آداب توبه و بازگشت از گناه/ سخنرانی مکتوب 12
آداب توبه و بازگشت از گناه/ سخنرانی مکتوب 12
دوازدهمین جلسه از سری سخنرانی های حجت الاسلام انصاریان با موضوع «جایگاه روزه دار»، با عنوان آداب توبه و بازگشت از گناه ، یکشنبه (5-2-1400ش) - رمضان ۱۴۴۲ه.ق - حسینیه هدایت
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
توبه، بازگشت به سوی خداوند
از مقامات والایی که برای انسان قرار داده شده، مقام توبه است. براساس صریح قرآن، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ»[1] کسی که به این مقام برسد، محبوب خدا می شود. توبه لغتی عربی است که در زبان ما به معنای بازگشت است. بازگشت از چه چیزی؟ روایت بسیار مهمی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و جملهٔ با ارزشی از حکمای الهی مسلک برایتان می گویم تا معلوم شود توبه ای که در قرآن بر ما واجب شده، بازگشت از چه چیزی است! توبه در قرآن با فعل امر آمده است و پروردگار می فرماید: «تُوبُوا إِلَي اللَّهِ»[2] امر در این آیه امر واجب است؛ چون هیچ قرینه ای ندارد که دلالت بر مستحب داشته باشد. «تُوبُوا إِلَي اللَّهِ» یعنی به سوی خدا برگردید؛ از چه چیزی برگردیم؟ با روایت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و آن سخن حکیمان الهی، برای ما روشن می شود که از چه چیزی به سوی خدا برگردیم.
دشمن ترین دشمنان در نظر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» دشمن ترین دشمنانت، آن غریزه ای است که بین دو پهلویت است. بین دو پهلوی هر انسانی، یک شکم و یک عضو جنسی است. اگر کسی به دین خدا و حلال و حرام خدا مقیّد نباشد یا به فرمودهٔ پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم، اگر کسی پایبند حق نباشد، این دشمن انسان را به دنبال خودش می بَرد و آرام هم نمی شود. کار دائمی اوست که صاحبش را به دنبال خودش بکشد. امیرالمؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» می فرمایند: وقتی آرام می شود که آدمی را تحویل آتش جهنم بدهد. آنجا دیگر میدان حرکتی ندارد و نمی تواند آدم را بکِشد. مقصد نهایی شکم و شهوت آزاد، دوزخ است. این دو عضو در دنیا هم دوزخ دارند، ولی چون پردهٔ دنیا روی ما کشیده است، ما دوزخ را نمی بینیم و از آتشی که دَرجا ایجاد می کنند، احساس سوزش نمی کنیم.
الف) شکم
این آیه در سورهٔ نساء است که خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً»[3] ای کاش همه ی مردم مثل شما به آیات قرآن یقین داشتند؛ ولی این طور که قرآن می فرماید، بیشتر مردم در طول زمان یقین نداشته اند. این یک گناه شکم است که اگر رها باشد، مهار آدم را می گیرد و در آن رهایی می برد تا به آتش قیامت بسپارد؛ در عین اینکه اینجا هم آتش ذخیره می کنند. این صریح آیه است؛ خدا باطن را می بیند، ما نمی بینیم. «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً» آنهایی که مال یتیم را به ناحق و بدون اجازهٔ دین می خورند، با خوردن مال یتیم در حق خودشان چه کار می کنند! «إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً» آتش در شکم می ریزند و این آتش ها ذخیره می شود، وقتی پردهٔ دنیا در قیامت کنار برود، شعله می کشد.
