34. آیه (بهترین سرپرست و پدر خانواده بشریت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند. (55 / مائده)
شرح آیه از تفسیر نمونه
شأن نزول آیه ولایت
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از «عبدالله بن عبّاس» چنین نقل شده:
که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث نقل میکرد، ناگهان مردی که عمامهای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله حدیث نقل میکرد او نیز با جمله «قالَ رَسُولَ اللّه» حدیث دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل مینمود. او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد: ای مردم! هر کس مرا نمیشناسد بداند من ابوذر غِفارِیّ هستم با این گوشهای خودم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم و اگر دروغ میگویم هر دو گوشم کر باد و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ میگویم هر دو کور باد، که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«عَلِیٌّ قائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قاتِلُ الْکَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ: علیّ پیشوای نیکان است و کشنده کافران، هر کس او را یاری کند خدا یاریش خواهد کرد و هر کس دست از یاریش بردارد خدا دست از یاری او بر خواهد داشت». سپس ابوذرّ اضافه کرد:
ای مردم روزی از روزها با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نماز میخواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر را به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت:
«خداوندا! برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمّد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علیّ را وزیر من گردان تا به وسیله او، پشتم قویّ و محکم گردد». ابوذرّ میگوید:
هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که جَبْرَئیل نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:
«بخوان» ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«چه بخوانم» ، گفت:
«بخوان؛ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّه …». البتّه این شأن نزول از طرق مختلف (چنان که خواهد آمد) نقل شده که گاهی در جزئیّات و خصوصیّات مطلب باهم تفاوتهایی دارند ولی اساس و عصاره همه یکی است.
آیه ولایت علیّ بن ابیطالب
این آیه با کلمه «اِنَّما» که در لغت عرب به معنی انحصار میآید شروع شده و میگوید:
«ولیّ و سرپرست و متصرّف در امور شما سه کس است: خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند و نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ). شکّ نیست که رکوع در این آیه به معنی رکوع نماز است، نه به معنی خضوع، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامی که رکوع گفته میشود به همان معنی معروف آن یعنی رکوع نماز است و علاوه بر شأن نزول آیه و روایات متعدّدی که در زمینه انگشتر بخشیدن علیّ در حال رکوع وارد شده و مشروحا بیان خواهیم کرد، ذکر جمله «یُقیمُونَ الصَّلاةَ» نیز شاهد بر این موضوع است و ما در هیچ مورد در قرآن نداریم که تعبیر شده باشد که زکات را با خضوع بدهید، بلکه باید بااخلاص نیّت و عدم منّت داد. همچنین شک نیست که کلمه «وَلِیّ» در آیه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز میخوانند و در حال رکوع زکات میدهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه مسلمانان را دربرمیگیرد، همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند حتّی آن هایی که زکات بر آنها واجب نیست و اصولاً چیزی ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به این که بخواهند در حال رکوع زکاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند. از اینجا روشن میشود که منظور از «وَلِیّ» در آیه فوق ولایت به معنی سرپرستی و تصرّف و رهبری مادّی و معنوی است، به خصوص این که این وِلایَت در ردیف ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و ولایت خدا قرارگرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است و به این ترتیب، آیه از آیاتی است که به عنوان یک نصّ قرآنی دَلالَت بر ولایت و امامت علیّ میکند. ولی در اینجا بحثهای مهمّی است که باید به طور جداگانه، مورد بررسی قرار گیرد.
شهادت احادیث و مفسّران و مُورّخان در مورد آیه ولایت
همانطور که اشاره کردیم در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل تسنّن، روایات متعددی دایر بر این که آیه فوق در شأن علیّ نازل شده نقل گردیده که در بعضی از آنها اشاره به مسأله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضی نشده و تنها به نزول آیه درباره علیّ قناعت گردیده است. این روایت را «ابن عباس» و «عَمّار یاسر» و «عبداللّه بن سلام» و «سَلَمَةُ بْن کُهَیْل» و «اَنَس بن مالک» و «عُقْبَة بن حکیم» و «عبدالله بن اُبَیّ» و «عبدالله بن غالب» و «جابر بن عبدالله انصاری» و «ابوذر غِفاری» نقل کردهاند. (1) و علاوه بر ده نفر که در بالا ذکر شد از خود علی نیز این روایت در کتب اهل تسنّن نقل شده است. (2) جالب این که در کتاب غایَةُالْمَرام تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنّن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل کرده است.
*****
1- به کتاب «اِحْقاقُ الحق» جلد 2 صفحه 399 تا 410 مراجعه شود.
2- به کتاب «المُراجِعات» ، صفحه 155 رجوع شود.
(1) کتابهای معروفی که این حدیث در آن نقل شده از سی کتاب تجاوز میکند که همه از منابع اهل تسنّن است، از جمله مُحِبُّ الدّین طَبَری در ذخایر العُقْبی صفحه 88 و علامه قاضی شَوْکانِیّ در تفسیر فتح القدیر جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدی صفحه 148 و در لُبابُ النُّقُول سُیُوطِیّ صفحه 90 و در تذکرة سِبْط بن جَوْزِیّ صفحه 18 و در نور الابصار شَبْلَنْجِیّ صفحه 105 و در تفسیر طبری صفحه 165 و در کتاب الکافِی الشّافِ ابن حَجَر عَسْقَلانِیّ صفحه 56 و در مَفاتیح الغَیْب رازی جلد سوم صفحه 431 و در تفسیر دُرُّ الْمَنْثُور جلد 2 صفحه 393 و در کتاب کَنْزُالعُمّال جلد 6 صفحه 391 و مُسْنَد ابن مَرْدَوَیْه و مُسْنَد ابن الشیخ و علاوه بر اینها در صحیح نِسائِیّ و کتاب المَجْمَع بین الصِّحاح السِّتَة و کتابهای متعدّد دیگری این احادیث آمده است. (2) با این حال چگونه میتوان این همه احادیث را نادیده گرفت، در حالی که در شأن نزول آیات دیگر به یک یا دو روایت قناعت میکنند، اما گویا تعصّب اجازه نمیدهد که این همه روایات و این همه گواهی دانشمندان درباره شأن نزول آیه فوق مورد توجّه قرار گیرد و اگر بنا شود در تفسیر آیهای از قرآن این همه روایات نادیده گرفته شود ما باید در تفسیر آیات قرآنی اصولاً به هیچ روایتی توجّه نکنیم، زیرا درباره شأن نزول کمتر آیهای از آیات قرآن این همه روایت وارد شده است.
پاسخ به هشت ایراد مخالفان بر آیه ولایت
جمعی از برادران اهل تسننّ اصرار دارند که ایرادهای متعدّدی به نزول این آیه در مورد علیّ و همچنین به تفسیر «وِلایَت» به عنوان «سرپرستی و تصرّف و امامت» بنمایند که ما ذیلاً مهمترین آنها را عنوان کرده و مورد بررسی قرار میدهیم:
1. اشکال شأن نزول
1 از جمله اشکالاتی که نسبت به نزول آیه فوق در مورد علیّ گرفتهاندا ین است که آیه با توجّه به کلمه «اَلَّذین» که برای جمع است، قابل تطبیق بر یک فرد نیست و به عبارت دیگر آیه میگوید:
*****
1- «مِنْهاجُ الْبَراعَه» ، جلد 2، صفحه 350.
2- برای اطلاع بیشتر به کتاب «اِحْقاقُ الْحَقِّ» جلد 2، «الغدیر» جلد 2 و «المُراجِعات» مراجعه شود.
