برادر سُنّی! تو گفتهای که چرا تا قبل از سال 1371 شمسی، در تقویمها، شهادت فاطمه(س) ذکر نشده بود: «سال 1371، مجلس، پس از 1400 سال، ناگهان به راز مهمّی پیبردند و آن اینکه حضرت فاطمه فوت نکرده بلکه شهید شده است. اینجا بود که نمایندگان مجلس اعلام کردند از این پس در تقویمها به جای وفات از کلمه شهادت استفاده کنند و این روز را تعطیل اعلام نمودند».
تو میگویی قبل از این، در تقویمها نوشته شده بود: «وفات فاطمه(س)». و این دلیل میشود برای این که فاطمه(س) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
حالا از تو سؤل میکنم: آیا یک قانون است یا فقط در مورد فاطمه(س) صدق میکند؟
نمیدانم منظورم را متوجّه شدی یا نه؟
حرف من این است: اگر تو در کتابی دیدی که در مورد مرگ یک نفر از کلمه «وفات» استفاده کردند، چه میگویی؟ آیا قبول میکنی که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
تو در تقویمهای سالهای قبل خواندی که در آن نوشته شده بود: «وفات فاطمه(س)»، و به خاطر همین، نتیجه گرفتی که فاطمه(س) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و ماجرای هجوم به خانه او دروغ است.
خوب، تو هر جا به کلمه «وفات» برخورد کردی، باید قبول کنی که منظور از آن مرگ طبیعی است. اکنون با هم کتابهای خود شما را مطالعه کنیم!
* * *
برادر سُنّی! سالهاست شنیدهام که شما میگویید عثمان مظلوم است، عدّهای به خانه او حمله کردند و او را کشتند!
من این حرفها را بارها و بارها شنیدهام. امروز خدا را شکر میکنم که با قانون تو آشنا شدم. قانون تو، قانون خوبی است! من میخواهم به تو جایزه بدهم.
آیا میدانی این نویسندگان در کتابهای خود، عبارت «وفات عثمان» را آوردهاند؟
1 ـ علامه اُندُلسی (قرن پنجم در کتاب التمهید ج 7 ص 62).
2 ـ استاد سَمَرقَندی (قرن ششم در کتاب تحفة الفقهاء ج 1 ص 248).
3 ـ علامه نَوَوی (قرن هفتم، در کتاب المجموع ج 1 ص 247).
اکنون تو باید طبق همان قانون خودت، قبول کنی که عثمان هم به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
* * *
سالهاست که شما میگویید عُمَر به دست یک ایرانی کشته شد، ای وای! عُمَر کشته شد! خلیفه پیامبر کشته شد!
واقعاً تو قانون خوبی اختراع کردی، گوش کن! این نویسندگان در کتابهای خود عبارت «وفات عُمَر» را آوردهاند:
1 ـ علامه بَلاذُری (قرن سوم در کتاب فتوح البلدان ج 1 ص 364).
2 ـ استاد طَبری (قرن چهارم در کتاب تاریخ طَبری ج 3 ص 229).
3 ـ استاد طَبرانی (قرن چهارم در کتاب المعجم الکبیر ج 25 ص 86).
4 ـ علامه نَوَوی (قرن هفتم در کتاب شرح مسلم ج 12 ص 205).
5 ـ استاد ذَهَبی (قرن هفتم در کتاب سیر اعلام النبلاء ج 5 ص 132).
تو باید قبول کنی که عُمَر هم به مرگ طبیعی از دنیا رفته است!
* * *
برادر سُنّی! یک سؤل از تو دارم: جعفرطیّار -برادر علی(ع)- چگونه از دنیا رفت؟
هیچ کس شک ندارد که او در جنک موته به دست دشمنان اسلام شهید شد، دشمنان ابتدا دو دست او را قطع کردند و سپس او را به شهادت رساندند.
اکنون میخواهم نکتهای را برای تو بگویم: وقتی به این کتب شما مراجعه میکنم، میبینم که نوشتهاند «وفات جعفر».
بیا این کتابها را با هم مطالعه کنیم:
1 ـ استاد حاکم نیشابوری (در کتاب المستدرک ج 3 ص 41).
2 ـ استاد ابنابیشَیبه (در کتاب المصنف ج 3 ص 256).
3 ـ استاد طَبرانی (کتاب المعجم الکبیر ج 2 ص 108).
4 ـ استاد ابناثیر (کتاب اسد الغابه ج 1 ص 289).
5 ـ استاد ذَهَبی (کتاب سیر اعلام النبلاء ج 1 ص 212).
6 ـ استاد ابنحَجَر (کتاب الاصابة ج 1 ص 594).
این شش نفر که نام بردم همه از دانشمندان اهلسنّت هستند، طبق قانون تو، همه آنها باید دروغگو باشند، زیرا «شهادت جعفر» را «وفات جعفر» نوشتهاند.
میبینم که تو میخواهی حرف با من بزنی، تو میگویی واژه «وفات»، به این معنی است که یکنفر از این دنیا برود، وقتی زندگی فردی به پایان میرسد، میگویند او وفات کرده است، فرقی نمیکند او به مرگ طبیعی مرده باشد، یا کشته و شهید شده باشد.
نویسندگانی که گفتند: «وفات عُمَر» منظورشان، کشته شدن عُمَر بوده است، زیرا کلمه وفات، به معنای کشته شدن هم استفاده میشود. آنانی که گفتهاند: «وفات جعفر»، منظورشان «شهادت جعفر» بوده است.
من حرف تو را قبول میکنم، امّا تو هم باید قبول کنی که اگر در تقویمها نوشته شده بود «وفات فاطمه(س)»، منظور «شهادت فاطمه(س)» بود.