آتش دوزخ، نتیجۀ عمل انسان
شما تا حالا آیه یا روایتی شنیده اید که دوزخیان از دوزخی شدن خودشان شکایت کنند؟ هر کس که به دوزخ می رود، حس می کند که این آتش ساخت خودش است. به پروردگار چه بگوید؟! این آتش عمل خودش است؛ عمل انسان که از انسان جدا نمی شود. عمل صورت دیگری از وجود انسان است و برای همین هیچ کس شکایت نمی کند، فقط می نالد و به پروردگار می گوید: «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ»[4] خدایا! ما را از جهنم بیرون بیاور و به دنیا برگردان تا غیراز آنچه در دورهٔ عمرمان به خطا و گناه انجام دادیم، یک عمر دیگر کار خوب انجام بدهیم. خدا خودش به آنها جواب می دهد و می فرماید: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ» من یک بار به شما عمر ندادم؟ بیداری و هدایت هم ندادم؟ پیغمبر و امام و کتاب هم نفرستادم؟ «فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ» تا ابد این عذاب را بچشید؛ بیرون آمدنی نیستید. در آیهٔ دیگری هم می فرماید: «وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ»[5] مسئلهٔ خیلی دقیقی است! اگر بخواهم آتش را از تو بگیرم، خودت را باید از خودت بگیرم و پوچ و عدم بشوی. این دوزخ صورتی از خودت است و من خودت را از خودت نمی گیرم. دوزخ عمل خودت است و عمل هم بنا نبوده که نابود شود. تو مهلت هایی در دنیا داشتی که«تُوبُوا إِلَي اللَّهِ» به من برگردی. اگر نیت و عملی می کردی و به پیشگاه من برمی گشتی، من هم همه ی آتش های ساخته شده ات را با مغفرت و رحمتم خاموش می کردم. این قدرت من بود؛ ولی تو برنگشتی، پررویی و جسارت کردی و سینه سپر کردی.
این شکم وقتی رها باشد، من هم رها باشم و به قیود الهی مقیّد نباشم، شکم یک قاطر چموش است. شکم از ما جدا نیست و ما نمی توانیم 24 ساعت از شکم جدا باشیم. ما می توانیم 10-12 ساعت بعنوان روزه جدا باشیم، ولی همیشه نمی توانیم جدا باشیم. اگر شکم رها باشد، قاطر چموش است؛ ما هم که سوار بر این قاطر چموش هستیم، امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: از چموشی نمی افتد تا شما را به جهنم تحویل بدهد. این دشمن ترین دشمنانت است.
دشمنی بیشتر و بی قید و شرط با محبت بیشتر
خیلی از دشمنان هستند که آدم با رفیق شدن، محبت کردن، پول دادن و درست کردن کارشان، رفیق و دوست آدم می شوند؛ ولی هر چه آدم به این دشمن (شکم) بدهد، دشمن تر می شود و مدام می گوید بیشتر و بی قید و شرط بده. ربا به او می دهد، می گوید غصب هم بده؛ غصب به او می دهد، می گوید دزدی هم بده؛ دزدی به او می دهد، می گوید اختلاس هم بده. دشمنی نیست که با آدم آشتی کند! محبت آدم او را دشمن تر می کند و قدرت بیشتری به او می دهد.
ب) غریزۀ جنسی
دشمن دیگری که بین دو پهلوی ماست، همین غریزهٔ جنسی است. پروردگار عالم این غریزه را برای تولید نسل به انسان داده است تا آدم بچه دار شود، بچه اش یک پیغمبر، امام، مرجع تقلید، شیخ الرئیس، صدرالمتألهین، عالم ربانی یا تاجر بزرگوار باکرامت، هنرمند اسلامی و دینی یا خدمتگزار مردم بشود. اصلاً غریزه به خاطر این است.
هدف غریزه خیلی عالی است؛ اما اگر این غریزه حالت قاطر چموش را داشته باشد، آدم را سوار می کند و به طرف زنا یا کارهای دیگر می برد. از چموشی هم نمی افتد. وقتی پیر هم بشود و غریزه نتواند کارآمد باشد، آدم را به گناه دیگری وصل می کند که برایش لذت داشته باشد. بعد هم وقتی تحویل جهنم داد، از چموشی می افتد. حالا آدم مدام در جهنم به شکم و غریزه بگوید چه بلایی بود که به سر من آوردید، آنها هم جواب می دهند: می خواستی حرف خدا و انبیا را گوش بدهی تا این بلا سرت نیاید؛ به ما چه! عجیب است که در قیامت، همه ی آنهایی که آدم تصور می کند باعث دوزخی شدن او هستند، طبق قرآن مجید، می گویند به ما چه؛ می خواستی به حرف خدا گوش بدهی.
