غزلیات استاد شهریار

نالد به حال زار من امشب سه تار من / شاعر : شهریار

نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه تسلی شب های تار من

ای طلعت توخنده به خورشید و ماه کن / شاعر : شهریار

ای طلعت توخنده به خورشید و ماه کن
زلف تو روز روشن مردم سیاه کن

ای کعبه دری باز به روی دل ما کن / شاعر : شهریار

ای کعبه دری باز به روی دل ما کن
وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن

آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن /شاعر : شهریار

آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن
یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن

در بهاران سری از خاک برون آوردن / شاعر : استاد شهریار

در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن / شاعر : شهریار

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن

یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان / شاعر : شهریار

یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان
تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران / شاعر : شهریار

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم / شاعر : شهریار

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم / شاعر : شهریار

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم