غزلیات استاد شهریار

دستی که گاه خنده بآن خال می بری / شاعر : شهریار

دستی که گاه خنده بآن خال می بری
ای شوخ سنگدل دلم از حال می بری

ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری / شاعر : شهریار

ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری / شاعر : شهریار

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه مریم و سیمای مسیحا داری

زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری / شاعر : شهریار

زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری

فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری / شاعر : شهریار

فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری
که راه آدم و حوا زده است دیو و پری

آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفری / شاعر : شهریار

آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفری
ما هم از کارگه دیده نهان شد چو پری

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی / شاعر : شهریار

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
باز ای سپیده شب هجران نیامدی

ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی / شاعر : شهریار

ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی / شاعر : شهریار

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی / شاعر :  شهریار

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی