بخش یکم؛ دربارهی ولادت حضرت فاطمهی زهراء سلام الله علیها (باب 1: ولادتِها و حلیتها و شمائلها سلام الله علیها و جمل تواریخها)
بخش یکم؛ دربارهی ولادت حضرت فاطمهی زهراء سلام الله علیها (باب 1: ولادتِها و حلیتها و شمائلها سلام الله علیها و جمل تواریخها)
[روایت شماره] (01)
[الأمالی للصّدوق ] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخَلِیلِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ الْفَقِیهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیِّ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام :
کَیْفَ کَانَ وِلادَةُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَ:
نَعَمْ إِنَّ خَدِیجَةَ سلام الله علیها لَمَّا تَزَوَّجَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم هَجَرَتْهَا نِسْوَةُ مَکَّةَ فَکُنَّ لا یَدْخُلْنَ عَلَیْهَا وَ لا یُسَلِّمْنَ عَلَیْهَا وَ لا یَتْرُکْنَ امْرَأَةً تَدْخُلُ عَلَیْهَا فَاسْتَوْحَشَتْ خَدِیجَةُ سلام الله علیها لِذَلِکَ وَ کَانَ جَزَعُهَا وَ غَمُّهَا حَذَراً عَلَیْهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ سلام الله علیها کَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تُحَدِّثُهَا مِنْ بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ کَانَتْ تَکْتُمُ ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ یَوْماً فَسَمِعَ خَدِیجَةَ سلام الله علیها تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَ لَهَا: یَا خَدِیجَةُ مَنْ تُحَدِّثِینَ؟
قَالَتْ:
الْجَنِینُ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی، قَالَ:
یَا خَدِیجَةُ هَذَا جَبْرَئِیلُ [یُبَشِّرُنیِ ] یُخْبِرُنِی أَنَّهَا أُنْثَی وَ أَنَّهَا النَّسْلَةُ الطَّاهِرَةُ الْمَیْمُونَةُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَجْعَلُ نَسْلِی مِنْهَا وَ سَیَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ یَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِی أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِهِ.
فَلَمْ تَزَلْ خَدِیجَةُ سلام الله علیها عَلَی ذَلِکَ إِلَی أَنْ حَضَرَتْ وِلادَتُهَا فَوَجَّهَتْ إِلَی نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ بَنِی هَاشِمٍ أَنْ تَعَالَیْنَ لِتَلِینَ مِنِّی مَا تَلِی النِّسَاءُ مِنَ النِّسَاءِ فَأَرْسَلْنَ إِلَیْهَا: أَنْتَ عَصَیْتِنَا وَ لَمْ تَقْبَلِی قَوْلَنَا وَ تَزَوَّجْتِ مُحَمَّداً یَتِیمَ أَبِی طَالِبٍ فَقِیراً لا مَالَ لَهُ فَلَسْنَا نَجِیءُ وَ لا نَلِی مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً فَاغْتَمَّتْ خَدِیجَةُ سلام الله علیها لِذَلِکَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ سُمْرٍ طِوَالٍ کَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِی هَاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ لَمَّا رَأَتْهُنَّ فَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ: لا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَةُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّکِ إِلَیْکِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُکِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُکِ فِی الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ کُلْثُمُ أُخْتُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ بَعَثَنَا اللَّهُ إِلَیْکِ لِنَلِیَ مِنْکِ مَا تَلِی النِّسَاءُ مِنَ النِّسَاءِ، فَجَلَسَتْ وَاحِدَةٌ عَنْ یَمِینِهَا وَ أُخْرَی عَنْ یَسَارِهَا وَ الثَّالِثَةُ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ الرَّابِعَةُ مِنْ خَلْفِهَا. فَوَضَعَتْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً.
فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِکَ النُّورُ وَ دَخَلَ عَشْرٌ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ کُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مَعَهَا طَسْتٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِبْرِیقٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ فِی الْإِبْرِیقِ مَاءٌ مِنَ الْکَوْثَرِ فَتَنَاوَلَتْهَا الْمَرْأَةُ الَّتِی کَانَتْ بَیْنَ یَدَیْهَا فَغَسَلَتْهَا بِمَاءِ الْکَوْثَرِ وَ أَخْرَجَتْ خِرْقَتَیْنِ بَیْضَاوَیْنِ أَشَدَّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَطْیَبَ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ فَلَفَّتْهَا بِوَاحِدَةٍ وَ قَنَّعَتْهَا بِالثَّانِیَةِ ثُمَّ اسْتَنْطَقَتْهَا فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها بِالشَّهَادَتَیْنِ وَ قَالَتْ:
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا وَ أَقْبَلْنَ یَضْحَکْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلادَةِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ نُورٌ زَاهِرٌ لَمْ تَرَهُ الْمَلائِکَةُ قَبْلَ ذَلِکَ وَ قَالَتِ النِّسْوَةُ: خُذِیهَا یَا خَدِیجَةُ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً زَکِیَّةً مَیْمُونَةً بُورِکَ فِیهَا وَ فِی نَسْلِهَا فَتَنَاوَلَتْهَا فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً وَ أَلْقَمَتْهَا ثَدْیَهَا فَدَرَّ عَلَیْهَا فَکَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تَنْمِی فِی الْیَوْمِ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی الشَّهْرِ وَ تَنْمِی فِی الشَّهْرِ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی السَّنَةِ.
مصباح الأنوار: عن أبی المفضّل الشیبانی، عن موسی بن محمد الأشعری ابن بنت سعد بن عبدالله، عن الحسن بن محمد بن إسماعیل المعروف بابن أبی الشوارب عن عبیدالله بن علیِّ بن أشیم، عن یعقوب بن یزید، عن حمّاد مثلُه.
شیخ صدوق در کتاب امالی (4) با چند واسطه از مفضل بن عمر نقل میکند که گفت:
به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم:
ولادت فاطمهی زهراء سلام الله علیها چگونه بود؟
فرمود:
بلی موقعی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با خدیجهی کبری ازدواج نمود زنان مکّه از آن بانو کناره گیری نمودند، نزد او نمیرفتند و بر او سلام نمیکردند، هیچ زنی را اجازه نمیدادند که نزد آن بانو مشرّف شود. این موضوع باعث وحشت و ناراحتی خدیجه کبری شد، غم و اندوه وی برای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود که مبادا آن حضرت را آسیبی برسد.
