شرح فرازهایی منتخب از آیات جزء 30 قرآن کریم

قرآن کریم, قرآن مجید, تفسیر, تحدیر, ترتیل, قرآن
در آخرین قسمت از سری مقالات «معارفی از قرآن کریم» آیاتی از جزء سی ام این کتاب هدایت و نور را محور بحث قرار داده و به بیان معارفی از آن ها می پردازیم.

شرح فرازهایی منتخب از آیات جزء 30 قرآن کریم

شرح فرازهایی منتخب از آیات جزء 30 قرآن کریم در قالب نکته های کلیدی و معارف این جزء از قرآن به مناسبت ماه مبارک رمضان تقدیم حضورتان میگردد...

شرح فرازهایی منتخب از آیات جزء 30 قرآن کریم

مطالب مرتبط و پیشنهادی : ویژه نامه شب و روز سی ام ماه رمضان/ آخرین روز رمضان

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

کیفر برابر، ولی  پاداش چند برابر

جَزَاءً وِفَاقًا (آیه 26- سوره مبارکه نبأ)

این مجازاتی است موافق و متناسب اعمال آنهادر آیات قرآن کریم مکرر به چشم می خورد که خداوند متعال پاداش کار خیر را بیش از آنچه هست عنایت خواهد کرد.[مانند این آیه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (آیه 160- سوره مبارکه انعام)] ممکن است از این حقیقت چنین برداشت شود که پس تبهکاران نیز چند برابر عذاب خواهند شد که این آیه و نظایرش[مانند ادامه همان آیه « وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»] جلوی این توهم باطل را گرفته و به صراحت اعلام می کنند که آن جزای چند برابر، تنها مخصوص عمل صالح است و کیفر بدی جز به همان میزان نخواهد بود؛ چرا که ذره ای ظلم به ساحت مقدس خداوند متعال راه ندارد.[إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ (آیه 40- سوره مبارکه نساء)]

 

باید توجه داشت که:

1. این قانون الهی در پاداش و کیفر، اشکالی را متوجه عدالت او نمی کند؛ زیرا وقتی عدالت رعایت نمی شود و ظلم اتفاق می افتد که پاداش کمتر از آنچه باید داده شود و یا فرد، بیش از آنچه که استحقاق دارد عذاب گردد در حالی که طبق این قانون، نه پاداش کمتری داده می شود و نه عذاب بیشتری اعمال می شود.

2. این قانون در مورد اعمالی است که در قیامت حاضر شوند[آیه 30 سوره مبارکه آل عمران و نیز آیه 49 سوره مبارکه کهف]؛ پس اگر عمل صالحی با کفر و گناهان دیگری در همین دنیا نابود شد و از بین رفت و یا اگر گناهی در همین دنیا با توبه و اصلاح و جبران اثری از آن باقی نماند دیگر مشمول این قانون نمی شوند؛ زیرا دیگر چیزی باقی نمانده که تا پاداش یا کیفر داده شود.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

راهکار دریافت اقامت در بهشت و اسکان در جهنم

فَأَمَّا مَن طَغَی ۞ وَ ءَاثَرَ الحَْیَوةَ الدُّنْیَا ۞ فَإِنَّ الجَْحِیمَ هِیَ الْمَأْوَی ۞ وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الهَْوَی ۞ فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی (آیات 37 الی41- سوره مبارکه نازعات)

و اما کسی که طغیان و سرکشی کرده و زندگی دنیا را [بر زندگی ابد و جاوید آخرت] ترجیح داده؛ پس بی تردید جایگاهش دوزخ است و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ پس بی تردید جایگاهش بهشت است.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

در این آیات، حال و روز مردم در قیامت بیان شده است که در آن روز مردم دو دسته می شوند:

عده ای کسانی اند که در برابر پرودگارشان استکبار ورزیدند و از مرز عبادت او خارج شدند؛ در نتیجه مقابل او خاشع و خاضع نشدند و برطبق اراده او که همان سعادت جاودانه ایشان است عمل نکردند و بر عکس با پیروی از هوای نفس به دنبال زینت زندگی این دنیا رفتند و آن را بر زندگی آخرت ترجیح دادند که در نهایت نتیجه کارشان سقوط در جهنم و غذاب در آن شد.

در مقابل کسانی قرار دادند که عکس اینها عمل کردند و نتیجه ای دیگر عایدشان شد. این دسته دوم کسانی اند که همواره در برابر پروردگارشان خاضع و خاشع بودند و تلاش می کردند تا هیچگاه از حیطه عبادت او خارج نشوند. این عده با نهی نفس خود از هواپرستی سعی می کردند که تا همیشه طبق خواست خداوند متعال که ضامن سعادت دنیا و آخرت است عمل کنند که در نهایت بهشت منزلگاه آنان شد.

و اگر در مورد بهشتیان فرمود: «نفس را از هوی نهی می کنند» و نفرمود: «پیروی نفس را ترک می کنند» برای این بود که بفهماند انسان بطور معمول ضعیف است و چه بسا نادانی او را وادار به معصیت کند؛ بدون اینکه نسبت به خداوند متعال، عناد و استکباری داشته باشد؛ پس او نمی تواند پیروی هوای نفس را به کلی ترک کند. همینکه او در مقام نهی خود باشد چون خدا واسع المغفرة است[آیه 31 سوره مبارکه نساء و آیه 32 سوره مبارکه نجم] جای امیدواری است که در بهشت موعود مأوی گزیند.[تفسیر المیزان، ج20، ص192]

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

داد و نداد خدا برای امتحان است

فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبیّ ِ أَکْرَمَنِ ۞ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبیّ ِ أَهَانَنِ ۞ کلاََّ ... (آیه 15 الی 17- سوره مبارکه فجر)

هنگامی که پروردگار متعال انسان را برای آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد، او مغرور شده و می گوید: خداوند مرا گرامی داشته است و هنگامی که برای امتحان روزی را بر او تنگ بگیرد مایوس شده و می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. هرگز چنین نیست که شما خیال می کنید.

در این آیات، مساله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهی است و مهمترین مساله زندگی انسان محسوب می شود را مورد بحث قرار داده است. نخست می فرماید: انسان اینگونه است که چون مورد اکرام الهی قرار گیرد و بر نعمت های او افروده شود فورا این اقبال مادی را به حساب تقرب خود نزد خداوند گذاشته و از امتحان بودن این وضعیت موجود، غفلت می کند و نیز هنگامی که برای امتحان، قدری شرایط مادی اش سخت می شود بلافاصله این وضعیت پیش آمده را دلیل بر سقوط ارزش خود، نزد خدا دانسته و باز هم به امتحان بودن آن توجه نمی کند.

در پایان این بخش با کلمه «کَلَّا» هر دو پندار را نفی می کند تا انسان را متوجه خطای در برداشتش کند و به او بفهماند که هر دو حالت برای امتحان اوست.[ر.ک: تفسیر نمونه، ج26، صص461-462]

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

چند نکته

1.  دارایی و نداری، نشانه قرب و بعد معنوی نسبت به خداوند متعال نیست. تنها ملاک در این زمینه، تقواست که فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ ای مردم! بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.»[آیه 13/ سوره مبارکه حجرات]

2. دریافت نعمت و یا از دست دادن آن هر دو برای امتحان است که غفلت از می تواند انسان را به ورطه خطرناک غرور و یا کفر بکشاند.

3. همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

اینگونه کارها، سخت و آسان می شوند

فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی ۞ وَ صَدَّقَ بِالحُْسْنَی ۞ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی ۞ وَ أَمَّا مَن بخَِلَ وَ اسْتَغْنَی ۞ وَ کَذَّبَ بِالحُْسْنَی ۞ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی (آیه 5 الی 10- سوره مبارکه لیل)

اما کسی که [ثروتش را در راه خدا] انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت و وعده نیکوتر را [که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است] باور کرد؛ پس به زودی او را برای راه آسانی [که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست] آماده می کنیم و اما کسی که [از انفاق ثروت] بخل ورزید و خود را بی نیاز نشان داد و وعده نیکوتر را تکذیب کرد؛ پس او را برای راه سخت و دشواری [که سلب هرگونه توفیق از اوست] آماده می کنیم.

در این آیات سختی و آسانی و یا اعطای توفیق و سلب توفیق نسبت به انجام کارهای خیر تحلیل شده است. ابتدا در مورد صاحبان توفیق سخن می گوید و بعد، علت بی توفیقی عده دیگر را بیان می کند.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

آنان که توفیق دارند و کار خیر برایشان آسان است

مراد از «اعطاء»، انفاق مال در راه رضای خداست و منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی» تصدیق وعده حُسنی است که آن، وعده ثوابی است که خداوند متعال در مقابل انفاق به انگیزه رضای او داده است. بی شک چنین انفاقی، تصدیق عملی مبدأ و معاد و رسالت است.

کلمه«تیسیر» به معنای تهیه کردن و آماده نمودن است و کلمه «یسری» به معنای خصلتی است که در آن آسانی باشد و هیچ دشواری در آن نباشد و منظور از آن این است که توفیق اعمال صالحه را به او می دهد و انجام اینگونه اعمال را برایش آسان می کند؛ بطوری که هیچ گونه دشواری در آن نباشد و یا منظور این است که او را آماده حیاتی سعید کند؛ حیاتی نزد پروردگارش، حیاتی بهشتی، و برای نیل یه این هدف توفیق اعمال صالحی را به او می دهد.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

آنان که توفیق ندارند و کار خیر برایشان دشوار است

کلمه«بخل» در مقابل کلمه «اعطاء» به معنای ندادن است و کلمه «استغناء» به معنای طلب ثروت از راه ندادن به دیگران و جمع کردن آن است و مراد از «تکذیب به حسنی»، انکار وعده حسنی و ثواب خدا است که انبیاء علیهم السلام آن را به بشر رسانده اند و معلوم است که کفر به آن وعده، کفر به مبدأ و معاد و رسالت است.

و مراد از «تیسیر للعسری»، ندادن توفیق اعمال صالح است به این شکل که اعمال صالح را در نظرش سخت و دشوار جلوه می دهد و تحملش را برای ایمان به خدا زیاد نمی کند و یا او را برای عذاب شدن آماده می کند. [تفسیر المیزان، ج20، صص302-303]

نتیجه اینکه هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفته رفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان می شود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفته رفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سخت تر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمی بیند.

۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞

خدا از نفس نفس اسب چه کسی به بزرگی یاد کرده است؟

وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا(آیه 1- سوره مبارکه عادیات)

سوگند به اسبان تیزرو که نفس نفس می زنند.

کلمه«عادیات» از مصدر «عدو» است که به معنای دویدن با سرعت است و کلمه «ضبح» به معنای صوتی است که از نفس نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده می شود که معنای آیه این می شود: سوگند می خورم به اسبان تیزتک، که نفس نفس می زنند.

در حدیثی آمده است که این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:

در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده و با یکدیگر عهد کرده اند که تا پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشی نکنند از پای ننشینند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله جمع کثیری از یاران خود را به فرماندهی بعضی از صحابه به سراغ آنها فرستاد؛ ولی بعد از گفتگوهایی بدون نتیجه بازگشتند. سرانجام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را با گروه کثیری از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت. آنها به سرعت به سوی منطقه دشمن حرکت کردند و در صبحگاهی، دشمن را در حلقه محاصره گرفتار ساختند. نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند؛ چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند؛ عده ای را کشتند و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند و اموال فراوانی به غنیمت گرفتند.

سوره«و العادیات» نازل شد در حالی که هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله آن روز برای نماز صبح آمد و این سوره را در نماز تلاوت فرمود. بعد از پایان نماز، اصحاب عرض کردند: این سوره را ما تا به حال نشنیده بودیم؟!

فرمود: آری، علی (علیه السلام) بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد. چند روز بعد علی علیه السلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.[به نقل از تفسیر نمونه، ج27، ص240]

بر اساس این روایت خداوند متعال، به اسب علی علیه السلام و سپاه او که در حمله و کارزار با دشمن، نفس نفس می زنند قسم یاد کرده است. شگفتا از این قسم! و این نمی شود مگر به واسطه علوّ مقامی که علی علیه السلام نزد خداوند متعال دارد.

شکرخدا که این مجموعه با «ذِکرُ عَلِیٍ» به پایان رسید.[قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: «ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ» یاد علی علیه السلام عبادت است. الاختصاص، ص223]

Share