بخش 4

بخش 4

در مورد میانه روها:

(جریان قبل از انقلاب در حین انقلاب)

«نظر به: ... نکته قابل توجهی که در آنها بود این است که به نظر می رسد رهبران میانه رو اکنون به اندازه

کافی از ابراز کردن نگرانیهای خود هراس دارند. در عین اینکه نقطه نظرهای خود را نسبت به ابقاء شاه در

چارچوب قانون اساسی ارائه می دهند تا به عنوان تاکتیک یا به دلایل دیگر چنین وانمود کنند که در خط

خمینی هستند و این جدایی تا حدی هر دولتی را مأیوس می کند.

آنها از شاه و دولت او از اینکه چندان توجهی به آنان نشده انتقاد می کنند. البته شاید در آغاز کار آنها

محق بودند ولی بعدها این انتقاد به خود آنها وارد است که شهامت انتخاب روش جدایی را نداشتند. «البته

یکی از دلایل مخالفت رهبران مذکور با خمینی شاید وحشت آنها از افکار عمومی است، زیرا که آنها از

دولت باج می گرفتند و سالها زیر سایه دولت هویدا امرار معاش کرده بودند. به عبارت دیگر ملاهایی

هستند که احتمالاً قبلاً با خمینی کار می کردند و امروز با دولت سازش کرده و باج می گیرند.»

(شماره 00471) تاریخ 9 ژانویه 79 گزارشگر Lambrakisامضاء سولیوان)

 

در زمان بختیار

در ملاقاتی که پل کانسلر با درخشش داشت:

«درخشش به نظر می رسد که راه را دنبال کرده است، چرا که هدف نهایی او بر قراری جامعه ای

دموکراتیک خالی از عقاید خشک مذهبی است؛ او به عنوان یک تاکتیک هیچ راهی ندارد جز آنکه خود را

با نیروهای خمینی هم پیمان و وفادار قرار دهد. او بنابراین امیدوار است که می تواند در هر دولت

مذهبی ای نفوذ کند و مردم مذهبی را به دست کمونیستها رها نمی کند. پل کانسلر به درخشش و دیگر

میانه روها پیشنهاد نمود که به منظور راهنمایی بیشتر مذاکرات نزدیکی با افراد میانه روی مذهبی مانند

بازرگان داشته باشند و بازرگان می تواند به عنوان بهترین رابط در جریان حرکت اصلی مذهبی باشد.»

(شماره 1/1478، تاریخ 30 ژانویه 79 گزارشگر Lambrakis امضاء سولیوان)

 

قبل از انقلاب: نظریه سولیوان (راجع به حزب راما)

«... اگر هر گروه میانه رو و متمایل به غرب که به مبارزه علیه (ملاها) برخیزد، در مورد او به عنوان یک

گروه (مترقی) با علاقه تمام تبلیغ خواهیم کرد.»

 

بعد از انقلاب: (در مورد مقدم مراغه ای)

ص: 74

«رهبر جنبش رادیکال، مقدم، ضمن تماس با سرپرست دپارتمان تمام نظرات خود را در مورد مسایل

جاری اظهار داشت و خیلی تأکید کرد که کاردار با خمینی تماس بگیرد، که او (خمینی) ایرانیها را متقاعد

کند که دولت آمریکا انقلاب ایران را پذیرفته است (افشاگری شماره 20).

... در حفظ و تقویت عناصر به خصوص در ارتش، مذهبیهای میانه رو و گروههای غیر مذهبی که

قادرند نقش مهمی در حکومت آینده بازی کنند اقدام کنیم...» (از تحلیل قوه ابتکارات سیاسی)

«همان طور که امور داخلی ایران به دو شاخه رسمی و غیر رسمی تقسیم یافته، سیاست خارجیش نیز

چنین است. این سیاست بین دو جریان افکار انقلابی اسلامی و جریان محافظه کارانه، سیاسیون ملّی گرا در

حال نوسان است؛ نشانه های مشخص از آنجا مشاهده شد که در عرصه بین المللی یک گرایش به سوی

کشورهای رادیکال و نیز دوری جستن از اعراب میانه رو پدید آمد؛ حملات دائمی و لفظی به اسرائیل و

صهیونیزم و بدگمانی نسبت به ابرقدرتها؛ جناح دیگر تمایل به همکاری دولت با دولتها و کوشش در جهت

بنای یک اقتصاد مدرن. این سیاستهای دوگانه تا زمانی که دولت دائمی مستقر نشده باشد و یا این دولت

تعویض شده باشد، ادامه دارد. کوشش ما برای معتدل کردن سیاست رادیکال در موقعیت فعلی بسیار

محدود است.» (از سفارت در تهران به وزارت امور خارجه آمریکا) (20 اردیبهشت 58)

«جبهه دمکراتیک ملی کوششهای همه جانبه برای به دست آوردن پشتیبانی مردم کارگران، معلمان و

نویسندگان را شروع کرده. گزارش داده شده که مجاهدین و فدائیان خلق پیامهای قدردانی برای رهبر

جبهه دمکراتیک ملّی، هدایت اللّه متین دفتری فرستاده اند.