هنگامی که خدیجه به حضرت زهرا سلام الله علیها حامله شد، فاطمهی اطهر در رحم مادر با مادر گفتگو میکرد و او را امر به صبر مینمود. ولی خدیجهی کبری این موضوع را از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پنهان میداشت تا اینکه یک روز پیامبر خدا، نزد خدیجهی کبری آمد و شنید که آن بانو با فاطمهی زهرا سخن میگوید، فرمود:
ای خدیجه با که سخن میگویی؟! خدیجه گفت:
این بچّهای که در رحم من است با من سخن میگوید و مونس من است.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آری این جبرئیل است که به من بشارت میدهد و میگوید این فرزند دختر من است، این فرزند نسلیست طیّب و طاهر و مبارک. خدای توانا نسل مرا از این دختر برقرار و پایدار خواهد نمود. به زودی امامان را از این دختر به وجود میآورد و آنان را پس از اینکه وحی پروردگار قطع شود در زمین خلیفهی خویشتن قرار خواهد داد.
حضرت خدیجهی کبری دائماً در همین حال بود تا اینکه موقع وضع حمل وی فرا رسید، در این موقع خدیجه نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیایید و مرا دربارهی وضع حمل یاری نمائید. امّا آنها به او پاسخ رد دادند و در جواب گفتند:
چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که شخص فقیر و یتیم ابوطالب بود ازدواج نمودی لذا ما نزد تو نخواهیم آمد و متصدّی هیچ گونه امر تو نخواهیم شد! ! خدیجهی کبری از شنیدن این جواب غمگین گردید، در همان حالی که وی اندوهناک بود ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که مثل زنان بنی هاشم بودند نزد او حاضر شدند هنگامی که خدیجهی کبری آنان را دید جزع و فزع کرد، یکی از آنان گفت:
ای خدیجه! محزون مباش! زیرا ما فرستادگان خداییم، ما خواهران تو هستیم، من سارهام، این بانو آسیه بنت مزاحم است که در بهشت رفیق تو میباشد. این بانو: مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر: کلثم خواهر موسی بن عمران است خداوند ما را فرستاده تا متصدی امر وضع حمل تو باشیم، یکی از آن زنان طرف راست و دیگری سمت چپ، سوّمی آنها مقابل حضرت خدیجه سلام الله علیها و چهارمی آنها پشت سر او نشستند و حضرت خدیجه سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها را در حالی که پاک و پاکیزه بود زائید.
موقعی که حضرت زهراء سلام الله علیها متولّد شدند نور آن بانو درخشید تا اینکه تمام خانههای مکّه نورانی شد، هیچ خانهای در شرق و غرب زمین باقی نماند مگر اینکه آن نور در آن تابید، آنگاه تعداد ده نفر از حورالعین نزد حضرت خدیجهی کبری آمدند که با هر کدام یک تشت و ابریق (5) بهشتی بود، ابریقها پر از آب کوثر بودند، آن زنی که در مقابل حضرت خدیجهی کبری بود ابریقها را گرفت و حضرت فاطمهی زهراء سلام الله علیها را با آب کوثر شستشو داد، بعداً دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را به بدن مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها پیچید و دیگری را برای آن حضرت مقنعه قرار داد، سپس آن زن از حضرت زهراء سلام الله علیها خواست که سخن بگوید، زهرای اطهر سلام الله علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود:
«اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاّ الله وَ اَنَّ اَبی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنبِیاءِ وَ اَنَّ بَعلی سَیِّدُ الاَوصیاءِ وَ وُلدی سادَةُ الاَسباطِ».
آنگاه بر آن زنان سلام کرده و هر یک را با اسامی خود نام برد، آنان برای آن نوزاد مقدّس خندان شده و به یکدیگر بشارت دادند، اهل آسمان هم راجع به ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها به یکدیگر بشارت میدادند. در آسمان نور درخشندهای پیدا شد که ملائکه قبل از آن نظیر آن را ندیده بودند.
آن زنان به خدیجهی کبری گفتند:
این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! خود این نوزاد و نسل وی با برکت خواهند بود، خدیجهی کبری سلام الله علیها با خوشحالی و مسرّت تمام حضرت زهراء سلام الله علیها را گرفته و پستان در دهان او نهاد و شیری در دهان وی جاری شد. پس حضرت فاطمهی اطهر سلام الله علیها در هر روزی به قدر یک ماه و هر ماه به قدر یک سال رشد میکرد (6).
[روایت شماره] (02)
[الأمالی للصّدوق ] [عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] الْهَمَدَانِیُّ عَنْ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ الْهَرَوِیِّ، عن الرّضا علیه السلام قَالَ:
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ سلام الله علیها فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ.
[الإحتجاج ] مُرْسلاً مثلُه.
شیخ صدوق در کتاب امالی (7) و کتاب عیون اخبار الرّضا (8) علیه السلام با چند واسطه از حضرت رضا علیه السلام از پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت میکند که فرمود:
موقعی که مرا به معراج بردند جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود و از رطب بهشتی به من داد، من آن رطب را خوردم و آن رطب در صلب من مبدّل به نطفه شد، هنگامی که به زمین آمدم و با خدیجهی کبری همبستر شدم پس او به فاطمه سلام الله علیها حامله شد، لذا فاطمه حوریهایست که به شکل انسان میباشد، هر زمان که من مشتاق بوی بهشت میشوم دخترم فاطمه را میبویم (9).
[روایت شماره] (03)
[معانی الأخبار ] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ، عَنِ الْحِمْیَرِیِّ، عَنِ ابْنِ یَزِیدَ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ (10) فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ إِنْسِیَّةً؟
فَقَالَ:
فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ؟
قَالَ:
خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ إِذْ کَانَتِ الْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَی آدَمَ. قِیلَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ؟
قَالَ:
کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ، قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَمَا کَانَ طَعَامُهَا؟
قَالَ:
التَّسْبِیحُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِیدُ، فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ آدَمَ وَ أَخْرَجَنِی مِنْ صُلْبِهِ وَ أَحَبَّ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِی جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِی الْجَنَّةِ وَ أَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فََقَالَ لِی: السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا مُحَمَّدُ! قُلْتُ: وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ، فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلامَ قُلْتُ: مِنْهُ السَّلامُ وَ إِلَیْهِ یَعُودُ السَّلامُ قَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّةِ. فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَی صَدْرِی،
قَالَ:
یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَیْتُ نُوراً سَاطِعاً وَ فَزِعْتُ مِنْهُ فَقَال: یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لا تَأْکُلْ کُلْهَا وَ لا تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِکَ النُّورَ لِلْمَنْصُورَةِ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةُ قُلْتُ: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ؟
قَالَ:
سُمِّیَتْ فِی الأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا.
وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ» (11) یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّیهَا.
بیان: لعل هذا التأویلَ مبنیُّ علی أنَّ قوله «من بعد» قبل قوله «یومئذ» إشارةٌ إلی القیامة.
شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار (12) با چند واسطه از امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش از پیامبر اسلام صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل میکند که فرمود:
نور فاطمه سلام الله علیها قبل از اینکه زمین و آسمان خلق شوند آفریده شد، بعضی از مردم گفتند:
یا رسول الله! پس بنابراین: فاطمه از جنس بشر نیست؟
فرمودند:
فاطمه حوریهی انسیهایست.