اصلاح عمل، بعد از توبه و بازگشت
توبه، یعنی از این شکم حرام خور به من بازگرد و وقتی بازگشتی، حلال خور بشو. کلمهٔ زیبایی هم در آیات مربوط به توبه آمده است که من آیه اش را با لطف خدا می خوانم. این کلمه، کلمهٔ «اصلاح» است که در آیات توبه آمده و می فرماید: وقتی از حرام خوری برگشتی و توبه کردی، حالا وارد اصلاح کار بشو و ببین پول ها، زمین ها و حق چه کسانی را برده ای یا حق کدام یتیم را برده ای؛ فروتنی کن و همه را به آنها پس بده تا توبه میوه پیدا کند و میوه اش هم مغفرت و رحمت است.
اگر من به حلال برگردم، ولی حرام ها را برنگردانم، این برگشت واقعی نمی شود. همین دو سه روز قبل، من روایتی را دیدم که روایت خیلی جالبی بود. شخصی خدمت حضرت امام صادق علیه السلام می آید و می گوید: من کارمند بنی امیه بودم؛ کارمند با قدرتی هم بودم. حالا به فکر توبه افتاده ام، باید چه کار کنم؟ این مهم است! حضرت فرمودند: قول می دهی به پیشنهادی که برای توبه کردن به تو بدهم، عمل کنی؟ امام می دانند که خیلی از افراد ضعف باطن دارند و به حرف خدا و پیغمبر گوش نمی دهند؛ برای همین می گویند قول می دهی که اگر تو را به توبه راهنمایی کنم، راهنمایی ام را قبول بکنی؟ مرد گفت: بله قول می دهم. اینجا معلوم می شد که می خواهد واقعاً توبه کند.
ضمانت بهشت برای توبه کنندگان حقیقی
امام این جمله را فرمودند (تقریباً مضمون جمله این بود): «أُخرُج مِمّا أنتَ فِیهِ» از چهار چوب این زندگی ای که در آن هستی، بیرون بیا؛ هر چه با پول کارمندیِ بنی امیه خریده ای (خانه، گاراژ، مغازه، لباس و اثاث منزل)، از چهارچوب آن بیرون بیا. مرد گفت: چه کار کنم؟ فرمودند: اگر صاحبان اموالی را که برده ای، می شناسی، همه را پس بده. وقتی قدرت داشتی، به تو مراجعه می کردند و می گفتند این مشکل ما را حل کن، می گفتی بیست میلیون بده تا حل کنم. درحالی که مسئله پولی نبود! تو کارمند بودی و باید حل می کردی. قاضی بودی، به تو گفتند که 100 میلیون به تو می دهیم، این حکم را به نفع ما امضا کن؛ حکم نباید به نفع او امضا می شد! خدا در قرآن می فرماید: «اوَ إِذا حَکَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»[6]. اگر توبه می خواهی بکنی، هرچه پول رشوه در 30 سال قضاوتت گرفته ای که حرام قطعی بوده، همه را به صاحبانش پس بده؛ اما اگر دین نداشته باشی، با این شرایط توبه نمی کنی. حال اگر صاحبان آن مرده باشند، پول ها را تا دینار آخر به ورثه هایشان بده.
وقتی حضرت فرمودند هر چه پول در زمان قدرتت در بنی امیه گرفته ای، حتی حقوقی که از آنها گرفته ای، همه را برگردان. آنهایی هم که نمی شناسی، به جای آنها رد مظالم بده؛ مرد گفت: اگر این کار را بکنم، چه می شود؟ حضرت فرمودند: «أَضْمَنْ لَك بِالْجَنَّةَ» منِ امام صادق علیه السلام بهشت را برایت ضمانت می کنم. توبه این است!
توبه، شفاعت کننده ای نجات بخش
شکم و غریزه آدم را بصورت قاطر چموش به طرف دوزخ می برد؛ اما توبه آدم را به طرف غفور، رحیم، کریم، عزیز، رحمان، لطیف و عَفُو می برد. قدرت توبه خیلی بالاست! امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «لَا شَفيعَ أنجَحُ مِنَ التَّوبَةِ» هیچ شفاعت کننده ای نجات بخش تر از توبه نیست.
علم امام به اهمیت پرداخت دِین و پاکیِ مال
سفارش عجیب ابی عبدالله علیه السلام به یاران در روز عاشورا
خیلی عجیب است که قبل از شروع جنگ در روز عاشورا ، حضرت به 72 نفر فرمودند: شما مال مردم خور نیستید، اما اگر پول کسی پیش شماست، یعنی از کسی قرض کرده اید و هنوز فرصت برای پرداخت آن نداشته اید؛ الآن همه ی ما تا بعد از ظهر کشته می شویم، وصیت کنید که دِین شما را بدهند. شهادت دِین را از پرونده پاک نمی کند. خدا مال مردم را محترم دانسته و نباید به ناحق و به خاطر یک معده به سراغ مال مردم رفت. گروهی از افراد که به سراغ مال مردم می روند، در نهایت دیوانگی هستند که برای یک کیسهٔ معده، میلیاردها تومان مال ملت، دولت، بیت المال و مردم مظلوم را می خورند. «می خورند» یعنی مِلک خودشان می کنند. میلیاردها تومان را نمی توانند در شکم بریزند، منظور خدا از «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ»، این است که مال مردم را به نام خودتان و قاتی اموال خودتان نکنید.
حکایتی شنیدنی از کرامت ابی عبدالله علیه السلام
وجود مبارک ابی عبدالله علیه السلام سنگینیِ دِین و عاقبت دِین مانده را که کسی داشته و نداده، می دانستند! ایشان می دانستند که قیامت برای چنین فردی چقدر خطرناک است. روزی حضرت شنیدند که اسامة بن زید مریض است، به دیدنش آمدند. اسامه مخالف با ابی عبدالله علیه السلام و با آن طرفی ها همراه بود؛ اما حسین علیه السلام کاری به این مسائل ندارند که فلانی در مدینه مخالف او و با آنهاست. این شخص مریض شده، حضرت به دیدنش آمدند. وقتی حضرت از درِ اتاق وارد شدند، اسامه در بستر زارزار گریه کرد. امام هنوز ننشسته بودند، فرمودند: چرا گریه می کنی؟ گفت: این بیماری که من دارم، نشان می دهد که من نزدیک مرگ هستم و شش هزار درهم بدهکار هستم.
امام کشاورزی مفصّلی در مدینه داشتند و کارگزار کشاورزی شان هم قمربنی هاشم علیه السلام بود. وقتی محصول کشاورزی را می فروختند، به اندازهٔ مخارج قناعتی خانهٔ خودشان برمی داشتند و بقیه را به عباد خدا می دادند. حضرت به این کاری نداشتند که این آدمِ گرفتار در مدینه، یهودی یا مسیحی یا سنی یا شیعه است؛ مخالف است و مرا دوست ندارد یا اینکه مرا دوست دارد. چقدر خوب است که آدم اخلاق ابی عبدالله علیه السلام را داشته باشد، دست کرمش برای همه باز باشد و لطفش به همه برسد؛ نه اینکه بگوید او یک روز جواب سلام مرا سرد داد، کاری برایش نمی کنم؛ او یک روز پشت سر من در جایی حرف زده و به آبروی من تلنگر زده، حالا گیر افتاده، به جهنم که گیر افتاده است! امام این اخلاق را نداشتند؛ ائمه، انبیا و اولیای خدا هم این اخلاق را نداشتند.
