نگاهی به سیر مبارزات و زندگانی شیخ فضل الله نوری (ره)
در این بخش از ضیاءالصالحین، به بازخوانی سیر مبارزات و زندگانی مجاهد نستوه، شیخ فضل الله نوری (ره) می پردازیم. در ادامه با ما همراه باشید.
عبرت آموزی از تاریخ گذشتگان
بدون شک مطالعه رویدادهای انسان بزرگ و تحلیل و بررسی وقایع مهم گذشته، میتواند در نوع تصمیم گیری و برنامه ریزی های اجتماعی و فردی آینده مفید واقع شود؛ چرا که برخلاف میل و با وجود اینکه تفاوتهای ظاهری و زمانی این پیشامدها اغلب علت و ریشه های یکسانی هستند. بنابراین، از بررسی و مطالعه علت حوادث تلخ و شیرین گذشته، هم میتوان از انتشار و بروز بسیاری از پیشامدهای ناگوار آینده جلوگیری کرد و برای پایداری دستاوردهای سازنده و افتخار و عزت آفرین گذشته، قدم های بیشتر و بهتری برداشت. برای همین در بررسی های تاریخی، به عنوان «چراغ راه»، «معلم»، «سرمشق» آیندگان یاد شده است. در مجموعه آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام نیز در موارد زیادی ضمن اشاره به اهمیت توجه در علت پیشامدهای گذشته، به عبرت گیری و درس آموزی از آن تاکید شده است.
خداوند متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دستور میدهد که به مردم بگو: در روی زمین بگردند و بررسی کنند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنها زندگی میکردند و به خدا شرک می ورزیدند، چه شد! (سوره روم / آیه 42)
در آیه ای دیگر ضمن سرزنش مردم بخاطر عدم توجه در وقایع گذشته و عبرت آموزی از حادثه ها میفرماید: «چرا در زمین جست و جو نمیکنند تا بنگرند که عاقبت کسانیکه که قبل از آنها بودند چگونه بوده است؟» (یوسف /آیه 110-109)
در وصیت نامه ای که حضرت علی علیه السلام به فرزند بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه السلام نوشته اند، درباره عبرت آموزی از تاریخ گذشتگان میفرمایند: «فرزندم... دلت را موعظه و پند و اندرز زنده کن و تاریخ سرگذشت در گذشتگان را بر او تذکر بده و آن چه بر سر قبل شما آمده است، به یادش آر و در سرزمین و آثار ویران شده آنها گردش کن و در کارهای ایشان اندیشه و فکر کن» (نهج البلاغه / نامه31)
رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (قدس سره) نیز همیشه به ضرورت عبرت آموزی از تاریخ توجه داشتند و در مناسبتهای مختلف تاکید میفرمودند که، تاریخ باید سرمشق ما باشد. (صحیفه نور/ج 6 /ص50)
با توجه به آنچه گذشت و با توجه به شباهتهای زیاد حوادث عصر مشروطیت، به ویژه رویدادهای زندگی مرحوم آیت الله مجاهد شهید شیخ فضل الله نوری (ره) با پیشامدهای عصر تثبیت و پایداری اهداف انقلاب اسلامی، شایسته است به پاس و احترام سالروز شهادت این رهبر بیدارگر فرزانه، ضمن مروری کوتاه به زندگی و جایگاه و موقعیت و عقیده ی روشنگرانه ی آن فقیه شجاع و متعهد و تیزبین بیفکنیم. باشد که تاریخ گذشته و عبرتهای آن چراغ راه آینده ما باشد.
