اشعار سعید بیابانکی | ضیاءالصالحین

پیداست برف ها پشیمان شده اند / سعید بیابانکی

عشق را زیر خاک پنهان کرد / سعید بیابانکی

من مشکل حجاب ندارم شما چطور / سعید بیابانکی

که از نافه مشک ختن آفریدی / سعید بیابانکی

برای سرودنت / سعید بیابانکی

شمر تعزیه / سعید بیابانکی

شب عاشوراست / سعید بیابانکی

این قدر براین پیکر تفتیده متازید / سعید بیابانکی

هنوز شیشه عطر غزل درش باز است / سعید بیابانکی

در تاریخ تاریخ را ببند و برو / سعید بیابانکی

گوش کن انگار نجوا می کند معبود با او / سعید بیابانکی

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر / سعید بیابانکی

جز تشنگی انگار نمانده است حبیبی / سعید بیابانکی

این لف و نشر یک دست کار بزرگ عشق است / سعید بیابانکی

آرزوی آب هم اینجا عطش نوشیدن است / سعید بیابانکی

کاروان می برد نیم دیگر خورشید را / سعید بیابانکی

بگذر این شاعر جوانی کرده است / سعید بیابانکی

ما را نمی فهمند آدم های کوچک / سعید بیابانکی

فراز منبر نی قرص ماه می بینم / سعید بیابانکی

او که نامش کوه ها را از غرور انداخته ست / سعید بیابانکی

چگونه گل نکند بغض جمکرانی من / سعید بیابانکی

عشق هر روز به تکرار تو بر میخیزد / سعید بیابانکی

عمری گذشت و ساخته ام با نداشتن / سعید بیابانکی

زبان مشترک مردم جهان شعر است / سعید بیابانکی

پدر من به تنهایی ادبیات پایداری بود / سعید بیابانکی

نکند به ما نتابی گل آفتابگردان / سعید بیابانکی

خدا کند که بهار رسیدنش باشد / سعید بیابانکی

مایه داری دیدم آنجا بود چینی بند زن / سعید بیابانکی

این گرگ های شب زده دنبال فرصت اند / سعید بیابانکی

اشکی که روی گونه من پا گذاشته است / سعید بیابانکی

مادر کجاست قبله نمایی که داشتم / سعید بیابانکی

به بام آمدم و قعر چاه را دیدم / سعید بیابانکی

شاید به فکر یک غزل دیگر است او / سعید بیابانکی

از چشم هایت می روم آهو بچینم / سعید بیابانکی

آه ای خنده سیاه و سفید / سعید بیابانکی

چقدر قمری بی آشیان درآوردیم / سعید بیابانکی

بازگشت بالا

موضوعات

شبکه‌ها