شهید مبارزه با سکولاریزاسیون؛ شیخ فضل الله نوری (ره)
در این بخش از ضیاءالصالحین، به بازخوانی سیر مبارزات مجاهد نستوه، شیخ فضل الله نوری (ره) با سکولاریزاسیون می پردازیم. در ادامه با ما همراه باشید.
تاریخ سیاسی اسلام در ایران، تاریخی پرفراز و نشیب است اما تمام حکومتها ادعای اسلامی بودن و جانشینی حکومت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را داشته اند. یکی از بزنگاه هایی که میتوانست اسلام سیاسی را برای همیشه به محاق ببرد، گردنه ای بود تاریخی به اسم مشروطیت. خارج شدن اسلام از مدار قانون گذاری، میتوانست مسیر ایران تا همیشه تاریخ این سرزمین تغییر داده و از مسیر یکتاپرستی و توحید و دین خارج سازد.
درک اینکه عصر مشروطیت یک بزنگاه است کار ساده ای نیست. ما امروز بر بلندی های تاریخ ایستاده ایم و بر گذشته اشراف داریم، اما در آن دوران این همه اصرار شیخ فضل الله بر اسلامی بودن قوانین مجلس شورای ملی، برای تمام مردم قابل درک نبوده است.
اقدام شیخ فضل الله همچنین برهان قاطعی است که عمر اسلام سیاسی در ایران منحصر شده به انقلاب اسلامی سال 57 نیست. شیخ فضل الله ظاهراً شکست خورد و به درجه ی شهادت رسید در حالیکه آرمانها و اهدافش محقق شده بود، اما خون او به ریشه های اسلام سیاسی رسید؛ آن را آبیاری کرد و در سال 57 ثمر داد.
فرمایشات امام خمینی (ره) در مورد شیخ شهید
امام خمینی رحمة الله علیه به عنوان رهبر بزرگترین انقلاب دینی ایران، بسیار از شیخ فضل الله نوری رضوان الله علیه یاد میکردند.
امام رحمة الله علیه درباره ی شیخ چنین میفرمایند: «من امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبی را عرض کنم و این مطلب مال همه ای مردم است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما تجربه هایی که برایمان نقل شده است یا از تجربه هایی که خودمان در جریان آن بودیم باید یک مطالبی را در نظر داشته باشیم. در عصر مشروطه که تمام آقایان شنیده اند یک عده ای که نمیخواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آن ها دنبال این بودند که اینجا را آن زمان به سمت اروپا بکشند. آن ها جوسازی کردند بطوریکه مثل مرحوم آقا شیخ فضل الله نوری رحمة الله که آن زمان یک انسان شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود چنان جوسازی کردند که در میدان آشکارا و علنی، ایشان را به دار زدند و پای آن هم کف و دست زدند.
و این یک نقشه ای بود برای اینکه اسلام را دور شده و گوشه نشین کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطه ای باشد که علمای نجف میخواستند. حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هم یک جور بدی بازتاب و نمایان و پدیدار کردند، که آنجا هم ندایی از آن ها درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر مکانها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن زمان. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. این که آنجا بود.» (صحیفه نور/ج 18 /ص 181)
در مشروطه دیدند که یک آخوند یا چند ملّا در نجف و چند معمَّم و عمّامه دار و آخوند در تهران اساس استبداد و حکومت خودکامه ای که در آن وقت بود آن را به هم زدند، و مشروطه را مستقر کردند. و در این مسائل آن هایی که مخالف هم بودند از پا ننشستند. آن ها هم فعالیت خودشان را میکردند، که حالا بخواهیم همه را بگوییم طولانی است. لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضل الله رحمة الله علیه ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان عصر و زمان که ایشان این امر را فرمود، و مُتمِّم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی ها که یک قدرتی را در روحانیت میدیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضل الله مجاهد مجتهدِ دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند، و یک نفر منحرف، روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضل الله رضوان الله علیه را در حضور جمعیت و مردم به دار کشیدند.(صحیفه نور /ج 13 /ص 175)