالت می‌کشید چیزی نمی‌گفت، زیرا از داستان دیناری که قرض کرده بود و به مقداد عطا کرده بود آگاه بود، خدای علیم به پیغمبر خود وحی نموده بود که امشب باید شام مهمان علی بن ابیطالب علیه السلام باشی.
هنگامی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با سکوت علی علیهما السلام مواجه شد فرمود:
یا علی! یا بگو: نه، تا من بازگردم یا بگو: آری، تا با تو بیایم.
عرض کرد:
یا رسول الله! چه کنم از روی تو خجالت می‌کشم چه مانعی دارد بفرمایید برویم.
پیغمبر اکرم دست امیر المومنین علی علیه السلام را گرفته و متوجّه خانه‌ی حضرتش شدند، موقعی که وارد خانه گردیدند، دیدند فاطمه‌ی اطهر در محراب عبادت است و نماز خود را تمام نموده، پشت سر آن حضرت کاسه‌ی پر از غذاییست که بخار از آن متصاعد می‌باشد.
وقتی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها صدای مبارک رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را شنید از محل نماز خارج شده و بر آن حضرت سلام کرد.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جواب سلام آن بانو را که نزد او عزیزترین مردم محسوب می‌شد، داد و دست مبارک خود را بر سر فاطمه سلام الله علیها کشید و به وی فرمود:
ای دخترم! روز را چگونه شب کردی؟ خدا تو را رحمت کند، شام برای ما بیاور، خدا تو را آمرزیده‌ست.
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آن کاسه‌ی غذا را آورد و در حضور رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت علیّ مرتضی علیه السلام نهاد.
وقتی چشم حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام به آن غذا افتاد و بوی آن را به مشام مبارکش رسید با نظر شگفت آور به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها نگریست! فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها عرض کرد:
یا علی! عجب نظر تندی به من می‌افکنی، آیا من گناهی کرده‌ام که مستوجب غضب تو شده باشم؟!
حضرت علی علیه السلام فرمود:
چه گناهی بزرگتر از این که تو مرتکب شده‌ای، آیا چنین نیست که تو در روز گذشته قسم خوردی و گفتی: مدّت دو روز است که من غذا نخورده‌ام؟! فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها صورت خود را متوجّه آسمان نمود و عرض کرد:
پروردگاری که از آسمان و زمین خود آگاه است، می‌داند که من حق گفته‌ام، سپس حضرت علی علیه السلام متوجّه حضرت زهرا سلام الله علیها شد و به وی فرمود:
این غذایی که من نظیر آن را هرگز ندیده و نظیر بوی آن را نبوئیده و بهتر از آن را نخورده‌ام از کجا نصیب تو شده؟! در همین موقع بود که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کف دست مبارک خود را در میان دو کتف حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام نهاد و فشار داد و به آن بزرگوار فرمود:
یا علی! این غذا عوض و جزای آن دیناریست که تو به مقداد دادی.
آنگاه فرمود:
خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب رزق و روزی می‌دهد.
سپس رسول خدا گریان شده و فرمود:
سپاس مخصوص آن خداییست که شما را از دنیا نبرد تا اینکه جزای شما را عطا نمود، یا علی! خدا تو را نظیر حضرت زکریا و فاطمه را نظیر حضرت مریم قرار داد چنانکه در آیه‌ی 37 سوره‌ی آل عمران می‌فرماید:
«هر گاه حضرت زکریا در میان محراب نزد مریم می‌آمد غذایی را در نزد او می‌یافت».
در کشف الغمّه جلد 2، صفحه‌ی 26 مثل این حدیث آمده‌ست.
همچنین در امالی شیخ طوسی صفحه‌ی 615 حدیث 801272 مانند این حدیث با چند واسطه آورده شده‌ست.
بیان: جوهری گفته «لوّحت» برای هر چیزیست که روی آتش آن را داغ کرده باشند و در این روایت اشاره به این است که مقداد در آن روز از شدّت گرما مانند شیئی شده بود که روی آتش آن را داغ کرده بودند.
در توضیح کلمه‌ی «یتضاغون» در کتاب نهایه آمده است: در آنجایی که گفته شده «ان شئت دعوت الله ان یسمعک تضاغیهم فی النّار» یعنی اگر بخواهی از خداوند می‌خواهم تا بشنوی «تضاغی» آنها را در آتش جهنّم. «تضاغی» به معنی صیحه و بکاء می‌باشد و از همین قبیل است که در حدیث دیگری که آمده:
«و صبیتی یتضاغون حولی» یعنی کودکانم در اطراف من صیحه و گریه می‌کردند.
و آنجا که می‌فرماید:
«رمیاً شحیحاً»، «شحّ» به معنی بخل همراه با حرص و طمع است و این معنا مناسب اینجا نیست مگر آنکه با تکلّف آن را درست کنیم و احتمال دارد اصل آن «سحیحاً» بوده که به معنی سیلان است.
آنگاه این گونه معنا می‌شود که بسیار زیاد نگاه نمود و چشم‌ها از تعجّب از حدقه بیرون زده بود و اگر همان «شحیحاً» باشد که معنای آن حرص می‌شود، یعنی مبالغه می‌کرد در نگاه کردن (خیره خیره نگاه می‌کرد) و بخل را کنایه از نگاه کردن با گوشه‌ی چشم و با حالت غیظ معنا کنیم.

 

[روایت شماره] (52)

[الکافی ] عَلِیٌّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
جَاءَتْ فَاطِمَةُ تَشْکُو إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَرَبَةً وَ قَالَ:
تَعَلَّمِی مَا فِیهَا، فَإذَا فِیهَا: مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلا یُؤْذِی جَارَهُ وَ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ وَ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ.
بیان: کرب النخل أصول السّعف أمثال الکتف.
شیخ کلینی در کتاب کافی (261) با چند واسطه از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
یک وقت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها راجع به مشکلات زندگی خود به پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شکوه و شکایت کرد، پیغمبر خدا لوحی به وی داد و فرمود:
آنچه را که در آن نوشته شده یاد بگیر، در آن لوح نوشته بود:
هر کسی ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد نباید همسایه‌ی خود را اذیّت کند، هر کسی ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد باید میهمان خود را احترام نماید، هر کسی ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد باید سخن خیر بگوید، یا اینکه سکوت اختیار کند.
بیان: «کرب النّخل» یعنی بیخ شاخه‌ی درخت نخل، مانند کتف انسان.

 

[روایت شماره] (53)

[الکافی ] الْعِدَّةُ، عَنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ عُبَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ شُرَیْحٍ، عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:
خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یُرِیدُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ أَنَا مَعَهُ، فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إِلَی الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها: عَلَیْکَ السَّلامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
أَدْخُلُ؟
قَالَتْ:
ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ:
أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی؟
فَقَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ، فَقَالَ:
یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ، فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ، فَفَعَلَتْ، ثُمَّ قَالَ:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ، فَقَالَتْ:
وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
أَدْخُلُ؟
قَالَتْ:
نَعَمْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ:
أَنَا وَ مَنْ مَعِی؟
قَالَتْ:
أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ،
قَالَ جَابِرٌ: فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ دَخَلْتُ أَنَا وَ إذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا لِی أَرَی وَجْهَکِ أَصْفَرَ؟
قَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ، فَقَالَ:
اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ رَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ، فَقَالَ جَابِرٌ: فَوَاللَّهِ فَنَظَرْتُ إِلَی الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّی عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ.
نیز در همان کتاب (262) با چند واسطه از جابر بن عبدالله انصاری روایت می‌کند که گفت:
یک روز که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متوجّه خانه‌ی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها شد من هم با آن بزرگوار بودم، موقعی که نزد در خانه رسیدیم رسول خدا، دست مبارک خود را به در نهاد و فرمود:
«السّلام علیکم». فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها عرض کرد:
«علیک السّلام یا رسول الله! » داخل شو.
فرمود:
من با این شخصی که همراه دارم داخل شوم؟ فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
من مقنعه ندارم، پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
گوشه‌ی لباس خود را مقنعه قرار بده، وقتی فاطمه این عمل را انجام داد رسول خدا فرمود:
«السّلام عَلَیکم». فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
«عَلَیک السّلام یا رسول الله! » داخل شو.
فرمود:
اجازه هست که داخل شوم؟ فاطمه عرض کرد:
آری، فرمود:
با این شخصی که همراه دارم داخل شوم؟
عرض کرد:
آری.
جابر می‌گوید:
پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم داخل شد و من هم داخل شدم، صورت مبارک فاطمه مانند شکم ملخ زرد شده بود، رسول خدا به او فرمود:
چرا صورتت زرد شده؟! عرض کرد:
از شدّت گرسنگی.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دعا کرد و گفت:
ای خدایی که گرسنگان را سیر می‌کنی! فاطمه دختر محمّد را سیر کن.
جابر می‌گوید:
به خدا قسم که خون در زیر پوست صورت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به نحوی جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون گردید و بعد از آن روز گرسنه نشد.

 

[روایت شماره] (54)

[تفسیر فرات بن إبراهیم ] الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ، یَا مَعْشَرَ الْخَلائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَمُرَّ بِنْتُ حَبِیبِ اللَّهِ إِلَی قَصْرِهَا فَتَمُرُّ إِلَی قَصْرِهَا فَاطِمَةُ ابْنَتِی وَ عَلَیْهَا رَیْطَتَانِ خَضْرَاوَانِ حَوَالَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ حَوْرَاءَ فَإذَا بَلَغَتْ إِلَی بَابِ قَصْرِهَا وَجَدَتِ الْحَسَنَ قَائِماً وَ الْحُسَیْنَ نَائِماً مَقْطُوعَ الرَّأْسِ فَتَقُولُ لِلْحَسَنِ: مَنْ هَذَا؟ فَیَقُولُ: هَذَا أَخِی إِنَّ أُمَّةَ أَبِیکِ قَتَلُوهُ وَ قَطَعُوا رَأْسَهُ، فَیَأْتِیهَا النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِاللَّهِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ إِنِّی إِنَّمَا أَرَیْتُکِ مَا فَعَلَتْ بِهِ أُمَّةُ أَبِیکِ لِأَنِّی ادَّخَرْتُ لَکِ عِنْدِی تَعْزِیَةً بِمُصِیبَتِکِ فِیهِ، إِنِّی جَعَلْتُ تَعْزِیَتَکِ الْیَوْمَ أَنِّی لا أَنْظُرُ فِی مُحَاسَبَةِ الْعِبَادِ حَتَّی تَدْخُلَ الْجَنَّةَ أَنْتِ وَ ذُرِّیَّتُکِ وَ شِیعَتُکِ وَ مَنْ أَوْلاکُمْ مَعْرُوفاً مِمَّنْ لَیْسَ هُوَ مِنْ شِیعَتِکِ قَبْلَ أَنْ أَنْظُرَ فِی مُحَاسَبَةِ الْعِبَادِ.
فَتَدْخُلُ فَاطِمَةُ ابْنَتِی الْجَنَّةَ وَ ذُرِّیَّتُهَا وَ شِیعَتُهَا وَ مِنْ أَوْلاهَا [مَنْ أَوْلاکُمْ ] (263) مَعْرُوفاً مِمَّنْ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِهَا فَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ «لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ» (264) قَالَ هَوْلُ یَوْمِ الْقِیَامَةِ «وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» (265) هِیَ وَاللَّهِ فَاطِمَةُ وَ ذُرِّیَّتُهَا وَ شِیعَتُهَا وَ مَنْ أَوْلاهُمْ مَعْرُوفاً مِمَّنْ لَیْسَ هُوَ مِنْ شِیعَتِهَا.
فرات بن ابراهیم (266) در تفسیرش از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با چند واسطه روایت می‌کند که فرمود:
موقعی که روز قیامت فرا می‌رسد منادی از وسط عرش ندا می‌کند:
ای گروه خلائق چشم خود را ببندید تا دختر حبیب خدا متوجّه قصر خود شود، فاطمه در حالی به سوی قصرخویش می‌رود که دو چادر سبز به سر کرده باشد و تعداد 70 هزار ملک در اطراف آن بانو خواهد بود.
هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها بر در قصر خود می‌آید می‌بیند که حسن ایستاده و حسین در حالی که سر ندارد خوابیده‌ست.
به امام حسن علیه السلام می‌گوید:
این کیست که خوابیده! می‌گوید:
برادرم حسین است که امّت پدرم او را کشته و سرش را بریده‌اند، در همین موقع است که از طرف خدا خطاب می‌شود:
ای دختر حبیب من! من این ظلم و ستمی را که امّت پدرت انجام داده‌اند از این لحاظ به تو نشان دادم تا آن تسلیت را که برای تو ذخیره نموده‌ام، به تو بنمایم تسلیت تو این است که امروز به حساب احدی رسیدگی نخواهم کرد تا تو و فرزندانت و شیعیانت و افرادی که شیعه نبودند ولی به شما خدمتی کرده باشند داخل بهشت شوید.
در همین موقع است که دخترم فاطمه و فرزندان و شیعیانش و اشخاصی که شیعه نبودند ولی به ایشان خدمتی کرده باشند داخل بهشت خواهند شد، به خدا سوگند معنای آیه‌ی 103 سوره‌ی انبیاء که می‌فرماید:
«جزع و فزع بزرگ، ایشان را محزون نخواهد کرد»، یعنی هول روز قیامت.
و در آیه‌ی 102 سوره‌ی انبیاء می‌فرماید:
«ایشان در حالی در بهشت جاویدان خواهند بود که هر چه بخواهند موجود است»، به خدا قسم منظور از آن افرادی که این آیه فرموده:
فاطمه و فرزندان و شیعیان و آن افرادی که از شیعیان حضرتش نبوده ولی به ایشان خدمتی کرده باشند، خواهند بود.

 

[روایت شماره] (55)

[الکافی ] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لِفَاطِمَةَ یَا فَاطِمَةُ قُومِی فَاخْرُجِی تِلْکِ الصَّحْفَةَ: فَقَامَتْ فَأَخْرَجَتْ صَحْفَةً فِیهَا تَرِیدٌ وَ عُرَاقٌ یَفُورُ، فَأَکَلَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: ثَلاثَةَ عَشَرَ یَوْماً ثُمَّ إِنَّ أُمَّ أَیْمَنَ رَأَتِ الْحُسَیْنَ مَعَهُ شَیْ‌ءٌ فَقَالَتْ لَهُ: مِنْ أَیْنَ لَکَ هَذَا؟
قَالَ:
إِنَّا لَنَأْکُلُهُ مُنْذُ أَیَّامٍ، فَأَتَتْ أُمُّ أَیْمَنَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَتْ:
یَا فَاطِمَةُ إذَا کَانَ عِنْدَ أُمِّ أَیْمَنَ شَیْ‌ءٌ فَإِنَّمَا هُوَ لِفَاطِمَةَ وَ لِوُلْدِهَا وَ إذَا کَانَ عِنْدَ فَاطِمَةَ شَیْ‌ءٌ فَلَیْسَ لِأُمِّ أَیْمَنَ مِنْهُ شَیْ‌ءٌ، فَأَخْرَجَتْ لَهَا مِنْهُ، فَأَکَلَتْ مِنْهُ أُمُّ أَیْمَنَ وَ نَفِدَتِ الصَّحْفَةُ، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَمَا لَوْلا أَنَّکِ أَطْعَمْتِهَا لاکَلْتِ مِنْهَا أَنْتِ وَ ذُرِّیَّتُکِ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام : وَ الصَّحْفَةُ عِنْدَنَا یَخْرُجُ بِهَا قَائِمُنَا. فِی زَمَانِهِ.
بیان: قال الجوهریُّ: العرق: العظم الّذی اُخِذَ عنه اللّحم و الجمع عراق بالضمِّ انتهی.
و المراد هنا العظم مع اللّحم کما ورد فی اللّغة أیضا قال الفیروزآبادیُّ: العرق و کغراب العظم اُکِلَ لحمه و الجمع ککتاب و غراب نادر، أو العرق: العظم بلحمه فإذا اُکل لحمه فعراق، أو کلاهما لکلیهما.
نیز در کتاب کافی (267) با چند واسطه از امام محمّد باقر علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
روزی پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها فرمود:
برخیز و آن ظرف غذا را بیاور، فاطمه برخاست و آن ظرف آبگوشت که نان در آن ترید شده بود را در حالی آورد که بخار از آن بالا می‌آمد، مدت سیزده روز بود که پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت علی، فاطمه‌ی اطهر، حسن و حسین: از آن ظرف غذا می‌خوردند تا اینکه اُمّ ایمن آن را در دست امام حسین علیه السلام دید و به ایشان گفت:
این غذا را از کجا آورده‌ای؟
فرمود:
ما چند روز است که از این غذا می‌خوریم.
امّ ایمن نزد حضرت فاطمه سلام الله علیها آمد و گفت:
ای فاطمه! هر گاه نزد من غذایی باشد، تو و فرزندانت در آن سهیم هستید، ولی هر گاه غذایی نزد تو باشد امّ ایمن حقّی به آن نخواهد داشت؟
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها از آن غذا به امّ ایمن داد، وقتی امّ ایمن از آن خورد آن ظرف ناپدید گردید، پیامبر خدا به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
اگر از این غذا به امّ ایمن نداده بودی تو و فرزندانت تا قیام قیامت از آن می‌خوردید.
امام محمّد باقر علیه السلام می‌فرماید:
آن ظرف نزد ماست امام زمان در زمان خود آن را ظاهر می‌نماید.
بیان: جوهری گفته «عُرْق» استخوانی را گویند که آن را از گوشت جدا کرده باشند و جمع آن می‌شود «عُراق» - پایان سخن جوهری.
و مراد از «عُرق یا عُراق» در اینجا استخوانی‌ست که گوشت به آن چسبیده است، چنانچه در لغت این گونه از «عُرق یا عُراق» تعبیر می‌شود.
و همچنین فیروزآبادی نیز گفته: «عُرْق» که جمع آن می‌شود «عُراق» مانند «غُراب» یعنی مانند غُراب تلفّظ می‌شود؛ استخوانی را گویند که گوشت آن خورده شده باشد و جمع بستن به صیغه‌هایی مانند کُتاب و غُراب نادر و کم است و یا اینکه بگوییم:
العرق استخوانی‌ست که گوشت از آن جدا نشده باشد، پس وقتی گوشت آن خورده شود، می‌شود عُراق.

 

[روایت شماره] (56)

[الکافی ] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنِ ابْنِ بَزِیعٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ عُقْبَةَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ التَّمْجِیدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ لَوْ کَانَ شَیْ‌ءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ.
نیز در همان کتاب (268) با چند واسطه از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
خدا به ذکری بهتر از تسبیح فاطمه‌ی زهراء مورد پرستش قرار نمی‌گیرد، اگر چیزی افضل از آن بود رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آن را به فاطمه تعلیم می‌داد.

 

[روایت شماره] (57)

[تفسیر فرات بن إبراهیم ] سَهْلُ بْنُ أَحْمَدَ الدِّینَوَرِیُّ مُعَنْعَناً، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ:
قَالَ جَابِرٌ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام :
جُعِلْتُ فِدَاکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدِّثْنِی بِحَدِیثٍ فِی فَضْلِ جَدَّتِکَ فَاطِمَةَ إذَا أَنَا حَدَّثْتُ بِهِ الشِّیعَةَ فَرِحُوا بِذَلِکَ.
قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام حَدَّثَنِی أَبِی علیه السلام ، عَنْ جَدِّی علیه السلام ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
إذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نُصِبَ لِلأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ فَیَکُونُ مِنْبَرِی أَعْلَی مَنَابِرِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُ: یَا مُحَمَّدُ اخْطُبْ، فَأَخْطُبُ بِخُطْبَةٍ لَمْ یَسْمَعْ أَحَدٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ بِمِثْلِهَا.
ثُمَّ یُنْصَبُ لِلأَوْصِیَاءِ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ وَ یُنْصَبُ لِوَصِیِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فِی أَوْسَاطِهِمْ مِنْبَرٌ مِنْ نُورٍ فَیَکُونُ مِنْبَرُهُ أَعْلَی مَنَابِرِهِمْ، ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُ: یَا عَلِیُّ اخْطُبْ فَیَخْطُبُ بِخُطْبَةٍ لَمْ یَسْمَعْ أَحَدٌ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ بِمِثْلِهَا.
ثُمَّ یُنْصَبُ لِأَوْلادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ فَیَکُونُ لِابْنَیَّ وَ سِبْطَیَّ وَ رَیْحَانَتَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی مِنْبَرٌ مِنْ نُورٍ، ثُمَّ یُقَالُ لَهُمَا: اخْطُبَا، فَیَخْطُبَانِ بِخُطْبَتَیْنِ لَمْ یَسْمَعْ أَحَدٌ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ بِمِثْلِهِمَا.
ثُمَّ یُنَادِی الْمُنَادِی وَ هُوَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام :
أَیْنَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؟ أَیْنَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ؟ أَیْنَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ؟ أَیْنَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ؟ أَیْنَ أُمُّ کُلْثُومٍ أُمُّ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا؟ فَیَقُمْنَ فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: یَا أَهْلَ الْجَمْعِ لِمَنِ الْکَرَمُ الْیَوْمَ؟ فَیَقُولُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ، فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی: یَا أَهْلَ الْجَمْعِ إِنِّی قَدْ جَعَلْتُ الْکَرَمَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فَاطِمَةَ، یَا أَهْلَ الْجَمْعِ طَأطِؤا الرُّؤُوسَ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّ هَذِهِ فَاطِمَةُ تَسِیرُ إِلَی الْجَنَّةِ.
فَیَأْتِیهَا جَبْرَئِیلُ بِنَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ. مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَیْنِ، خِطَامُهَا مِنَ اللُّؤْلُؤِ الْمُخْفَقِ الرَّطْبِ، عَلَیْهَا رَحْلٌ مِنَ الْمَرْجَانِ فَتُنَاخُ بَیْنَ یَدَیْهَا فَتَرْکَبُهَا فَیُبْعَثُ إِلَیْهَا مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ فَیَسِیرُونَ عَلَی یَمِینِهَا وَ یُبْعَثُ إِلَیْهَا مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ فَیَصِیرُونَ عَلَی یَسَارِهَا وَ یُبْعَثُ إِلَیْهَا مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ یَحْمِلُونَهَا عَلَی أَجْنِحَتِهِمْ حَتَّی یُسَیِّرُونَهَا عَلَی بَابِ الْجَنَّةِ.
فَإذَا صَارَتْ عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ تَلْتَفِتُ، فَیَقُولُ اللَّهُ: یَا بِنْتَ حَبِیبِی مَا الْتِفَاتُکِ وَ قَدْ أَمَرْتُ بِکِ إِلَی جَنَّتِی؟ فَتَقُولُ: یَا رَبِّ أَحْبَبْتُ أَنْ یُعْرَفَ قَدْرِی فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ فَیَقُولُ اللَّهُ: یَا بِنْتَ حَبِیبِی ارْجِعِی فَانْظُرِی مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حُبٌّ لَکِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّتِکِ خُذِی بِیَدِهِ فَأَدْخِلِیهِ الْجَنَّةَ.
قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام : وَاللَّهِ یَا جَابِرُ إِنَّهَا ذَلِکَ الْیَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِیعَتَهَا وَ مُحِبِّیهَا کَمَا یَلْتَقِطُ الطَّیْرُ الْحَبَّ الْجَیِّدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِی‌ءِ، فَإذَا صَارَ شِیعَتُهَا مَعَهَا عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ یُلْقِی اللَّهُ فِی قُلُوبِهِمْ أَنْ یَلْتَفِتُوا فَإذَا الْتَفَتُوا فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: یَا أَحِبَّائِی مَا الْتِفَاتُکُمْ وَ قَدْ شَفَّعْتُ فِیکُمْ فَاطِمَةَ بِنْتَ حَبِیبِی، فَیَقُولُونَ: یَا رَبِّ أَحْبَبْنَا أَنْ یُعْرَفَ قَدْرُنَا فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ، فَیَقُولُ اللَّهُ: یَا أَحِبَّائِی ارْجِعُوا وَ انْظُرُوا مَنْ أَحَبَّکُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ، انْظُرُوا مَنْ أَطْعَمَکُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ، انْظُرُوا مَنْ کَسَاکُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ، انْظُرُوا مَنْ سَقَاکُمْ شَرْبَةً فِی حُبِّ فَاطِمَةَ، انْظُرُوا مَنْ رَدَّ عَنْکُمْ غَیْبَةً فِی حُبِّ فَاطِمَةَ خُذُوا بِیَدِهِ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ.
قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام : وَاللَّهِ لا یَبْقَی فِی النَّاسِ إِلا شَاکٌّ أَوْ کَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ، فَإذَا صَارُوا بَیْنَ الطَّبَقَاتِ نَادَوْا کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ * وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ» (269) فَیَقُولُونَ «فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (270).
قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام : هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ مُنِعُوا مَا طَلَبُوا «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إنَّهُمْ لَکاذِبُونَ . (271)
فرات بن ابراهیم (272) در تفسیر خود با چند واسطه از جابر روایت می‌کند که گفت:
به حضرت امام محمّد باقر علیه السلام گفتم:
فدایت شوم، یابن رسول الله! یک حدیثی راجع به فضیلت جدّه‌ات فاطمه برای من بگو که هر گاه من آن را برای شیعیانت نقل کنم خوشحال شوند.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
هنگامی که روز قیامت فرا می‌رسد منبرهایی از نور برای پیامبران نصب خواهد شد، در آن روز منبر من از منبر همه بالاتر خواهد بود، خدای سبحان می‌فرماید:
یا محمّد! خطبه بخوان! من آن روز خطبه‌ای می‌خوانم که احدی از انبیاء نظیر آن را نشنیده باشند.
سپس منبرهایی از نور برای وصی‌های انبیاء نصب خواهد شد که منبر وصی من علیّ بن ابیطالب علیه السلام در وسط منبرهای آنان می‌باشد.
منبر علی علیه السلام بالاتر از منبر ایشان خواهد بود، آنگاه خطاب می‌رسد:
یا علی خطبه بخوان، علیّ مرتضی علیه السلام هم خطبه‌ای می‌خواند که احدی از اوصیاء نظیر آن را نشنیده باشند.
بعد از آن منبرهایی از نور برای فرزندان پیامبران نصب می‌نمایند منبری از نور برای دو فرزندم، دو نوه‌ی من، دو نوگل من، نصب خواهد شد، به ایشان گفته می‌شود:
خطبه بخوانید، ایشان هم خطبه‌ای می‌خوانند که احدی از فرزندان انبیاء نظیر آنها را نشنیده باشند.
پس از آن منادی که جبرئیل است، ندا می‌کند:
فاطمه دختر حضرت محمّد علیه السلام کجاست؟
خدیجه دختر خویلد کجاست؟
مریم دختر عمران کجاست؟
آسیه دختر مُزاحم کجاست؟
امّ کلثوم مادر یحیی بن زکریا کجاست؟
وقتی ایشان همه برخاستند خدای رؤوف می‌فرماید:
ای اهل محشر! امروز کرامت از کیست؟
حضرت محمّد و علی و حسن و حسین علیهما السلام می‌گویند:
از خدایی که یکتا و قهّار است.
خدای توانا می‌فرماید:
ای اهل محشر! من کرامت را برای محمّد و علی و حسن و حسین و فاطمه: قرار دادم، ای اهل محشر! سر خود را به زیر بیندازید و چشم خود را ببندید تا فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به سوی بهشت رود.
در همین موقع است که جبرئیل ناقه‌ای از بهشت برای آن معظّمه می‌آورد که دو پهلوی آن را به حریر بهشتی زینت کرده باشند، مهار آن از مروارید و جهاز آن از مرجان است، آن ناقه را می‌خواباند و فاطمه سلام الله علیها سوار بر آن خواهد شد.
آنگاه خدای رؤوف، تعداد صد هزار ملک می‌فرستد تا طرف راست آن بانو باشند و صد هزار ملک دیگر می‌فرستند تا طرف چپ وی قرا بگیرند و صد هزار ملک دیگر خواهد فرستاد که فاطمه را بر فراز پر و بال خود به سوی بهشت حرکت دهند.
موقعی که به در بهشت رسیدند فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها متوجّه پشت سر خود می‌شود، خطاب می‌رسد ای دختر حبیب من! برای چه متوجّه پشت سر خود می‌شوی، در صورتی که من دستور داده‌ام داخل بهشت شوی؟ فاطمه سلام الله علیها عرض می‌کند:
پروردگارا دوست داشتم در یک چنین روزی قدر و منزلت من شناخته شود.
خدا می‌فرماید:
ای دختر حبیب من! برگرد و بنگر هر کسی که محبّت تو یا یکی از فرزندان تو را در قلب دارد دست او را بگیر و داخل بهشت نما.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود:
ای جابر! به خدا قسم که فاطمه در آن روز شیعیان خود را به نحوی از میان اهل محشر جدا می‌کند و نجات می‌دهد که پرنده دانه‌های نیکو را از میان دانه‌های بی‌ارزش برمی چیند.
موقعی که او با شیعیانش بر در بهشت می‌رسند خدا به دل شیعیان فاطمه می‌اندازد که متوجّه پشت سر خود شوند، وقتی برمی گردند خدای رؤوف می‌فرماید:
ای دوستان من! برای چه متوجّه پشت سر خود می‌شوید، در صورتی که من شفاعت فاطمه سلام الله علیها دختر حبیب خود را درباره‌ی شما پذیرفتم؟
می‌گویند:
پروردگارا ما دوست داریم در یک چنین روزی قدر و اهمیّت ما شناخته شود، خدا می‌فرماید:
ای دوستان من برگردید و نگاه کنید هر کسی که شما را برای دوستی فاطمه دوست داشته، هر کسی که برای محبّت فاطمه به شما غذا داده، هر کسی که برای دوستی فاطمه شما را پوشانیده، هر کسی که یک جرعه‌ی آب برای محبّت فاطمه به شما داده، هر کسی که برای دوستی فاطمه در غیاب از شما دفاع کرده، دست آنان را بگیرید و داخل بهشت نمایید.
حضرت باقر علیه السلام می‌فرماید:
به خدا قسم که از آن مردم غیر از افراد شکّاک و کافر و منافق کسی باقی نخواهد ماند.
وقتی که ایشان یعنی کفّار در میان طبقات مردم آمدند چنانکه قرآن در سوره‌ی شعراء، آیه‌های 100 و 102 خبر داده می‌گویند:
«ما شفیع و دوست مهربانی نداریم، ای کاش ما چاره می‌داشتیم و از مؤمنین محسوب می‌شدیم».
حضرت باقر علیه السلام فرمود:
هیهات هیهات! ! آنان از خواسته‌ی خود ممنوع خواهند شد و چنانکه قرآن در آیه‌ی 28 سوره‌ی انعام می‌فرماید:
«اگر برمی گشتند نیز مشغول آن کاری می‌شدند که نباید بشوند؛ آنان دروغگو می‌باشند».

 

[روایت شماره] (58)

[تفسیر فرات بن إبراهیم ] مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (273) اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.
نیز در همان کتاب (274) راجع به تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی قدر با چند واسطه از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
معنی کلمه «لیلة» در این سوره‌ی مبارکه «فاطمه» می‌باشد و معنی کلمه «قَدْر» یعنی خدا، پس کسی که فاطمه را آن طور که باید و شاید بشناسد لیله‌ی قدر را درک نموده‌ست. فاطمه بدین لحاظ فاطمه نامیده شد که خلق نتوانستند او را کاملاً بشناسند.

 

[روایت شماره] (59)

[مهج الدّعوات ] عَنِ الشَّیْخِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ الْفَقِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ، عَنْ أَبِی الْبَرَکَاتِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْجَوْزِیِّ، عَنِ الصَّدُوقِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ فُرَاتِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بُشْرَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِدْرِیسَ بْنِ سَعِیدٍ الْأَنْصَارِیِّ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ رُشَیْدٍ وَ الْوَلِیدِ بْنِ شُجَاعِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنْ عَاصِمٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ فَلَقِیَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ابْنُ عَمِّ الرَّسُولِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ لِی: یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقُلْتُ: حَبِیبِی أَبَاالْحَسَنِ مِثْلُکُمْ لا یُجْفَی غَیْرَ أَنَّ حُزْنِی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم طَالَ فَهُوَ الَّذِی مَنَعَنِی مِنْ زِیَارَتِکُمْ، فَقَالَ علیه السلام :
یَا سَلْمَانُ ائْتِ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ بِتُحْفَةٍ قَدْ أُتْحِفَتْ بِهَا مِنَ الْجَنَّةِ، قُلْتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام :
قَدْ أُتْحِفَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْجَنَّةِ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم؟
قَالَ:
نَعَمْ بِالْأَمْسِ.
قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ: فَهَرْوَلْتُ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها بِنْتِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَإذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَی سَاقُهَا وَ إذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا، فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ ثُمَّ قَالَتْ:
یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنِی بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قُلْتُ: حَبِیبَتِی أَأَجْفَاکُمْ؟
قَالَتْ:
فَمَهْ اِجْلِسْ وَ اعْقِلْ مَا أَقُولُ لَکَ.
إِنِّی کُنْتُ جَالِسَةً بِالْأَمْسِ فِی هَذَا الْمَجْلِسِ وَ بَابُ الدَّارِ مُغْلَقٌ وَ أَنَا أَتَفَکَّرُ فِی انْقِطَاعِ الْوَحْیِ عَنَّا وَ انْصِرَافِ الْمَلائِکَةِ عَنْ مَنْزِلِنَا، فَإذَا انْفَتَحَ الْبَابُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَفْتَحَهُ أَحَدٌ، فَدَخَلَ عَلَیَّ ثَلاثُ جِوَارٍ لَمْ یَرَ الرَّاؤُونَ بِحُسْنِهِنَّ وَ لا کَهَیْئَتِهِنَّ وَ لا نَضَارَةِ وُجُوهِهِنَّ وَ لا أَزْکَی مِنْ رِیحِهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْتُهُنَّ قُمْتُ إِلَیْهِنَّ مُتَنَکِّرَةً لَهُنَّ فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتُنَّ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ أَمْ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ؟ فَقُلْنَ: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ لَسْنَا مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ لا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ لا مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ جَمِیعاً غَیْرَ أَنَّنَا جِوَارٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ مِنْ دَارِالسَّلامِ أَرْسَلَنَا رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَیْکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ إِنَّا إِلَیْکِ مُشْتَاقَات
فَقُلْتُ لِلَّتِی أَظُنُّ أَنَّهَا أَکْبَرُ سِنّاً: مَا اسْمُکِ؟
قَالَتْ:
اسْمِی مَقْدُودَةُ، قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ مَقْدُودَةَ؟
قَالَتْ:
خُلِقْتُ لِلْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
فَقُلْتُ لِلثَّانِیَةِ: مَا اسْمُکِ؟
قَالَتْ:
ذَرَّةُ قُلْتُ وَ لِمَ سُمِّیتِ ذَرَّةَ وَ أَنْتِ فِی عَیْنِی نَبِیلَةٌ قَالَتْ:
خُلِقْتُ لِأَبِی ذَرٍّالْغِفَارِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
فَقُلْتُ لِلثَّالِثَةِ: مَا اسْمُکِ؟
قَالَتْ:
سَلْمَی، قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ سَلْمَی؟
قَالَتْ:
أَنَا لِسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ مَوْلَی أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها: ثُمَّ أَخْرَجْنَ لِی رُطَباً أَزْرَقَ کَأَمْثَالِ الْخُشْکَنَانَجِ (275) الْکِبَارِ أَبْیَضَ مِنَ الثَّلْجِ وَ أَزْکَی رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ فَأَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ لِی: یَا سَلْمَانُ أَفْطِرْ عَلَیْهِ عَشِیَّتَکَ فَإذَا کَانَ غَداً فَجِئْنِی بِنَوَاهُ أَوْ قَالَتْ:
عَجَمِهِ.
قَالَ سَلْمَانُ: فَأَخَذْتُ الرُّطَبَ فَمَا مَرَرْتُ بِجَمْعٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إلا قَالُوا: یَا سَلْمَانُ أمَعَکَ مِسْکٌ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، فَلَمَّا کَانَ وَقْتُ الْإِفْطَارِ أَفْطَرْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ أَجِدْ لَهُ عَجَماً وَ لا نَوًی، فَمَضَیْتُ إِلَی بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی الْیَوْمِ الثَّانِی فَقُلْتُ لَهَا: إِنِّی أَفْطَرْتُ عَلَی مَا أَتْحَفْتِینِی بِهِ فَمَا وَجَدْتُ لَهُ عَجَماً وَ لا نَوًی،
قَالَتْ:
یَا سَلْمَانُ وَ لَنْ یَکُونَ لَهُ عَجَمٌ وَ لا نَوًی وَ إِنَّمَا هُوَ نَخْلٌ غَرَسَهُ اللَّهُ فِی دَارِالسَّلامِ بِکَلامٍ عَلَّمَنِیهِ أَبِی محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کُنْتُ أَقُولُهُ غُدْوَةً وَ عَشِیَّةً.
قَالَ سَلْمَانُ: قُلْتُ: علّمنی [عَلِّمِینِی ] الْکَلامَ یَا سَیِّدَتِی، فَقَالَتْ:
إِنْ سَرَّکَ أَنْ لا یَمَسَّکَ أَذَی الْحُمَّی مَا عِشْتَ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَوَاظِبْ عَلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ سَلْمَانُ: عَلَّمَتْنِی هَذَا الْحِرْزَ فَقَالَتْ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
، بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَی نُورٍ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ، فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، عَلَی نَبِیٍّ مَحْبُورٍ، الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.
قَالَ سَلْمَانُ: فَتَعَلَّمْتُهُنَّ فَوَاللَّهِ لَقَدْ عَلَّمْتُهُنَّ أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ نَفْسٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَکَّةَ مِمَّنْ بِهِمُ الْحُمَّی فَکُلٌّ بَرَأَ مِنْ مَرَضِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی.
بیان: الاعتجار: لَفُّ العِمامة علی الرأس، قولها سلام الله علیها: فمه أی فما السبّب فی ترک زیارتنا أو اسکت و التنکّر: التغیّر علی وجه الاستیحاش و الکراهة و لمّا کانت الذَّرَّة موضوعة للصّغیرة من النملة قالت سلام الله علیها: أنت مع نبلک و شرفک لم سمّیت باسم یدلُّ علی الحقارة و الخشکنانج لعلّه معرّب أی الخبز الیابس.
سیّد بن طاووس در کتاب مهج الدّعوات (276) با چند واسطه از سلمان فارسی روایت می‌کند که گفت:
ده روز بعد از شهادت پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از منزل خود خارج و با حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام پسر عموی پیامبر مواجه شدم.
حضرت علی علیه السلام به من فرمود:
ای سلمان! تو بعد از پیامبر خدا بر ما جفا کردی، گفتم:
ای حبیب من ای اباالحسن درباره‌ی شما جفا نشده‌ست؟ چیزی که مرا از زیارت شما محروم نموده است غم و اندوه شهادت رسول خدا است.
پس حضرتش فرمود:
ای سلمان بیا در منزل فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها، زیرا او به تو لطف دارد می‌خواهد از آن تحفه‌ای که از بهشت برایش آمده است به تو عطا کند، من گفتم:
آیا بعد از شهادت رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برای فاطمه از بهشت تحفه آمده؟!
فرمود:
آری! دیروز آمده.
سلمان می‌گوید:
من متوجّه خانه زهرای اطهر سلام الله علیها شدم، پس از ورود دیدم فاطمه نشسته و یک قطعه عباء در بر دارد، هر گاه آن عبا را روی سر خود می‌کشید، پاهایش پیدا می‌شد و هر گاه پای خود را به وسیله‌ی آن می‌پوشاند، سر مبارکش باز می‌شد.
وقتی چشم آن بانوی معظّمه به من افتاد، آن عبا را به سر خود پیچید و گفت:
ای سلمان تو بعد از شهادت پدرم به من جفا کردی! !
گفتم:
ای دختر رسول خدا آیا می‌شود که من به شما جفا کنم؟!
فرمود:
پس بنشین و راجع به آنچه به تو می‌گویم تعقّل کن.
من دیروز در همین مکان نشسته بودم، در خانه بسته بود، من درباره‌ی اینکه وحی از خاندان ما منقطع شده و اینکه ملائکه از منزل ما پا کشیده‌اند فکر می‌کردم ناگاه دیدم در خانه، بدون آنکه احدی آن را باز کند باز شد و سه دختر وارد شدند که بینندگان نظیر نیکویی و هیئت آنان و تازگی صورت ایشان و خوشبویی آنان را ندیده بودند.
وقتی چشم من به ایشان افتاد بدون اینکه آنان را بشناسم از جای برخاستم و گفتم:
پدرم به فدای شما، آیا از اهل مکّه یا اهل مدینه می‌باشید؟!
گفتند:
ای دختر پیامبر، ما اهل مکّه و مدینه و اهل زمین نیستیم بلکه از حوریه‌های بهشت هستیم که خدای مهربان ما را برای زیارت تو فرستاده زیرا ما مشتاق توأیم.
من به یکی از ایشان که گمان می‌کردم از لحاظ سن بزرگتر بود گفتم:
نام تو چیست؟
گفت:
مَقْدُودَه، گفتم:
برای چه به این نام نامیده شدی؟
گفت:
برای اینکه من از برای مقداد بن اسود کندی صحابه رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آفریده شده‌ام.
به دوّمی گفتم:
نام تو چیست؟
گفت:
نام من ذَرَّه‌ست.
گفتم:
برای چه نام تو ذَرّه است، در صورتی که به نظر من شریف می‌باشی؟
گفت:
به جهت اینکه برای ابوذر که صحابه‌ی رسول خداست آفریده شده‌ام.
به سوّمی گفتم:
نام تو چیست؟
گفت:
نامم سلمی می‌باشد، گفتم:
چرا نام تو سلمی نهاده شده؟
گفت:
برای اینکه من برای سلمان دوست پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خلق شده‌ام.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌فرماید:
سپس آن حوریّه‌ها رطب کبود رنگی که نظیر نان قندی بزرگ و از برف سفیدتر و از مشک خوشبوتر بود به من دادند، سپس زهرای اطهر سلام الله علیها آن رطب را نزد من آورد و فرمود:
امشب با این رطب افطار کن و فردا هسته‌ی آن را نزد من بیاور.
سلمان می‌گوید:
پس از گرفتن آن رطب به هر گروهی از اصحاب پیامبر خدا عبور می‌کردم به من می‌گفتند:
آیا مشک و عنبر همراه داری؟ می‌گفتم:
آری.
هنگامی که وقت افطار رسید و من با آن رطب افطار کردم هسته‌ای در آن نیافتم، روز دوّم به حضور دختر پیغمبر خدا رفتم و به ایشان گفتم:
من به وسیله‌ی آن تحفه‌ای که به من عطا کردی افطار کردم ولی هسته‌ای در آن نیافتم؟!
فرمود:
ای سلمان آن رطب هرگز دارای هسته نخواهد بود زیرا درخت این رطب را خدا در بهشت، برای این دعایی که پدرم به من تعلیم داده و من آن را صبح و شام می‌خوانم در بهشت غرس (277) کرده‌ست.
سلمان گفت:
آن دعا را به من یاد بده فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرمود:
اگر دوست داری تا در دنیا هستی اذیّت تب به تو نرسد به خواندن این دعا مواظبت کن، سلمان دوباره گفت:
این حرز را به من تعلیم بده. ایشان فرمودند بگو:
«بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَی نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرِ مَقْدُورٍ عَلَی نَبِیٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین .
سلمان می‌گوید:
من این دعا را گرفتم، به خدا قسم من این دعا را به بیشتر از هزار نفر از اهل مدینه و مکّه که دچار تب شده بودند تعلیم دادم و هر یک از آنان به لطف خدا از مرض تب شفا یافتند.
بیان: «اعتجار» به سر پیچیدن عمّامه را گویند. «فَمه» یعنی سبب اینکه ترک کرده‌ای زیارت ما را چیست؟ و یا اینکه به معنای «اُسکت» یعنی ساکت شو، می‌باشد و «تنکّر» تغییر کردن (رنگ) صورت به علّت وحشت و یا به علّت تنفّر را گویند.
و از آنجایی که «الذّرة» به معنی مورچه‌ی کوچک است، وقتی آن فرشته‌ای که برای ابوذر خلق شده بود حضرت نامش را سؤال کردند و گفت:
نام من ذرّه است، حضرت زهرا سلام الله علیها به او فرمودند:
تو با این بزرگی و شرافتی که داری چرا به اسمی خوانده می‌شوی که دلالت بر کوچکی و حقارت دارد؟
و «الخشکنانج» شاید عربی شده‌ی نان خشک باشد (یعنی فارسی آن که نان خشکه بوده را حضرت با لفظ خشکنانج استعمال فرموده‌اند).