گفتند:
یا رسول الله! چگونه میشود که زهراء سلام الله علیها حوریه و انسیه باشد؟
فرمودند:
خدای توانا قبل از خلقت حضرت آدم و ارواح خلائق حضرت فاطمهی اطهر سلام الله علیها را از نور خود آفرید، سپس آدم علیه السلام را خلق نموده و فاطمه سلام الله علیها را به وی عرض کرد، گفته شد:
یا رسول الله فاطمه سلام الله علیها در آن وقت کجا بود؟!
فرمود:
نور او در میان یک حقه در زیر ساق عرش جای داشت، گفتند:
ای رسول خدا! طعام وی چه بود؟
فرمود:
تسبیح و تقدیس و تهلیل (13) و حمد خدا بود، موقعی که خدا حضرت آدم را آفرید و مرا از صلب او بیرون آورد خدای عزّوجلّ دوست داشت که حضرت زهرا سلام الله علیها را از صلب من خارج کند، پس او را از یک سیب بهشتی قرار داده و آن سیب را جبرئیل نزد من آورد و به من گفت:
«یا مُحمّد! السّلام علیک و رحمة الله و برکاته»، گفتم:
جبرئیل «و علیک السّلام و رحمة الله و برکاته».
او گفت:
یا محمّد! خدا تو را سلام میرساند، گفتم:
سلام از او است و به سوی او باز خواهد گشت، گفت:
یا محمّد! این سیبی است که خدای مهربان آن را از بهشت برای تو فرستاده، من آن سیب را گرفتم و به سینهی خود چسباندم، جبرئیل گفت:
یا محمّد! خداوند میفرماید:
این سیب را تناول کن! هنگامی که آن سیب را دو نیمه کردم پس دیدم نوری از آن ساطع شد که من ترسان شدم! !
گفت:
یا رسول الله! پس چرا آن را تناول نمیکنی؟ میل کن و خائف مباش. زیرا این نور آن بانوییست که در آسمان منصوره و در زمین فاطمهست.
گفتم:
ای حبیب من جبرئیل! چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمهست؟
گفت:
بدین جهت در زمین فاطمه نامیده شده که شیعیانش از آتش بریده شدهاند و دشمنان وی از محبّتش محروم خواهند بود و در آسمان بدین لحاظ منصوره است که خدا فرموده:
در آن روز - یعنی روز قیامت - مؤمنین برای نصرت خدا که هر کس را بخواهد یاری میکند خوشحال میشوند، منظور از این نصرت، همان نصرتیست که فاطمهی اطهر سلام الله علیها برای دوستان خود خواهد داشت.
بیان: منظور از اینکه میفرماید «در این روز» اهل ایمان شاد میشوند، روز قیامت است.
[روایت شماره] (04)
[علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَابِر، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ:
قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ تَلَثَّمُ فَاطِمَةَ وَ تَلْزَمُهَا وَ تُدْنِیهَا مِنْکَ وَ تَفْعَلُ بِهَا مَا لا تَفْعَلُهُ بِأَحَدٍ مِنْ بَنَاتِکَ؟
فَقَالَ:
إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام أَتَانِی بِتُفَّاحَةٍ مِنْ تُفَّاحِ الْجَنَّةِ فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتْ مَاءً فِی صُلْبِی ثُمَّ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَأَنَا أَشَمُّ مِنْهَا رَائِحَةَ الْجَنَّةِ.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (14) با چند واسطه از امام محمّد باقر علیه السلام از جابر بن عبدالله نقل میکند که گفت:
به پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفته شد:
یا رسول الله! برای چیست که این قدر فاطمهی زهراء سلام الله علیها را میبوسی و او را در بر میگیری و نزدیک خویش جای میدهی، با او یک لطف و مرحمتی داری که با دختران دیگر خود نداری؟!
فرمود:
جبرئیل سیبی از سیبهای بهشتی برای من آورد و من آن را خوردم، آن سیب در پشت من مبدل به نطفه شد، وقتی با خدیجه همبستر شدم وی به فاطمه حامله گردید، لذا من از فاطمه بوی بهشت میبویم.
[روایت شماره] (05)
[علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عِمْرَانَ، عَنْ عُبَیْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَی الْعَبْسِیِّ، عَنْ جَبَلَةَ الْمَکِّیِّ، عَنْ طَاوُوسٍ الْیَمَانِیِّ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ هُوَ یُقَبِّلُ فَاطِمَةَ فَقَالَتْ لَهُ: أَتُحِبُّهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ:
أَمَا وَاللَّهِ لَوْ عَلِمْتِ حُبِّی لَهَا لازْدَدْتِ لَهَا حُبّاً إنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ أَقَامَ مِیکَائِیلُ ثُمَّ قِیلَ لِی ادْنُ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ أَتَقَدَّمُ وَ أَنْتَ بِحَضْرَتِی یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ:
نَعَمْ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَکَ أَنْتَ خَاصَّةً فَدَنَوْتُ فَصَلَّیْتُ بِأَهْلِ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ ثُمَّ الْتَفَتُّ عَنْ یَمِینِی فَإذَا أَنَا بِإِبْرَاهِیمَ علیه السلام فِی رَوْضَةٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ قَدِ اکْتَنَفَهَا جَمَاعَةٌ مِنَ الْمَلائِکَةِ.
ثُمَّ إِنِّی صِرْتُ إِلَی السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ وَ مِنْهَا إِلَی السَّادِسَةِ فَنُودِیتُ: یَا مُحَمَّدُ نِعْمَ الْأَبُ أَبُوکَ إِبْرَاهِیمُ وَ نِعْمَ الْأَخُ أَخُوکَ عَلِیٌّ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَی الْحُجُبِ أَخَذَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام بِیَدِی فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَإذَا أَنَا بِشَجَرَةٍ مِنْ نُورٍ فِی أَصْلِهَا مَلَکَانِ یَطْوِیَانِ الْحُلَلَ وَ الْحُلِیَّ فَقُلْتُ: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ؟
فَقَالَ:
هَذِهِ لِأَخِیکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ هَذَانِ الْمَلَکَانِ یَطْوِیَانِ لَهُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
ثُمَّ تَقَدَّمْتْ أَمَامِی فَإذَا أَنَا بِرُطَبٍ أَلْیَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْیَبَ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ وَ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ فَأَخَذْتُ رُطَبَةً فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتِ الرُّطَبَةُ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا أَنْ هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَإذَا اشْتَقْتُ إِلَی الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
نیز در کتاب پیشین (15) از ابن عباس نقل میکند که گفت:
عایشه موقعی نزد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شد دید رسول خدا فاطمهی اطهر سلام الله علیها را میبوسد عایشه گفت:
یا رسول الله! آیا فاطمه سلام الله علیها را دوست میداری؟! پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آری، به خدا قسم، اگر تو میدانستی من چقدر فاطمهام را دوست میدارم تو نیز او را بیشتر دوست میداشتی، زیرا موقعی که مرا در شب معراج به آسمان چهارم بردند جبرئیل اذان گفت و میکائیل اقامه گفت، آن گاه به من گفته شد:
یا محمّد! جلو بیا و نماز بگذار، گفتم:
ای جبرئیل با بودن تو من جلو بیایم و نماز بگذارم؟
گفت:
آری، زیرا خدای حکیم پیامبران مرسل خود را بر ملائکه مقرّب خود فضیلت و برتری داده و تو را یک فضیلت مخصوصی عطا نموده است، من جلو رفتم و با اهل آسمان چهارم نماز به جای آوردم، وقتی به طرف راست خود متوجّه شدم حضرت ابراهیم علیه السلام را دیدم که در یکی از باغهای بهشت است و گروهی از ملائکه در اطراف آن بزرگوار اجتماع نمودهاند.