«وَلِیّ» شما آن هایی هستند که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند، این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علیّ قابل تطبیق است؟
پاسخ: در ادبیات عرب مکرر دیده میشود که از مفرد به لفظ جمع، تعبیر آورده شده است از جمله در آیه مُباهَلَة میبینیم که کلمه «نِسائَنا» به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شأن نزولهای متعدّدی که وارد شده فاطمه زهرا علیهاالسلام است و همچنین «اَنْفُسَنا» جمع است در صورتی که از مردان غیر از پیغمبر کسی جز علیّ در آن جریان نبود و در آیه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد میخوانیم:
«الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً» و همانطور که در تفسیر این آیه در جلد سوّم ذکر کردیم بعضی از مفسّران شأن نزول آن را درباره نَعیم بن مسعود که یک فرد بیشتر نبود میدانند و همچنین در آیه 52 سوره مائده میخوانیم:
«یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ» در حالی که آیه در مورد عبداللّه بن اُبَیّ وارد شده است که تفسیر آن گذشت و همچنین در آیه اوّل سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبیراتی دیده میشود که عموما به صورت جمع است، ولی طبق آن چه در شأن نزول آنها آمده منظور از آن یک فرد بوده است. این تعبیر یا به خاطر این است که اهمیّت موقعیّت آن فرد و نقش مؤثّری که در این کار داشته روشن شود و یا به خاطر آن است که حکم در شکل کلّی عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به یک فرد بوده باشد، در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است. البتّه انکار نمیتوان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست، ولی با وجود آن همه روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده است، قرینه روشنی بر چنین تفسیری خواهیم داشت و حتّی در موارد دیگر به کمتر از این قرینه نیز قناعت میشود.
2. اشکال توجه در نماز
2 فخر رازی و بعضی دیگر از متعصّبان ایراد کردهاند که علیّ با آن توجّه خاصّی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آن جا که معروف است پیکان تیر از پایش بیرون آوردند و توجّه پیدا نکرد) چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجّه پیدا کند؟
پاسخ آنها که این ایراد را میکنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به خدا است، علیّ در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا و میدانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خدا است و به تعبیر روشنتر: پرداختن زکات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است، نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبیر دیگر آن چه با روح عبادت سازگار نیست، توجّه به مسائل مربوط به زندگی مادّی و شخصی است و اما توجّه به آن چه در مسیر رضای خدا است، کاملاً با روح عبادت سازگار است و آن را تأکید میکند، ذکر این نکته نیز لازم است که معنی غرق شدن در توجّه به خدا این نیست که انسان بیاختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجّه خود را از آن چه در راه خدا و برای خدا نیست برمیگیرد.
3. اشکال در کلمه ولی
3 اشکال دیگری که به آیه کردهاند در مورد معنی کلمه «وَلِیّ» است که آن را به معنی دوست و یاری کننده و امثال آن گرفتهاند نه به معنی متصرّف و سرپرست و صاحب اختیار.
پاسخ همانطور که در تفسیر آیه در بالا ذکر کردیم کلمه «وَلِیّ» در اینجا نمیتواند به معنی دوست و یاری بوده باشد، زیرا این صفت برای همه مؤمنان ثابت است نه مؤمنان خاصّی که در آیه ذکر شده که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند و به عبارت دیگر دوستی و یاری کردن، یک حکم عمومی است، در حالی که آیه ناظر به بیان یک حکم خصوصی میباشد و لذا بعد از ذکر ایمان، صفات خاصی را بیان کرده است که مخصوص به یک فرد میشود.
4. اشکال در ذمه زکات
4 میگویند علی چه زکات واجبی بر ذِمّه داشت با اینکه از مال دنیا چیزی برای خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحبّ است که به آن زکات گفته نمیشود؟
پاسخ اولاً به گواهی تواریخ علیّ از دسترنج خود اموال فراوانی تحصیل کرد و در راه خدا داد تا آن جا که مینویسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، به علاوه سهم او از غنایم جنگی نیز قابل ملاحظه بود، بنابراین اندوخته مختصری که زکات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان کوچکی که واجب باشد زکات آن را بپردازد چیز مهمّی نبوده است که علی فاقد آن باشد و این را نیز میدانیم که فوریّت وجوب پرداخت زکات «فوریّت عرفی» است که با خواندن یک نماز منافات ندارد.
ثانیا: اطلاق زکات بر «زکات مستحبّ» در قرآن مجید فراوان است، در بسیاری از سورههای مکّی کلمه «زَکات» آمده که منظور از آن همان زکات مستحبّ است، زیرا وجوب زکات مسلّما بعد از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، بوده است (آیه 3 سوره نمل و آیه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غیر اینها).
5. اشکال به زمان ولایت
5 میگویند:
ما اگر ایمان به خلافت بلافصل علی داشته باشیم بالاخره باید قبول کنیم که مربوط به زمان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، بنابراین علیّ در آن روز «وَلِیّ» نبود و به عبارت دیگر وِلایَت در آن روز برای او «بِالْقُوَّه» بود نه «بِالْفِعْلِ» در حالی که ظاهر آیه ولایت «بِالْفِعْلِ» را میرساند.
پاسخ در سخنان روزمَرّه در تعبیرات ادبی بسیار دیده میشود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته میشود که آن را بِالْقُوَّة دارند مثلاً انسان در حال حیات خود وصیّت میکند و کسی را به عنوان «وَصِیّ» خود و «قَیِّم» اطفال خویش تعیین مینماید و از همان وقت عنوان وَصِیّ و قَیِّم به آن شخص گفته میشود، در حالی که طرف هنوز در حیات است و نمرده است، در روایاتی که در مورد علی از پیامبر صلی الله علیه و آله در طرق شیعه و سنّی نقل شده میخوانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله او را «وَصِیّ» و «خلیفه» خود خطاب کرده در حالی که هیچ یک از این عناوین در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نبود، در قرآن مجید نیز اینگونه تعبیرات دیده میشود از جمله در مورد زکریا میخوانیم که از خداوند چنین تقاضا کرد:
«َهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» (1). در حالی که مسلّم است منظور از «وَلِیّ» در اینجا سرپرستی برای بعد از مرگ او منظور بوده است، بسیاری از افراد جانشین خود را در حیات خود تعیین میکنند و از همان زمان نام جانشین بر او میگذارند با این که جنبه بِالْقُوَّة دارد.
*****
1- «5 / مریم».
6. اشکال عدم احتجاج علی علیه السلام به این آیه
6 میگویند:
چرا علیّ با این دلیل روشن شخصا استدلال نکرد؟
پاسخ همانطور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شأن نزول آیه خواندیم این حدیث در کتب متعدّد از خود علی نیز نقل شده است از جمله در مُسْنَد «اِبْن مَرْدَوَیْه» و «ابی الشیخ» و «کَنْزُ العُمّال» و این در حقیقت به منزله استدلال حضرت است به این آیه شریفه.
در کتاب نفیس «اَلْغَدیر» از کتاب «سُلَیْم بن قَیْس هِلالِیّ» حدیث مفصّلی نقل میکند که علیّ در میدان صِفّین در حضور جمعیّت برای اثبات حقّانیّت خود دلایل متعددی آورد از جمله استدلال به همین آیه بود. (1) و در کتاب غایَةُ الْمَرام از ابوذر چنین نقل شده که علی روز شُوری نیز به همین آیه استدلال کرد. (2)
7. اشکال عدم سازگاری با آیات قبل و بعد
7 میگویند:
این «تفسیر» با آیات قبل و بعد سازگار نیست، زیرا در آنها وِلایَت به معنی «دوستی» آمده است.
پاسخ آیات قرآن چون تدریجا و در وقایع مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد که در زمینه آن نازل شده است و چنان نیست که آیات یک سوره یا آیاتی که پشت سر هم قرار دارند همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مُفاد داشته باشند لذا بسیار میشود که دو آیه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها به خاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا میشود. با توجه به این که آیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ» به گواهی شأن نزولش در زمینه زکات دادن علی در حال رکوع نازل شده و آیات گذشته و آینده همانطور که خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگری نازل شده است نمیتوانیم روی پیوند آنها زیاد تکیه کنیم. به علاوه آیه مورد بحث اتفاقا تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد زیرا در آنها سخن از ولایت به معنی یاری و نصرت و در آیه مورد بحث سخن از ولایت به معنی رهبری و تصرّف میباشد و شکّ نیست که شخص ولیّ و سرپرست و متصرّف، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود. به عبارت دیگر یار و یاور بودن یکی از شؤون وِلایَت مُطْلَقَة است.
*****
1- «الغدیر» ، جلد 1، صفحه 196.
2- «منهاج البراعه» ، جلد 2، صفحه 363.