 

[روایت شماره] (60)

مِنْ بَعْضِ کُتُبِ الْمَنَاقِبِ: بِإِسْنَادِهِ عَنْ أُسَامَةَ قَالَ:
مَرَرْتُ بِعَلِیٍّ وَ الْعَبَّاسِ وَ هُمَا قَاعِدَانِ فِی الْمَسْجِدِ فَقَالا: یَا أُسَامَةُ اسْتَأْذِنْ لَنَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا عَلِیٌّ وَ الْعَبَّاسُ یَسْتَأْذِنَانِ، فَقَالَ:
هَلْ تَدْرِی مَا جَاءَ بِهِمَا؟ قُلْتُ: لا وَاللَّهِ مَا أَدْرِی،
قَالَ:
لَکِنِّی أَدْرِی مَا جَاءَ بِهِمَا فَأَذِنَ لَهُمَا فَدَخَلا فَسَلَّمَا ثُمَّ قَعَدَا فَقَالا: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیُّ أَهْلِکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ؟
قَالَ:
فَاطِمَةُ.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا کَانَتْ إذَا ذُکِرَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَتْ:
مَا رَأَیْتُ أَحَداً کَانَ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْهَا إِلا أَنْ یَکُونَ الَّذِی وَلَدَهَا.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّعْلَبِیِّ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ حَامِدٍ، عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْمُزَنِیِّ، عَنْ أَبِی یَعْلَی الْمَوْصِلِیِّ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زَنْجَلَةَ الرَّازِیِّ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ ابْنِ لَهِیعَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْکَدِرِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَقَامَ أَیَّاماً لَمْ یَطْعَمْ طَعَاماً حَتَّی شَقَّ ذَلِکَ عَلَیْهِ وَ طَافَ فِی مَنَازِلِ أَزْوَاجِهِ فَلَمْ یُصِبْ عِنْدَ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ شَیْئاً، فَأَتَی فَاطِمَةَ فَقَالَ:
یَا بُنَیَّةُ هَلْ عِنْدَکِ شَیْ‌ءٌ آکُلُهُ فَإِنِّی جَائِعٌ؟
فَقَالَتْ:
لا وَاللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، فَلَمَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا بَعَثَ إِلَیْهَا جَارَةً لَهَا بِرَغِیفَیْنِ وَ قِطْعَةِ لَحْمٍ، فَأَخَذَتْهُ مِنْهَا فَوَضَعَتْهُ فِی جَفْنَةٍ لَهَا وَ غَطَّتْ عَلَیْهَا وَ قَالَتْ:
لاوثِرَنَّ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی نَفْسِی وَ مَنْ عِنْدِی وَ کَانُوا جَمِیعاً مُحْتَاجِینَ إِلَی شُبْعَةِ طَعَامٍ
فَبَعَثَتْ حَسَناً أَوْ حُسَیْناً إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَرَجَعَ إِلَیْهَا، فَقَالَتْ:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی قَدْ أَتَانَا اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ فَخَبَأْتُهُ،
قَالَ:
هَلُمِّی، فَأَتَتْهُ فَکَشَفَتْ عَنِ الْجَفْنَةِ فَإذَا هِیَ مَمْلُوءَةٌ خُبْزاً وَ لَحْماً، فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیْهِ بُهِتَتْ فَعَرَفَتْ أَنَّهَا کَرَامَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَ صَلَّتْ عَلَی نَبِیِّهِ، فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مِنْ أَیْنَ لَکِ هَذَا یَا بُنَیَّةُ؟
فَقَالَتْ:
«هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (278)، فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ قَالَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَکِ شَبِیهَةً بِسَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فِی نِسَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی وَقْتِهِمْ، فَإِنَّهَا کَانَتْ إذَا رَزَقَهَا اللَّهُ تَعَالَی فَسُئِلَتْ عَنْهُ قالَتْ: «هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (279)، فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی عَلِیٍّ ثُمَّ أَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ جَمِیعُ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَهْلُ بَیْتِهِ جَمِیعاً وَ شَبِعُوا وَ بَقِیَتِ الْجَفْنَةُ کَمَا هِیَ،
قَالَتْ فَاطِمَةُ: فَأَوْسَعْتُ مِنْهَا عَلَی جَمِیعِ جِیرَانِی وَ جَعَلَ اللَّهُ فِیهَا الْبَرَکَةَ وَ الْخَیْرَ کَمَا فَعَلَ اللَّهُ بِمَرْیَمَ سلام الله علیها.
[المناقب لابن شهرآشوب ] الثعلبیُّ فی تفسیره و ابن المؤذِّن فی الأربعین بإسنادهما عن محمّد بن المنکدر، عن جابر مثله.
در بعضی از کتب مناقب با سندهای خود از اسامه نقل می‌کند که گفت:
من نزد علی و عبّاس که در مسجد نشسته بودند رفتم، آنان به من گفتند:
برای ما از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم اجازه‌ی ورود بگیر.
من به پیغمبر خدا گفتم:
علی و عبّاس از شما اجازه‌ی تشرّف می‌خواهند، پیامبر فرمود:
آیا می‌دانی برای چه نزد من می‌آیند؟
گفتم:
نه به خدا فرمود:
ولی من می‌دانم اجازه‌ی ورود به ایشان بده. وقتی به حضور آن حضرت مشرّف شدند سلام کردند و نشستند و گفتند:
لبیک یا رسول الله! کدام یک از اهل و عیالت نزد تو عزیزترند؟
فرمود:
فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها.
نیز با سندهای خود با چند واسطه از قول عایشه نقل می‌کند که هر گاه به یاد فاطمه می‌آمد می‌گفت:
من کسی را از او راستگوتر ندیدم مگر پیامبر اکرم.
نیز با سندهای خود با چند واسطه از جابر بن عبدالله (280) نقل می‌کند که گفت:
چند روزی بود که رسول خدا غذا نخورده بود و این مطلب باعث ناراحتی آن حضرت شده بود. پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در منزل هر یک از زنان خود رفته و غذایی نزد آنان نیافت. پیش فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آمد و فرمود:
ای دختر عزیزم! من گرسنه‌ام آیا چیزی داری من بخورم؟
زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود:
نه به خدا، پدر و مادرم به فدایت (281) موقعی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از نزد فاطمه خارج شد یکی از کنیزان حضرت زهرا سلام الله علیها دو گِرده‌ی نان و یک مقداری گوشت برای آن بانو فرستاد، حضرتش آن غذا را گرفت و در میان کاسه‌ای نهاد و سر آن را پوشانید، آنگاه با خویشتن گفت:
من پدرم را بر خودم و اهل خانه‌ام مقدّم می‌دارم، در صورتی که هر یک از ایشان به غذا محتاج بودند.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها حسن یا حسین علیهما السلام را به دنبال پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرستاد و آن حضرت به سوی آن معظّمه بازگشت.
زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود:
پدر جان مختصر غذایی برای ما آورده شده که من آن را برای تو نگاه داشته‌ام.
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آن را بیاور، وقتی زهرای اطهر آن غذا را آورد و سر آن را باز کرد دید آن کاسه پر از نان و گوشت است، هنگامی که فاطمه به آن غذا و برکت آن نگاه کرد دریافت که از خیر و برکت پروردگار است، لذا حمد خدای را به جای آورد و بر پیامبر او صلوات فرستاد.
پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای دختر عزیزم! این غذا را از کجا آورده‌ای؟
گفت:
از طرف خدا نصیب شده، خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب رزق و روزی می‌دهد.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نیز حمد خدای را به جای آورد و به فاطمه گفت:
خدای را سپاسگزارم که تو را شبیه به حضرت مریم که بزرگترین زنان زمان خود بود قرار داد، زیرا حضرت مریم هم هر گاه خدا رزق و روزی به وی عطا می‌کرد و از او می‌پرسیدند:
این غذا از کجا نصیب تو شده؟ می‌گفت:
از طرف پرودگار، زیرا خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب رزق و روزی عطا می‌نماید.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به دنبال حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرستاد، آنگاه رسول خدا، علی مرتضی، فاطمه‌ی زهراء، امام حسن مجتبی، امام حسین: و عموم زنان پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از آن کاسه غذا خوردند تا سیر شدند، ولی غذای آن کاسه همچنان به اندازه‌ی خود بود.
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها می‌فرماید:
من از آن غذا به عموم همسایگانم تقسیم نمودم، خدای توانا به قدری به آن غذا خیر و برکت داده بود که به غذای حضرت مریم سلام الله علیها عطا کرده بود.
در مناقب نقل شده که ثعلبی (282) در تفسیر خودش و پسر موزون در کتاب اربعین با سندهای خود از محمّد بن منکدر از جابر مانند این حدیث را نقل کرده‌اند.

 

[روایت شماره] (61)

وَ مِنْ کِتَابِ الْمَنَاقِبِ، الْمَذْکُورِ عَنْ أَبِی الْفَرَجِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَکِّیِّ، عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحُلْوَانِیِّ، عَنْ کَرِیمَةَ بِنْتِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَرْوَزِیِّ وَ أَخْبَرَنِی أَیْضاً بِهِ عَالِیاً قَاضِی الْقُضَاةِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْبَغْدَادِیُّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّیْنَبِیِّ، عَنِ الْکَرِیمَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَرْوَزِیَّةِ بِمَکَّةَ حَرَسَهَا اللَّهُ تَعَالَی، عَنْ أَبِی عَلِیٍّ زَاهِرِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ یُوسُفَ الْجُرْجَانِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی شَیْبَةَ، عَنِ ابْنِ نُمَیْرٍ، عَنْ مُجَالِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ.
قَالَ:
خَرَجَ أَعْرَابِیٌّ مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ یَتَبَدَّی فِی الْبَرِّیَّةِ، فَإذَا هُوَ بِضَبٍّ قَدْ نَفَرَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ، فَسَعَی وَرَاءَهُ حَتَّی اصْطَادَهُ، ثُمَّ جَعَلَهُ فِی کُمِّهِ وَ أَقْبَلَ یَزْدَلِفُ نَحْوَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا أَنْ وَقَفَ بِإِزَائِهِ نَادَاهُ: یَا مُحَمَّدُ یَا مُحَمَّدُ وَ کَانَ مِنْ أَخْلاقِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إذَا قِیلَ لَهُ: یَا مُحَمَّدُ قَالَ:
یَا مُحَمَّدُ وَ إذَا قِیلَ لَهُ: یَا أَحْمَدُ قَالَ:
یَا أَحْمَدُ وَ إذَا قِیل لَهُ: یَا أَبَاالْقَاسِمِ،
قَالَ:
یَا أَبَاالْقَاسِمِ وَ إذَا قِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ تَهَلَّلَ وَجْهُهُ.
فَلَمَّا أَنْ نَادَاهُ الْأَعْرَابِیُّ یَا مُحَمَّدُ یَا مُحَمَّدُ قَالَ لَهُ النَّبِیُّ: یَا مُحَمَّدُ یَا مُحَمَّدُ،
قَالَ لَهُ: أَنْتَ السَّاحِرُ الْکَذَّابُ الَّذِی مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ مِنْ ذِی لَهْجَةٍ هُوَ أَکْذَبُ مِنْکَ، أَنْتَ الَّذِی تَزْعَمُ أَنَّ لَکَ فِی هَذِهِ الْخَضْرَاءِ إِلَهاً بَعَثَ بِکَ إِلَی الْأَسْوَدِ وَ الْأَبْیَضِ وَ اللاتِ وَ الْعُزَّی، لَوْلا أَنِّی أَخَافُ أَنَّ قَوْمِی یُسَمُّونَنِی الْعَجُولَ لَضَرَبْتُکَ بِسَیْفِی هَذَا ضَرْبَةً أَقْتُلُکَ بِهَا، فَأَسُودَ بِکَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
فَوَثَبَ إِلَیْهِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ لِیَبْطِشَ بِهِ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
اِجْلِسْ یَا أَبَا حَفْصٍ فَقَدْ کَادَ الْحَلِیمُ أَنْ یَکُونَ نَبِیّاً.
ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی الْأَعْرَابِیِّ فَقَالَ لَهُ: یَا أَخَا بَنِی سُلَیْمٍ هَکَذَا تَفْعَلُ الْعَرَبُ؟ یَتَهَجَّمُونَ عَلَیْنَا فِی مَجَالِسِنَا یَجْبَهُونَنَا بِالْکَلامِ الْغَلِیظِ؟ یَا أَعْرَابِیُّ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ مَنْ ضَرَّ بِی فِی دَارِ الدُّنْیَا هُوَ غَداً فِی النَّارِ یَتَلَظَّی، یَا أَعْرَابِیُّ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ یُسَمُّونَنِی أَحْمَدَ الصَّادِقَ، یَا أَعْرَابِیُّ أَسْلِمْ تَسْلَمْ مِنَ النَّارِ یَکُونُ لَکَ مَا لَنَا وَ عَلَیْکَ مَا عَلَیْنَا وَ تَکُونُ أَخَانَا فِی الْإِسْلامِ.
قَالَ:
فَغَضِبَ الْأَعْرَابِیُّ وَ قَالَ:
وَ اللاتِ وَ الْعُزَّی لا أُومِنُ بِکَ یَا مُحَمَّدُ أَوْ یُؤْمِنَ هَذَا الضَّبُّ، ثُمَّ رَمَی بِالضَّبِّ عَنْ کُمِّهِ، فَلَمَّا أَنْ وَقَعَ الضَّبُّ عَلَی الْأَرْضِ وَلَّی هَارِباً، فَنَادَاهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَیُّهَا الضَّبُّ أَقْبِلْ إِلَیَّ، فَأَقْبَلَ الضَّبُّ یَنْظُرُ إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم،
قَالَ:
فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَیُّهَا الضَّبُّ مَنْ أَنَا؟ فَإذَا هُوَ یَنْطِقُ بِلِسَانٍ فَصِیحٍ ذَرِبٍ غَیْرِ قَطِعٍ فَقَالَ:
أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَنْ تَعْبُدُ؟
قَالَ:
أَعْبُدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً وَ اصْطَفَاکَ یَا مُحَمَّدُ حَبِیباً ثُمَّ أَنْشَأَ یَقُولُ:
أَلا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ صَادِقٌ
فَبُورِکْتَ مَهْدِیّاً وَ بُورِکْتَ هَادِیاً
شَرَعْتَ لَنَا دِینَ الْحَنِیفَةِ بَعْدَ مَا
عَبَدْنَا کَأَمْثَالِ الْحَمِیرِ الطَّوَاغِیَا
فَیَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ یَا خَیْرَ مُرْسَلٍ
إِلَی الْجِنِّ بَعْدَ الْإِنْسِ لَبَّیْکَ دَاعِیاً
وَ نَحْنُ أُنَاسٌ مِنْ سُلَیْمٍ وَ إِنَّنَا
أَتَیْنَاکَ نَرْجُو أَنْ نَنَالَ الْعَوَالِیَا
أَتَیْتَ بِبُرْهَانٍ مِنَ اللَّهِ وَاضِحٍ
فَأَصْبَحْتَ فِینَا صَادِقَ الْقَوْلِ زَاکِیاً
فَبُورِکْتَ فِی الْأَحْوَالِ حَیّاً وَ مَیِّتاً
وَ بُورِکْتَ مَوْلُوداً وَ بُورِکْتَ نَاشِیاً
قَالَ:
ثُمَّ أَطْبَقَ عَلَی فَمِ الضَّبِّ فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً، فَلَمَّا أَنْ نَظَرَ الْأَعْرَابِیُّ إِلَی ذَلِکَ قَالَ:
وَا عَجَبَا ضَبٌّ اصْطَدْتُهُ مِنَ الْبَرِّیَّةِ ثُمَّ أَتَیْتُ بِهِ فِی کُمِّی لا یَفْقَهُ وَ لا یَنْقَهُ وَ لا یَعْقِلُ یُکَلِّمُ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِهَذَا الْکَلامِ وَ یَشْهَدُ لَهُ بِهَذِهِ الشَّهَادَةِ أَنَا لا أَطْلُبُ أَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ، مُدَّ یَمِینَکَ فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، فَأَسْلَمَ الْأَعْرَابِیُّ وَ حَسُنَ إِسْلامُهُ.
ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُمْ: عَلِّمُوا الْأَعْرَابِیَّ سُوَراً مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ:
فَلَمَّا أَنْ عُلِّمَ الْأَعْرَابِیُّ سُوَراً مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
هَلْ لَکَ شَیْ‌ءٌ مِنَ الْمَالِ؟
قَالَ:
وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّا أَرْبَعَةُ آلافِ رَجُلٍ مِنْ بَنِی سُلَیْمٍ مَا فِیهِمْ أَفْقَرُ مِنِّی وَ لا أَقَلُّ مَالاً.
ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُمْ: مَنْ یَحْمِلِ الْأَعْرَابِیَّ عَلَی نَاقَةٍ أَضْمَنْ لَهُ عَلَی اللَّهِ نَاقَةً مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ قَالَ:
فَوَثَبَ إِلَیْهِ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ قَالَ:
فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی عِنْدِی نَاقَةٌ حَمْرَاءُ عُشَرَاءُ وَ هِیَ لِلْأَعْرَابِیِّ.
فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا سَعْدُ تَفْخَرُ عَلَیْنَا بِنَاقَتِکَ؟ أَلا أَصِفُ لَکَ النَّاقَةَ الَّتِی نُعْطِیکَهَا بَدَلاً مِنْ نَاقَةِ الْأَعْرَابِیِّ، فَقَالَ:
بَلَی فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی.
فَقَالَ:
یَا سَعْدُ نَاقَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَحْمَرَ وَ قَوَائِمُهَا مِنَ الْعَنْبَرِ وَ وَبَرُهَا مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ عَیْنَاهَا مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ وَ عُنُقُهَا مِنَ الزَّبَرْجَدِ الْأَخْضَرِ وَ سَنَامُهَا مِنَ الْکَافُورِ الْأَشْهَبِ وَ ذَقَنُهَا مِنَ الدُّرِّ وَ خِطَامُهَا مِنَ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ، عَلَیْهَا قُبَّةٌ مِنْ دُرَّةٍ بَیْضَاءَ یُرَی بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا وَ ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا تَطِیرُ بِکَ فِی الْجَنَّةِ.
ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُمْ: مَنْ یُتَوِّجِ الْأَعْرَابِیَّ أَضْمَنْ لَهُ عَلَی اللَّهِ تَاجَ التُّقَی،
قَالَ:
فَوَثَبَ إِلَیْهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ قَالَ:
فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَا تَاجُ التُّقَی فَذَکَرَ مِنْ صِفَتِهِ،
قَالَ:
فَنَزَعَ عَلِیٌّ علیه السلام عِمَامَتَهُ فَعَمَّمَ بِهَا الْأَعْرَابِیَّ.
ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
مَنْ یُزَوِّدِ الْأَعْرَابِیَّ وَ أَضْمَنَ لَهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ زَادَ التَّقْوَی،
قَالَ:
فَوَثَبَ إِلَیْهِ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَقَالَ:
فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَا زَادُ التَّقْوَی؟
قَالَ:
یَا سَلْمَانُ إذَا کَانَ آخِرُ یَوْمٍ مِنَ الدُّنْیَا لَقَّنَکَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ قَوْلَ شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَإِنْ أَنْتَ قُلْتَهَا لَقِیتَنِی وَ لَقِیتُکَ وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَقُلْهَا لَمْ تَلْقَنِی وَ لَمْ أَلْقَکَ أَبَدا.
قَالَ:
فَمَضَی سَلْمَانُ حَتَّی طَافَ تِسْعَةَ أَبْیَاتٍ مِنْ بُیُوتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمْ یَجِدْ عِنْدَهُنَّ شَیْئاً، فَلَمَّا أَنْ وَلَّی رَاجِعاً نَظَرَ إِلَی حُجْرَةِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَ:
إِنْ یَکُنْ خَیْرٌ فَمِنْ مَنْزِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقَرَعَ الْبَابَ فَأَجَابَتْهُ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ: مَنْ بِالْبَابِ؟
فَقَالَ لَهَا: أَنَا سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَقَالَتْ لَهُ: یَا سَلْمَانُ وَ مَا تَشَاءُ؟ فَشَرَحَ قِصَّةَ الْأَعْرَابِیِّ وَ الضَّبِّ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم. قَالَتْ لَهُ: یَا سَلْمَانُ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ لَنَا ثَلاثاً مَا طَعِمْنَا وَ إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَدْ اضْطَرَبَا عَلَیَّ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ، ثُمَّ رَقَدَا کَأَنَّهُمَا فَرْخَانِ مَنْتُوفَانِ، وَلَکِنْ لا أَرُدُّ الْخَیْرَ إذَا نَزَلَ الْخَیْرُ بِبَابِی.
یَا سَلْمَانُ خُذْ دِرْعِی هَذَا ثُمَّ امْضِ بِهِ إِلَی شَمْعُونَ الْیَهُودِیِّ وَ قُلْ لَهُ: تَقُولُ لَکَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ: أَقْرِضْنِی عَلَیْهِ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ وَ صَاعاً مِنْ شَعِیرٍ أَرُدَّهُ عَلَیْکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی.
قَالَ:
فَأَخَذَ سَلْمَانُ الدِّرْعَ ثُمَّ أَتَی بِهِ إِلَی شَمْعُونَ الْیَهُودِیِّ فَقَالَ لَهُ: یَا شَمْعُونُ هَذَا دِرْعُ فَاطِمَةَ بِنْتِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تَقُولُ لَکَ: أَقْرِضْنِی عَلَیْهِ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ وَ صَاعاً مِنْ شَعِیرٍ أَرُدَّهُ عَلَیْکَ إِنْشَاءَ اللَّهُ.
قَالَ فَأَخَذَ شَمْعُونُ الدِّرْعَ ثُمَّ جَعَلَ یُقَلِّبُهُ فِی کَفِّهِ وَ عَیْنَاهُ تَذْرِفَانِ بِالدُّمُوعِ وَ هُوَ یَقُولُ: یَا سَلْمَانُ هَذَا هُوَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا هَذَا الَّذِی أَخْبَرَنَا بِهِ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ فِی التَّوْرَاةِ أَنَا أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، فَأَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلامُهُ.
ثُمَّ دَفَعَ إِلَی سَلْمَانَ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ وَ صَاعاً مِنْ شَعِیرٍ فَأَتَی بِهِ سَلْمَانُ إِلَی فَاطِمَةَ فَطَحَنَتْهُ بِیَدِهَا وَ اخْتَبَزَتْهُ خُبْزاً ثُمَّ أَتَتْ بِهِ إِلَی سَلْمَانَ فَقَالَتْ لَهُ: خُذْهُ وَ امْضِ بِهِ إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم،
قَالَ:
فَقَالَ لَهَا سَلْمَانُ: یَا فَاطِمَةُ خُذِی مِنْهُ قُرْصاً تُعَلِّلِینَ بِهِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ، فَقَالَتْ:
یَا سَلْمَانُ هَذَا شَیْ‌ءٌ أَمْضَیْنَاهُ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَیْئاً.
قَالَ:
فَأَخَذَهُ سَلْمَانُ فَأَتَی بِهِ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا نَظَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی سَلْمَانَ قَالَ لَهُ: یَا سَلْمَانُ مِنْ أَیْنَ لَکَ هَذَا؟
قَالَ:
مِنْ مَنْزِلِ بِنْتِکَ فَاطِمَةَ،
قَالَ:
وَ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لَمْ یَطْعَمْ طَعَاماً مُنْذُ ثَلاثٍ.
قَالَ:
فَوَثَبَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَتَّی وَرَدَ إِلَی حُجْرَةِ فَاطِمَةَ، فَقَرَعَ الْبَابَ وَ کَانَ إذَا قَرَعَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الْبَابَ لا یَفْتَحُ لَهُ الْبَابَ إِلا فَاطِمَةُ فَلَمَّا أَنْ فَتَحَتْ لَهُ الْبَابَ نَظَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی صُفَارِ وَجْهِهَا وَ تَغَیُّرِ حَدَقَتَیْهَا، فَقَالَ لَهَا: یَا بُنَیَّةُ مَا الَّذِی أَرَاهُ مِنْ صُفَارِ وَجْهِکِ وَ تَغَیُّرِ حَدَقَتَیْکِ؟
فَقَالَتْ:
یَا اَبَهْ إِنَّ لَنَا ثَلاثاً مَا طَعِمْنَا طَعَاماً وَ إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَدِ اضْطَرَبَا عَلَیَّ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ ثُمَّ رَقَدَا کَأَنَّهُمَا فَرْخَانِ مَنْتُوفَانِ.
قَالَ:
فَأَنْبَهَهُمَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَأَخَذَ وَاحِداً عَلَی فَخِذِهِ الْأَیْمَنِ وَ الْآخَرَ عَلَی فَخِذِهِ الْأَیْسَرِ وَ أَجْلَسَ فَاطِمَةَ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ اعْتَنَقَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ دَخَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَاعْتَنَقَ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ وَرَائِهِ، ثُمَّ رَفَعَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم طَرْفَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَقَالَ:
إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ هَؤُلاءِ أَهْلُ بَیْتِی اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً.
قَالَ:
ثُمَّ وَثَبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَتَّی دَخَلَتْ إِلَی مِخْدَعٍ لَهَا فَصَفَّتْ قَدَمَیْهَا فَصَلَّتْ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ رَفَعَتْ بَاطِنَ کَفَّیْهَا إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَتْ:
إِلَهِی وَ سَیِّدِی هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ هَذَا عَلِیٌّ ابْنُ عَمِّ نَبِیِّکَ وَ هَذَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سِبْطَا نَبِیِّکَ إِلَهِی أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ کَمَا أَنْزَلْتَهَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکَلُوا مِنْهَا وَ کَفَرُوا بِهَا، اللَّهُمَّ أَنْزِلْهَا عَلَیْنَا فَإِنَّا بِهَا مُؤْمِنُونَ.
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: وَاللَّهِ مَا اسْتَتَمَّتِ الدَّعْوَةُ فَإذَا هِیَ بِصَحْفَةٍ مِنْ وَرَائِهَا یَفُورُ قُتَارُهَا وَ إذَا قُتَارُهَا أَزْکَی مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ، فَاحْتَضَنَتْهَا ثُمَّ أَتَتْ بِهَا إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، فَلَمَّا أَنْ نَظَرَ إِلَیْهَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَةُ مِنْ أَیْنَ لَکِ هَذَا؟ وَ لَمْ یَکُنْ عَهِدَ عِنْدَهَا شَیْئاً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
کُلْ یَا أَبَاالْحَسَنِ وَ لا تَسْأَلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتَّی رَزَقَنِی وَلَداً مَثَلُهَا مَثَلُ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (283).
قَالَ:
فَأَکَلَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ خَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
وَ تَزَوَّدَ الْأَعْرَابِیُّ وَ اسْتَوَی عَلَی رَاحِلَتِهِ وَ أَتَی بَنِی سُلَیْمٍ وَ هُمْ یَوْمَئِذٍ أَرْبَعَةُ آلافِ رَجُلٍ فَلَمَّا أَنْ وَقَفَ فِی وَسْطِهِمْ نَادَاهُمْ بِعُلُوِّ صَوْتِهِ: قُولُوا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ.
قَالَ:
فَلَمَّا سَمِعُوا مِنْهُ هَذِهِ الْمَقَالَةَ أَسْرَعُوا إِلَی سُیُوفِهِمْ فَجَرَّدُوهَا، ثُمَّ قَالُوا لَهُ: لَقَدْ صَبَوْتَ إِلَی دِینِ مُحَمَّدٍ السَّاحِرِ الْکَذَّابِ، فَقَالَ لَهُمْ: مَا هُوَ بِسَاحِرٍ وَ لا کَذَّابٍ.
ثُمَّ قَالَ:
یَا مَعْشَرَ بَنِی سُلَیْمٍ إِنَّ إِلَهَ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خَیْرُ إِلَهٍ وَ إِنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خَیْرُ نَبِیٍّ: أَتَیْتُهُ جَائِعاً فَأَطْعَمَنِی وَ عَارِیاً فَکَسَانِی وَ رَاجِلاً فَحَمَلَنِی، ثُمَّ شَرَحَ لَهُمْ قِصَّةَ الضَّبِّ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَنْشَدَهُمُ الشَّعْرَ الَّذِی أَنْشَدَ فِی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
ثُمَّ قَالَ:
یَا مَعَاشِرَ بَنِی سُلَیْمٍ أَسْلِمُوا تَسْلَمُوا مِنَ النَّارِ، فَأَسْلَمَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ أَرْبَعَةُ آلافِ رَجُلٍ وَ هُمْ أَصْحَابُ الرَّایَاتِ الْخُضْرِ وَ هُمْ حَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
أقول: وجدت هذا الحدیث فی کتاب قدیم من مؤلّفات العامّة قال: حدثَّنا أبوبکر أحمد بن علیِّ الطرشیشی ببغداد سنة أربع و ثمانین و أربع مائة، قال: حدَّثتنا کریمة بنت أحمد بن محمد بن حاتم المروزی - بمکّة حرسها الله - بقراءتها علینا فی المسجد الحرام فی ذی الحجة سنة إحدی و ثلاثین و أربع مائة، قالت: أخبرنا أبو علی زاهر بن أحمد الفقیه بسرخس، قال: حدَّثنا معاذ بن یوسف الجرجانیُّ قال: حدَّثنا أحمد بن محمّد بن غالب، عن عثمان بن أبی شیبة، عن ابن نمیر، عن مجالد عن ابن عباس مثله.
بیان: قال الجوهریُّ: تبدِّی الرجل: أقام بالبادیة و ازدلف أی تقدم و قطع کفرح و کرم لم یقدر علی الکلام و نقه الحدیث کفرح: فهمه و العشراء من النوق بضم العین و فتح الشین التی مضی لحملها عشرة أشهر أو ثمانیة أو هی کالنفساء من النساء و ذرفت عینه أی سال دمعها و یقال: علّله بطعام و غیره أی شغله به و المخدع: البیت الصغیر الّذی یکون داخل البیت الکبیر و تضمُّ میمه و تفتح و یقال: صبأ فلان إذا خرج عن دین إلی دین غیره و قد تقلب الهمزة واواً.
نیز در همان کتاب (284) با چند واسطه از ابن عبّاس روایت می‌کند که گفت:
اعرابی از قبیله‌ی بنی سلیم متوجّه صحرا شد، ناگاه دید سوسماری از جلو او فرار کرد، وی آن سوسمار را تعقیب و شکار نمود و در میان آستین خویش جای داد آنگاه متوجّه پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شد، وقتی در مقابل آن حضرت قرار گرفت گفت:
یا محمّد یا محمّد! اخلاق رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم این بود که هر گاه به آن حضرت می‌گفتند:
یا محمّد! آن بزرگوار هم می‌فرمود:
یا محمّد، هر گاه به او گفته می‌شد:
یا احمد! می‌فرمود:
یا احمد، هر گاه به آن حضرت گفته می‌شد:
یا اباالقاسم، می‌فرمود:
یا اباالقاسم ولی هر وقت به آن بزرگوار گفته می‌شد:
یا رسول الله می‌فرمود:
«لبیک و سعدیک» و صورت مبارکش می‌درخشید. وقتی آن اعرابی به آن حضرت گفت:
یا محمّد یا محمّد آن بزرگوار هم طبق اخلاقی که داشت فرمود:
یا محمّد یا محمّد، اعرابی به آن برگزیده‌ی خدا گفت:
تو همان جادوگر و دروغگویی هستی که آسمان در زیر خود و زمین روی خود دروغگوتر از تو ندیده است، تو همان کسی هستی که گمان می‌کنی در این آسمان خدایی داری و آن خدا تو را بر هر سیاه و سفیدی و لات و عزّی (285) مبعوث نموده‌ست! اگر من این بیم را نمی‌داشتم که قبیله‌ام مرا عجول و بی‌صبر بنامند با این شمشیرم ضربتی به تو می‌زدم که تو را هلاک نماید و بدین جهت بر اوّلین و آخرین سیادت می‌نمودم، عمر بن خطاب از جای برجست تا بر او حمله نماید ولی پیامبر به او فرمود:
بنشین! زیرا مقام شخص بردبار و صبور نزدیک به مقام پیغمبریست.
سپس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متوجّه آن اعرابی شد و به او فرمود:
ای عرب بنی سلیم! آیا عرب یک چنین عملی که تو انجام دادی انجام می‌دهد و این طور به ما و مجلس ما هجوم می‌کند و این گونه خشونت و درشتی می‌نماید؟! ای اعرابی! قسم به حقّ آن خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرده هر کسی که در دنیا به من ضرری برساند فردای قیامت دچار آتش سوزنده خواهد شد.
ای اعرابی! قسم به آن خدایی که مرا به پیامبری فرستاده اهل آسمان هفتم مرا احمد صادق می‌نامند، ای اعرابی! اسلام بیاور تا از آتش در امان باشی، آنچه که برای ما باشد برای تو نیز باشد، آنچه علیه ما باشد علیه تو نیز باشد و تو برادر دینی ما باشی.
اعرابی در غضب شد و گفت:
به حقّ بُت لات و عزّی قسم، تا این سوسمار به تو ایمان نیاورد من ایمان نخواهم آورد.
آن گاه آن سوسمار را از آستین خود رها کرد وقتی آن سوسمار روی زمین افتاد پا به فرار نهاد. رسول خدا، آن سوسمار را صدا زد و فرمود:
نزد من بیا! سوسمار بازگشت و نزد آن حضرت آمد و بر جمال مبارکش نگریست.
سپس پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به آن سوسمار فرمود:
من کیستم؟ ناگاه آن سوسمار با زبانی فصیح گفت:
تو محمّد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف می‌باشی.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به آن سوسمار فرمود:
تو چه کسی را می‌پرستی؟
گفت آن خدایی که دانه را می‌شکافد و انسان را می‌آفریند و حضرت ابراهیم را خلیل خود و تو را حبیب خویشتن قرار داده سپس این اشعار را سرود:
ای رسول خدا! حقّاً که تو راستگو می‌باشی، تو هدایت شده‌ای با برکت هستی، تو دین یکتاپرستی را بعد از آنکه ما نظیر الاغ، بت‌ها را پرستش نمودیم برای ما تشریع نمودی، ای بهترین خوانده شدگان! و ای بهترین فرستاده شدگان به سوی انس و جن! دعوت تو را لبیک می‌گویم، ما مردمانی از قبیله‌ی سلیم می‌باشیم که نزد تو آمده‌ایم تا به مقام عالی نائل شویم، تو از طرف خدا دلیل و برهان واضحی آورده‌ای و در میان ما شخصی صادق القول و پاکیزه شناخته شدی تو در حال حیات و ممات، در حال کودکی و نشو و نما با خیر و برکت بوده و هستی؟
آنگاه دهان آن سوسمار بسته شد و سخنی نگفت، موقعی که آن اعرابی با این منظره مواجه شد گفت:
واعَجَباه! این سوسماری که من آن را از بیابان‌ها شکار کردم و در میان آستین خویش جای دادم، سوسماری که دانش و بینش و عقلی ندارد با محمّد این چنین سخن می‌گوید و یک چنین شهادتی را درباره‌ی نبوّت وی می‌دهد من اثری بعد از این نخواهم یافت!
آنگاه گفت:
یا محمّد دست خود را دراز کن تا من با تو بیعت کنم، من شهادت می‌دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و شهادت می‌دهم که محمّد رسول اوست.
اعرابی اسلام آورد و اسلامش نیکو شد.
بعداً پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متوجّه اصحاب خود شد و به آنان فرمود:
چند سوره‌ای از قرآن به این اعرابی بیاموزید، موقعی که اعرابی چند سوره‌ای از قرآن را آموخت رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
آیا از مال دنیا چیزی داری؟
گفت:
قسم به حقّ آن خدایی که تو را به پیامبری مبعوث نموده در میان چهار هزار نفر از قبیله‌ی بنی سلیم من از همه فقیرترم.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به یاران خود رو کرد و فرمود:
چه کسی یک ناقه به این اعرابی می‌دهد تا من از طرف خدا ضمانت دهم یک ناقه‌ی بهشتی به او عطا فرماید؟
سعد بن عباده برخاست و گفت:
پدر و مادرم به فدای تو! من یک ناقه سرخ دارم و به او می‌دهم.
پیامبر به سعد فرمود:
تو به واسطه‌ی این ناقه به ما فخر می‌کنی؟ آیا دوست داری وصف آن ناقه را که به تو عطا خواهیم کرد برای تو شرح دهم؟
گفت:
آری پدرم و مادرم به فدای تو.
فرمود:
ای سعد! آن ناقه، ناقه‌ایست از طلای قرمز، پاهای آن از عنبر، کرک آن از زعفران، چشم‌هایش از یاقوت قرمز، گردن آن از زبرجد سبز، کوهان آن از کافور اشهب (286) چانه‌ی آن از درّ، عنان آن از مروارید تازه، بر پشت آن قبّه‌ایست از درّ سفید که باطن آن از ظاهرش و ظاهرش از باطنش دیده می‌شود، آن ناقه است که تو را به جانب بهشت پرواز می‌دهد.
آنگاه رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متوجّه صحابه شد و فرمود:
چه کسی تاج (یعنی عمّامه) به این اعرابی می‌دهد تا من از طرف خدای متعال ضامن شوم که تاج تقوا به وی عطا فرماید.
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از جای برخاسته و فرمودند:
پدر و مادرم به فدای تو، یا رسول الله! تاج تقوا کدام است؟
پس از اینکه رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وصف آن را شرح داد حضرت علی علیه السلام عمّامه‌ی خود را باز کرد و به سر اعرابی بست.
سپس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به یاران خود رو کرده و فرمود:
چه کسی به این اعرابی زاد و توشه می‌دهد تا من ضامن شوم خدا زاد و توشه‌ی تقوا به وی عطا کند؟
سلمان فارسی از جای برخاست و گفت:
پدر و مادرم به فدای تو، یا رسول الله زاد و توشه‌ی تقوا چیست؟
فرمود:
ای سلمان! موقعی که روز آخر عمر تو فرا رسد خدا شهادت «لا الهَ الاّ الله وَ اَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» را به تو تلقین خواهد کرد، اگر تو این شهادتین را بگویی مرا ملاقات می‌کنی و من هم تو را ملاقات خواهم کرد، اگر آن را نگویی مرا ملاقات نمی‌کنی و من نیز تو را نخواهم دید.
سلمان رفت و تعداد نُه خانه از خانه‌های پیغمبر خدا را جستجو نمود ولی غذایی نزد زنان آن بزرگوار نیافت.
هنگامی که بازگشت متوجّه خانه‌ی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها شد و گفت:
اگر خیری باشد در منزل فاطمه دختر محمّد خواهد بود، وقتی دقّ الباب کرد فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها از پشت در فرمود:
کیست؟
گفت:
من سلمان فارسی می‌باشم، فرمود:
چه حاجتی داری؟ سلمان جریان اعرابی و سوسمار را با رسول خدا شرح داد.
فاطمه فرمود:
ای سلمان! به حقّ آن خدایی که حضرت محمّد را به پیامبری مبعوث نموده مدت سه روز است که ما غذا نخورده‌ایم، حسن و حسین علیهما السلام از شدّت گرسنگی بهانه جویی می‌کنند، ایشان نظیر دو جوجه به خواب رفته‌اند، ولی در عین حال موقعی که خیری بر در خانه‌ی من بیاید، من آن را رد نخواهم کرد ای سلمان!
این پیراهن مرا بگیر و نزد شمعون یهودی ببر و به او بگو: فاطمه دختر محمّد می‌گوید:
این پیراهن را بردار و در مقابل آن یک من خرما و یک من جو به من بده تا بعداً به خواست خدا بپردازم.
سلمان آن پیراهن را گرفت و پس از اینکه نزد شمعون یهودی آمد به وی گفت:
این پیراهن فاطمه دختر حضرت محمّد است، فاطمه می‌فرماید:
این پیراهن را بگیر و در مقابل آن یک من خرما و یک من جو به من بده تا بعداً به خواست خدا، به تو خواهم پرداخت.
شمعون آن پیراهن را گرفت و در میان دو دست زیر و رو می‌کرد و چشمانش اشک می‌ریخت و می‌گفت:
ای سلمان! این همان زهد و تقوای واقعیست در دنیا! این همان زُهدیست که تورات حضرت موسی علیه السلام به ما خبر داده، من اکنون شهادت می‌دهم که خدا یکیست و حضرت محمّد بنده و رسول او می‌باشد، یهودی اسلام آورد و اسلام او بسیار نیکو شد.
سپس آن یهودی یک من خرما و یک من جو به سلمان داد، سلمان آنها را آورد و به حضرت فاطمه تقدیم نمود، حضرت زهراء آن جو را به دست خود آسیاب کرد و از آرد آن نان پخت.
آنگاه آن نان‌ها را به سلمان داد و به او فرمود:
این نان‌ها را بگیر و به حضور حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ببر.
سلمان گفت:
یا فاطمه! یک گرده از این نان‌ها را برای حسنین علیهما السلام بردار که آرام شوند.
حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
ای سلمان! ما چیزی که را که در راه خدا دادیم از آن نمی‌خوریم. سلمان آن نان‌ها را گرفت و به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آورد.
وقتی چشم رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به سلمان افتاد فرمود:
ای سلمان! این نان‌ها را از کجا آورده‌ای؟
گفت:
از منزل دخترت فاطمه، پیغمبر خدا هم مدّت سه روز غذا نخورده بود، هنگامی که با این منظره مواجه شد متوجّه خانه‌ی فاطمه گردید و دقّ الباب نمود. هر گاه پیامبر خدا دقّ الباب می‌کرد کسی غیر از فاطمه در را باز نمی‌کرد.
موقعی که در برای پیغمبر خدا باز شد و چشم مبارکش به صورت زردچهره و حدقه‌ی چشمان فاطمه افتاد، به وی فرمود:
ای دختر عزیزم! چرا رنگ صورت تو زرد شده و حدقه‌ی چشمان تو تغییر نموده‌ست!
عرض کرد:
ای پدر عزیزم! مدّت سه روز است که ما غذایی نخورده‌ایم، حسن و حسین علیهما السلام از شدّت گرسنگی از من بهانه گرفته و به خواب رفته‌اند.
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حسنین علیهما السلام را از خواب بیدار کرد، یکی از ایشان را روی زانوی راست و دیگری را روی زانوی چپ نشانید و فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را در مقابل خویشتن نشانید و با آن بانو معانقه نمود (یعنی وی را در آغوش گرفت).
حضرت علی بن ابیطالب هم وارد شد و با رسول خدا معانقه کرد.
آنگاه پیغمبر خدا چشم خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت:
بار خدایا! ای مولای من! اینان اهل بیت منند، رجس و پلیدی‌ها را از ایشان دور و ایشان را پاک و پاکیزه کن یک نوع پاک نمودن مخصوصی.
بعد از این جریان بود که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها داخل اطاق خلوت خویش گردید و پس از اینکه دو رکعت نماز خواند دو کف دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت:
پروردگارا! این حضرت محمّد پیامبر تو و این علی پسر عموی او و اینان حسن و حسین دو نوه‌ی پیغمبر تو می‌باشند.
بار خدایا! غذایی از آسمان برای ما بفرست همان طور که برای بنی اسرائیل فرستادی، گر چه ایشان کفران نعمت نمودند، خدایا! اگر آن غذا را برای ما بفرستی ما به آن ایمان داریم.
ابن عبّاس می‌گوید:
به خدا قسم هنوز دعای فاطمه سلام الله علیها تمام نشده بود که یک کاسه در پشت سر او آمد که بخار از آن متصاعد و بخار آن از مُشک اذفر، خوشبوتر بود، فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آن غذا را برداشت و به حضور پیغمبر خدا و علی مرتضی و حسنین: آورد، وقتی چشم حضرت علی علیه السلام به آن غذا افتاد به زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود:
این غذا را از کجا آورده‌ای؟ در صورتی که [قبل از این گفتگو ] چیزی نزد آن بانو نبود.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود:
یا اباالحسن! از این غذا بخور و جستجو منمای، سپاس مخصوص آن خداییست که مرا از دنیا نبرد تا اینکه فرزندی به من عطا کرد که نظیر مریم دختر عمران است، همان مریمی که هر گاه زکریا در میان محراب عبادت نزد او می‌آمد و غذایی نزد او می‌یافت به مریم می‌فرمود:
این غذا را از کجا آورده‌ای؟!
می‌گفت:
از طرف خدا به من نصیب شده، خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب رزق و روزی می‌دهد.
پیغمبر خدا علی، فاطمه، حسن و حسین: از آن غذا خوردند و پیامبر بیرون آمد.
اعرابی، زاد و توشه‌ی خود را برگرفت و پس از اینکه بر ناقه‌ی خود سوار شد نزد قبیله‌ی بنی سلیم که تعداد چهار هزار مرد بودند آمد، وقتی در وسط آنان قرار گرفت با بلندترین صدا گفت:
«قُولُوا لا اِلهَ اِلاّ الله مُحَمَّداً رَسُولُ الله».
موقعی که آنان این گفتار را از او شنیدند برخاستند و شمشیرهای خود را برهنه کردند و به وی گفتند:
تو مایل بدین محمّد شدی که شخصی ساحر و دروغگو است؟!
او گفت:
نه، محمّد ساحر و دروغگو نیست.
سپس گفت:
ای گروه بنی سلیم حقّاً که خدای حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، بهترین خدا می‌باشد و آن بزرگوار بهترین پیامبر است، گرسنه نزد او رفتم مرا سیر کرد، برهنه بودم مرا پوشانید، پیاده بودم سوارم کرد، آنگاه جریان سوسمار را برای آنان شرح داد و آن اشعاری را که برای رسول خدا سروده بود برای آنان خواند، پس از این گفتگوها گفت:
ای قبائل بنی سلیم! اسلام بیاورید تا از آتش جهنّم در امان باشید.
در آن روز تعداد چهار هزار مرد که صاحبان پرچم‌های سبز بودند ایمان آوردند و در اطراف پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گرد آمدند.
مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
من این حدیث را در یک کتاب قدیمی که از تألیفات اهل تسنّن بود این گونه دیدم:
حدیث کرد برای ما ابوبکر احمد بن علیّ طرشیشی در بغداد در سال چهارصد و هشتاد و چهار که حدیث کرد برای ما کریمه دختر احمد بن محمّد بن حاتم مروزی در شهر مکّه – که خداوند شهر را محفوظ بدارد – به قرائت خودش (یعنی از زبان خودش شنیدیم) در مسجد الحرام در ذی الحجّه‌ی سال چهارصد و سی و یک، که او گفت:
باخبر کرد مرا ابوعلی زاهر بن احمد فقیه در شهر سرخس و او گفت:
حدیث کرد ما را معاذ بن یوسف جرجانی که او گفت:
برای ما گفت احمد بن محمّد بن غالب، از قول عثمان بن ابی شیب و او از ابی نمیر و او از مجالد و او از ابن عبّاس همین روایت را نقل کرده‌ست.
بیان: جوهری گوید «تبدّی الرّجل» یعنی مردی که در صحرا اقامت کرده است و «ازدلف» یعنی پیش آمد و قطع کرد بر وزن «فرح» و «کرم» و منظور این است که قادر به سخن گفتن نبود و «العُشراء» زنی را گویند که ده ماه یا هشت ماه از زایمان او گذشته باشد، مانند نفاس در زنان و «ذرفت عینه» یعنی جاری شد اشک چشمان او و «علّله» یعنی مشغول شد به (مثلاً به خوردن و امثال آن) و «المُخدع» و یا «المَخدع» خانه‌ی کوچکی را گویند که داخل آن خانه بزرگ باشد. (یعنی از بیرون کوچک دیده می‌شود امّا داخل آن بزرگ است) و «صبأ فلان» یعنی زمانی که کسی از دینی خارج شده باشد و به دین دیگری درآمده باشد و گاهی «صبؤ» نیز تلفّظ می‌شود.