سپس وقتی به سوی آسمان پنجم و ششم بالا رفتم ندائی شنیدم که گفت:
یا محمّد! پدر تو ابراهیم علیه السلام خوب پدری و برادرت علی بن ابیطالب علیه السلام خوب برادریست. هنگامی که متوجّه سرا پردهها شدم جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود ناگاه با درختی از نور مواجه شدم که دیدم دو ملک حلّه و زیورهایی به آن میپیچند، گفتم:
ای حبیب من جبرئیل! این درخت از کیست؟!
گفت:
از برادرت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام است، این دو ملک تا روز قیامت حلّه و زیور به این درخت میپوشانند.
آنگاه وقتی به طرف جلو رفتم با رطبی روبرو شدم که از کره نرمتر و از مشک خوشبوتر و از عسل شیرینتر بود، من یک رطب را خوردم و آن رطب در پشت من مبدّل به نطفه شد، هنگامی که به زمین نزول نمودم و با خدیجه کبری سلام الله علیها همبستر شدم وی به فاطمه زهراء سلام الله علیها حامله شد، پس بنابراین فاطمهی اطهر سلام الله علیها حوریهایست که انسیه میباشد، هر گاه من مشتاق بهشت میشوم فاطمه سلام الله علیها را میبوسم.
[روایت شماره] (06)
[تفسیر القمی ] أَبِی، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَة، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَةَ فَأَنْکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَا عَائِشَةُ إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَأَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَةِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأَکَلْتُهُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکِ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَی مِنْها.
در تفسیر علی بن ابراهیم (16) با چند واسطه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم زیاد فاطمهی زهراء سلام الله علیها را میبوسید، عایشه راجع به این موضوع به رسول خدا اعتراض میکرد، پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای عایشه! در آن شبی که مرا به آسمان بردند و داخل بهشت شدم جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و از میوهی آن به من داد، هنگامی که من از آن خوردم آن میوه در پشت من مبدّل به نطفه شد، هنگامی که به زمین آمدم و با خدیجهی کبری سلام الله علیها همبستر شدم وی به فاطمهی زهراء سلام الله علیها حامله شد، لذا هیچ وقت من فاطمه سلام الله علیها را نمیبوسم مگر اینکه بوی درخت طوبی را از او میبویم.
[روایت شماره] (07)
[المناقب لابن شهرآشوب ] أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أُمِّی عَنْ صِفَةِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَتْ:
کَانَتْ کَأَنَّهَا الْقَمَرُ لَیْلَةَ الْبَدْرِ أَوِ الشَّمْسُ کُفِرَتْ غَمَاماً أَوْ خَرَجَتْ مِنَ السَّحَابِ وَ کَانَتْ بَیْضَاءَ بَضَّةً.
عَطَاءٌ، عَنْ أَبِی رَبَاحٍ قَالَ:
کَانَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تَعْجِنُ وَ إِنَّ قَصَبَتَهَا تَضْرِبُ إِلَی الْجَفْنَةِ وَ رُوِیَ أَنَّهَا کَانَتْ مُشْرِقَةَ الرَّبَاعِیَّةِ.
جَابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ: مَا رَأَیْتُ فَاطِمَةَ تَمْشِی إِلا ذَکَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تَمِیلُ عَلَی جَانِبِهَا الْأَیْمَنِ مَرَّةً وَ عَلَی جَانِبِهَا الْأَیْسَرِ مَرَّةً وَ وُلِدَتْ فَاطِمَةُ بِمَکَّةَ بَعْدَ النُّبُوَّةِ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ بَعْدَ الْإِسْرَاءِ بِثَلاثِ سِنِینَ فِی الْعِشْرِینَ مِنْ جُمَادَی الْآخِرَةِ وَ أَقَامَتْ مَعَ أَبِیهَا بِمَکَّةَ ثَمَانِیَ سِنِینَ ثُمَّ هَاجَرَتْ مَعَهُ إِلَی الْمَدِینَةِ فَزَوَّجَهَا مِنْ عَلِیٍّ بَعْدَ مَقْدَمِهَا الْمَدِینَةَ بِسَنَتَیْنِ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمَ السَّادِسِ وَ دَخَلَ بِهَا یَوْمَ الثَّلاثَاءِ لِسِتٍّ خَلَوْنَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ بَعْدَ بَدْرٍ وَ قُبِضَ النَّبِیُّ وَ لَهَا یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ سَبْعَةُ أَشْهُرٍ وَ وَلَدَتِ الْحَسَنَ وَ لَهَا اثْنَتَا عَشْرَةَ سَنَةً.
بیان: کفرت علی البناء للمجهول أی إنْ شِئْتَ شَبَّهْتَها بالشّمس المستورة بالغمام لِسِتْرِها و عِفافِها أو لإمکان النظر إلیها و إن شئت بالشّمس الخارجةِ من تحت الغمام لنورها و لمعانها و یَحتمل أن یکونَ الغرضُ التشبیهَ بالشّمس فی حالَتَیْ ابتداءِ الدخول فی الغمام و الخروج منها تشبیها ًًًًلها بالشّمس و لقناعها بالسّحاب الّتی أحاطَتْ ببعضِ الشَّمْسِ أو یقال: التشبیه بها فی الحالتین لِجَمْعِها فیهما بین السِتْرِ و التَّمَکُّنِ من النّظر و عدمِ مَحْوِ الضوءِ و الشعاع و علی التقادیر مأخوذٌ من الکُفْر بمعنی التغطیة یقال: کفرت الشیء أکفره بالکسر کفراً أی سترته و البضاضةُ رقّةُ اللَّونِ و صفاؤُه الّذی یُؤَثِّرُ فیه أدْنی شیءٍ.
شکل و شمائل حضرت زهراء سلام الله علیها
ابن شهرآشوب در کتاب مناقب (17) از انس بن مالک نقل میکند گفت:
من از مادرم دربارهی شکل و شمائل (صفات) فاطمهی اطهر سلام الله علیها پرسش نمودم، مادرم گفت:
فاطمهی زهراء سلام الله علیها نظیر ماه شب چهارده یا نظیر آفتابی بود که ابر روی آن را فرا گرفته و یا اینکه از زیر ابر خارج شده باشد، رنگ حضرت زهراء سلام الله علیها سفیدی و لطافت خاصّی داشت.
عطاء از ابورباح نقل کرده فاطمه سلام الله علیها دختر رسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خدا از آرد خمیر میساخت و موهای خود را میبافت و آنها چون بلند بود بر روی شانههایش میریخت و روایت شده که چهرهی ایشان چون خورشید میدرخشید.
جابر بن عبدالله میگوید:
هر گاه من راه رفتن فاطمهی زهراء سلام الله علیها را مشاهده میکردم به یاد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم میافتادم زیرا حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در هنگام راه رفتن گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ متمایل میشد.
فاطمهی اطهر سلام الله علیها پنج سال بعد از نبوّت و پیامبری پدرش و سه سال پس از داستان معراج در بیستم ماه جمادی الثّانی در مکّه معظمه متولّد شد و مدت هشت سال با پدر خویش در مکّه بود، آنگاه با پدر خود به سوی مدینه هجرت نمود و پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دو سال بعد از ورود به مدینه در روز اوّل ماه ذیحجه وی را برای حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام تزویج نمود.
بنا بر قولی امر ازدواج در روز ششم ذیحجه صورت گرفت و در روز سه شنبه ششم ذیحجه بعد از داستان جنگ بدر، امر عروسی خاتمه یافت، هنگامی که پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید از عمر فاطمهی اطهر سلام الله علیها هیجده سال و هفت ماه گذشته بود هنگامی که امام حسن علیه السلام متولّد شد فاطمهی زهرا سلام الله علیها دوازده ساله بود.
بیان: «کفرت» بنا بر اینکه «کُفِرَتْ» خوانده شود – صیغهی مجهول – به این معنا خواهد بود که اگر میخواهی او را به آفتابی که در پشت ابر بوده و کم کم میخواهد از پشت آن خارج شود تشبیه کن، که در آن صورت منظور از کلام راوی عفیف و پوشیده بودن حضرت فاطمه سلام الله علیها خواهد بود.
و یا اگر میخواهی او را به آفتابی تشبیه کن که تازه از زیر ابر خارج شده و نورافشانی میکند که در این صورت معنای آن، این میشود که حضرت فاطمه سلام الله علیها دارای چهرهای نورانی و درخشنده بودهست.
همچنین ممکن است منظور راوی تشبیه حضرت فاطمه سلام الله علیها به خورشید، در حالتی باشد که تازه زیر ابر میرود و یا تازه از زیر ابر خارج میشود و در هر دو حال نوری دارد که چشم از نگاه به آن آزرده میشود و تشبیه حضرت فاطمه سلام الله علیها به خورشید در دو حالت «کفرت غَماماً أو خرجت من السّحاب» به دلیل آن است که در هر دو حالت هم ستر و هم پوشیدگی وجود دارد و هم رؤیت و در عین حال جلوه و روشنی محو نمیشود و قابل مشاهدهست. به هر تقدیر «کفرت» گرفته شدهی از «کفر» به معنی پوشاندن است و وقتی گفته میشود «کفرت الشّیء الکفرة» یعنی مخفی کردن و پوشاندن آن.
و «بضاضة» عبارت است از روشن بودن رنگ چهره و صفای آن است به نحوی که کوچکترین چیز بر آن اثر میگذارد.
[روایت شماره] (08)
[کشف الغمة ] ذَکَرَ ابْنُ الْخَشَّابِ، عَنْ شُیُوخِهِ یَرْفَعُهُ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام قَالَ:
وُلِدَتْ فَاطِمَةُ بَعْدَ مَا أَظْهَرَ اللَّهُ نُبُوَّةَ نَبِیِّهِ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْوَحْیَ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ قُرَیْشٌ تَبْنِی الْبَیْتَ وَ تُوُفِّیَتْ وَ لَهَا ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةٌ وَ سبعین [سَبْعُونَ ] یَوْماً وَ فِی رِوَایَةِ صَدَقَةَ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ شَهْرٌ وَ خَمْسَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ کَانَ عُمُرُهَا مَعَ أَبِیهَا بِمَکَّةَ ثَمَانِیَ سِنِینَ وَ هَاجَرَتْ إِلَی الْمَدِینَةِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَأَقَامَتْ مَعَهُ عَشْرَ سِنِینَ وَ کَانَ عُمُرُهَا ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً فَأَقَامَتْ مَعَ عَلِیٍّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ بَعْدَ وَفَاةِ أَبِیهَا خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی أَرْبَعِینَ یَوْماً.
وَ قَالَ الذَّارِعُ: أَنَا أَقُولُ فَعُمُرُهَا عَلَی هَذِهِ الرِّوَایَةِ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ شَهْرٌ وَ عَشَرَةُ أَیَّامٍ وَ وَلَدَتِ الْحَسَنَ وَ لَهَا إِحْدَی عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ الْهِجْرَةِ بِثَلاثِ سِنِینَ وَ فِی کِتَابِ مَوْلِدِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها لِابْنِ بَابَوَیْهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قَالَتْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَدْ کُنْتُ شَهِدْتُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ قَدْ وَلَدَتْ بَعْضَ وُلْدِهَا فَلَمْ أَرَ لَهَا دَماً فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِیَّةً فِی صُورَةِ إِنْسِیَّةٍ.
ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها اربلی در کتاب کشف الغمّه (18) از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام نقل میکند که فرمود:
فاطمهی زهراء سلام الله علیها پنج سال بعد از پیامبری رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و نزول وحی بر آن حضرت در آن هنگامی که قریش کعبه را میساختند، متولّد شد.
فاطمهی اطهر موقعی به شهادت رسید که هیجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر او گذشته بود، در کتاب کافی نیز همین روایت را نقل کرده است (19).
و در روایت صدقه، عمر شریف آن حضرت این گونه آمده است:
هیجده سال و یک ماه و پانزده روز و همچنین (صدقه گوید) : حضرت زهرا سلام الله علیها هشت سال از عمر شریفش را کنار پدر بزرگوارش در مکّه سپری نمود و سپس با رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به مدینه هجرت نمود و در آنجا به مدّت ده سال در کنار آن حضرت بود، (که در این صورت) عمر شریف آن حضرت هجده سال میباشد و پس از پدر گرامی خود هفتاد و پنج روز در کنار حضرت علی امیر مؤمنان علیه السلام بود. (یعنی پس از پدر 75 روز بیشتر زنده نبودند. )
و در روایت دیگری آمده است که چهل روز بعد از شهادت رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید.
و ذراع [ ذراع نام راویست ] گوید:
من بنا بر این روایتی (که گذشت) میگویم عمر شریف آن حضرت هیجده سال و یک ماه و ده روز بوده و زمانی که امام حسن علیه السلام را وضع حمل نمود یازده ساله بوده و ولادت امام حسن علیه السلام سه سال بعد از هجرت واقع شدهست.