الف. زندگانی شیخ فضل الله نوری
شیخ فضل الله نوری در روز 2 ذیحجه سال (1295 ه. ق) (1253 ش) در روستای لاشک منطقه کجور مازندران دیده به جهان گشود. وی از همان دوره کودکی به تشویق و ترغیب پدر بزرگوارش ملا عباس کجوری که از روحانیون صالح و مورد اعتماد منطقه مازندران محسوب میشد و دایی دانشمندش مرحوم میرزای حسین نوری معروف به محدث نوری، به تحصیل علوم اسلامی روی آورد. تحصیلات ابتدایی را در «بلده» (مرکز منطقه نور) شروع کرد و پس از آن، در تهران پس از پایان دوره سطح، برای تکمیل تحصیلات عالی به نجف اشرف رفت و در حوزه درس استادان بزرگ آن روز نجف، به ویژه آیت الله عظام میرزا حبیب الله رشتی، شیخ راضی نجفی و شیخ فضل الله مجتهدی و مرجع بزرگ و مجاهد بی نظیر مرحوم میرزای شیرازی شرکت کرد. طولی نکشید که به برکت استعداد خارق العاده و مداومت و پشت کار و تلاش و شایسته، به مرتبه بلند فقاهت و درجه کمال والای اجتهاد نایل آمد. چنان در فضل و دانش شهرت یافت که بعدها علاوه بر دوستان، مخالفان سرسخت او نیز به مراتب بلند علمی او را مورد تاکید قرار دادند. احمد کسروی در این باره مینویسد: «حاج شیخ فضل الله نوری از مجتهدان به نام و با شکوه تهران شمرده میشود». (تاریخ مشروطه ایران/ص 31-58)
دکتر فریدون آدمیت یکی دیگر از مخالفان شیخ مینویسد: «متفکر مشروطه مشروعه، شیخ فضل الله نوری بود. مجهتد طراز اول، استاد مسلم فن درایه که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی شناخته اند». (ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران/ج 1/ص 429)
موقعیت حساس سیاسی و اجتماعی ایران که در نتیجه ظلم و ستم شاه و درباریان و نقشه های شوم دشمنان بیگانه که هدف سلطه ی همه جانبه به ایران را در سر می پروراندند موجب شد که وی با اشاره و رهنمود میرزای شیرازی در (1303 ق ) (1261ش) پس از بیست سال زندگی در عتبات به ایران بازگشت. شیخ پس از برگشت به تهران در آغاز به تدریس و تربیت طلاب و برپایی نماز جماعت و ارشاد و هدایت مردم و تالیف و تدوین کتابهای علمی مشغول شد. طولی نکشید درس شیخ آوازه ی خاصی پیدا کرد. عالمان و مجتهدان زیادی در حوزه درس او حاضر شدند که از جمله آنها مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم و حاج آقا حسین قمی و پدر بزرگوار آیت الله مرعشی نجفی مرحوم آیت الله سید محمود مرعشی و... بودند.
در این ایام علاوه بر تدریس و رسیدگی به امور مردم و پاسخ به پرسش های دینی آنها در فرصت هایی که به دست می آمد، کار تالیف و تصحیح و حاشیه نویسی به کتاب های معتبر می پرداخت. از جمله این آثار است:
الف- رساله اصولی حاوی تقریر و شرح درس میرزای شیرازی
ب- حاشیه بر مکاسب و فرائد الاصول
ت- حاشیه بر شواهد الربوبیه ملاصدرا
ث- حاشیه بر مستدرک الوسائل
ج- صحیفه قائمیه
د- دیوان اشعار و...
در کل مجموعه آثار مرحوم نوری، اعم از تالیف و تصحیح و تحشیه، را بالغ بر بیش از 100 جلد کتاب دانسته اند. (شیخ فضل الله نوری و مشروطیت/ص 40-37)
ب. مبارزات شیخ فضل الله نوری
مبارزات ضد استبدادی و استعماری شیخ پس از بازگشت از عتبات، کم و بیش شروع شده بود. اما در جریان نهضت تنباکو شدت بیشتری پیدا کرد. شاه قاجار و اطرافیان او بدون توجه به مشکلات قشرهای مختلف مردم از راه بستن مالیاتهای سنگین و واگذری امتیازات مختلف به بیگانگان مشغول خوش گذرانی بودند. یکی از قراردادهای استعماری که ضربه سنگینی به استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردم ایران وارد میساخت، قرارداد «تالبوت» یعنی واگذاری امتیاز انحصاری توتون تنباکو به مدت 50 سال به شرکت انگلیسی تالبوت بود. عوارض ناشی از این قرارداد موجب قیام مردم شد که در تهران رهبری این حرکت ضد استعماری را میرزا حسن آشتیانی و شیخ فضل الله نوری به عهده گرفتند. شیخ فضل الله به عنوان نماینده رهبر نهضت تنباکو به خوبی به انجام وظیفه پرداخت و در پیروزی این نهضت، نقش مهمی را ایفا کرد. این اولین میدان مبارزه مهم سیاسی شیخ بود که با سربلندی آن را پشت سر نهاد.
پس از قتل ناصرالدین شاه، وقتی فرزند وی مظفرالدین شاه به سلطنت و پادشاهی رسید در نتیجه ساده لوحی و بی تدبیرها و ضعف اراده وی، اوضاع جامعه به سمت نابسامانی رفت. این وضع ملت را بیش از قبل تحت فشار قرار داده بود. مردم، که یک بار طعم پیروزی را در جریان نهضت تنباکو تجربه کرده بودند، درصدد تغییر وضع موجود برآمدند و از طریق تشکیل انجمن های مختلف به تشدید مبارزه پرداختند. رهبران دینی نیز در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام گرد آمدند و در آنجا درخواست های خود را که مهم ترین آنها، اجرای قوانین اسلامی و ایجاد عدالت خانه بود به اطلاع شاه رساندند. عین الدوله با این خواسته ها مخالفت کرده، به تبعید و زندانی ساختن روحانیون پرداخت. شیخ فضل الله نوری در حمایت از نهضت عدالت خانه به صف مبارزان پیوست و به آنها گفت: من راضی به بی احترامی به روحانیت و توهین به دین نیستم و شما را تنها نمی گذارم، هر اقدامی که انجام دادید، من هم با شما حاضرم، ولی باید مقصود اسلام و شرع باشد و طوری رفتار نشود که سبب توهین به شرع و علما فراهم آید. (مقدمات مشروطیت / ص 92)
در ادامه مبارزه علما تصمیم گرفتند تا از تهران خارج شوند؛ بر این اساس در روز دوشنبه بیست و سوم جمادی الاول (1324 ه. ق) (1282 ش) کاروان مهاجران تهران را به سوی قم ترک کرد که شیخ شهید نیز با جمعی از اطرافیان خود به این کاروان ملحق شد. به موازات ادامه پناه جویی رهبران نهضت عدالت خانه در قم، در تهران اولین انحراف در این نهضت با دخالت دشمنان رخ داد. دولت انگلیس، که بزرگترین قدرت استعماری آن روز محسوب میشد، پس از هجرت علما و ترس و نگرانی مردم از سرانجام این کار، به وسیله کارگزاران سعی کرد تا در میان مبارزان جایگاهی برای به اجرا درآوردن اهداف خود باز کند و از دستیابی رهبران نهضت عدالتخانه به پیروزی جلوگیری به عمل آورد. از این رو، به وسیله ی بسیج فرماسون ها و روشنفکرنمایان شیفته و متوحش و ترسان غرب و گروهی از مردم ناآگاه و نفوذ در صفهای مبارزان و پخش انواع شایعه، ابتدا زمینه را برای پناه جویی و پناه دهی مردم در سفارتخانه خود آماده کرد و بعد از تحقق این هدف، به جای درخواست عدالتخانه نغمه و صدای حکومت مشروطه را بر سر زبانها انداخت. از این مرحله، نهضت عدالتخانه با نام مشروطه و تحت نفوذ انگلستان به پیش میرفت.
روشنفکرنمایان غربزده و فرماسونهای وابسته در شمار رهبران اصلی نهضت درآمدند و همانطور که ماهیت نهضت تغییر کرد، نام آن نیز تغییر یافت و نهضت مشروطیت نام گرفت. به موازات طرح چنین خواسته ها بود که شیخ فضل الله متوجه انتشار و بروز انحرافات مهم در روند نهضت شد و از این تاریخ به بعد، به روشنگری بیشتر و یادآوری آرمانهای اولیه و اصیل انقلاب و افشای هدفهای شوم دشمنان می پرداخت تا از انحراف نهضت جلوگیری به عمل آورد. نقل میکنند وقتی وی از تحصن عده ای روشنفکرنما و عوامل بیگانه و گروهی از مردم فریب خورده و ناآگاه در سفارت انگلستان باخبر شد، خطاب به مردم و همرزمان خود گفت: «مشروطه ای که از دیگ پلو سفارت انگلیس سر بیرون آورد، به درد ما ایرانی ها نمیخورد.» بنابراین، شیخ از نخستین عالمان اسلامی بود که در آن عصر به نقشه ی استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین ساختن حکومت مشروطه، که نسخه ای از لیبرال دموکراسی غربی بود، و نیز جایگزین ملی گرایی به جای اسلام گرایی و ترویج بی بند و باری به نام آزادی و دموکراسی و... پی برد و لحظه ای از مقابله با این جریان شوم باز نایستاد.
این حرکت اسلام خواهانه شیخ شهید، از سوی دولت انگلیس و ایادی آن بی پاسخ نماند؛ چرا که آنها میدانستند در صورت موفقیت شیخ، تمام هدفهای شوم آنها با شکست روبه رو خواهد شد. بر این اساس، از راههای مختلف به منظور ساکت ساختن وی اقدام کردند. از جمله حربه هایی که به کار بردن این بود که او را مخالف آزادی و قانون مداری و اصلاحات و طرفدار استبداد معرفی کردند تا بدین وسیله، مردم را بر علیه او بشورانند و پایگاه مهم اجتماعی او را از بین ببرند. اما شیخ بر خلاف میل، هر روز بخشی از هواداران خود را در نتیجه تبلیغات دروغین و در عین حال گسترده مخالفان خود را از دست میداد. با این همه دست از مبارزه برنداشت. علی رغم این که مطبوعات به اصطلاح اصلاح طلب آن روز و تریبون های عمومی از رساندن سخنان او به گوش مردم خودداری میکردند. وی از طریق تحصن و بست نشستن در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و پخش اعلامیه هایی تحت عنوان «لایحه» به روشنگری مردم و افشای دسیسه ها و نیتهای شوم و پلید دشمنان می پرداخت. برای آشنایی بیشتر با مواضع و دیدگاه های روشنگرانه ی این رهبر آگاه و بیدارگر و نیز تبلیغات دروغین و تهمتهای دشمنان وی، برخی از حوادث آن عصر را مورد اشاره قرار میدهیم.
الف. شیخ شهید و قانون اساسی
به دنبال صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورا در روز یکشنبه 18 شعبان (1324 ه. ق )(1282 ش) مجلس افتتاح شد. یکی از مهمترین کارهای مجلس، تدوین قانون اساسی بود. شیخ فضل الله خواهان قانونی بود که بر پایه احکام اسلامی باشد. اما روشنفکران غرب زده و فرماسون ها و دیگر عوامل بیگانه، قانونی مانند قوانین کشورهای غربی میخواستند. از آنجا که بیشتر نمایندگان در جهبه مخالف با گروه شیخ بودند. در نوشتن قانون اساسی و متمم آن نقش مهمی ایفا میکردند. شیخ از راه روشنگری و حتی نصیحت و خیرخواهی تلاش کرد که از تصویب قوانین غیراسلامی جلوگیری کند، اما موفق نشد و حتی پیشنهادهای او مبنی بر ذکر مذهب جعفری به عنوان مذهب رسمی کشور و اصل نظارت فقها بر قوانین مجلس شورای ملی با مخالفت روبه رو شد. در نتیجه، او به نشان اعتراض مجلس را ترک کرد. مخالفان شیخ در عکس العمل به این حرکت این تهمت ناجوانمردانه را به او زدند که چون او ریاستی پیدا نکرده، راه مخالفت را در پیش گرفت. تا از این راه به ریاست برسد. (مکتوبات و اعلامیه ها/ج 2/ص 148)
ب. شیخ شهید و حکومت مشروطه
مرحوم شیخ فضل الله نوری معتقد بودند چون بیشتر مردم مسلمان پیرو دین اسلام هستند، باید حکومت آن هرچند به صورت مشروطه باشد، باید از نوع حکومت مشروطه مشروعه باشد، یعنی قانون اساسی و سایر قوانین حقوقی و جزایی آن باید با احکام قوانین اسلامی تطبیق داشته باشد. وقتی مخالفان وی به او تهمت مخالفت با مشروطه و طرفداری استبداد شاهنشاهی میزدند، او در پاسخ فرمود: من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی دین و فرقه گمراه و گمراه گر مخالفم که میخواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند. (تاریخ پیدایش مشروطیت/ص 139)
ج. شیخ و مجلس قانون گذاری
مرحوم شیخ فضل الله نوری بارها تاکید کرد: ایها الناس که ای مردم من به هیچ عنوان مخالف فکر مجلس شورای ملی نیستم، بلکه دخلیت خود را در تاسیس آن اساس بیش از همه کس میدانم، و به صراحت و بدون پرده میگویم همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. به این معنی که عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساس آن به اسلامیت باشد و برخلاف دین محمدی و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذراند. من همچنین مجلسی میخواهم. (رسائل و اعلامیه ها و مکتوبات/ص 245)
علی رغم مواضع روشن و شفاف شیخ متاسفانه تبلیغات زهرآگین دشمنان مانع از رسیدن این حرفها به گوشهای مردم شد و سرانجام مجلس بر طبق خواسته عوامل بیگانه و روشنفکران غرب زده تشکیل گردید و با شعار اصلاحات، مسیر انقلاب را منحرف و گمراه و ارزشهای غربی را جایگزین ارزشهای دینی کردند.
د. شیخ شهید و مساله آزادی مطبوعات
شیخ فضل الله نوری با توجه به بصیرت و تیزبینی و درک عمیق خود اهداف روشنفکران غرب زده از آزادی و مساوات را درک نمود و فهمید که معنایی جز لجام گسیختگی از آن ندارند. لذا از همان ابتدا کار، با آن نوع آزادی به مخالفت برخواست. همینطور مساوات مورد حمله و اعتراض شیخ، مساوات به مفهوم وارداتی و غربی آن بود که در قرن 18 رواج یافته بود که مشرک و کافر و مسلمان و. . را یکسان میدانست نه مساوات قضایی اسلامی که یکی از اصول عالی اسلامی است. با این همه، طولی نکشید که به دنبال مطرح شدن بحثهای مربوط به آزادی بیان و مطبوعات پیش بینی های شیخ به حقیقت پیوست. وی در مقابل توهین به مقدسات دینی و ائمه علیهم السلام صریحا موضع گیری کرد و مردم را به مقابله با مطبوعات مدعی آزادی و اصلاح طلبی فرا خواند که در تاریخ ثبت شده است. (خاطرت و خطرات/ص 35)
ه. شیخ فضل الله و روشنفکران غرب زده
اثر ترفند و روشهای منافقانه ای که قشر روشنفکرنمای غرب زده در پیش گرفته بود، طولی نکشید که در نتیجه تبلیغات روزافزون و دادن شعارهای به ظاهر زیبا و عامه پسند مراکز تصمیم گیری و قانون گذاری و پارلمان کشور، به دست این قشر افتاد. پس از ایجاد مجلس قانون روحانیون در سیاست و تعطیل نمودن قوانین اسلامی پرداختند، کسانی چون مجد الاسلام کرمانی میگفت: دخالت روحانیون در مجلس سبب از بین رفتن آن است. (مکتوبات/ج 2/ص 194) و حتی طولی نکشید به صورت صریح گفتند که ما مشروعه نمیخواهیم. (خاطرات و خطرات/ص 35)
در مقابل این عده، شیخ فضل الله نوری به همراه عده اندکی از علما مقاومت کردند و بر لزوم اضافه شدن قید مشروعه پافشاری نمودند. مخالفان شیخ فضل الله به این حقیقت اعتراف کردند که شیخ فضل الله هدفی جز استقرار احکام اسلام در نظر نداشت. احمد کسروی، که یکی از دشمنان سرسخت اسلام و روحانیت است، در این باره مینویسد: حاج شیخ فضل الله شریعت را می طلبید. وی فریفته شریعت و دین بود و رواج آن را میخواست... روی هم رفته به بنیان نهادن یک حکومت شرعی می اندیشید. (تاریخ مشروطه ایران/بخش دوم/ ص 285 و286 و31)
وقتی استعمارگران این تلاشها و مقاومتهای شجاعانه شیخ را میبینند سخت دچار هراس میشوند و میکوشند تا به هر روشی ممکن جلوی نفوذ او را بگیرند و حتی درصدد می آیند حداقل زمینه تبعید او را از تهران فراهم سازند. «سرجورج بارکلی» سفیر انگلیس به وزیر خارجه وقت «سر ادوارد گری» مینویسد: «باید توصیه کنیم که شیخ فضل الله را از تهران خارج نمایند؛ زیرا اگرچه مقام رسمی ندارد ولی نفوذ بسیار زهرآگینی دارد، امید است انجام این پیشنهاد موجب تاخیر کار نشود. بالاخره در روز 13 رجب سال (1327 ه ق )(1285 ش) شیخ به دست عمال بیگانه توسط «یپرم خان ارمنی، رئیس نظمیه تهران» به صورت ناجوانمردانه به شهادت رسید. «سرجورج بارکلی» در ضمن تلگرافی که به وزیر امورخارجه انگلیس میفرستد در این باره مینویسد: «شیخ فضل الله برای مملکت خود خطر بزرگی بود. خوب شد که ایران او را از میان برداشت.» (کتاب آبی/ج 3/ص 700)
این همه کینه توزی بیگانگان و ایادی فرصت طلب در داخل، با شیخ جز بخاطر اسلام و پافشاری او به لزوم رعایت قوانین آن نبود. امید است که با عبرت آموزی از تاریخ و اینکه تاریخ و گذشته چراغ راه آینده است، امروز که بار دیگر شاهد تکرار همان تاریخ و همان شعارها و همان نشریات به اصطلاح اصلاح طلب و همان خودباختگان فرصت طلب داخلی مرعوب غرب هستیم، از گذشته عبرت گرفته و بیش از این شاهد هجمه به مقدسات دین، به بهانه آزادی و... نباشیم.