 

[روایت شماره] (62)

وَ مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ، رُوِیَ فِی الْمَرَاسِیلِ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ کَانَ عَلَیْهِمَا ثِیَابٌ خَلَقٌ وَ قَدْ قَرُبَ الْعِیدُ فَقَالا لِأُمِّهِمَا فَاطِمَةَ سلام الله علیها: إِنَّ بَنِی فُلانٍ خِیطَتْ لَهُمُ الثِّیَابُ الْفَاخِرَةُ أَ فَلا تَخِیطِینَ لَنَا ثِیَاباً لِلْعِیدِ یَا أُمَّاهْ؟
فَقَالَتْ:
یُخَاطُ لَکُمَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ، فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْعِیدُ جَاءَ جَبْرَئِیلُ بِقَمِیصَیْنِ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا هَذَا یَا أَخِی جَبْرَئِیلُ، فَأَخْبَرَهُ بِقَوْلِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنَ لِفَاطِمَةَ وَ بِقَوْلِ فَاطِمَةَ یُخَاطُ لَکُمَا إِنْشَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِیلُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَمَّا سَمِعَ قَوْلَهَا: لا نَسْتَحْسِنُ أَنْ نُکَذِّبَ فَاطِمَةَ بِقَوْلِهَا: یُخَاطُ لَکُمَا إِنْشَاءَ اللَّهُ.
وَ عَنْ سَعِیدٍ الْحَفَّاظِ [الْحَافِظِ ] الدَّیْلَمِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
بَیْنَمَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمُونَ وَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ یُعَذَّبُونَ إذَا لِأَهْلِ الْجَنَّةِ نُورٌ سَاطِعٌ، فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: مَا هَذَا النُّورُ لَعَلَّ رَبَّ الْعِزَّةِ اطَّلَعَ فَنَظَرَ إِلَیْنَا فَیَقُولُ لَهُمْ رِضْوَانُ: لا وَ لَکِنْ عَلِیٌّ علیه السلام مَازَحَ فَاطِمَةَ فَتَبَسَّمَتْ فَأَضَاءَ ذَلِکَ النُّورُ مِنْ ثَنَایَاهَا.
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
لَمَّا أُسْرِیَ بِی وَ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ بَلَغْتُ إِلَی قَصْرِ فَاطِمَةَ فَرَأَیْتُ سَبْعِینَ قَصْراً مِنْ مَرْجَانَةٍ حَمْرَاءَ مُکَلَّلَةٍ بِاللُّؤْلُؤِ أَبْوَابُهَا وَ حِیطَانُهَا وَ أُسْرَتُهَا مِنْ عِرْقٍ وَاحِدٍ.
وَ قَالَ الْحَسَنُ: مَا کَانَ فِی الدُّنْیَا أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها، کَانَتْ تَقُومُ حَتَّی تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا.
نیز در همان کتاب روایت می‌کند که امام حسن و امام حسین علیهما السلام لباس‌های مندرسی در بر داشتند، وقتی ایّام عید فرا رسید به مادرشان حضرت زهراء سلام الله علیها گفتند:
برای فرزندان فلان همسایه لباس فاخر دوخته شده، ای مادر تو برای عید ما لباس نمی‌دوزی؟ فاطمه فرمود:
با خواست خدا برای شما هم دوخته خواهد شد.
هنگامی که روز عید فرا رسید جبرئیل دو پیراهن از حلّه‌های بهشتی به حضور پیغمبر خدا آورد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به جبرئیل فرمود:
ای برادرم جبرئیل! اینها چیست؟ جبرئیل جریان حسنین و لباس را برای آن حضرت شرح داد و گفت:
چون فاطمه فرموده:
برای شما هم انشاءالله لباس دوخته می‌شود، پس جبرئیل گفت، خدا می‌فرماید:
ما نیکو نمی‌دانیم که فاطمه نزد حسنین دروغگو درآید.
سعید دیلمی از انس از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
در آن هنگامی که اهل بهشت متنعّم به نعمت‌های بهشتی می‌باشند و اهل جهنّم معذّب هستند نوری از داخل بهشت ساطع می‌شود، بعضی از آنان می‌گویند:
این چه نوری است، شاید خدای عزیز به ما نظر مرحمتی فرموده باشد!؟
رضوان به آنان می‌گوید:
نه، بلکه علی بن ابیطالب با فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام مزاح کرد و آن بانو لبخندی زد و این نور از دندانهای ثنایای وی درخشید.
نیز از ابن عباس از رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
موقعی که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم و به قصر فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها رسیدم تعداد هفتاد قصر دیدم که از مرجان سرخ و به وسیله‌ی مروراید پوشانده بودند، در و دیوارهای آنها از یک جنس بودند.
حسن می‌گوید:
کسی در دنیا از فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها عابدتر نبود، زیرا به قدری برای عبادت می‌ایستاد که پاهایش ورم می‌کرد.

 

[روایت شماره] (63)

[تنبیه الخاطر ] بَیْنَمَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ النَّاسُ فِی الْمَسْجِدِ یَنْتَظِرُونَ بِلالاً أَنْ یَأْتِیَ فَیُؤَذِّنَ إِذْ أَتَی بَعْدَ زَمَانٍ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا حَبَسَکَ یَا بِلالُ؟
فَقَالَ:
إِنِّی اجْتَزْتُ بِفَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ هِیَ تَطْحَنُ وَاضِعَةً ابْنَهَا الْحَسَنَ عِنْدَ الرَّحَی وَ هِیَ تَبْکِی، فَقُلْتُ لَهَا: أَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکِ إِنْ شِئْتِ کَفَیْتُکِ ابْنَکِ وَ إِنْ شِئْتِ کَفَیْتُکِ الرُّحَی، فَقَالَتْ:
أَنَا أَرْفَقُ بِابْنِی، فَأَخَذْتُ الرَّحَی فَطَحَنْتُ فَذَاکَ الَّذِی حَبَسَنِی، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
رَحِمْتَهَا رَحِمَکَ اللَّهُ.
أقُولُ: رَوَی ابْنُ شِیرَوَیْهِ فِی الْفِرْدَوْسِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ أَبِی سَعِیدٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَا خَلا مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ.
وَ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ عَنْهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی أَوْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی.
وَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
فَاطِمَةُ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ فِی قُبَّةٍ بَیْضَاءَ سَقْفُهَا عَرْشُ الرَّحْمَنِ عَزَّوَجَلَّ:
أقُولُ: قَالَ السَّیِّدُ ابْنُ طَاوُوسٍ رحمة الله علیه فِی کِتَابِ سَعْدِ السُّعُودِ قَالَ:
وَجَدْتُ فِی کِتَابِ مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ فِی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَهْلِ بَیْتِهِ: تَأْلِیفِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَرْوَانَ،
قَالَ:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ الْبُخَارِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْعَلَوِیِّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ:
اُهْدِیَتْ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَطِیفَةٌ مَنْسُوجَةٌ بِالذَّهَبِ أَهْدَاهَا لَهُ مَلِکُ الْحَبَشَةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
لاعْطِیَنَّهَا رَجُلاً یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَمَدَّ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَعْنَاقَهُمْ إِلَیْهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَیْنَ عَلِیٌّ قَالَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ: فَلَمَّا سَمِعْتُ ذَلِکَ وَثَبْتُ حَتَّی أَتَیْتُ عَلِیّاً علیه السلام فَأَخْبَرْتُهُ فَجَاءَ فَدَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الْقَطِیفَةَ إِلَیْهِ فَقَالَ:
أَنْتَ لَهَا، فَخَرَجَ بِهَا إِلَی سُوقِ اللَّیْلِ فَنَقَضَهَا سِلْکاً سِلْکاً فَقَسَّمَهَا فِی الْمُهَاجِرِینَ وَ الأَنْصَارِ ثُمَّ رَجَعَ إِلَی مَنْزِلِهِ وَ مَا مَعَهُ مِنْهَا دِینَارٌ، فَلَمَّا کَانَ مِنْ غَدٍ اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ أَخَذْتَ أَمْسِ ثَلاثَة آلافِ مِثْقَالٍ مِنْ ذَهَبٍ فَأَنَا وَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ نَتَغَدَّی عِنْدَکَ غَداً، فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ.
فَلَمَّا کَانَ الْغَدُ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ حَتَّی قَرَعُوا الْبَابَ، فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ وَ قَدْ عَرِقَ مِنَ الْحَیَاءِ، لِأَنَّهُ لَیْسَ فِی مَنْزِلِهِ قَلِیلٌ وَ لا کَثِیرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ دَخَلَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ حَتَّی جَلَسُوا وَ دَخَلَ عَلِیٌّ عَلَی فَاطِمَةَ فَإذَا هُوَ بِجَفْنَةٍ مَمْلُوءَةٍ ثَرِیداً عَلَیْهَا عُرَاقٌ یَفُورُ مِنْهَا رِیحُ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ فَضَرَبَ عَلِیٌّ بِیَدِهِ عَلَیْهَا فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَی حَمْلِهَا، فَعَاوَنْتُهُ فَاطِمَةُ عَلَی حَمْلِهَا حَتَّی أَخْرَجَهَا فَوَضَعَهَا بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ، فَدَخَلَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی فَاطِمَةَ فَقَالَ:
أَیْ بُنَیَّةُ أَنَّی لَکِ هَذَا؟
قَالَتْ:
یَا أَبَتِ «هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (287). فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی رَأَیْتُ فِی ابْنَتِی مَا رَأَی زَکَرِیَّا فِی مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: یَا أَبَهْ أَنَا خَیْرٌ أَمْ مَرْیَمُ؟
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَنْتِ فِی قَوْمِکِ وَ مَرْیَمُ فِی قَوْمِهَا.
در کتاب تنبیه الخواطر (288) می‌نگارد:
در آن موقعی که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و مردم در مسجد در انتظار بلال بودند که بیاید و اذان بگوید. بلال بعد از زمانی آمد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
چه مانعی برای تو رُخ داد؟
گفت:
من از نزدیک فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها عبور کردم، دیدم آن بانو در حالی مشغول آسیاب کردن است و فرزندش حسن علیه السلام هم نزد آسیاب بود، در حالی که آن معظّمه گریان بود من به حضرتش گفتم:
دوست داری که در عوض شما آسیاب کنم، یا اینکه امام حسن علیه السلام را آرام نمایم؟
فرمود:
من به فرزندم مهربانترم، من مشغول آسیاب گردیدم، این عمل موجب دیر آمدنم شد.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
خدا تو را رحمت کند که به دخترم فاطمه کمک کردی.
مرحوم علّامه رحمة الله علیه می‌فرماید من می‌گویم که ابن شیرویه در کتاب الفردوس از ابن عبّاس و ابی سعید روایت کرده که آنها گفتند:
فاطمه سرور همه‌ی زنان عالمیان است به جز حضرت مریم دختر عمران (289).
و از مِسور بن مخرمه از قول پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل کرده که حضرتش فرمود:
فاطمه پاره‌ی تن من است پس هر کس او را به غضب آورد مرا غضبناک نموده و یا فرمود:
هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت نموده‌ست.
عمر بن خطاب از پیغمبر عظیم الشأن صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند (290) که فرمود:
فاطمه، علی، حسن و حسین: در حظیرة القدس یعنی فردوس برین در یک قبّه‌ی سفیدی هستند که سقف آن عرش حضرت پروردگار است.
مرحوم مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
من می‌گویم که سیّد بن طاووس در کتاب سعد السّعود گفته من در کتاب «ما نَزَلَ مِنَ القُرآن الحَکیم فِی النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و أهل بیته: » که تألیف محمّد بن عبّاس بن علیّ بن مروان است گفته: حدیث کرد ما را محمّد بن قاسم بن عبید بخاری از جعفر بن عبدالله علوی و او از یحیی بن هاشم و او از جعفر بن سلمان و او از ابی هارون عبدی از ابو سعید خُدْری روایت شده که گفت:
پادشاه حبشه یک قطیفه‌ی طلاباف برای پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم اهداء نمود.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
من این قطیفه را به مردی عطا می‌کنم که خدا و رسول را دوست داشته باشد و خدا و رسول هم او را دوست می‌دارند، هر یک از اصحاب به طرف پیامبر خدا گردن کشیدند، ولی آن حضرت فرمود:
علی بن ابیطالب کجا است؟
عمّار بن یاسر می‌گوید:
وقتی من این سخن را از آن حضرت شنیدم برخاستم و خود را به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام رساندم و جریان را برایش شرح دادم وقتی علی علیه السلام به حضور آن حضرت مشرّف شد، پیامبر آن قطیفه را به وی عطا کرد و فرمود:
تو لایق این قطیفه خواهی بود، حضرت علی علیه السلام آن را گرفت و به بازار برد و پول آن را قسمت کرد و بین مهاجرین و انصار تقسیم نمود.
سپس در حالی به جانب خانه بازگشت که یک دینار همراه نداشت، فردای آن روز پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت علی علیه السلام برخورد و به وی گفت:
یا علی تو دیروز مبلغ سه هزار مثقال طلا گرفتی، من و مهاجرین و انصار فردا برای صبحانه مهمان تو خواهیم بود، حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
مانعی ندارد.
فردای آن روز پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با مهاجرین و انصار متوجّه خانه‌ی حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شدند و دَقّ الباب نمودند، حضرتش در حالی به استقبالشان آمد که از خجالت عرق به صورت مبارکشان جاری شده بود، زیرا غذا و طعامی در منزل نداشت، پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با مهاجرین و انصار داخل خانه‌ی حضرت علی علیه السلام شدند و نشستند.
وقتی حضرت علی علیه السلام نزد فاطمه‌ی زهراء آمد دید ظرفی پُر از ترید پیش فاطمه است که بوی مشک اذفر از آن استشمام می‌شود، موقعی که علی علیه السلام خواست آن ظرف را حرکت دهد دید خیلی سنگین است لذا فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به وی کمک کرد تا آن ظرف را به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آوردند.
پس از این جریان پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد فاطمه آمد و گفت:
ای دخترعزیزم! این غذا را از کجا آورده‌ای؟!
گفت:
پدر جان از سوی خدا به من نصیب شده، زیرا خدا هر کسی را که بخواهد بدون حساب رزق و روزی عطا می‌کند.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
سپاس مخصوص آن خداییست که مرا از دنیا نبرد تا اینکه معجزه‌ای از دخترم دیدم که حضرت زکریا از حضرت مریم دید.
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها عرض کرد:
یا رسول الله من بهترم یا حضرت مریم؟ پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
تو بهترین زنان قوم خود هستی، مریم هم بهترین زنان قوم خود بود.