و در کتاب «مولد فاطمه سلام الله علیها» که از ابن بابویه است سند را به اسماء بنت عمیس میرساند که او گفت:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
من در موقع ولادت بعضی از فرزندان فاطمه سلام الله علیها شاهد بودم که او در هنگام زایمان خون (نفاس) نمیدید، آنگاه رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
همانا خلقت فاطمه خلقت حوریّهایست در صورت انسانی.
[روایت شماره] (09)
[روضة الواعظین ] وُلِدَتْ سلام الله علیها بَعْدَ النُّبُوَّةِ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ بَعْدَ الْإِسْرَاءِ بِثَلاثِ سِنِینَ وَ أَقَامَتْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِمَکَّةَ ثَمَانَ سِنِینَ، ثُمَّ هَاجَرَتْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی الْمَدِینَةِ فَزَوَّجَهَا مِنْ عَلِیٍّ علیه السلام بَعْدَ مَقْدَمِهِمُ الْمَدِینَةَ بِسَنَةٍ وَ قُبِضَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ عَاشَتْ بَعْدَ أَبِیهَا اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ یَوْماً.
در کتاب روضه الواعظین آمده است: فاطمه سلام الله علیها پنج سال بعد از نبوّت (مبعث) پیامبر و سه سال بعد از معراج متولّد شد و به مدّت هشت سال در مکّه با پیامبر زندگی کرد، سپس رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به مدینه هجرت فرمود و یک سال پس از ورود به مدینه، رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم او را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآورد و زمانی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید، فاطمه سلام الله علیها هجده ساله بود و بعد از پدر بزرگوارش هفتاد و دو روز زنده بود.
[روایت شماره] (10)
[الکافی ] وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها بَعْدَ مَبْعَثِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِخَمْسِ سِنِینَ وَ تُوُفِّیَتْ وَ لَهَا ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةٌ وَ سَبْعُونَ یَوْماً بَقِیَتْ بَعْدَ أَبِیهَا خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً.
در کتاب کافی (20) آمده است: فاطمه سلام الله علیها پنج سال پس از مبعث پیامبر متولّد شد و به شهادت رسید در حالی که عمر شریفش هجده سال و هفتاد و پنج روز بود و او بعد از پدر بزرگوارش هفتاد و پنج روز در دنیا باقی ماند.
[روایت شماره] (11)
عُیُونُ الْمُعْجِزَاتِ: رُوِیَ عَنْ حَارِثَةَ بْنِ قُدَامَةَ قَالَ:
حَدَّثَنِی سَلْمَانُ قَالَ:
حَدَّثَنِی عَمَّارٌ وَ قَالَ:
أُخْبِرُکَ عَجَباً؟ قُلْتُ: حَدِّثْنِی یَا عَمَّارُ قَالَ:
نَعَمْ شَهِدْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ قَدْ وَلَجَ عَلَی فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ ادْنُ لِأُحَدِّثَکَ بِمَا کَانَ وَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ یَکُنْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حِینَ تَقُومُ السَّاعَةُ قَالَ عَمَّار: ٌ فَرَأَیْتُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَرْجِعُ الْقَهْقَرَی فَرَجَعْتُ بِرُجُوعِهِ إِذْ دَخَلَ عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ لَهُ: ادْنُ یَا أَبَاالْحَسَنِ فَدَنَا فَلَمَّا اطْمَأَنَّ بِهِ الْمَجْلِسُ قَالَ لَهُ تُحَدِّثُنِی أَمْ أُحَدِّثُکَ؟
قَالَ:
الْحَدِیثُ مِنْکَ أَحْسَنُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَال: َ کَأَنِّی بِکَ وَ قَدْ دَخَلْتَ عَلَی فَاطِمَةَ وَ قَالَتْ لَکَ کَیْتَ وَ کَیْتَ فَرَجَعْتَ، فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام نُورُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورِنَا؟
فَقَال علیه السلام :
أَوَ لا تَعْلَمُ؟ فَسَجَدَ عَلِیٌّ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَی.
قَالَ عَمَّارٌ: فَخَرَجَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ خَرَجْتُ بِخُرُوجِهِ فَوَلَجَ عَلَی فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ وَلَجْتُ مَعَهُ فَقَالَتْ:
کَأَنَّکَ رَجَعْتَ إِلَی أَبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَأَخْبَرْتَهُ بِمَا قُلْتُهُ لَکَ؟
قَالَ:
کَانَ کَذَلِکِ یَا فَاطِمَةُ، فَقَالَتْ:
اعْلَمْ یَا أَبَاالْحَسَنِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ نُورِی وَ کَانَ یُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَتْ فَلَمَّا دَخَلَ أَبِی الْجَنَّةَ أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ إِلْهَاماً أَنِ اقْتَطِفِ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْکَ الشَّجَرَةِ وَ أَدِرْهَا فِی لَهَوَاتِکَ فَفَعَلَ فَأَوْدَعَنِی اللَّهُ سُبْحَانَهُ صُلْبَ أَبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثُمَّ أَوْدَعَنِی خَدِیجَةَ بِنْتَ خُوَیْلِدٍ فَوَضَعَتْنِی وَ أَنَا مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ وَ مَا لَمْ یَکُنْ یَا أَبَاالْحَسَنِ الْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَی.
صاحب کتاب عیون المعجزات از حارثة بن قدامه روایت کرده که سلمان به او گفت:
عمّار به من گفت:
(یعنی عمّار به سلمان گفت) آیا تو را از امر عجیبی باخبر کنم؟
گفتم:
بگو برای من، ای عمّار!
گفت:
آری، من شاهد بودم که علیّ بن ابیطالب علیه السلام بر فاطمه سلام الله علیها وارد شد. پس چون چشم فاطمه سلام الله علیها به حضرتش افتاد به ایشان عرض کرد:
پیش آی تا برای تو بگویم از آنچه واقع شده و آنچه واقع شَوَد و آنچه نبوده را تا روز قیامت و هنگام رستاخیز.
عمّار گوید:
دیدم آن حضرت عقب عقب برگشت تا آنکه بر پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم داخل شد، آن حضرت نیز فرمود:
ای اباالحسن! نزدیک شو، پس ما به آن حضرت نزدیک شدیم و چون رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از عدم حضور دیگران مطمئن شد به حضرت علی علیه السلام فرمود:
تو برای من میگویی یا من برای تو بگویم؟
عرض کرد:
سخن شما نیکوتر است ای رسول خدا! پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
گویا با تو بودم آنگاه که بر فاطمه داخل شدی و او به تو چنین و چنان گفت و تو از نزد او بازگشتی، علی علیه السلام عرض کرد:
آیا نور فاطمه از نور ما است. پس رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آیا نمیدانی؟ پس حضرت علی علیه السلام به سجده افتاد و شکر خداوند متعال را به جای آورد.
