آنگاه که انسان بر بال اندیشه می نشیند و با استمداد از خرد، این ارزشمندترین دستمایه حیات و سرمایه نجات، در بیکران افق معرفت به پرواز در می آید، عرصه معلومات را یکی پس از دیگری درمی نوردد تا بر مجهولات فایق آید و پیوسته از مشهودات و بدیهیات، اوّلیّات و مشهورات می گذرد تا به عرصه معقولات دست یازد.
حال در این سیر اندیشه هر چه پیش تر می رود به کشف روابط و درک حقایق بیشتر نایل می گردد. چشم ظاهر اگر چه او را به کثرات و رنگارنگی می خواند، ولی دیده باطن، او را به وحدت و یکرنگی دعوت می نماید؛ چون همه هستی را می بیند که با شکوهی تمام و سوز و گدازی مدام تسبیح کنان بسوی او در حرکتند. کم کم توحید نظری و انفعال در فکر شکل می گیرد و او را به توحید عملی و انقیاد قلب می کشاند؛ تا بدان جا که طینت و ندای فطرت، او را به سوی «فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّین حَنیفاً فِطْرَةَ اللهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها» می خواند. و ساز جانش را به سوز عشق و ترنم نیاز می نوازد.
اینجاست که نوای «اَنْتُم الفُقَراء اِلی الله» را می شنود و خود را سرا پا نیازمند به هدایتگری دیگر و دستاویزی محکم تر و راهنمایی برناتر از عقل می یابد؛ تا به مدد او از عالم دنیا به سوی عالم اعلی پرگشاید و با تابش نوری دیگر بر ملکوت و افلاک راه یابد.
اگر تاکنون با چراغ عقل افتان و خیزان حرکت می کرد و گاه متحیر و حیران می ماند، اینک با استمداد از نور وحی، خود را برای مسیری راهوار مهیا و اندیشة کم فروغ را به رفاقت و همنشینی وحی، توانا می بیند. حالا دیگر عقل احساس تنگنا نمی کند، زیرا هر دم که چون و چرایی می یابد، وحی به یاری او می شتابد و گره از کار خرد می گشاید و هر چه عقل و ایمان پیوسته تر و طبیعت و شریعت توفیق یکی شدن می یابند، هستی را زیباتر و موجودات را یکپارچه تر و توحید را مشهود تر احساس می کند؛ دیگر نه مجموعه طبیعت بی معنا و پیکرة از هم گسسته تعریف می شود، و نه مجموعه شریعت یک سلسله امر و نهی پراکنده و بی هدف، بلکه هر دو در عین تحول و پویایی از نظام مندی و توانایی برخوردارند.
لذا همان گونه که طبیعت را به رغم کثرت، از وحدت و قانون مندی دقیق برخوردار می بیند، شریعت را نیز نظامی منطقی و مستدل، قرین اتقان و حکمت در عین پویایی و قدرت می یابد.
در این صورت، دیگر انسان نه در صدد معامله و سودجویی از مواهب طبیعت بر می آید تا به تباهی و غارت بپردازد، و نه دین را دستاویز دنیا قرار می دهد، تا بر سر سفره کتمان و التباس حق، یا سطحی نگری و طمع ورزی نسبت به شریعت نشیند، و به غارت و چپاول احکام خدا دست یازد. و در بازار مطامع نفسانی غنایم دین و ودایع حق مبین را به ثمنی بخس و ننگین بفروشد.
جای تردید نیست که تاریخ جوامع بشری پیوسته جولانگاه چهره هایی بوده که فرصت طلبی و خودبینی، آنان را تا بدان جا پیش برده که نه تنها سرمایه های حیاتی خود و دیگران را در معرض تجاوز و تعرض و مبادله قرار داده اند، بلکه ناجوانمردانه حکم خدا را نیز دستاویز رسیدن به مقاصد شوم خویش و قانون حق را به عنوان وسیله ای برای مطامع خود به کار بسته اند.
از سوی دیگر پیوسته عده ای که ظاهراً خود را حامی اصلاح و خیر اندیشی می پنداشتند، با استمداد از روشهایی خاص در صدد مقابله و تغییر قانون برآمدند و به جای آنکه به اصلاح سود جویان و مفسدین بپردازند و سوء استفاده ها را محکوم نمایند، به تبرئه انسانهای سودجو و محکومیت دین پرداختند.