هنوز امام ننشسته بودند، گفتند: گریه نکن، من الآن می روم و بدهی ات را می دهم. بعد به تو خبر می دهم که راحت باشی. حضرت تشریف بردند و شش هزار درهم را به آدرس هایی بردند که داده بود، پول را پرداخت کردند و برگشتند، سپس به او فرمودند: دیگر نگران نباش! اصلاً ائمه و انبیا برای این آمده اند که ما نگران نباشیم. ما بی خودی خودمان را نگران می کنیم و برای خودمان مشکل درست می کنیم.
هوای نفس، دزدترین دزدان
این کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود که فرمودند: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» نفس یعنی هوای نفس، خواسته های نفس؛ اکنون کلام حکیمانه. حکیمی گفت: «أسرَقُ السّرِاقُ نَفْسَكَ» دزدترین دزدان در این عالم، هوای نفس توست. او کمین کرده است تا ارزش های تو را غارت کند، قیمت تو را بشکند، نگذارد خدا را عبادت کنی و به مردم خدمت کنی. این دزد پیش خودت و در کشور وجودت هست.
نفس مطمئنه، حاصل بیداری در کنار هوای نفس
بعد می گوید: کنار این دزد بیدار باش که هرچه بیدار بمانی و او نتواند با چشم بازِ تو دزدی بکند، ضعیف و ضعیف تر می شود. وقتی هیچ چیزی گیر او نیامد، بعد از مدتی راحت می شوی. این دزد خاموش شده است و دیگر کاری از دستش برنمی آید. از آن حالت دزدی درمی آید و نفس مطمئنه می شود. آرامش عجیبی پیدا می کند و فکر دزدی ارزش هایت هم نخواهد کرد. تو اگر به آن دشمن ترین دشمنانت (شکم و غریزهٔ جنسی ات)، هرچه می خواهد، گوش ندهی و راه را به این دزد هم ببندی، چه می شود؟ خدا در سورهٔ نازعات می فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى × فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»[7]. شخصی حافظ نفسش بود و به خواسته های نامشروعش گوش نمی داد، خیلی عجیب است! این جور آدم ها این قدر ارزش دارند که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم به اصحابشان فرمودند: به او بگویید که برای شما دعا کند، دعایش مستجاب است. این آدم حافظ خودش است.
حرف آخر
«صَلَّی اللّهُ عَلَيْكَ مِصباحُ الْهُدی، صَلَّی اللّهُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ، صَلَّی اللّهُ عَلَيْكَ یَا بَابَ الْنِجٰاةِ الْأمة، صَلَّی اللّهُ عَلَیْکَ یا رَحْمَة اللهِ الْواسِعَة».
زینب چو دید پیکر آن شه روی خاک / از دل کشید ناله به درد سوزناک
که ای خفته خوش به بسترِ خون، دیده باز کن / احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن
ای وارث سریر امامت، ز جای خیز / بر کشتگان بی کفن خود نماز کن
طفلان خود به ورطهٔ بحر بلا نگر / دستی به دستگیریِ ایشان دراز کن
بلند شو و ببین، بچه ها را با کعبِ نی، تازیانه و سیلی می زنند.
سیرم ز زندگانی دنیا، یکی مرا / لب بر گلو رسان و ز جان بی نیاز کن
یا دست ما بگیر و از این دشت پرهراس / بار دیگر روانه به سوی حجاز کن
حسین من! من با تو، قمربنی هاشم و اکبر از مدینه آمدم، حالا نمی خواهم هم سفرم شمر و خولی و سنان باشد.
مطالب مرتبط و پیشنهادی : ویژه نامه شب و روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
پی نوشت:
1: (سورهٔ بقره، آیهٔ 222)
2: (سورهٔ تحریم، آیهٔ 8)
3: (سورهٔ نساء، آیهٔ 10)
4: (سورهٔ فاطر، آیهٔ 37)
5: (سورهٔ بقره، آیهٔ 167)
6: (سورهٔ نساء، آیهٔ 58)
7: (سورهٔ نازعات، آیات 40-41)
افزودن دیدگاه جدید