عمّار گوید:
امیرالمؤمنین علی علیه السلام از نزد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خارج شد و بار دیگر به خانه رفت و بر فاطمه سلام الله علیها داخل شد و من نیز با او به خانهی فاطمه آمدم. پس فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
گویا به سوی پدرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتی و او تو را به آنچه من برایت گفته بودم باخبر نمود؟
فرمود:
همین گونه است ای فاطمه!
پس فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
ای اباالحسن! بدان که خداوند تعالی خلق کرد نور مرا و آن نور، تسبیح خداوند جلّ جلاله را میگفت، پس خداوند آن نور را در یکی از درختان بهشت به ودیعه گذاشت و آن درخت (برای اهل بهشت) نورافشانی نمود و چون پدرم داخل بهشت شد خداوند تعالی به او وحی فرمود:
جدا کن میوهی این درخت را و آن را در دهان خود گذار. پس پدرم چنین نمود.
آنگاه خداوند سبحان مرا در صلب پدرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به ودیعه گذاشت. پس مرا به خدیجه سلام الله علیها دختر خویلد منتقل نمود و او مرا وضع حمل کرد و من از چنین نوری میباشم و به همین علّت است که عالِم هستم به گذشته و آینده و آنچه نیامدهست.
(پس حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:)
ای اباالحسن! مؤمن به واسطهی نور خداوند تعالی مینگرد.
[روایت شماره] (12)
[إقبال الأعمال ] قَالَ الشَّیْخُ الْمُفِیدُ فِی کِتَابِ حَدَائِقِ الرِّیَاضِ: یَوْمَ الْعِشْرِینَ مِنْ جُمَادَی الْآخِرَةِ کَانَ مَوْلِدُ السَّیِّدَةِ الزهراء سلام الله علیها سَنَةَ اثْنَتَیْنِ مِنَ الْمَبْعَثِ.
مِنْ بَعْضِ کُتُبِ الْمُخَالِفِینَ بِإِسْنَادِهِ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْهَاشِمِیِّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ:
وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سَنَةَ إِحْدَی وَ أَرْبَعِینَ مِنْ مَوْلِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ زَعَمَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ أَنَّ فَاطِمَةَ وُلِدَتْ قَبْلَ أَنْ یُوحَی إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ کَذَلِکَ سَائِرُ أَوْلادِهِ مِنْ خَدِیجَةَ وَ فِی رِوَایَتِی عَنِ الْحَافِظِ أَبِی الْمَنْصُورِ الدَّیْلَمِیِّ بِرِوَایَتِهِ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْحَدَّادِ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ الْحَافِظِ فِی کِتَابِ مَعْرِفَةِ الصَّحَابَةِ أَنَّ فَاطِمَةَ کَانَتْ أَصْغَرَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سِنّاً وُلِدَتْ وَ قُرَیْشٌ تَبْنِی الْکَعْبَةَ وَ کَانَتْ فِیمَا قَبْلُ تُکَنَّی أُمُّ أَسْمَاءَ.
وَ قَالَ أَبُوالْفَرَجِ فِی کِتَابِ مَقَاتِلِ الطَّالِبِیِّینَ کَانَ مَوْلِدُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ قُرَیْشٌ حِینَئِذٍ تَبْنِی الْکَعْبَةَ وَ کَانَ تَزْوِیجُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام إِیَّاهَا فِی صَفَرٍ بَعْدَ مَقْدَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الْمَدِینَةَ وَ بَنَی بِهَا بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ غَزَاةِ بَدْرٍ وَ لَهَا یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً حَدَّثَنِی بِذَلِکَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیّ، عَنِ الْحَارِثِ، عَنِ ابْنِ سَعْدٍ، عَنِ الْوَاقِدِیِّ، عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی سَبْرَةَ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِاللَّهِ أَبِی فَرْوَةَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ:
در کتاب اقبال الاعمال آمده است که شیخ مفید در کتاب حدائق الرّیاض میگوید:
روز بیستم از جمادی الآخر، روز ولادت سیّدهی (زنان عالمیان) حضرت زهرا سلام الله علیهاست و در سال دوّم مبعث واقع شدهست.
و از بعضی کتب اهل سنّت روایت شده که گفتهاند:
حضرت فاطمه سلام الله علیها چهل و یک سال، بعد از ولادت رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به دنیا آمد و محمّد بن اسحاق گمان کرده حضرتش قبل از آنکه پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مبعوث شود به دنیا آمده و همچنین بقیّهی اولاد خدیجه را نیز این گونه تصوّر نمودهست.
و در روایتی که از حافظ ابی منصور دیلمی رسیده که او نیز از ابی علی حدّاد و او از حافظ ابی نعیم روایت نموده که در کتاب معرفة الصّحابه آمده:
همانا فاطمه از نظر سنّ، کوچکترین دختران رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است و او در حالی متولّد شد که قریش کعبه را میساختند (21) و فاطمه سلام الله علیها را قبلاً به کنیّهی «امّ اسماء» میخواندند.
و ابوالفرج در کتاب مقاتل الطالبییّن گفته: ولادت فاطمه سلام الله علیها قبل از نبوّت و در آن هنگام که قریش کعبه را میساختند بوده و ازدواج او با علیّ بن ابیطالب علیهما السلام در ماه صفر، پس از ورود رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به مدینه و رجوع آن حضرت از غزوهی بدر بوده و در آن هنگام حضرتش هجده سال داشت و ابوالفرج گفتههای خود را این گونه مستند میکند:
از حسن بن علی از حارث از ابن سعد از واقدی از ابی بکر بن عبدالله پسر ابی سبره، از اسحاق پسر عبدالله ابی فروه، از جعفر بن محمّد بن علی:
[روایت شماره] (13)
[الکافی ] عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ جَمِیعاً، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ، عَنْ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیه السلام یَقُول: وُلِدَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بَعْدَ مَبْعَثِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِخَمْسِ سِنِینَ وَ تُوُفِّیَتْ وَ لَهَا ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةٌ وَ سَبْعُونَ یَوْماً.
در کتاب کافی (22) نقل شده حبیب سجستانی گفت:
شنیدم امام صادق علیه السلام به من فرمود:
فاطمه دختر محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پنج سال پس از مبعث رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متولّد شد و در حالی به شهادت رسید که هجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر شریفش میگذشت.
[روایت شماره] (14)
[المصباح للکفعمی ] وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها فِی الْعِشْرِینَ مِنْ جُمَادَی الْآخِرَةِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ مِنَ الْمَبْعَثِ وَ قِیلَ: سَنَةَ خَمْسٍ مِنَ الْمَبْعَثِ وَ کَانَ نَقْشُ خَاتَمِهَا أَمِنَ الْمُتَوَکِّلُونَ وَ بَوَّابُهَا فِضَّةُ أَمَتُهَا.