8. اشکال قیمت انگشتری
8 میگویند:
انگشتری با آن قیمت گزاف که در تاریخ نوشتهاند، علیّ از کجا آورده بود؟ به علاوه پوشیدن انگشتری با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمیشود؟ آیا اینها دلیل بر عدم صحّت تفسیر فوق نیست؟ پاسخ مبالغههایی که درباره قیمت آن انگشتر کردهاند به کُلّی بیاساس است و هیچ گونه دلیل قابل قبولی بر گران قیمت بودن آن انگشتر نداریم و این که در روایت ضعیفی قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده به افسانه شبیهتر است تا واقعیّت و شاید برای بیارزش نشان دادن اصل مسأله جعل شده است و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شأن نزول آیه ذکر کردهاند اثری از این افسانه نیست، بنابراین نمیتوان یک واقعیّت تاریخی را با اینگونه سخنان پرده پوشی کرد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«وَلِیّ»: به مفهوم سرپرست، سررشتهدار، یار، مددکار و صاحب اختیار آمده است و به همین دلیل است که به کسی که در ازدواج صاحب اختیارات است، «ولیّ نکاح» و به صاحب اختیار در خونِ مقتول، «ولیّ دم» و به شاه و فرمانروا و حاکم بر کشور و جامعهای «ولیّ امر» میگویند؛ چرا که آنان صاحب اختیار در تدبیر امور مورد اشاره هستند.
پارهای نیز بر آنند که «ولیّ» به مفهوم برتر و زیبندهتر و سزاوارتر از دیگران است.
«رُکُوع»: به هیئت و شیوه خاصی که در نماز انجام میشود، میگویند.
ولایت و امامت امیرمؤمنان علیهالسلام
در این آیه شریفه آفریدگار هستی بزرگمردی را به تابلو میبرد و معرّفی میکند که مقام والای امامتِ راستین و پیشوایی انسانها را به او ارزانی داشته و فرمانبرداری از او را بر همه بندگانش واجب ساخته است:
اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ
سرپرست و تدبیرگر امور شما و قدرتی که بر شما ولایت دارد، تنها خداست و آن گاه پیامبر اوست که همه کارها و عملکردش به دستور خداست.
وَالَّذینَ آمَنُوا
و دیگر کسانی که به راستی ایمان آوردهاند. این ایمانآوردگان چه کسانی هستند؟ اینک آنان را وصف میکند و میفرماید:
الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
همانان که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
رهنمود آیه مبارکه
آیه شریفه از روشنترین دلایل امامت و جانشینی امیر مؤمنان پس از پیامبر خداست؛ چرا که اگر واژه «ولی» در آیه شریفه به مفهوم تدبیرگر امور جامعه باشد و فرمانبرداری از چنین کسی نیز بر همگان واجب باشد و آن گاه ثابت شود که منظور از «وَالَّذینَ آمَنُوا …» علی علیهالسلام است، این جاست که امامت و ولایت راستین آن حضرت به صراحت قرآن شریف ثابت و روشن میگردد.
دو نکته اساسی
با این بیان، باید به دو نکته اساسی در اثبات حقیقت مورد بحث اندیشید:
1 نخست باید دید واژه «ولیّ» در فرهنگ واژهشناسان به چه معنای آمده است؟
با تعمّق در فرهنگهای لغت روشن میشود که واژهشناسان تصریح کردهاند که واژه «ولیّ» به مفهوم ولایت و سرپرستی و تدبیر امور آمده است که در بحث از واژهها گذشت و نیازی به تکرار نیست.
اما در این موضوع که آیا در آیه شریفه منظور همین مفهوم و معناست، باید گفت:
واژه «انّما» ، حکم را به پس از خود اختصاص میدهد و از غیر آن سلب مینماید.
برای نمونه: هرگاه گفته شود: «اِنَّمَا الْفَصاحَةُ لِلْجاهِلِیَّةِ» ، منظور این است که فصاحت ویژه عصر جاهلیت بوده و دورانهای دیگر از آن بهرهای نداشتهاند. با این بیان، هنگامی که این واژه دارای چنین مفهومی باشد، دیگر نمیتوان واژه «ولیّ» را که پس از آن آمده است به مفهوم دوست معنا کرد و نمیتوان هدف آیه را دوستی و محبت عقیدتی و دینی تفسیر نمود، چرا که این مفهوم چه ویژگی دارد تا آن را برای برخی از ایمانآوردگان اثبات و از برخی نفی و سلب نماییم؟! روشن است که دوستی و مهر دینی اختصاص به برخی از مؤمنان ندارد و از آنِ همه ایمانآوردگان است.
