رفتن به محتوای اصلی

مرزشناسی در ازدواج موقت / بخش سوم

تاریخ انتشار:
مرزشناسی در ازدواج موقت

سابقه ازدواج موقت در سایر ادیان و ملل باستان

آنچه از پیشینه جوامع متمدن بشری و اقوام و ملل باستانی بدست می آید آن است که نهاد قانونی ازدواج دائم و تشکیل خانواده پیوسته امری مقدس و مشروع شمرده می شده و در تمدنهای قدیم اصالت با ازدواج دائم بوده، چنانچه ویل دورانت مورخ و فیلسوف غربی بزرگترین احساس خطر و ضایعه را نسبت به قرن بیستم، اضمحلال و از هم پاشیدگی کانون مقدس خانواده می شمارد لذا می گوید:«اگر فرض کنیم در سال 2000 مسیحی هستیم و بخواهیم بدانیم بزرگترین حادثه ربع اول قرن بیستم چه بوده است متوجه خواهیم شد که این حادثه جنگ یا انقلاب روسیه نبوده بلکه همانا دگرگونی وضع زنان بوده است. تاریخ چنین تغییر تکان دهنده ای در مدتی به این کوتاهی کمتر دیده و خانه مقدس که پایه نظم اجتماعی ما بود. شیوه زناشویی که مانع شهوترانی و ناپایداری وضع انسان بود. قانون اخلاقی پیچیده ای که ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشکارا در این انتقال پرآشوبی که همه رسوم و اشکال زندگی و تفکر ما را فراگرفته گرفتار گشته اند». و او نیز در کتاب «لذات فلسفه» می گوید: « در عصر خودخواهی و فردپرستی است که طغیان بر ضد ازدواج این همه شدت یافته و مقاومت ناپذیر گشته است».

آری اغلب جوامع بشری نه تنها معتقد به یک نوع خانواده کامل بوده اند، بلکه در مواردی خاص از یک نوع رابطه زناشویی دیگری بهره مند بوده اند و عمدتاً با نگاهی به تاریخ می بینیم که فرزندان زنانی که از ازدواج کامل بدنیا آمده اند قانونی تلقی می شده و نیز در توارث و استخلاف پدر از حقوقی ممتاز برخوردار بوده اند. اما در کنار آنان عمدتاً فرزندانی هم وجود داشته اند که حاصل ازدواجهای غیر رسمی و یا ناقص بوده اند، که از حقوق محدودتری بهره می جستند.

در تاریخ ادیان آسمانی هم این مسأله مشهود است، مثلاً در کتب تاریخ قصص انبیاء در ذیل آیات زندگانی حضرت ابراهیم، هاجر به عنوان کنیزی معرفی شده که فرعون زمان آن را به ساره تقدیم می کند و آن گونه که از متون تاریخی بر می آید، همسر اصلی حضرت ابراهیم که دختر خاله او، و زنی وجیه و با کمالات انسانی بوده که قرآن کریم در باره اش «بَشَّرْناها باسحق» را از زبان ملائک خبر می دهد و نسبت به ضیافت و بعضی از ارزشهای او پرده برمی دارد. این بانوی بزرگ، کنیز خود را به شوهر می بخشد و داستان ابراهیم و هاجر و اسماعیل و هجرت آنان به «بوادٍ غیرذی زرعٍ عند بیتک المحرَّم» از آنجا آغاز می گردد و هاجر مادر اسماعیل همسر ازدواج غیر رسمی ابراهیم (ع) بوده و آنچه از کتب مقدس دیگر هم نسبت به حضرت ابراهیم بدست می آید همین دو گانگی در ازدواج است چنانچه در «سفر پیدایش باب 21 بند آخر» و «سفر پیدایش باب 25 بند6» نسبت به میزان هدایای حضرت ابراهیم به فرزندان همسر متعه ای خود این دو نوع بودن ازدواج بدست می آید. در آنجا این گونه آمده: «ابراهیم تمام مایملک خود را به اسحاق بخشید اما به پسران کنیزانی که داشت عطایا داد».

در قرآن کریم غیر از «متعه» مسأله ازدواج با کنیزان را می بینیم که مطرح می شود و هدف از آن هم یکی پاک ماندن کسانی که توانایی ازدواج به شیوه ازدواج دائم با زنان «آزاد» را ندارند، معرفی می گردد و دیگر پیشگیری از هر نوع ارتباط پنهانی، یا بر پایه فحشا و زنا می باشد و تأکید قرآن بر آن است که خود این کنیزان هم مرتکب عمل منافی عفت نشوند و پاکدامنی را برگزینند، نه ارتباط نامشروع و آزاد جنسی را. اگر چه امروز این نوع از ازدواج به واسطه منتفی شدن موضوع «عبد و امه» وجود ندارد، لیکن اهمیت و دقت ادیان الهی و خصوصاً اسلام، نسبت به پاکی و پاکدامنی زن و مرد و مصونیت جامعه از مفاسدی که حاصل ارتباط آزاد است را می رساند.