در مصباح کفعمی (23) آمده است: فاطمه سلام الله علیها در روز جمعه بیستم جمادی الآخر از سال دوّم مبعث به دنیا آمد و گفته شده سال پنجم مبعث به دنیا آمد و نقش انگشتر ایشان این جمله بود «أمِنَ المُتَوَکِّلُونَ» یعنی «کسانی که به خداوند توکّل کنند ایمن میباشند» و کنیز آن حضرت فضّهی خادمه بود.
[روایت شماره] (15)
[المصباحین ] فِی الْیَوْمِ الْعِشْرِینَ مِنْ جُمَادَی الْآخِرَةِ [یَوْمَ الْجُمُعَةِ ] سَنَةَ اثْنَتَیْنِ مِنَ الْمَبْعَثِ کَانَ مَوْلِدُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فِی بَعْضِ الرِّوَایَاتِ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی سَنَةَ خَمْسٍ مِنَ الْمَبْعَثِ وَ الْعَامَّةُ تَرْوِی أَنَّ مَوْلِدَهَا قَبْلَ الْمَبْعَثِ بِخَمْسِ سِنِینَ.
در کتاب مصباحین آمده است: در بعضی روایات ولادت فاطمه سلام الله علیها روز جمعه بیستم جمادی الآخر در سال دوّم بعثت بوده و در روایت دیگری سال پنجم بعثت را ذکر کرده و عامّه (اهل تسنّن) روایت کردهاند که ولادت آن حضرت پنج سال قبل از مبعث پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم واقع شده.
[روایت شماره] (16)
کِتَابُ دَلائِلِ الْإِمَامَةِ: لِمُحَمَّدِ بْنِ جَرِیرٍ الطَّبَرِیِّ الْإِمَامِیِّ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ الشَّیْبَانِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
وُلِدَتْ فَاطِمَةُ فِی جُمَادَی الْآخِرَةِ الْیَوْمَ الْعِشْرِینَ مِنْهَا سَنَةَ خَمْسٍ وَ أَرْبَعِینَ مِنْ مَوْلِدِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَأَقَامَتْ بِمَکَّةَ ثَمَانَ سِنِینَ وَ بِالْمَدِینَةِ عَشْرَ سِنِینَ وَ بَعْدَ وَفَاةِ أَبِیهَا خَمْساً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ قُبِضَتْ فِی جُمَادَی الْآخِرَةِ یَوْمَ الثَّلاثَاءِ لِثَلاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَی عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ.
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الضَّبِّیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا الْغَلابِیِّ، عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
لَمْ تَزَلْ فَاطِمَةُ تَشِبُّ فِی الْیَوْمِ کَالْجُمْعَةِ وَ فِی الْجُمْعَةِ کَالشَّهْرِ وَ فِی الشَّهْرِ کَالسَّنَةِ فَلَمَّا هَاجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ مَکَّةَ إِلَی الْمَدِینَةِ وَ ابْتَنَی بِهَا مَسْجِداً وَ أَنِسَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ بِهِ وَ عَلَتْ کَلِمَتُهُ وَ عَرَفَ النَّاسُ بَرَکَتَهُ وَ سَارَ إِلَیْهِ الرُّکْبَانُ وَ ظَهَرَ الْإِیمَانُ وَ دُرِسَ الْقُرْآنُ وَ تَحَدَّثَ الْمُلُوکُ وَ الشِّرَافُ [الْأَشْرَافُ ] وَ خَافَ سَیْفَ نَقِمَتِهِ الْأَکَابِرُ وَ الْأَشْرَافُ وَ هَاجَرَتْ فَاطِمَةُ مَعَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ نِسَاءِ الْمُهَاجِرِینَ وَ کَانَتْ عَائِشَةُ فِیمَنْ هَاجَرَ مَعَهَا فَقَدِمَتِ الْمَدِینَةَ فَأُنْزِلَتْ [ مَعَ ] النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی أُمِّ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ وَ خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم النِّسَاءَ وَ تَزَوَّجَ سَوْدَةَ أَوَّلَ دُخُولِهِ الْمَدِینَةَ وَ نَقَلَ فَاطِمَةَ إِلَیْهَا ثُمَّ تَزَوَّجَ أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ فَوَّضَ أَمْرَ ابْنَتِهِ إِلَیَّ فَکُنْتُ أُؤَدِّبُهَا وَ کَانَتْ وَاللَّهِ أَدْأَبَ مِنِّی وَ أَعْرَفَ بِالْأَشْیَاءِ کُلِّهَا.
صاحب کتاب دلائل الامامه (24) که محمّد بن جریر طبری و از علماء شیعه میباشد از ابی المفضّل شیبانی و او با چند واسطه از ابی بصیر نقل کرده و او از امام صادق علیه السلام روایت نموده که آن حضرت فرمود:
فاطمه در بیستم جمادی الآخر متولّد شد هنگامی که چهل و پنج سال از ولادت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم میگذشت. پس هشت سال از عمر شریفش در مکّه سپری شد و دَه سال در مدینه و هفتاد و پنج روز پس از شهادت پدر بزرگوارش به شهادت رسید و آن بزرگوار در ماه جمادی الآخر در حالی که سه روز از این ماه گذشته بود در روز سه شنبه سال یازدهم هجرت به شهادت رسیدند.
و همچنین محمّد بن جریر طبری از محمّد بن هارون بن موسی تلعکبری با چند واسطه از جعفر بن محمّد علیهما السلام و ایشان از پدر بزرگوار و او از جدّ بزرگوارشان: و ایشان از ابن عبّاس نقل کرده که گفت:
فاطمه سلام الله علیها در یک روز مانند یک هفته و در یک هفته مانند یک ماه و در یک ماه مانند یک سال رشد میکرد. پس چون رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از مکّه به مدینه مهاجرت فرمود و مسجدی را در آن بنا نهاد و اهل مدینه با او مأنوس شدند و درس قرآن داده شد و با ملوک و اشراف به گفتگو پرداخت و و بزرگان و اشراف از شمشیر ملامت پیامبر ترسیدند، حضرت فاطمه با امیرالمؤمنین علیهما السلام و زنان مهاجرین به مدینه هجرت کرده در حالی که در بین زنان مهاجر، عایشه نیز با فاطمه سلام الله علیها بود.
پس فاطمه سلام الله علیها وارد مدینه شده و در کنار پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قرار گرفت و بر مادر ابی ایّوب انصاری وارد شدند و پس از آن پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم زنانی را به عقد خود درآورد و در ابتداء ورود به مدینه فاطمه را به خواستگاری سوده فرستاد. سپس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با امّ سلمه ازدواج نمود، پس امّ سلمه گفت:
بعد از ازدواج امور دختر خود را به من واگذار کرد. پس من در ادب کردن او کوشیدم، امّا به خدا قسم او از من مؤدّبتر بود و او به همه چیز آشنا و عارف بود.
افزودن دیدگاه جدید