و امروز که دنیامداران سلطه گر در صددند تا کالای خویش را به عنوان بهترین جلوه های تمدن و تجدد عرضه نمایند؛حتی برای غلبه تئوریهای باطل خویش، به فرضیه پردازی و القاء مکاتب علمی دست می زنند و در پس پرده «نظم نوین جهانی» و شعارهایی چون «جهانی شدن و فراگیری فرهنگ بین المللی» به نابودی همه ارزشهای دینی و ملی و فرهنگی ملل جهان کمر عناد می بندند؛ اگر تحفه و ارمغانی از غرب به سوی شرق سرازیر شود، قبلة آمال می گردد ولو اینکه سرا پا ایراد و مفسده باشد؛ ولی اگر کالایی از نوع میراث شرقی و ملی، یا دینی و بومی ارائه شود؛ فوراً تختئه شده و مورد سرکوب قرار می گیرد ، تا از دین و سنتهای ملی و اصیل چهره ای کریه و مخالف با تمدن و اهداف انسانی بسازند.
و سرنوشت حکم متین «ازدواج موقت» در طول حیات اسلام، همواره دستخوش چنین تحولاتی بوده، گاه تحریم و گاه مورد تردید و تعرض و گاه مورد حمایت و تأیید واقع گردیده است.
بعضی با طعن و تمسخر بدان تاختند و عده ای با سوء استفاده بدان پرداختند و در این میان بمانند سایر مسائل، فقط تبیین و تشریح جایگاه این حکم از سوی ائمه معصومین (ع) پرده های ابهام را برداشته و حقیقت قانونگذاری و جعل آن را ابراز داشته است. لذا در عین تثبیت و حمایت از حکم خدا، گاه نسبت به بعضی افراد آن را تحریم و در مواضعی خاص منعی جدی نموده اند و شرایط و مصادیق حکم را بدون ابهام بیان داشته اند.
بنابراین چاره اندیشی معتدل در روش تحقیق، ما را بر این می دارد که در طرح موضوعی چون «ازدواج موقت» که قابلیت طرح و ارزیابی را به لحاظ ابعاد و جایگاههای مختلف دارد، هرگز خلط، یا ایجاد ابهام در موضوعات نکنیم. از باب مثال، گاه ما به «ازدواج موقت» از دیدگاه شیعه نظر داریم، گاه منزلت تاریخی و سیاسی آن و یا علت تحریم خلیفه دوم مورد نظر ماست، گاه در مقام تفکیک مواضع تأکید از مواضع تحریم آن، حتی از سوی ائمه معصومین (ع) هستیم؛ گاه در مقام بیان نوع حکم، به عنوان حکم اولیه و یا ثانویه بر می آئیم، گاه در مقابله با ابتذال فرهنگ غرب و آزادی جنسی و عوارض آن، «متعه» را طرح می کنیم، گاه به عنوان یک راهکار اضطراری در حل معضل یک جوان، و گاه به پیشگیری از سوء استفاده حکم متعه و یا قانون آن، که هر کدام از این موارد جایگاه و راهکار خاص خود را دارد و تسری دادن یک راه حل از جایی به جای دیگر، و در تمامی این موضوعات از یک دریچه به مسأله «ازدواج موقت» نگریستن، خطاست. تأکید و یا تبیین در یک جهت نباید موجب تأیید در سایر جهات شود.
لذا انگیزه ما در این نوشتار، نه با هدف هدایت افکار و تشویق بر استقبال از آن؛ بدون توجه به مسائل جانبی، و نه نفی این حکم متین و متقن نسبت به جایگاه واقعیش و همراهی با مخالفین آن، بلکه از آن جهت که گاه طرح یک موضوع تبدیل به یک سوژه تبلیغاتی می شود، یا ابهام آن موجب سوء استفاده و یا دستاویزی برای انسانهای مغرض می گردد، لازم است در تبیین «ازدواج موقت»، از مناظر مختلف به دیده تحقیق نگریست و از هر گونه خلط و ابهام پیشگیری نمود.
پرهیز از افراط و تفریط در نگرش شیعی
آنچه که از منظر یک مسلمان بصیر خصوصاً در مکتب متین و معقول شیعه مورد توجه است، دقت در مصالح ومفاسد نسبت به احکام وضعی و تکلیفی و مبانی تعقلی آن خصوصآ نسبت به مسائل اجتماعی و غیر عبادی است. بنابراین بایستی توجه داشت که اگر پردازش ما به دیدة تحقیق و کاوشی اساسی و منطقی صورت نپذیرد؛ اینجاست که هم به لحاظ شرعی و هم به لحاظ اجتماعی و تاریخی بایستی پاسخگو باشیم. مضاف بر این که اگر یک تعامل فکری و اجتماعی، به صورتی حساب شده نباشد، این فقط یک حکم نیست که زیر سؤال می رود، بلکه دین خدا و شریعت مورد تعرض قرار می گیرد. که این امر قطعاً نابخشودنی است و قرآن کریم کراراً با آیاتی چون «لاتَتَّخِذوا آیاتِ الله هزواً» به انسانها هشدار می دهد: مبادا آیات خدا دستاویز مطامع شما شود.
