44. آیه (شیطان دشمن دیرینه شماست، مراقب او باشید)
یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ
ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد، چه این که او و همکارانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید (اما بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند. (27 / اعراف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در این آیه خداوند به همه افراد بشر و فرزندان آدم هشدار میدهد که مراقب فریبکاری شیطان باشند، زیرا شیطان سابقه دشمنی خود را با پدر آنها نشان داده، همانطور که لباس بهشتی را بر اثر وسوسهها از اندام او بیرون کرد، ممکن است لباس تقوا را از اندام ایشان بیرون نماید. سپس تأکید میکند که حساب شیطان و همکارانش از سایر دشمنان جدا است، «او و همکارانش شما را میبینند در حالی که شما آنها را مشاهده نمیکنید» و از چنین دشمنی باید سخت برحذر بود (إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُم). در حقیقت آن جا که تصور میکنید تنها خودتان هستید و خودتان، ممکن است آنها حضور داشته باشند و به راستی باید در برابر چنین دشمن ناپیدایی که لحظات حمله او را با دقت نمیتوان پیشبینی کرد، همیشه آماده دفاع بود و در پایان آیه جملهای بیان میکند که در حقیقت پاسخی است به یک ایراد مهم و آن این که اگر کسی بگوید:
چگونه خداوند دادگر و مهربان دشمنی را با این قدرت بر انسان مسلط ساخته، دشمنی که هیچگونه موازنه قوا با او ندارد، به هر کجا بخواهد، میرود بدون این که کسی حضورش را احساس کند، حتی طبق بعضی از روایات در درون وجود انسان همچون جریان خون در رگها حرکت میکند، آیا این با عدالت پروردگار سازگار است؟ آیه در پاسخ این سؤال احتمالی میگوید:
«ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بیایمان قرار دادیم» (إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُون). یعنی آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادی که آمادگی خود را برای پذیرش آنان اعلام نداشتهاند، ندارند و به عبارت دیگر گامهای نخستین از طرف خود انسان برداشته میشود و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده میشود و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان میتواند از مرزهای روح او بگذرد، بنابراین کسانی که دریچههای روح خود را به روی شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت. آیات دیگر قرآن نیز شاهد این حقیقت است، در آیه 100 سوره نحل میخوانیم:
«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ:
تسلط شیطان بر آنها است که که به او عشق میورزند و او را سرپرست خود انتخاب کردهاند و کسانی که او را پرستش میکنند» و در آیه 42 سوره حجر میخوانیم:
«إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ: تو بر بندگان من تسلط نخواهی داشت، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی میکنند».
به تعبیر دیگر درست است که ما شیطان و همکارانش را نمیبینیم، ولی به اصطلاح رد پای آنها را میتوانیم مشاهده کنیم، هرجا مجلس گناه است و در هر نقطهای وسایل معصیت آماده است و در هر موقع پای زرق و برق دنیا و تجمل پرستی به میان میآید و به هنگام طغیان غرایز و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعی است و گویا در چنین مواردی انسان صدای وسوسه او را با گوش دل میشنود و رد پای او را با چشم خود میبیند. در این زمینه حدیث جالبی از امام باقر نقل شده است که فرمود:
«هنگامی که نوح به قوم خود نفرین کرد و هلاکت آنها را از خدا خواست (و طوفان همه را درهم کوبید)، ابلیس نزد او آمد و گفت:
تو حقی بر گردن من داری که من آن را تلافی کنم، نوح (در تعجب فرو رفت) گفت:
بسیار بر من گران است که حقی بر تو داشته باشم، چه حقی؟ گفت:
همان نفرینی که درباره قومت کردی و آنها را غرق نمودی و احدی باقی نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتی راحتم تا زمانی که نسل دیگری به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم. نوح (با این که حداکثر کوشش را برای هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و)
به ابلیس گفت:
حالا چه جبرانی میخواهی بکنی؟ گفت:
در سه موقع به یاد من باش که من نزدیکترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم؛ هنگامی که خشم تو را فرا میگیرد، به یاد من باش، هنگامی که میان دو نفر قضاوت میکنی، به یاد من باش و هنگامی که با زن بیگانهای تنها هستی و هیچکس در آن جا نیست، باز به یاد من باش». (1) نکته دیگری که در اینجا باید به آن توجه داشت، این است که جمعی از مفسران از آیه فوق چنین استفاده کردهاند که شیطان برای انسان به هیچ وجه قابل رؤیت نیست در حالی که از پارهای از روایات استفاده میشود که چنین امری احیانا ممکن است. ولی ظاهرا این دو باهم منافاتی ندارند، زیرا قاعده اصلی آن است که مشاهده نشود ولی این قاعده مانند بسیاری از قاعدههای دیگر موارد استثنایی دارد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«فِتْنَه»: آزمون و امتحان.
«قَبیل»: گروهی است که از گروههای گوناگون پدید آمدهاند، امّا «قبیله» گروهی است که از یک پدر و مادر ریشه میگیرند.
دگر باره آفریدگار هستی روی سخن را متوجّه همه انسانها ساخته و میفرماید:
یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ
هان ای فرزندان آدم!مباد شیطان شما را بفریبد و از راه دین خدا گمراه و از حق و عدالت دور کند و با وسوسه و دعوت به سوی نافرمانی و گناه گرفتارتان سازد.
در آیه شریفه در حقیقت به شیطان در مورد گمراه ساختن انسانها هشدار داده شده است و معنای آیه این است که:
ای فرزندان آدم! نباید شیطان شما را گمراه سازد؛ و به طور صریح به انسانها هشدار داده نشده است؛ چرا که این شیوه سخن برای بیم رسانی مردم سودمندتر و رساتر است، و در حقیقت دو نکته را در بر دارد؛ یکی هشدار از دشمنی خطرناک که هماره در کمین است، و دیگر لزوم آگاهی و هشیاری و رویارویی در برابر او.
کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ
*****
1- «بحار الانوار» ، جلد 11، صفحه 318 (طبع جدید).
همانگونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند. چرا که این شیطان بود که با وسوسههای خود آنان را فریفت و باعث بیرون رانده شدنشان از بهشت پر طراوت و زیبا شد.
روشن است که بیرون آمدن آنان از بهشت به دستور خدا بود، امّا وسوسههای شیطان و نزدیک شدن آن دو به آن درخت موجب صدور فرمان گردید. این شیوه سخن در آیات بسیار است؛ برای نمونه در مورد فرعون میفرماید:
«او پسران بنی اسرائیل را سر میبرید» (1) در حالی که دیگران این کار را به دستور او انجام میدادند، و منظور آیه این است که این کار گناهی نا بخشودنی و شقاوتی وحشتناک بود و سبب واقعی آن خود فرعون و نظام استبدادی او بود.
یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما
او با فریبکاری و دعوت به خوردن از میوه آن درخت، لباس زیبا و آراسته بهشت را از اندام آنان بیرون آورد تا فراز و نشیب بدنشان را به آنان بنمایاند.
إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ
شیطان و فرزندان و پیروانش شما را میبینند و در کمین شما هستند و شما آنان را نمیبینید.
«ابن عبّاس» در این مورد میگوید:
شیطانها به سان خون در رگ و پوست انسانها در گردشند و سینههای مردم منزلگاه آنهاست که قرآن میفرماید:
همو که در سینههای مردم وسوسه میکند:
الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ. (2)
و «قتاده» میگوید:
به خدای سوگند:
دشمنی که تو را میبیند و تو او را نمیبینی خطرناکتر و تحمّل ناپذیرتر است، مگر نسبت به کسانی که به راستی به خدا پناه برند و او پناهشان دهد؛ چرا که دشمنی نهان و در کمین که انسان او را نمیبیند بسیار خطرناکتر و وحشتناکتر است. به همین جهت هرگاه در ذهن و دل خویش وسوسهای را احساس کردیم باید به هوش باشیم که وسوسه شیطان نباشد.
1 سوره قصص، آیه 4.
2 سوره ناس، آیه 5.
چرا نمیتوان شیطان رادید؟
شیطان را نمیتوان دید، چرا که جسم او بسیار لطیف و شفاف است و دیدن او نیازمند به بینایی بسیار نیرومندی است.
به باور گروهی، شیطان را نمیتوان دید، امّا ممکن است خدا او را در نظر کسانی که جنّیان را احضار میکنند پدیدار سازد. این دیدگاه مورد تأیید «مُفید» ، «علی بن عیسی» ، «ابن اَخْشید» و «ابو هُذَیْل» است، و مرحوم «طَبْرِسی» نیز این دیدگاه را بهتر دانسته است. امّا به باور «جبّائی» جنّ و شیطان را نمیتوان دید؛ چرا که قرآن میفرماید:
شما آنها را نمیبینید. آری ممکن است در زمان پیامبران همانگونه که خدا فرشتگان را به پیامبران نمایانده، آنها را نیز به آنان نشان داده باشد.
اِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ اَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ.
ما حکم کردهایم که شیطانها دوستان و سرپرستان مردمی هستند که ایمان نمیآورند؛ چرا که این دو گروه در گسترش فساد و تباهی و نشر باطل و بیداد، یار و یاور یکدیگرند.
یادآوری میگردد که واژه «جعل» به مفهوم «حکم» ، باز هم نمونه دارد؛ از جمله در این آیه که میفرماید:
وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً. (1) فرشتگانی را که خود، بندگان خدای مهربان هستند، مادینه و دختران او حکم کردند.
به هر حال آیه مورد بحث خاطرنشان میسازد که شیطانها با همه فریبکاری و وسوسه و شگردشان تنها بر شرکگرایان و ظالمان و گناهکاران و غافلان چیرهاند، نه بر ایمان آوردگان راستین به خدا.
1 سوره زخرف، آیه 19.