لذا در آیه 25 سوره نساء به عنوان یک راهکار اضطراری و راه حلّی دیگر برای مصونیت انسانها می فرماید:« آنان که توانایی ازدواج با زنان آزاد پاکدامن و مؤمنه را ندارند می توانند با زنان پاکدامن از بردگان با ایمان که در اختیار دارند ازدواج کنند لیکن در این ازدواج اولاً، اذن صاحبان آنان را داشته باشند و ثانیاً مهر آنان را به خودشان بپردازند. به شرط آن که این کنیزان، پاکدامنی گزیده و نه به صورت علنی و نه به صورت پنهانی دوست گیری نکرده باشند و ارتباط جنسی خارج از محدوده ازدواج نداشته باشند».

سپس در فلسفه جعل چنین ازدواجی می فرماید :«ذلک لمن خشی العنت منکم و ان تصبروا خیرلکم» یعنی «این نوع از ازدواج بواسطه سختی و دشواری و حرجی است که ممکن است از ناحیه غریزه بر شما وارد شود. اما اگر شما صبر کنید و حتی از این نوع از ازدواج خود داری کنید بهتر است». که در این صراحت از آیه نکات دقیق و عمیقی وجود دارد و اینکه ملاک و مناط حکم اسلام در دو گانگی ازدواج از باب میدان دادن به هوسرانی نیست بلکه از باب وجود بعضی از تنگناهای اقتصادی و اجتماعی می باشد و از طرفی عروض فشار جنسی و غریزه است. که ما در بحث فلسفه ازدواج موقت بدان مشروحاً می پردازیم. اما آنچه از قرآن نسبت به وجود این سنت در تاریخ بدست می آید آن است که می فرماید:«یرید الله لیبین لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم»خداوند می خواهد بیان حکم کند و گره از کار شما بگشاید و هم شما را در این موضوع با برنامه های ملل گذشته آشنا سازد. یعنی اقوام و ملل گذشته هم که مقید به پاکی و پاکدامنی بوده اند از این نوع ازدواج اضطراری برخوردار بوده اند.

و زیباتر آن که می فرماید:«و الله یرید ان یتوب علیکم و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما» خداوند پاکی بندگان را اراده کرده (نه سختی و عسرت آنان را) لذا دربهای زیبای توبه را به سوی بندگان گشوده است و از سویی راهکارهای معقول و صحیح در برابر شما نهاده لیکن طالبان شهوت و مفسده می خواهند شما را با راهکارهای خویش منحرف گردانند. و در واقع در این آیه به صورت روشن مبانی فرهنگ الهی را، از فرهنگ شیطانی جدا می سازد و نیز اهداف و فلسفه این نوع از احکام را به خوبی تبیین می نماید.

پیشینه ازدواج موقت در غرب

توسل به ازدواج غیر دائم یک سنت تاریخی بوده و حتی تصور اینکه پیشینه غرب با چنین نهاد حقوقی بیگانه بوده خطایی بیش نیست.

حتی در لغتنامه های آنان این پیشینه مشهود است مثلاً در دائرة المعارف بریتانیکا در توضیح واژه «concubinage » (متعه گیری) می نویسد «نوعی زندگی مشترک زناشویی است میان زن و مرد، که ناشی از ازدواج رسمی نیست» و این کلمه را مأخوذ از کلمة لاتینی«concubinu » که از دو جزء تشکیل شده استcon : به معنای معیت با هم، cobare به معنای قرار گرفتن و بودن و زیستن است.

منتها بی بند و باری کنونی غرب که امروز کار را به آنجا رسانده که نه تنها پیشینه خود را کاملاً به فراموشی سپرده اند، بلکه به رغم ابتذال و انحطاط اخلاقی و سقوط بنیان خانواده، داعیه جهانی شدن فرهنگ خود را بر اقصی نقاط عالم دارند.

