97. «قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذی لُمْتُنَّنی ...
آیه
«قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذی لُمْتُنَّنی فیهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُوناً مِنَ الصَّاغِرینَ»
ترجمه
(همسر عزیز) گفت:
این همان کسیاست که به خاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید(آری) من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد و اگر آن چه را دستور میدهم انجام ندهد به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذلیل خواهد شد. (32 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در این هنگام زنان مصر، قافیه را به کلی باختند و با دستهای مجروح که از آن خون میچکید و در حالی پریشان همچون مجسمهای بیروح در جای خود خشک شده بودند، نشان دادند که آنها نیز دست کمی از همسر عزیز ندارند. او از این فرصت استفاده کرد و «گفت:
این است آن کسی که مرا به خاطر عشقش سرزنش میکردید» (قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذی لُمْتُنَّنی فیهِ). همسر عزیز گویا میخواست به آنها بگوید شما که با یک بار مشاهده یوسف، این چنین عقل و هوش خود را از دست دادید و بی خبر دستها را بریدید و محو جمال او شدند و به ثنا خوانیش پرداختند، چگونه مرا ملامت میکنید که صبح و شام با او مینشینم و برمیخیزم؟ همسر عزیز که از موفقیّت خود در طرحی که ریخته بود، احساس غرور و خوشحالی میکرد و عذر خود را موجّه جلوه داده بود یکباره تمام پردهها را کنار زد و با صراحت تمام به گناه خود اعتراف کرد و گفت:
«آری من او را به کام گرفتن از خویش دعوت کردم ولی او خویشتنداری کرد» (وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ). سپس بی آن که از این آلودگی به گناه اظهار ندامت کند و یا لااقل در برابر میهمانان کمی حفظ ظاهر نماید، با نهایت بیپروایی با لحن جدی که حاکی از اراده قطعی او بود، صریحا اعلام داشت، «اگر او (یوسف) آنچه را من فرمان میدهم انجام ندهد و در برابر عشق سوزان من تسلیم نگردد به طور قطع به زندان خواهد افتاد» (وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ). نه تنها به زندانش میافکنم بلکه «در درون زندان نیز خوار و ذلیل خواهد بود» (وَ لَیَکُوناً مِنَ الصَّاغِرینَ). طبیعی است هنگامی که عزیز مصر در برابر آن خیانت آشکار همسرش به جمله «وَ اسْتَغْفِری لِذَنْبِکِ» (از گناهانت استغفار کن) قناعت کند باید همسرش رسوایی را به این مرحله بکشاند و اصولاً در دربار فراعنه و شاهان و عزیزان این مسائل چیز تازهای نیست.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«اِعْتِصام»: خویشتنداری از گناه و «اِسْتِعْصام» درخواست عصمت از خداست.
در این هنگام بانوی کاخ رو به میهمانان بهت زده نمود و با مخاطب ساختن کسانی که او را در عشق یوسف سرزنش میکردند، گفت:
قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذی لُمْتُنَّنی فیهِ
این است آن جوان پرشکوه و برازندهای که مرا در عشق و دلدادگی به او سرزنش مینمودید. گویی منظور او این بود که شما با اینکه تنها یک بار او را دیدید، با همان یک نگاه گذرا خرد از کف دادید و به این سرنوشت گرفتار شدید، پس چرا در مورد من که هر بامداد و شامگاه و در همه ساعات زندگی جمال او را مینگرم انصاف روا نمیدارید؟ و چگونه مرا درخور سرزنش میدانید؟ آیا این از انصاف است؟
و آنگاه سخن را به پاکدامنی و پروای یوسف کشاند و ضمن گواهی بر پاکی و قداست او، به گناه و نیرنگ خود اعتراف کرد و گفت:
وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ
آری، آری، من بودم که بر خلاف میل او با نرمش و دوستی به سراغ او رفتم و او را به سوی خویش دعوت کردم، امّا او خویشتنداری ورزید و چشم از گناه فرو بست.
به باور پارهای منظور این است که، او به خدا پناه برد و از او مقام والای عصمت و دوری از گناه را درخواست کرد. این فراز گواهی روشن بر این نکته است که از آن حضرت هرگز نه گناهی سرزد و نه آهنگ و تصمیم بر گناه.
از پی این گواهی بر پاکی یوسف و کنار زدن همه پردهها به تهدید و هشدار او پرداخت که:
وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُوناً مِنَ الصَّاغِرینَ.
و اگر او به آنچه دستورش میدهم گردن نگذارد و خواسته دلم را برآوردهنسازد، هم زندانی شده و هم در زمره خوارشدگان قرار خواهد گرفت.