اشعار سعید بیابانکی | ضیاءالصالحین

هی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد / سعید بیابانکی

شادی روزگار یعنی کشک / سعید بیابانکی

بیا که زخم زبان های دوستان کاری است / سعید بیابانکی

بیا که روز مبادای ما رسید از راه / سعید بیابانکی

هزار بادیه مجنون نی سواری تو / سعید بیابانکی

این سواران کیستند انگار سر می آورند / سعید بیابانکی

باز این چه شوش است مگر محشر آمده / سعید بیابانکی

از سکه فتاده غیرت و مردی / سعید بیابانکی

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش / سعید بیابانکی

این شهر تا بخواهید سنگ مزار دارد / سعید بیابانکی

دل را به پای بوسی غم برده ایم اما / سعید بیابانکی

دلم گرفته هوای بهار کرده دلم / سعید بیابانکی

بازگشت بالا