و آنان که امروز با انهدام فرهنگ اخلاقی در بین جوامع بشری زن را تبدیل به ارزانترین و سهل الوصول ترین کالا نموده اند و قاچاق زنان را به صورت یک مال التجاره بین المللی معمول داشته اند قوانین برخاسته از خرد و اندیشه الهی اسلام را زیر سؤال می برند آنجا که دانش آموز دختر، در کنار قلم و دفتر خویش بایستی قرص ضد بارداری به همراه داشته باشد و خشونت جنسی، آرامش فکری هر جوان و نوجوان و حتی دختر خردسالی را ربوده است. محدودیت دانستن ازدواج و تمسخر هرگونه ارتباط مشروع امری واضح است.

در این فرهنگ وارانه ارتباط جنسی یک زن یا مرد با افراد مختلف، اشکالی ندارد؛ لیکن پذیرش تعدد زوجات یا «متعه» عیب است و درست مثل اینکه بگویند «سرقت آزاد است ولی خرید و فروش بر اساس قانون ممنوع».

به هر حال، تاریخ گذشته اروپا، به لحاظ خانواده و جایگاه آن، کم و بیش سر و سامانی داشته و ازدواج از اهرمهای سنتی هر اجتماعی تا قرن نوزدهم محسوب می گردید، و امروز هم عواقب گسترش لیبرالیسم جنسی و فریدیسیم و نیز فمینیسم بعضی از کشورهای اروپایی را بر آن داشته تا اولاً تسهیلاتی را برای تشکیل خانواده قرار دهند، و ثانیاً برای درمان بسیاری از مشکلات اخلاقی جنسی از روشهای پست مدرنیسم استفاده و به رجعتی دوباره به سوی قانونمند ساختن ارضای غرایز جنسی بیندیشند، و با توسعه بیماریهایی چون «ایدز»، تأملی بر روشهای یکی دو قرن اخیر نمایند و اندیشمندان دوباره به توصیه روشهای اخلاقی، متوسل شوند. به هر صورت پیشینه تمامی ملل این را نشان می دهد که اولاً، تمدن بشری بر پایه خانواده استوار گشته؛ و ثانیاً در کنار ازدواجهای دائم، نوعی از ازدواجهای ساده وجود داشته که بشر در شرایطی خاص بدان متوسل می شده، و دنیای غرب هم از این قضیه مستثنی نبوده است و در اروپای قرون وسطی جای پای این نوع از ازدواج کاملاً مشهود است، که ما در اینجا به پیشینه متعه در بعضی از کشورهای غربی اشاره می کنیم.

«در حقوق روم ازدواج کامل با اجرای مراسم عمومی صورت می گرفت و به این نوع ازدواج «coemptio» یا «eonfarreatio» می گفتند. نوع دیگر ازدواجی بود که با رسمیت کمتر و به صورت ازدواج ساده «affectio maritalis»و با اعلام تصمیم قطعی برگزینش زن خاصی، برای همسری انجام می شد. رومیان کاملاً تک همسرگرا بودند. یک مرد قانوناً نمی توانست، همزمان بیش از یک همسر، از هر نوع که بود، اختیار کند. در روم همسران متعه ای با همسران ساده تفاوتهایی داشتند از این قبیل که: متعه برای همسرش جیهزیه نمی آورد، {او}مانند زن دائم به طبقه اجتماعی شوی ارتقاع نمی یافت، اطفال وی از لحاظ قانونی به پدر محلق نبودند و فقط به مادر تعلق داشتند.

در قرن چهارم میلادی «کنستانتین کبیر» مقرر نمود که: «هر گاه شوی، وارث قانونی دیگری نداشته باشد اولاد حاصل از متعه، وارث قانونی او به شمار می آید». «ژوستین» نیز علاوه بر این قانون دیگری مقرر نمود. همسر متعه ای معمولاً از طبقه پایین بود، و چنین رابطه ای از نظر شوی شرم آور نبود، برعکس حتی برخی از مردان طبقات بالا، به خاطر آزردگی از کردار غیر اخلاقی زنان طبقه اشراف روم، با سر بلندی متعه اختیار می کردند، زن متعه در روم متفاوت، ولی محترم بوده، تا آنکه در قرن یازدهم شورای کلیسای روم با صدور فتاوی مختلف اعلام داشت هر مرد عامی که با وجود داشتن همسر، متعه نیز داشته باشد از جانب کلیسا طرد خواهد شد.

نوع دیگر ازدواج غیر رسمی «ازدواج خوانین با زنان رعایا» بود که به عنوان«morganatic marriage » مطرح، و در قرون وسطی به صور گوناگون میان اشراف اروپا معمول بود، و این نوع ازدواج از جهات مختلف در حقوق روم به متعه شباهت داشت. خانی که با زنی از رعایا ازدواج می کرد، از نظر کلیسا متاهل کامل تلقی می شد. اما زن عامی به طبقه شوی ارتقا نمی یافت و کودکان محصول چنین ازدواجی در تملک اموال و عناوین پدر و مادر که از طبقه فراتر بود، محدودیتهای زیادی داشتند.

در قرن هفدهم، هر چند که فقط فرزندان مشروع سلاطین انگلیس و فرانسه که محصول ازدواج با ملکه بوده اند وارث شاه تلقی می شدند، با وجود این تعدادی از اخلاف (غیر مشروع از دیدگاه کلیسا) آنان به طور معمول به مرتبه اشرافی ارتقا می یافتند. به علاوه مادران این قبیل وارثان نیز، از موقعیت اجتماعی محترمانه ای برخوردار بودند که بی اغراق می توان آنان را همسران متعه ای تلقی نمود.

نشانی دیگر از متعه در اروپا در اواخر قرون وسطی دوگانگی میان الزامات قانونی ثبت شده بوده است. مثلاً سال 1241 م قانون دانمارک که توسط «والدمار دوم» به اجرا گذشته شد مقرر می داشت: «اگر ازدواج متعه ای علناً سه سال ادامه یابد، همسر رسمی تلقی می گردد، این قانون تا 1582 میلادی ادامه داشت. سنتی شبیه به این در اسکاتلند به نام «

hand fasting» رواج یافت. در قرن سیزدهم قاضی «هنری دوبرکتون » متعه قانونی را تحریر نمود که به نظر می رسد با زن {همسر} کامل متفاوت باشد این نوع همسر موقت مراسم ازدواج رسمی ندارد. موقعیت وی ضعیف تر از آن است که بتواند بعد از فوت زوج ادعای ارثیه کند».

دانشنامه حقوقی آکسفورد در توضیح «coneubinage» می نویسد: «رابطه جنسی پایا و مستمری است بین زن و مرد که ناشی از ازدواج رسمی نباشد. موقعیت زن متعه در جوامع مختلف یکسان نبوده است. در جامعه عبرانی باستان «متعه» زوجه واقعی، اما فرعی تلقی می شد و متعه گیری صورتی از تعدد زوجات بوده است. در حقوق روم ازدواج متعه ای مادام که یکی از طرفین ازدواج دائم نکرده بود، یا متعه دیگری اختیار نکرده بود، مشروع بود و منحل نمی شد. کلیسا هم به داشتن یک زوجه به یکی از دو صورت کامل یا متعه اجازه داده بود و متعه از سوی اغلب قوانین سابق اروپایی به رسمیت شناخته می شد».

«قانون اسکاتلند هنوز هم ازدواج از طریق زندگی مشترک را (بدون عقد رسمی) معتبر می داند به شرط آنکه این نوع زندگی مشترک عرفاً به عنوان زندگی زناشویی تلقی گردد».

بنابراین اگر چه امروز غرب متعه را نهادی ارتجاعی می شمارد و در مقابله با اسلام آن را مورد ایراد و انتقاد قرار می دهد، لیکن اگر به پیشینه قبل از «آنارشیسم جنسی» خود نگاهی بیفکند قطعاً فرهنگ خود را با چنین نهادی آشنا می بیند. و حتی روند امروزی خانواده در غرب، که ترویج خانواده به سبک توافقی، حتی در تعاریف سازمانهای بین المللی هم چون یونیسف به چشم می خورد، با نوع ازدواج موقت و متعه ای سازگارتر است تا نکاح دائم، که در فرهنگ اسلام جایگاه نوین و منحصر به فرد دارد.

و حتی نبودن تعهدات بین زوجین، در ازدواجهای رسمی و وابستگی های کمتر در زندگی مشترک، و محدودیت زمان زندگی زناشویی، شباهت بیشتری به ازدواج موقت دارد تا به یک ازدواج دائم، بر اساس حقوق و وظایفی متقابل و تعهداتی طرفینی.

قابل توجه است که اندیشمندان دنیای غرب بعضاً، ناخودآگاه به کمال و برتری قوانین ازدواج و خانواده در اسلام اعتراف می کنند و برای گره کور مشکلات حاصله از بی بند و باری جنسی راهکارهای اسلام را پیشنهاد می کنند.

مثلاً «گوستاولوبون» فرانسوی یکی از مزایای آیین اسلام را نوع ازدواج و تعدد زوجات، آن هم به صورت محدود و مشروط در قالبی راهگشا و نظام مند، می شمارد او در قسمتی از اعترافات خود این گونه می گوید: «در غرب هم با وجود اینکه آب و هوا و وضع طبیعت {اجتماعی و فرهنگی} هیچ کدام ایجاب چنین رسمی را نمی کند با این حال وحدت همسری چیزی است که ما آن را فقط در کتابهای قانون می بینیم والا گمان نمی کنم که بشود انکار کرد که در معاشرت واقعی ما اثری از این رسم نیست.راستی من متحیرم و نمی دانم که تعدد زوجات مشروع و محدود شرقی از تعدد زوجات سالوسانه غرب چه چیز کم دارد. بلکه من می گویم که اولی از هر حیث از دومی بهتر و شایسته تر است».

طرح دیگری که یک قاضی برای پیشگیری از رواج هرج و مرج جنسی پیشنهاد می کند، و استاد مطهری هم نکته را در کتاب «حقوق زن در اسلام» به نقل از «راسل» بیان می نماید این است که قاضی «لیندزی» که سالیان متمادی مأمور دادگاه «دنور» بوده و در این مقام مشاهده فرصت حقایق زیادی داشته، پیشنهاد می کند که ترتیبی به نام «ازدواج رفاقتی» داده شود. متأسفانه {او} پست رسمی خود را در آمریکا از دست داد، زیرا مشاهده شد که او بیش از ایجاد حس گناهکاری در فکر سعادت جوانان است. برای عزل او کاتولیک ها و فرقه ضد سیاه پوستان از بذل مساعی خود داری نکردند.

سپس «برتراندراسل» در کتاب زناشویی و اخلاق، در باره این نظریه می گوید: «پیشنهاد ازدواج رفاقتی را یک محافظه کار خردمندکرده است و منظور از آن ایجاد ثباتی در روابط جنسی است ….» و به این ترتیب نتیجه می گیرد، که از سه لحاظ با ازدواج عادی متفاوت است: اولاً، منظوراز {این}ازدواج تولید نسل نخواهد بود.

ثانیا، مادام که زن جوان فرزندی نیاورده و حامله نشده، طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود.

ثالثاً، زن در صورت طلاق مستحق کمک خرجی برای خوراک خواهد بود... سپس راسل در تأیید این مطلب می گوید «من هیچ تردیدی در مؤثر بودن پیشنهادات «لیندزی» ندارم و اگر قانون آن را می پذیرفت تأثیر زیادی در بهبود اخلاق می کرد».ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه از همین شخصیت مطلبی را نقل می کند که مورد گفتار او در اینجاست: او می گوید: «قاضی لیندزی گزارش می دهد که از سال 1921 تا 1922 اجازه های ازدواج 25% کمتر شده و علت آن را افزایش در «روابط نامشروع» می داند».

بر این اساس خود غربی ها هم به ضرورت یک نوع ازدواج موقت رسیده اند، و اینکه این نوع از ازدواج به مراتب برای ساماندهی معضلات اخلاقی و مفاسد اجتماعی مناسب تر است.

پس در نتیجه بایستی گفت که، طرح ازدواج موقت از سوی دین مبین اسلام، یک راهکار شایسته و مناسب، برای یک سلسله از مشکلات و معضلات اجتماعی است. اما این طرح بایستی در ظرف زمانی و مکانی خود مورد استفاده قرار گیرد و نسبت به، کارگیری این طرح در تمامی جوامع یکسان نیست. و بر حسب فرهنگ ها و ملل مختلف و پیش فرض های متفاوت به لحاظ تمامی ابعاد حقوقی، اجتماعی، انسانی به عنوان یک راهکار ثانویه از آن استمداد جست. نه به عنوان یک ابزار سوء استفاده و یا وسیله ای برای توسعه شهوترانی و جایگزینی آن برای نفی ازدواج دائم، و مسئولیت پذیری زن و مرد.

اما پیشینه این نوع از ازدواج در اقوام و ملل عرب پیش از اسلام، موضوعی است که پردازش آن را به مقالة دیگری از فصلنامه موکول می کنیم و در ادامه به موضوعاتی از قبیل «فلسفه متعه در اسلام»، «ارزیابی حلیت و حرمت آن از دیدگاه فرق اسلامی»، «علت تحریم آن از سوی خلیفه دوم»، «روش اثبات آن از سوی ائمه معصومین و رعایت اعتدال در طرح آن و پیشگیری هر گونه سوء استفاده از این حکم» و موضوعات دیگری بر محوریت ازدواج موقت خواهیم پرداخت.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا