رفتن به محتوای اصلی

عشق را زیر خاک پنهان کرد / سعید بیابانکی

تاریخ انتشار:

عشق را زیر خاک پنهان کرد / شاعر : سعید بیابانکی

کوه آهسته گام برمی داشت
پیکر آفتاب بر دوشش
مثل آتش فشان خاموشی
کوه بود و غرور خاموشش

کوه می رفت و پا به پایش نیز
کاروان کاروان غم و اندوه
کوه می رفت و بر زمین می ماند
یک دماوند ماتم و اندوه

وقت آن بود تا در آن شب سرد
خاک، مهمان آفتاب شود
وقت آن بود سقف سنگی شب
خم شود، بشکند، خراب شود

کوه با آفتاب نیمه شبش
سینه ی خاک را چراغان کرد
دور از آن چشم های نامحرم
عشق را زیر خاک پنهان کرد

ماه از کوه چهره می دزدید
تاب آن دشت گریه پوش نداشت
کوه سنگین و خسته بر می گشت
آفتابی به روی دوش نداشت

کوه می رفت و پشت نخلستان
با دلی داغدار گم می شد
کوه می رفت و خانه ی خورشید
در مهی از غبار گم می شد...

 

پدیدآورنده
موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا