سوگند پروردگار بر پدر و فرزند حکیم/ سخنرانی مکتوب 15
سوگند پروردگار بر پدر و فرزند حکیم/ سخنرانی مکتوب 15
"سوگند پروردگار بر پدر و فرزند حکیم" عنوان پانزدهمین جلسه از سری سخنرانی مکتوب «جایگاه روزه دار» حجت الاسلام انصاریان می باشد. [چهارشنبه (8-2-۱۴۰۰ش) - رمضان ۱۴۴۲ه.ق - حسینیه هدایت]
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین»
مصادیق حکیم در قرآن مجید
نکات مهمی را از قرآن کریم، روایات و «نهج البلاغه» در این فرصت نورانیِ ولادت سبط اکبر، کریم اهل بیت، حضرت مجتبی علیه السلام برایتان نقل می کنم.
الف) پروردگار
خداوند در قرآن مجید خودش را «حکیم» معرفی می کند. حکیم یعنی کسی که کار و فعلش استوار، محکم و براساس علم، آگاهی و دانایی است؛ چون اگر علم و دانایی نباشد، کار حکیمانه صادر نمی شود.
ب) قرآن مجید
خداوند قرآنش را هم «حکیم» معرفی می کند و می فرماید: «وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ»[1]؛ یا اینکه می فرماید: «كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ»[2] این کتاب، علم، حکمت، محکم و استوار است.
ج) پیامبر اکرم عظیم الشأن اسلام
شاید در بیش از 5 آیه، پیامبر اکرم عظیم الشأن اسلام را هم «معلم حکمت» معرفی می کند. پیامبر اکرم اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، هم دارای مقام نبوت، هم رسالت و هم حکمت است. از زمان آدم علیه السلام تا قیامت در رأس حکیمان عالم است و به اندازه ای حکمت به او عطا شد که جهانیان را از حکمت سیراب کند. هر کسی هم حکمت، یعنی آگاهی و علم استوار به او عطا شود، طبق قرآن مجید، «وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيراً»[3] خیر کثیر به او عطا شده است. عدد هم در معنای کثیر لحاظ نشده است و می گوید خیر بسیار؛ ما نمی دانیم چقدر است!
هدف پروردگار، تربیت حکیمانۀ مردم
نتیجهٔ مطالب فوق این است: خواست خدای حکیم با فرستادن قرآن حکیم و قرار دادن معلم حکیمی مانند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، این است که همه ی مردم در حد خودشان حکیم تربیت شوند؛ آگاه به توحید، قیامت، مسائل اخلاقی و حلال و حرام. این آگاهی هم به عمل تبدیل بشود که ساختمان عظیمِ استوارِ پُرسودِ حکیمانه ای از وجود انسان به وجود بیاید.
ارزش پدر و فرزند حکیم در قرآن
قسم خداوند به پدر و فرزند حکیم
حالا اگر براساس قرآن و تعلیمات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، پدری حکیم شد که این پدرِ حکیم، عالم، آگاه و دلسوز، فرزندش را با انوار حکمت تربیت کرد؛ خداوند در قرآن این قدر به این پدر و فرزند تربیت شدهٔ این پدر ارزش داده که به این پدر و فرزند قسم خورده است. خداوند به اشیای خسیس و پَست قسم نمی خورد! کسی که به دنبال حکمت قرآنی و تعلیمات حکیمانهٔ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نرفته، ازدواج هم کرده و دکترای اقتصاد است؛ هم پول دارد و هم سواد پول درآوردن؛ یقین بدانید خداوند او را پدر حکیم نمی داند، بلکه او را یک عامل جسمی برای بچه هایش می داند! آدمی می داند که شکم بچه ها را پُر می کند، به بدن بچه ها لباس می پوشاند، پولی هم به بچه هایش می دهد که درس بخوانند یا کاسب و کارخانه دار بشوند. خدا، قیامت و اخلاق در زندگی این پدر و فرزند دیده نمی شود و حلال و حرام هم رعایت نمی شود. این دیگر پدر نیست، بلکه کارگر شکم، شهوت، بدن و دنیای فرزند است. درحالی که پدر حکیم و فرزند تربیت شدهٔ در دامن این حکیم، مورد قسم پروردگار است. در قرآن می فرماید: «وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ»[4] قسم به پدر و فرزندان او؛ آیه «الف» و «لام» هم ندارد و پدر معیّنی را نمی گوید. اگر «وَ الْوَالِد وَ الْوَلَد» می گفت، ائمه به ما نشان می دادند که منظور خدا از این «اَلْوَالِد»، مثلاً ابراهیم علیه السلام و «اَلْوَلَد» هم اسماعیل علیه السلام است؛ یا اینکه منظور از «اَلْوَالِد»، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و «اَلْوَلَد» هم صدیقهٔ کبری سلام الله علیها است. قسم «الف» و «لام» ندارد و می گوید «وَ الْوَالِد» سوگند به پدری که پدر است، نه کارگر شکم و بدن و غرایز بچه اش. پدری که حکیم و در حد ظرفیت خودش، مؤمن به حق، قیامت، قرآن و عمل کنندهٔ به حکمت الهی است. حکمت الهی همان قرآن و توضیحات قرآن است که معلم حکیمی مثل پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ارائه کرده است.
دعوت همراه با محبت و صبر، دعوتی پایدار
آن وقت این پدر همه ی حکمتش را که همین حقایق است، با محبت، عاطفه، حوصله و طبق قرآن، با تحمل و صبر به فرزند انتقال می دهد. آیه ای به حکیمی مثل پیامبر اکرم نازل شد که می گفت: «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا»[5] خانواده ات را به نماز دعوت کن؛ اما نسبت به این دعوتت پایدار باش، خسته نشو، صبر داشته باش و از کوره در نرو. در روایت داریم که وقتی این آیه نازل شد (صبر پیامبر اکرم را ببینید)، بین شش تا نُه ماه اول، هر روز به درِ خانهٔ امیرالمؤمنین علیه السلام، صدیقهٔ کبری سلام الله علیها، حسن و حسین علیهما السلام می آمدند و می گفتند: عزیزانم، من شما را به دستور خدا به نماز دعوت می کنم. مگر آنها نماز نمی خواندند؟! آنها که بهترین نماز را در عالم خوانده اند! کدام نماز در این عالم، مثل نماز امیرالمؤمنین علیه السلام، صدیقهٔ کبری سلام الله علیها، حسن علیه السلام یا حسین علیه السلام است؟ شما بگو زین العابدین علیه السلام، من عرض می کنم که نماز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، زهرا سلام الله علیها، امام مجتبی و ابی عبدالله(علیهما السلام) به زین العابدین علیه السلام منتقل شده و ریشهٔ نمازشان آنجاست. آنها بالاترین نماز را می خواندند، پس چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با آن کار عظیم نبوت، شش تا نه ماه به درِ خانهٔ خانواده شان رفتند و به نماز دعوتشان کردند؟! در سورهٔ احزاب است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سرمشق نیکویی برای شماست؛ یعنی کاری که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در انتقال نماز، بندگی و عبادت به خانواده اش کرد، شما انجام بدهید.
ارزش های وجودی امیرالمؤمنین علیه السلام
حکیمی بی نظیر در جهان
تمام حکمت قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به امیرالمؤمنین علیه السلام انتقال پیدا کرد. در واقع، جهان بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، حکیمی مانند امیرالمؤمنین علیه السلام ندارد! البته نه اینکه علمای شیعه یا شعرای شیعه این را بگویند؛ بلکه صدها روایت در کتب شیعه و غیر شیعه، از قول رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دربارهٔ علم، حکمت و عظمت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که غیر از 300 آیهٔ نازل شده به خاطر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
امیرالمؤمنین علیه السلام، همۀ جان عالَم
یکی آیهٔ مباهله است که غیرشیعه هم منکر این نیست و نمی تواند هم منکر باشد؛ چون کسی را ندارد! اگر امیرالمؤمنین علیه السلام را از این آیه حذف کند، هیچ کس را ندارد که داخل این آیه کند. در آیهٔ مباهله از امیرالمؤمنین علیه السلام به «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» تعبیر شد؛ یعنی همه ی جان، حقیقت، زنان و بچه هایمان را در مجلس تو می آوریم. مردم خیال کردند که فردا سه چهار هزار زن و مرد و جوان در میدان دعا هستند. کتاب های ما که نقل کرده اند؛ اما کتاب های غیرشیعه نیز، هم روایتی و هم تفسیری شان، نقل می کنند که خدا به رسولش فرمود: همه ی مردان و جان هایتان (آنهایی که جانتان هستند)، همچنین «أَبْناءَنا وَ نساءَنا» همه ی زن ها و همه ی نسل خودت را ببر. فردا شد و مسیحیان نجران و مردم دیدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با امیرالمؤمنین علیه السلام، صدیقهٔ کبری سلام الله علیها، حسن و حسین(علیهما السلام) آمدند. این یعنی علی علیه السلام همه ی جان عالم و زهرا سلام الله علیها به تنهایی، کل زنان عالم است؛ حسن و حسین(علیهما السلام) هم به تنهایی، کل نسل پاک جهان هستند. اسقف مسیحیان گفت: من مباهله نمی کنم! جلسه را خاتمه بدهید. من جزیه می دهم. به او گفتند: چرا حاضر به مباهله نشدی؟ گفت: وضعی که من دیدم، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با این داماد، دختر و دو نوه اش لب به نفرین باز می کرد، کل ما فوراً نابود می شدیم.
کم ظرفیتی مردم در بیان ارزش های امیرالمؤمنین علیه السلام
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دربارهٔ امیرالمؤمنین علیه السلام و ارزش های وجودی شان فرمودند: من نمی توانم تو را آنچه هستی، معرفی ات کنم؛ چون می ترسم بعد از مردن من، جهانیان تو را به جای خدا انتخاب کنند و خدا نامند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم گرفتار زبان و کم ظرفیتی مردم بودند.
انتقال حکمت از پدر حکیم به فرزند حکیم
آن وقت، این امیرالمؤمنین علیه السلام که اولین فرزندشان امام مجتبی علیه السلام، سبط اکبر و کریم اهل بیت است، تمام حکمت و ارزش هایشان را به امام مجتبی علیه السلام و دیگر فرزندانش انتقال دادند. ابتدا به امام مجتبی علیه السلام انتقال دادند، چون ایشان اولین فرزند حضرت بودند که خاندان نبوت در به دنیا آمدنش هم بطور عجیبی شاد بودند؛ هم ماه رمضان بود، هم نیمهٔ ماه رمضان بود، هم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نوه شان را می دیدند، هم امام علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها بچه دار شده اند، هم جبرئیل نازل شد و گفت: خدا می فرماید که اسمش را «حسن» بگذارید، چون همه چیز این بچه، حَسن است؛ دنیا، آخرت، علم، ارزش ها، وجود و امامتش.
ضرورت حکمت آموزی بر پدران
بر پدران مملکت ما، چه آنهایی که می خواهند پدر بشوند و چه آنهایی که الآن پدر هستند، واقعاً واجب است که در حد ظرفیت خودشان حکیم بشوند. اگر حکیم بودنشان ضعیف است، تقویت کنند؛ یا با مطالعه یا رفتن پای یک منبر خوب یا ارتباط با یک عالم ربانی الهی، نه ارتباط با هر کسی که این لباس را دارد! اگر حکمت ندارند، حکیم بشوند؛ اگر کم دارند، بر حکمت خود بیفزایند. بعد هم، همین طوری که خدا به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم گفت: «وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا» در انتقال این حکمت و ارزش ها هم حوصله داشته باش، استقامت کن و خسته نشو. چه بسا این ارزش ها را با حوصله، محبت و رأفت به بچه هایشان انتقال بدهند و مثل امیرالمؤمنین علیه السلام، خانه را کلاس درس قرار بدهند. به این قانع نباشند که بچه به مدارس جمهوری اسلامی می رود. اصلاً به این قناعت نکنید! مدرسه ها 95% فقط همین کتاب ها را به بچه هایتان یاد می دهند؛ حکمت، ارتباط مناسب با خدا، قیامت، احکام و اخلاق را یاد نمی دهند. آموزش وپرورش از ابتدای برنامه های اسلامی تا حالا، بین سالی تا دانشگاه، تقریباً 20 میلیون محصل داشته است؛ اگر در این چهل ساله، هر سال بیست میلیون بیست میلیون حکیم وارد جامعه می شد، ما الآن جامعهٔ برین جهانی بودیم.
سفارش حکیمانۀ امیرالمؤمنین به امام مجتبی علیه السلام
امیرالمؤمنین علیه السلام فرزند شان را صدا می کنند و می فرمایند: حسن جان، کنار من بنشین (به توضیح من)، می خواهم حکمت الهی، نبوی و علوی را به تو انتقال بدهم. امام مجتبی علیه السلام این مسائل حکیمانه را که در خانه شنیده، نوشته و برای ما به جا گذاشته اند. امام مجتبی علیه السلام این خدمت عظیم را به جهانیان کرده اند، اما جهانیان قدردان نیستند! در کشور ما هم چند مرد و زن از این جلسهٔ امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت مجتبی علیه السلام باخبر هستند؟ این مطلب در «نهج البلاغه» هم هست؛ به شماره بندی سید رضی، وصیت و سفارش سی ویکم است.
رعایت تقوا در کنار پروردگار
حضرت می فرمایند: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَيْ بُنَيَّ» پسرم! پدری مثل من تو را به رعایت تقوا در کنار پروردگار سفارش می کند؛ چون خدا همیشه با توست؛ مراقب، محافظ و بینای به توست. تقوا یعنی انجام همه ی واجبات و ترک همه ی محرّمات.
پایبندی به خواسته های خداوند
«وَ لُزُومِ أَمْرِهِ» حسن جان! به تمام خواسته های خدا پایبند باش؛ چون تمام خواسته های خدا سعادت و خیر دنیا و آخرت می آورد. خواسته های خدا گنج و معدن است که رحمت الله، رضوان الله، غفران الله و جنت الله از دلِ این گنج و معدن در می آید.
آبادی ساختمان دل با ذکر خداوند
«وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ» حسن جان! ساختمان دلت را با ذکر خدا آباد کن. قرآن یک ذکر خداست و یک ذکر خدا هم اهل بیت علیهم السلام هستند. ذکر دیگر خدا، همین دعاها و اذکار است که چه معانی بلندی هم دارند! ما در تمام رکوع ها و سجده هایمان (بعداً بشمارید که 17 رکعت نماز واجب چند سجده و رکوع دارد؛ هر رکعتی دو سجده و یک رکوع دارد) «سُبْحٰانَ اللَّه» می گوییم؛ «سُبْحانَ رَبِّی العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ»، «سُبْحٰانَ رَبِّیَ الْاَعْلیٰ وَبِحَمْدِهِ». در رکعت سوم و چهارم هم «سُبْحانَ اللّه، وَالحَمْدُ للّه، وَلا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَاللّه اَکبَرُ» می گوییم. دلت را با این ذکر آباد کن! «سُبْحٰانَ اللَّه» یعنی خدا از هر عیب، نقص و کمبودی منزّه و پاک است. پس همه ی این کمبودهایی که در زندگی ماست، از کجاست؟ این کمبودها از خدا نیست؛ چون خدا نقص ندارد که نقص از او صادر شود؛ کم ندارد که کم از او صادر شود؛ عیب ندارد که عیب از او صادر شود. من یک بار در 17 رکعت نمازم به این «سُبْحٰانَ اللَّه» توجه بکنم، این «سُبْحٰانَ اللَّه» را به دلم برسانم و بفهمم هرچه عیب هست، از خودم است. آن که برای او نماز می خوانم، عیب ندارد و هرچه نقص است، از خودم است. شخصی را مار گزید، امیرالمؤمنین علیه السلام به دیدنش آمدند. داشت می مرد، اما حضرت نگذاشتند بمیرد. به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: نه از نمازم کم گذاشته ام، نه از روزه و کار خیر کم گذاشته ام، مار برای چه مرا گزید؟ حضرت فرمودند: دیروز بعد از ظهر با نوک زبانت به قنبر توهین کردی و دلش را سوزاندی. خوشحال باش که خدا جریمه اش را به قیامت نینداخت و همین جا پرونده را صاف کرد. عیب از خودم است! چرا مدام گره در کارم می افتد؟ ای انسان، ببین چه گرهی در کار خودت و دیگران انداخته ای.
تکیه بر پروردگار
«الاِعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ» حسن جان! فقط به خدا تکیه کن و به او اعتماد کن. کلید حل کل مشکلات به دست اوست. بعد امام جملهٔ بسیار نورانی و ملکوتی ای فرمودند که جمله این است: «وَ أَيُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللّٰهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ» پسرم! چه ریسمان و وسیله ای بین تو و خدا، محکم تر از تکیه کردن و پناه بردن به اوست؟!
شَرَف زمین به یُمن وجود پدر و فرزند حکیم
این پدر و این پسر، این «وَالِد» و این «وَلَد»؛ معلوم شد که خدا به چه پدر و پسری و چه فرزندی قسم می خورد. «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ»[6] سوگند به این مکه! «وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ»[7] حبیب من! کل مکه پیش من ارزش ندارد، چون تو در مکه هستی، به مکه قسم می خورم. اگر تو نباشی، این زمین جا ندارد که من به آن قسم بخورم. شَرَف این زمین به یُمن وجود توست؛ «وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ»[8] و سوگند به پدر و آنچه زاده است.
دعای پایانی:
خدایا! مشکلات ملت های جهان را با آمدن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حل کن.
خدایا! پرچم کفر را بطور کامل سرنگون کن؛ پرچم دینت را به دست شیعه در دنیا بر افراشته کن. آمین یا رب العالمین
مطالب مرتبط و پیشنهادی: ویژه نامه شب و روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
پی نوشت:
1: (سورهٔ یس، آیهٔ 2)
2: (سورهٔ هود، آیهٔ 1)
3: (سورهٔ بقره، آیهٔ 269)
4: (سورهٔ بلد، آیهٔ 3)
5: (سورهٔ طه، آیهٔ132)
6: (سورهٔ بلد، آیهٔ 1)
7: (سورهٔ بلد، آیهٔ 2)
8: (سورهٔ بلد، آیهٔ 3
افزودن دیدگاه جدید