پس ترویج موضوعاتی از این قبیل بدون لحاظ شرایط زمانی و مکانی، مواضع اختیار و اضطرار و بی توجه به وضعیت اخلاقی و اجتماعی جامعه، بدون تحلیل روانشناسی و جامعه شناسی کافی و عدم دقت به تضمین حقوقی و قانونی آن، شاید نه تنها گره ای را نگشاید؛ که در آینده ای نه چندان دور با مشکلات و معضلات جدید مواجه شویم که مهار آن دیگر به سادگی مقدور نیست.
آیا «متعه» راهکاری مناسب و فراگیر برای جوانان است؟
توجه اسلام در بعد مسئولیت پذیری جوان، تأکید بر استحکام خانواده، توصیه به اولیاء نسبت به اقدام بر ازدواج دائم فرزندان، از بین نرفتن عوامل عفاف و حیا، به تأخیر نینداختن نکاح بواسطه نبود امکانات مادی، تلاش بر ایجاد ارتباط بر اساس تعهدی الهی و پایبندی بر میثاق ازدواج دائم، جایگاه پرورش نسل سالم و رشید درسایه اصالت و قوام خانواده، توجه به توانایی و نشاط جوانی در پدر و مادر و نقش آن نسبت به آتیه فرزندان و زندگی مشترک؛ صلابت و پویایی جامعه که در گرو قوام و سلامت خانوادهاست و موارد عدیده ای از این قبیل که در متون ما بسیار بر آن تأکید شده، قطعاً ما را بر این می دارد که در استمداد از جوان و حل مشکلات آنان با بصیرتی عمیق تر به این گونه مسائل بنیادی مربوط به خانواده و جامعه بپردازیم.
آنچه که نسبت به قانونگذاری در ادیان الهی و خصوصاً اسلام مطرح بوده، توجه به تمامی نیازها و ابعاد وجودی انسان و واقعیات زندگی او، در عین حفظ جایگاه ارزشی اش می باشد، و برهمین اساس نظام قانونگذاری به گونه ای بوده که بشر مسلط بر طبیعت، و عالم برون، در تسلط و تعدیل غرایز هم، بر درون خود مسلط باشد. نه آنکه تابع تمایلات و غرایز خویش گردد. و برهمین اساس در متون روایات اسلامی مرد یا زنی که دارای ذائقه هوسرانی است بشدت مذمت شده، لذا رسول خدا (ص) فرمود: «ان الله یبغض او یلعن کل ذواق من الرجال و کل ذواقة من النساء» خداوند عزوجل دشمن می دارد یا لعنت می کند مرد و زن هوسران را. برهمین اساس در ساماندهی و تعدیل غرایز به گونه ای راهکار می دهد که در عین تأمین و پاسخگویی به نیاز بشر، مراقب است تا حریم سایر ارزشها و قوانین از دست نرود، لذا در اصل تشریع، در مصلحت و حکمت ازدواج موقت هیچ تردیدی نیست، لیکن نه به عنوان ترویج هوسرانی و لاابالی گری با مجوز شرعی و القای یک راهکار شایع و اولیه و کلیدی برای رفع تمامی مشکلات، و فراگیر برای همه افراد و تمامی زمانها و مکانها؛ به گونه ای که اگر افراد جامعه دچار مشکل اقتصادی هستند بگوییم درمانش «متعه» است.
اگر آمار طلاق بالا می رود بگوییم چاره اش ترویج ازدواج موقت و فرار از زندگی دائم است.
حتی دلایل روانشناسی بیاوریم و بگوییم زن و مرد همیشه برای هم تازگی و تمایل جنسی متقابل ندارند و برای تنوع، «متعه» را تجویز کنیم.
در بعضی توجیحات بگوییم اگر غرب به پیشرفت دست زده به واسطه آزادی جنسی است، پس ما هم با استفاده از این حکم محدودیتها را بشکنیم. و نیز برای فرار از مسئولیت پذیری و تشکیل خانواده، جوانان را ترغیب به ازدواج موقت کنیم و مواردی دیگر از این قبیل تا هم دشمنان مغرض از آن بهره مند شوند و هم دوستان لاابالی و سودجو طرفی بربندند.
متعه یک حکم اختیاری است یا اضطراری
از سوی دیگر کمال دین اسلام بدان جهت است که به همه زوایای زندگی اندیشیده، اما این به معنای جا به جایی موضوع و حکم نیست. و قانونگذار در هیچ یک از احکام به ما اجازه نمی دهد که حکمی خاص را جلوه ای عام و همگانی ببخشیم، یا حکم مورد اضطرار را بر غیر از آن تسری دهیم. یا درمان مقطعی را، علاج واقعی بدانیم. و نمود این گونه احکام را در ابواب متعدد فقهی ما شاهدیم. مثلاً قرآن در باب خوراکی های حرام می فرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیکُمُ المَیْتةُ و الدَّمُ وَ لَحْمُ الخِنزیر»، ولی در باب کسی که مضطر است می فرماید:«فَمَنْ اضْطرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عَادٍ فَلا اِثْمَ عَلیه» اگر کسی نه قصد تجاوز دارد و نه قصد رجعت به سوی فعل ناشایست بلکه در موضع اضطرار و تنگناست، پس بر او اشکالی نیست در حد رفع اضطرار از این امور بهره ببرد.
یا در هنگام عدم دسترسی به آب و طهارت می فرماید:« فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتیمّمُوا صَعیداً طَّیّبا» چنانچه بعضی از بزرگان هم به «متعه» از همین باب نگریسته اند. و دقت در سیره ائمه معصومین هم ما را به این نتیجه می رساند که ایشان از «متعه» به عنوان یک راه حل عمومی و حکم اولیه استفاده ننموده ا ند.
در یکی از تألیفات مرحوم علامه طباطبایی، در نقل یک واقعه تاریخی از مورخی ایشان این گونه آورده اند: «در سال هشتم هجری در ایام توقف سپاه اسلام در مکه دختران و زنان بیوه ای که خود را زینت داده، به سربازان نشان می دادند و آتش شهوت آنان به واسطه طول توقف و عزوبت مشتعل می گشت، از این روی رسول اکرم(ص) به حکم ضرورت و من باب اکل میته اجازه عقد موقت صادر فرمود» و اگرچه استاد مطهری به دیده نقادی به این مطلب نگریسته اما خود ایشان هم در مطالبشان که در ادامه نوشتار بدان می پردازیم، برای این حکم شرایطی خاص قائل است. یعنی حتی اگر «متعه» را از باب احکام ثانویه و اضطرار هم محسوب نکنیم، نفس توجه به سیره ائمه معصومین و منع ایشان نسبت به بعض اشخاص و شرایطی که در وقایع تاریخی در ضمن روایات بیان فرموده اند، قطعاً ما را از پردازش صرف باز می دارد. و اگر حتی ما هیچ دلیلی در میان ادلة محکم، برای محدودیت حکم «متعه» نداشتیم، آیا ادله ترغیب و تثبیت و تبیین جایگاه نکاح و ازدواج دائم جوان، برای تشریح جایگاه ازدواج موقت و حدود آن کافی نبود.
آنچه که در آیات و روایات متواتر بر آن تأکید شده و در سیره معصومین بسیار مورد توجه است امر به نکاح دائم جوان می باشد قرآن کریم می فرماید: «وَانْکِحُوا الایامی مِنْکُمْ وَ الصّالحِیَن مِنْ عِبادِکُمْ و اِمائِکُمْ اِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهُم اللهُ مِنْ فَضْلِهِ» و تأکید بر این که هر کس از مربیان جامعه و خانواده مامور است که به نکاح افراد عزب و بدون همسر بیندیشد و اگر قید صالحین می آورد، کنایه از این است که قبل از آنکه جوان صلاحیت و پاکی را از دست دهد، در صدد ازدواج دائم او برآئید و مشکل اقتصادی را مانع ازدواج دائم قرار ندهید، زیرا غنای مالی را مطابق این آیه کریمه خداوند در پرتو ازدواج، خود ضمانت کرده، ولی ضمانت صلاحیت اخلاقی را به عهده برنامه ریزان زندگی جوان قرار داده، که با حمایت و کمک خود جوان را در تشکیل خانواده تشویق و استمداد نمایند. و اگر می فرماید: «و انکحوا الایامی» اشاره به اینکه زمینه سازی این امر، چه در ناحیه تدارکات غیر مالی و چه مالی، بخشی بر عهده اولیاء امور است، که هم پدر و مادر و هم مسئولین جامعه اسلامی بایستی بدان توجه کنند.
حتی اسلام دریچة روزی و گشایش رزق را در گرو ازدواج دائم نهاده و می فرماید:«الّرزقُ مَعَ الاَهْلِ و العَیال» و ازدواج دائم را متضمن سکونت و آرامش برای زن و مرد می شمارد. و برای ترغیب جوان به ازدواج دائم در کلامی حکیمانه از رسولخدا (ص) آمده « زَوّجُوا اَیامکم فَاِنَ الله یَحْسُنُ لهم فی اخلاقِهِمْ وَ لِوسّعُ فی ارزاقِهمْ و یًزِدهم فی مرّواتِهِم»زنان و مردان بدون همسر را به ازدواج در آورید که همانا خداوند بواسطه ازدواج اخلاق آنان را نیکو و به روزی آنان وسعت می دهد و ایشان را در مروت و جوانمردی کامل می سازد. آری تنها پیمان زمینی که در قرآن کریم به عنوان «میثاق غلیظ» معرفی می شود و منشا و مسئولیت پذیری و عاملی برای رعایت اصول اخلاقی و حقوقی در مرد و زن می شمارد ازدواج دائم است.
و بر همین اساس تمام شرایط و ضوابط حکیمانه ای که در انتخاب همسر بیان می نماید، از جهت پایبندی به ازدواج دائم و اثرات دائمی آن در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی است. مثلاً می فرماید:« اُنْظُرْ فِی اَیّ شَیءٍ تَضَعُ نَفْسَکَ فانَّ العرق دَسّاس»اشاره به اینکه در انتخاب همسر بسیار دقت کنید که تمامی صفات به گونه ای پنهان در نسل شما منعکس می شود.
حتی اصولی مانند «اصل صلح»، «اصل عفو و گذشت»، «اصل مودت و رحمت»، «اصل معروف»، «اصل تقدم مصلحت خانواده بر مصلحت فرد» که در آیات صراحتاً اعلام می دارد، از جهت تداوم و استحکام و تقدم و اولویت ازدواج دائم نسبت به حالات متفاوت زندگی است. و با این نگرش است که طلاق منفورترین حلال شمرده می شود.
مضاف بر این که در فرهنگ آیات و روایات اصل قرار دادن ازدواج در دوران خاص خود، یعنی در زمان اوج نشاط و قدرتمندی و سرشاری نبوغ و بلوغ استعدادهای مختلف است، تا این که ثمره این ازدواج محصول ارزشمند و پویا و تحرک آفرین باشد. و مسلماً ترغیب جوان به «متعه» و به تأخیر انداختن ازدواج دائم در سنین بالا، هم پدر و مادر را از کارایی لازم باز می دارد هم فرزندان را از بهره مندی پدر و مادری با نشاط، توانمند و فعال بی نصیب می گرداند. و ما در شیوه معصومین (ع ) و بزرگان دین سراغ نداریم که ازدواج موقت را در سیره عملی خویش مقدم بر ازدواج دایم دارند.
چنانچه در کلمات حکیمانه پیامبر اسلام آمده که دختران در آستانه ازدواج به منزله میوه و ثمره ای هستند که اگر با رسیدن و بلوغ آنان به مرحله ازدواج به یاری آنان و تدارک همسر شایسته نباشید، آنان طراوت و شادابی خود را از دست می دهند و رو به فرسایش و افول می گذارند.
و اگر بدون توجه به این گونه امور، ما به ترویج ازدواج موقت در بین جوانان دامن زنیم؛ به نحوی رغبت به سوی ازدواج دایم را کم کرده ایم و به تبع، آنها را به سوی یک لاقیدی نسبت به خانواده و تشکیل و احساس مسئولیت در قبال آن دعوت نموده ایم. این قطعاً نه به صلاح جامعه و نسل آینده است و نه به صلاح نسل جوان.
از سوی دیگر به کرات مشاهده شده که عواقب سوء استفاده و برداشت نادرست مردان از این حکم، زن را دچار بلیه ای خانمانسوز نموده و دود این منفعت طلبی به چشم زنان رفته و یا با به وجود آمدن فرزندانی که اینها چه به لحاظ قانونی و چه به لحاظ اجتماعی بلاتکلیف و سر در گم و به دور از کانون خانواده هستند، زمینه را برای بخشی از بزهکاری این چنین نسلی فراهم کرده ایم.
از سوی دیگر فرهنگ ازدواج موقت به هیچ وجه با عرف جامعه ما قابلیت انطباق ندارد. حتی اگر این مسأله را هم ما نادیده انگاریم و بگوییم رفع مفاسد و مشکلات جامعه جوان ما، ترویج این نوع از ازدواج است؛ چه تعهدی می توانیم در پسر و دختر جوان جامعه مبنی بر پایبندی به ازدواج دائم و خانواده ایجاد کنیم. و آیا دختر و پسری که بواسطه «متعه» ارتباطات متعددی داشته اند، آیا می توانند به راحتی زندگی در کنار یک فرد را برای یک عمر با همه مشکلات و پستی و بلندی ها پذیرا باشند؟ و آیا عشق پاک و دست نخورده ای که پسر و دختر با یک قافله آمال برای یکدیگر به ارمغان می آورند و نگاه اول خویش را به همسر دائم خویش می گشایند و با سرمایه عفاف و حیای کامل وارد زندگی مشترک می شوند با جوانی که مکرراً از «متعه» بهره مند شده یکسان است؟ اینجاست که ما به دست خود همان عواقبی را برای خانواده عرضه می کنیم که نظامهای غربی به شکل دیگر آن را ایجاد می کنند.
مضاف بر اینکه اگر با برداشتی صحیح و معقول و مشروع به لحاظی جایگاه حقیقی، آن را مطرح نکنیم بنیان و ریشه بسیاری از خانواده ها را با اجازه بی قید و بند به زنان و مردان فرصت طلب و سودجو و مفسده انگیز می دهیم که به واسطه هوی و هوس تغییر ذائقه دهند و گاه بی توجهی آنان خانواده هایی را در آتش تمایلات می سوزاند و حتی همسران وفادار را نسبت به اصل اسلام و یا «ازدواج موقت» بد بین می سازد.
مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام هشتم نقل می نماید که حضرت به برخی از پیروان می نویسند که: «از اصرار بر متعه امتناع کنید و سنت، ] ازدواج [ را بپا دارید. با پرداختن به متعه از همسران خویش غافل نشوید تا آنان از دین خدا روی گردانند و از دوستی ما منصرف شوند و بر پایه گذار این امر (متعه) متعرض شوند و بر ما نفرین کنند».
در روایتی دیگر از امام صادق (ع) آمده که حمّاد می گوید: امام (ع) به من و سلمان بن خالد فرمود: «همانا متعه حرام گردیده بر شما دو نفر از جانب من، مادامی که در مدینه اید، چون رفت و آمد شما با من زیاد است و من نگران آنم که این نوع عمل شما مورد انتقاد و مؤاخذه قرار بگیرد و بگویند اینها اصحاب جعفر بن محمد هستند». و از قبیل این روایت متعدد وارد شده که ما در ادامه به ذکر آن خواهیم پرداخت.
اینجاست که بر تمامی کسانی که به نحوی مرتکب این عمل می شوند، لازم است نسبت به این امر با تأمل و ژرف نگری بیشتری بپردازند. چنانچه دقت در سیره ائمه معصومین(ع) ما را بر این کشف و قطع می رساند که برای طرح یک حکم، تمامی ابعاد آن را مورد توجه قرار می داده اند، لذا موضع گیری ائمه(ع)، نسبت به ازدواج موقت به لحاظ جایگاه سیاسی و تاریخی که داشته، بسیار شدید بوده است و عمدتاً در پی یک بدعت باطل، که بسیاری از فِرَق اصرار بر نفی آن می نموده اند. ایشان برای مقابله با اجتهاد در مقابل نص و مبارزه با تحریف سیره نبوی در بین شیعیان بر حلیت و اباحه آن تأکید می فرمودند. لیکن آنجا که احتمال سوء استفاده و برداشت غلط از این حکم را در بین دوستان می دادند بدون کوچکترین اغماض آنان را منع می نمودند و در تشخیص موضوع حکم و شرایط آن به روشنگری می پرداختند. تا قانون حق، نه مورد تجاوز و تحریف معاندان قرار گیرد و نه ابزار سوء استفاده موافقان.
منبع : حوزه نت
دیدگاهها
سلام لطفا کتابی در رابطه با رویدادهای آخر زمان در کتاب خانه قرار دهید
با تشکر قربان شما فرهاد
علیکم السلام
در این راستا میشه کتاب «یوم الخلاص» یا «روز رهایی» را در سایت بارگذاری کرد...