آفریدگار پرمهر در آیه دیگری این واقعیت را روشن میکند که میفرماید:
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ …» (1)
و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند …
با این بیان، نمیتوان آن آیه شریفه را به این مفهوم تفسیر کرد و هیچ راهی جز این نیست که به همان معنای نخست باز گردیم و بگوییم منظور از «ولیّ» در آیه مورد بحث، امام معصوم و برگزیده از سوی خداست، چرا که برای واژه «ولیّ» بیشتر از دو معنا نیامده است و هنگامی که به یکی از آن دو نمیتوان تفسیر کرد ناگزیر معنای دوم تحقق مییابد.
2 اما چگونه میتوان گفت که مصداق: الَّذینَ آمَنُوا …، امیر مؤمنان است؟
در این مورد روایت جالب و روشنگری از محدثان شیعه و سنّی آمده است که نشانگر این واقعیت است. این روایت روشن میسازد که آیه شریفه در مورد علی علیهالسلام فرود آمد و آن هنگامی بود که آن حضرت در حال رکوع انگشتر خویش را در راه خدا به بینوایی انفاق کرد. به هر حال همه کسانی که واژه «وَلِیّ» را به مفهوم پیشوای معصوم میگیرند، بر این عقیدهاند که منظور از آن امیر مؤمنان علی علیهالسلام است و تنها مصداق آیه آن حضرت میباشد.
1 - سوره توبه، آیه 71.
چگونه؟
ممکن است در این مورد دو پرسش دیگر قابل طرح باشد که باید به آنها پاسخ داد:
1 چگونه میتوان واژه «الَّذینَ» را که جمع است، در مفرد به کار برد؟
پاسخ این است که:
واژهشناسان و دانشمندان ادبیات، گاه واژه جمع را در مورد فرد به کارمیبرند و این هنگامی است که بخواهند از آن شخصیت تجلیل به عمل آورند و این نکته به گونهای مشهور است که نیازی به استدلال ندارد.
2 ممکناست برخی «وَ هُمْ راکِعُونَ» را حال نگیرند و بگویند منظور این است که عبادت آنان رکوع است.
پاسخ این است که در جمله «یُقیمُونَ الصَّلوةَ» رکوع هم وجود دارد، چرا که نماز بدون رکوع ممکن نیست. با این بیان، اگر جمله «و هم راکعون» را قید برای پرداخت زکات و انفاق نگیریم و بگوییم منظور این است که وصف و شیوه آنان رکوع است، مطلب بی هیچ فایدهای تکرار شده است و روشن است که مفهوم برخوردار از فایده، بهتر از تفسیری است که تکراری و بدون فایده باشد.
نکته دیگر این که خدا در آغاز آیه شریفه همه ایمان آوردگان را مخاطب میسازد و میفرماید:
سرپرست و تدبیرگر امور شما خداست …
آنگاه واژه «رسول» را بیان میکند و بدینسان او را از دیگران خارج ساخته و «ولیّ» جامعه معرّفی میکند، سپس آن کسانی را که ایمان آورده و دارای ویژگیهای دیگری هستند … اینک اگر گفته شود منظور از «وَالَّذینَ آمَنُوا» ، همه ایمان آوردگانند، در آن صورت با آغاز آیه یکی میشود، در حالی که باید «وَالَّذینَ آمَنُوا …» جز صدر آیه باشد وگرنه مفهومی نخواهد داشت، چرا که مردم با ایمان خود سرپرست مردم با ایمان خواهند بود.
با این بیان:
1 واژه «ولیّ» در این جا به مفهوم سرپرست و پیشوای راستین و امام معصوم است.
2 مصداق بارز آن علی علیهالسلام است که آیه در مورد او فرود آمده است.