 

[روایت شماره] (64)

مِصْبَاحُ الْأَنْوَارِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَعَرَفَ فِی وَجْهِهَا الْخُمْصَ قَالَ:
یَعْنِی الْجُوعَ فَقَالَ لَهَا: یَا بُنَیَّةُ هَاهُنَا فَأَجْلَسَهَا عَلَی فَخِذِهِ الْأَیْمَنِ، فَقَالَتْ:
یَا أَبَتَاهْ إِنِّی جَائِعَةٌ، فَرَفَعَ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ:
اللَّهُمَّ رَافِعَ الْوَضَعَةِ وَ مُشْبِعَ الْجَاعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ نَبِیِّکَ،
قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام : فَوَاللَّهِ مَا جَاعَتْ بَعْدَ یَوْمِهَا حَتَّی فَارَقَتِ الدُّنْیَا.
وَ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ:
إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ وَجَدَتْ عِلَّةً فَجَاءَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَائِداً فَجَلَسَ عِنْدَهَا وَ سَأَلَهَا عَنْ حَالِهَا، فَقَالَتْ:
إِنِّی أَشْتَهِی طَعَاماً طَیِّباً، فَقَامَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إلَی طَاقٍ فِی الْبَیْتِ فَجَاءَ بِطَبَقٍ فِیهِ زَبِیبٌ وَ کَعْکٌ وَ أَقِطٌ وَ قِطْفُ عِنَبٍ (291) فَوَضَعَهُ بَیْنَ یَدِی فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَدَهُ فِی الطَّبَقِ وَ سَمَّی اللَّهَ وَ قَالَ:
کُلُوا بِسْمِ اللَّهِ، فَأَکَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: فَبَیْنَمَا هُمْ یَأْکُلُونَ إِذْ وَقَفَ سَائِلٌ عَلَی الْبَابِ فَقَالَ:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
اخْسَأْ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَکَذَا تَقُولُ لِلْمِسْکِینِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إنَّهُ الشَّیْطَانُ وَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ جَاءَکُمْ بِهَذَا الطَّعَامِ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَرَادَ الشَّیْطَانُ أَنْ یُصِیبَ مِنْهُ وَ مَا کَانَ ذَلِکِ یَنْبَغِی لَهُ.
وَ عَنْ حُذَیْفَةَ قَالَ:
کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لا یَنَامُ حَتَّی یُقَبِّلَ عُرْضَ وَجْنَةِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها أَوْ بَیْنَ ثَدْیَیْهَا.
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لا یَنَامُ حَتَّی یَضَعَ وَجْهَهُ الْکَرِیمَ بَیْنَ ثَدْیَیْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
در کتاب مصباح الانوار از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
یک وقت فاطمه سلام الله علیها به حضور پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد، رسول خدا آثار گرسنگی را در صورت او دریافت؛ به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
ای دختر عزیزم! روی زانوی راستم بنشین.
حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کرد:
پدر جان من گرسنه‌ام، پیامبر خدا دست‌های مبارک را به جانب آسمان بلند کرد و گفت:
ای خدایی که تواضع کنندگان را رفعت می‌دهی و گرسنگان را سیر می‌کنی، فاطمه دختر محمّد را سیر کن، امام باقر علیه السلام فرمود:
به خدا قسم فاطمه بعد از آن روز گرسنه نشد تا از جهان مفارقت کرد.
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام می‌فرماید:
یک وقت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها کسالتی پیدا کرد، رسول خدا به عیادت ایشان آمد و گفت:
حال تو چگونه‌ست؟ فاطمه گفت:
من به غذا اشتها دارم، پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برخاست و از زیر طاقی که در آن خانه بود یک طبق آورد که حاوی مویز، نان شیری، کشک و خوشه‌ی انگور بود و آن را جلو فاطمه نهاد.
سپس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست مبارک خود را روی آن طبق نهاد و نام خدا را برد و به اهل بیت خود فرمود:
بسم الله، بخورید، در آن میان که رسول خدا فاطمه‌ی زهراء، علی مرتضی، امام حسن مجتبی و امام حسین: مشغول خوردن غذا شدند شخص سائلی بر در خانه آمد و گفت:
«السَّلامُ عَلَیْکُم»، از این غذایی که خدا به شما عطا مرده به من هم بدهید.
پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
گم شو! ! زهرای اطهر سلام الله علیها عرض کرد:
پدرجان تاکنون به هیچ سائلی این طور نگفته بودی! ! رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
این سائل، شیطان است. این غذا را جبرئیل از بهشت آورده، شیطان تصمیم دارد از این غذا بخورد، در صورتی که نصیبش نخواهد شد.
حُذَیْفه می‌گوید:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تا صورت یا ما بین سینه‌ی فاطمه را نمی‌بوسید، نمی‌خوابید.
امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرماید:
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تا صورت مبارک خود را در میان سینه‌ی فاطمه نمی‌گذاشت به خواب نمی‌رفت.

 

[روایت شماره] (65)

[علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلائِکَةَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ: یَا فَاطِمَةُ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ» (292) یَا فَاطِمَةُ «اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ» (293) فَتُحَدِّثُهُمْ وَ یُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَیْلَةٍ: أَلَیْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ؟
فَقَالُوا: إِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِکِ وَ عَالَمِهَا وَ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
کتاب دلائل الإمامة، للطبری عن أبی محمد هارون بن موسی التلعکبری عن الصدوق مثله.
در کتاب علل الشّرایع (294) با چند واسطه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
فاطمه بدین جهت مُحَدَّثِه نامیده شد که ملائکه از آسمان به زمین می‌آمدند و حضرتش را ندا می‌کردند همان طور که حضرت مریم بنت عمران را ندا می‌کردند.
ملائکه به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها می‌گفتند:
ای فاطمه، خدا تو را پاک و پاکیزه کرد و بر زنان عالم برگزید، ای فاطمه، برای خدا قنوت به جای آور و با رکوع کنندگان سجده و رکوع کن فاطمه با ملائکه و ملائکه با فاطمه گفتگو می‌کردند.
یک شب زهرای اطهر سلام الله علیها به ملائکه فرمود:
آیا نه چنین است که حضرت مریم از زنان عالم افضل بود؟
گفتند:
مریم بر زنان زمان خود افضل و برتر بود، ولی خدا تو را بر تمام زنان زمان خود و زمان حضرت مریم و زنان اوّلین و آخرین افضل و برتر قرار داده‌ست.

 

[روایت شماره] (66)

[علل الشّرائع ] أَبِی، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَصْبَهَانِیِّ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَشَّارٍ قَالَ:
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِیُّ بِمِصْرَ مُنْذُ ثَلاثِینَ سَنَةً،
قَالَ:
حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ،
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ: لَمَّا قَرَأَ: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ» (295) وَ لا مُحَدَّثٍ قُلْتُ: وَ هَلْ یُحَدِّثُ الْمَلائِکَةُ إِلا الْأَنْبِیَاءَ؟
قَالَ:
إِنَّ مَرْیَمَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً وَ کَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ أُمَّ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ کَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً وَ سَارَةَ امْرَأَةَ إِبْرَاهِیمَ قَدْ عَایَنَتِ الْمَلائِکَةَ فَبَشَّرُوهَا «بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ» (296) وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً وَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةً.
قال الصّدوق رحمة الله علیه: قد أخبر الله عزَّوجلَّ فی کتابه بأنّه ما أرسل من النّساء أحداً إلی النّاس فی قوله تبارک و تعالی «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلا رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ» (297) و لم یقل نساءً و المحدَّثون لیسوا برسل و لا أنبیاء.
در کتاب علل الشّرایع (298) با چند واسطه از سلیمان نقل کرده که هنگامی که محمّد بن ابی بکر آیه‌ی «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ» را قرائت کرد بعد از «و لا نبیّ» کلمه «و لا مُحَدَّث» را آورد من به او گفتم این کلمه زائد است زیرا ملائکه فقط به انبیاء حدیث گفته و با ایشان سخن می‌گویند، بنابراین مُحَدَّثی که نبیّ نباشد وجود ندارد محمّد بن ابی بکر گفت:
حضرت مریم نبیّ نبود ولی مُحَدَّثه بود، همچنین مادر موسی بن عمران علیه السلام محدّثه بود و در عین حال نبیّ نبود، ساره همسر ابراهیم علیه السلام ملائکه را معاینه‌ی (با دو چشم) دید و آنها به او بشارت اسحاق و بعد از اسحاق یعقوب را دادند ولی نبیّ نبود و نیز حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با این که نبیّ نبود، مُحَدَّثه بود.
مرحوم شیخ صدوق می‌گوید:
خداوند عزّوجلّ در کتابش یعنی قرآن، خبر داده است که از میان زنان احدی را رسول قرار نداده و به سوی مردم نفرستاده است، آیه‌ای که حقّ تعالی در آن این خبر را داده عبارت است از: «قبل از تو ای پیامبر ما کسی را به سوی این مردم نفرستادیم مگر مردانی که به آنها وحی نمودیم» در این آیه حقّ تعالی فرموده:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِم» و نفرموده «إلّا نساء» پس از این آیه می‌توان به وضوح استفاده کرد که زنان نبیّ یا رسول نبوده‌اند ولی این که مُحَدَّث نبوده‌اند آیه بر آن دلالتی ندارد و اساسا محدّثون غیر از رسل و انبیاء هستند چه آن که مردانی بوده‌اند که مُحَدَّث به حساب آمده ولی نبیّ و رسول نبوده‌اند.

 

[روایت شماره] (67)

[بصائر الدّرجات ] [الکافی ] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ:
سَأَلَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام بَعْضُ أَصْحَابِنَا، عَنِ الْجَفْرِ، فَقَالَ:
هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوءٌ عِلْماً، فَقَالَ لَهُ: مَا الْجَامِعَةُ؟
قَالَ تِلْکَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِی عَرْضِ الْأَدِیمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ فِیهَا کُلُّ مَا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ لَیْسَ مِنْ قَضِیَّةٍ إِلا وَ فِیهَا حَتَّی أَرْشُ الْخَدْشِ،
قَالَ لَهُ: فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ؟ فَسَکَتَ طَوِیلاً ثُمَّ قَالَ:
إِنَّکُمْ لَتَبْحَثُونَ عَمَّا تُرِیدُونَ وَ عَمَّا لا تُرِیدُونَ، إِنَّ فَاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ قَدْ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَی أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَکْتُبُ ذَلِکَ، فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
صاحب بصائر الدّرجات و علامّه‌ی کلینی در کافی (299) با چند واسطه از ابوعبیده روایت می‌کند که گفت:
بعضی از اصحاب حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از آن حضرت راجع به جفر پرسش نمود. امام صادق علیه السلام فرمود:
جفر پوست گاویست که علوم فراوانی بر آن نوشته شده.
پرسید:
جامعه چیست؟
فرمود:
جامعه یک صحیفه‌ایست طول آن هفتاد ذراع (300) و به پهنای یک پوست می‌باشد. در آن جامعه آنچه را که مردم احتیاج داشته باشند موجود است هیچ موضوعی نیست که در آن نباشد حتّی تاوان و دیه‌ی خراش.
گفت:
مصحف فاطمه سلام الله علیها چیست؟ امام صادق علیه السلام پس از اینکه مقدار زیادی مکث نمود فرمود:
شما درباره‌ی موضوعی که تصمیم دارید و ندارید جستجو می‌کنید.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها مدّت 75 روز با حزن شدیدی بعد از رسول خدا زنده بود، جبرئیل نزد او می‌آمد و راجع به شهادت پیامبر خدا به ایشان تسلیت می‌گفت و حضرتش را از مکان پدرش آگاه می‌کرد، او را از آن مصائبی که بعداً دچار فرزندانش می‌شد خبر می‌داد، علی بن ابیطالب علیه السلام این موضوعات را می‌نوشتند این معنی مصحف فاطمه‌ست.

 

[روایت شماره] (68)

[بصائر الدّرجات ] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: تَظْهَرُ زَنَادِقَةٌ سَنَةَ ثَمَانِیَةٍ وَ عِشْرِینَ وَ مِائَةٍ وَ ذَلِکَ لِأَنِّی نَظَرْتُ فِی مُصْحَفِ فَاطِمَةَ،
قَالَ:
فَقُلْتُ: وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ؟
فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لا یَعْلَمُهُ إِلا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی عَنْهَا غَمَّهَا وَ یُحَدِّثُهَا، فَشَکَتْ ذَلِکَ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ لَهَا: إذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِکِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِی لِی، فَأَعْلَمَتْهُ فَجَعَلَ یَکْتُبُ کُلَّمَا سَمِعَ حَتَّی أَثْبَتَ مِنْ ذَلِکَ مُصْحَفاً،
قَالَ:
ثُمَّ قَالَ:
أَمَا إنَّهُ لَیْسَ مِنَ الْحَلالِ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُونُ.
در کتاب بصائر الدّرجات (301) با چند واسطه از حماد بن عثمان روایت می‌کند که گفت:
از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم می‌فرمود:
در سنه‌ی 128 قمری زندیق‌هایی به وجود خواهند آمد.
من به مصحف فاطمه نظر کردم و این خبر غیبی را دادم، من به امام صادق علیه السلام گفتم:
مصحف فاطمه چیست؟
فرمود:
موقعی که خدای توانا پیامبر خود را قبض روح کرد غم و اندوهی دچار فاطمه‌ی اطهر شد که غیر از خدا کسی اندازه‌ی آن را نمی‌دانست. خدای رؤوف یک ملکی را نزد او فرستاد که به او تسلیت بگوید و با او گفتگو کند، فاطمه این مطلب را برای علی علیه السلام شرح داد حضرت علی به حضرت زهرا علیهما السلام فرمود:
هر گاه تو صوت آن ملک را احساس کنی برایم بگو.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها هر گاه مطلبی را از آن ملک می‌شنید برای حضرت علی علیه السلام شرح می‌داد و آن بزرگوار آن را می‌نوشت و نوشته‌های آن حضرت را مصحف فاطمه می‌گویند، حکم حلال و حرامی در آن نیست، ولی علم به امور آینده در آن موجود است.

 

[روایت شماره] (69)

[الکافی ] الْعِدَّةُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ مِثْلَهُ (302).
أقول: قد أوردنا کثیرا من فضائلها و مناقبها و سیرها سلام الله علیها فی باب غصب فدک و باب فضائل أصحاب الکساء:
وَ رَوَی الْحَسَنُ بْنُ سُلَیْمَانَ فِی کِتَابِ الْمُحْتَضَرِ مِنْ تَفْسِیرِ الثَّعْلَبِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ:
خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَدْ أَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ قَالَ:
مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهَا فَهِیَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِیَ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیَّ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ.
کِتَابُ الدَّلائِلِ لِلطَّبَرِیِّ، عَنْ أَبِی الْفَرَجِ الْمُعَافَا، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمِّهِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ:
حَدَّثَتْنِی فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَتْ:
قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَلا أُبَشِّرُکِ؟ إذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُتْحِفَ زَوْجَةَ وَلِیِّهِ فِی الْجَنَّةِ بَعَثَ إِلَیْکِ تَبْعَثِینَ إِلَیْهَا مِنْ حُلِیِّکِ.
در کتاب کافی (303) از احمد بن محمّد مانند این روایت آورده شده‌ست.
علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
ما بسیاری از فضائل و مناقب و سیره‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها در باب غصب فدک و باب فضائل اصحاب کساء: را آوردیم.
حسن بن سلیمان در کتاب «المحتضر» روایت کرد از تفسیر ثعلبی که او با ذکر سند روایت را به مجاهد می‌رساند که مجاهد گفت:
هر کس می‌شناسد این (بزرگوار) را که می‌شناسد و هر کس نمی‌شناسد (بداند که او) فاطمه دختر محمّد است و او پاره‌ی تن من و اوست قلب من که بین دو پهلوی من قرار گرفته، پس هر کس او را اذیّت کند به تحقیق مرا اذیّت نموده و هر کس مرا اذیّت نماید حقیقتاً خدا را اذیّت نموده‌ست.
طبری در کتاب دلائل الامامه (304) با چند واسطه از حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها روایت می‌کند که فرمود:
پدرم رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من گفت:
به تو بشارت می‌دهم موقعی که خدای رؤوف بخواهد در بهشت برای زوجه‌ی ولی و دوست خود تحفه‌ای عطا کند نزد تو می‌فرستد که تو از زر و زیور خود برایش بفرستی.

Share