نظرات تهیه کننده: با حمایت این دو گروه، جبهه دمکراتیک ملی می تواند حزب سیاسی نیرومندی در

دولت ایران باشد.

در جریان عزیمت آیت اللّه طالقانی از تهران، به دنبال دستگیری فرزندانش که منجر به تظاهراتی در

تهران شد، احتمالاً مهمترین نتیجه (تظاهرات) همبستگی بالفعل میان جبهه دمکراتیک ملی متین دفتری و

سایر تظاهر کنندگان بود. یکی از مهمترین نتایج، رو شدن اختلافات مخفی شده بین رهبران جنبش

اسلامی بود.

یکی دیگر از نتایج عمده جدایی بین خمینی و طالقانی افزایش حملات و انتقادات در سطح عموم بر

علیه حکومت می باشد.»

«* اخیرا با شریعتمداری به طور خصوصی صحبت کرده است و شریعتمداری صادقانه بیان کرد که او

از اعمال دادگاههای انقلاب به شدت ناامید شده است و امیدوار است که دنیای غرب این اعمال را به اسلام

واقعی نسبت ندهند. به نظر او دادگاههای انقلاب غیر قانونی و غیر اسلامی است و بنابراین دخالتی در این

دادگاهها ندارد. او اضافه کرد که ایران براساس عقل اداره نمی شود بلکه براساس احساسات است. او ابراز

امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را به عنوان احساسات تمام مردم

ایران تلقی کند و زیرکانه گفت که اظهارات خمینی تا حد زیادی به این افکار ضد آمریکایی کمک کرده

است و وقتی که مردم ایران دوباره سر عقل بیایند می خواهند که روابط ایران و آمریکا ادامه یابد. البته این

روابط باید با آنچه در گذشته بوده فرق داشته باشد. او گفت که آمریکا می تواند در این برهه از زمان به

ایرانیان بگوید که اسلحه های خود را به زور به ایران نفروخته است و آمریکاییها تنها به درخواستهای یک

حکومت سلطنتی جواب مثبت داده است. او اضافه کرد که آمریکاییها باید از فرصتهایی که موجب

استحکام دوستی آمریکا با ایران می شود استفاده کنند و با این توطئه ضد آمریکایی مبارزه نمایند. او گفت

که آمریکا باید اخبار مساعدی نسبت به ایران اشاعه دهد.» (3 اردیبهشت 58 شماره 4253 از سفارت به

وزارت امور خارجه) (امضاء ناس)

از آنجایی که انقلاب اسلامی ایران از ابتدای اوجگیری خود به شکلی عمل نمود که بساط چپاولگران

را در هم می کوبید و قصد تحول بنیادی در اساس جامعه خسته و کوفته از 2500 سال اسارت و 50 سال

شکنجه و اسارت داشت، آمریکا را که هنوز چشم امید به این خوان گسترده داشت به وحشت انداخت و

سعی در تعدیل این حرکت انقلابی نموده، بطوری که در جستجوی پایگاهی برای این مقصد مهم خود بود و

میانه روها را که از اقشار و طبقات مختلف جامعه ایران هستند و می توانند در آن جهت نقش آفرینی

مناسبی داشته باشند، مشخص کرد. میانه روها که با خصوصیتهای مختلف شکل گرفته اند به خوبی

پایگاهی شدند برای این سیاست آمریکا، یعنی تعدیل انقلاب و به محافظه کاری کشاندن سیاستهای

داخلی و خارجی انقلاب اسلامی ایران.

محافظه کاران نمی خواهند با برخورد قاطعانه و سازش ناپذیری که مظهر آن در امام خمینی نهفته است،

با مستکبران و شیطان بزرگ آمریکا رفتار نمایند و راه مماشات و سازش در پیش دارند و در مسایل

داخلی و در تلقی از انقلاب و تحولات بنیادی جامعه نیز اینگونه می اندیشند.

 

سیاست آمریکا در مورد میانه روها

در تجزیه و تحلیل و ارایه طریقی که دو نفر از میانه روها به سفارت ارایه داده اند، به نام علی شاهپوریان

و دکتر انوشیروان افراسیابی، که شاپوریان کارمند سابق سفارت بوده است، فارت نظریه ای داده است که:

« این نمونه دیگری است از تجزیه و تحلیل افراد وفادار به شاه که خود را با اوضاع روز وفق داده اند.

(باد از هر طرف بوزد به همان طرف می روند) آنها عموما با این طرز فکر که افرادی نظیر آنها بایستی

تشکیلات وسیع تری با طرحهای مؤثرتری در میان طبقه میانه رو و برای آگاهی آنها که در کشاکش بحران

سیاسی هستند و برای تحرک آنها ارایه دهند، موافقت کردند. معهذا آنها راه طولانی در پیش دارند.

(سولیوان) (زمان ژانویه 79 مطابق با دیماه 57)(شماره 00585)

***

«ناتانسون و همکارش لیما در ملاقات با پرت مقام رسمی سفارت در 28 دسامبر 79 گفت:

حالا پی برده ام که شاه نمی تواند باقی بماند. مهمترین چیز برای نجات ایرانی که طرفدار غرب باشد و

افراطیون را از قدرت دور نگهدارد رفتن شاه است.»

(شماره 00397 تاریخ 9 ژانویه 79 به امضاء سولیوان)

***

* در ملاقات با افراسیابی و شاهپوریان به خوبی خط آمریکا را در تقویت تشکیلاتی خط میانه به هر

شکل می بینیم. حتی در بالا به کسانی که ضد خمینی و وفادار به شاه هستند، از جنبه میانه روی در آینده

سیاسی ایران اهمیت قائل هستند؛ پس هدف اصلی آنها ترویج میانه روی و حمایت و قدرت سیاسی دادن

به این طرز عمل و فکر است.

***

در ملاقات با افراد میانه رو و کسانی که عمدتا مشی سیاسی محافظه کارانه و میانه رو دارند، سفارت

پیش دستی نموده است و این عمل را از قبل از انقلاب شروع کرده و در اوج انقلاب یعنی دی ماه 57 شدت

بخشیده است.

تماس با افراد مختلف از جبهه های مختلف، که از نقشهای گوناگون برای تعدیل حرکت انقلابی و

رادیکال امام می توانستند مؤثر باشند، انجام شده است.

در حقیقت این خاصیت افراد و جبهه ها بوده است که سفارت و مأموران سیاسی (CIA) را به خود

جذب می نموده است.

***

در ملاقات با داودی و عزالدین کاظمی، کارمندان عالی رتبه وزارت خارجه ضمن پشتیبانی آنها از

خمینی و توصیه به بختیار که به نفع خمینی کنار برود می گویند که:

او بر این عقیده بود که انقلاب اسلامی تنها گروه سازمان یافته جدا از کمونیستها است و اختصاص دارد

به اینکه کمونیست ها را از قدرت دور نگهدارد و در طویل المدت این مطمئن ترین راه حل برای آمریکا و

دنیای غرب است.

داودی: طرفداران خمینی آنقدرها که گفته می شود اساسی و ریشه ای نیستند و در طول جریان،

میانه روی را با واقعیت خواهند پذیرفت.»

«مخالفین میانه رو اولین میتینگ بزرگ و متشکل خود را اخیرا برگزار کردند. از جمله گروههای

مخالف، اتحادیه معلمین ایران می باشد که رئیس آن محمد درخشش می باشد. درخشش در 28 ژانویه به

پل کانسلر گفت که گروه سیاسی او یک میتینگ بین 4 تا 5 هزار نفر 5 روز قبل (23 ژانویه) تشکیل دادند و

به منظور بحث کردن در مورد منافع مشترک در موقعیت سیاسی اخیر، آنها در سه روزنامه تبلیغ نموده اند.

همچنین از کلوپ معلمین که در اختیار وزارت آموزش و پرورش است، استفاده کرده اند.

... مخالفین برجسته، جدا از سخنران اتحادیه معلمین صحبت نمودند. اینها شامل وکیل متین دفتری

(هدایت اللّه متین دفتری) وکیل لاهیجی (دکتر عبدالکریم لاهیجی). به خاطر گروه وکیلان رحیم صفاری به

خاطر حزب «اتحاد برای آزادی» متعلق به بنی احمد و دکتر اشراقی از یک سازمان دکترها و آقای مؤمنی

از کانون نویسندگان.

... آنها همچنین در جستجوی اجازه گرفتن برای ادامه چاپ مجله هفتگی درخشش می باشند.»

(شماره 1/1478 تاریخ ژانویه 79 امضاء سولیوان)

«کنسول Poliucol در پاسخ گفت که اگر خمینی در مشی خویش تندروی نماید امکان دارد که ارتش به

حرکت درآید. کاظمی از این جواب کمی متأثر شد و طبق خیلی از مخالفین عقیده شایعی را بیان داشت که

امکان تجزیه در درون ارتش خیلی زیاد است و بنابراین ارتش موفق نخواهد شد. اما او نتوانست این

استدلال را نادیده بگیرد که بر اثر این جهش، صرف نظر از اینکه چه نتیجه ای در بر دارد، به هر حال مقدار

زیادی خونریزی به پا خواهد شد. او با بی میلی به این نکته اشاره کرد که اجرای قانون اساسی ارجح تر

است به اینکه انقلابی در سیستم حکومتی انجام گیرد. همچنین به این نکته بارها اشاره کرد که خمینی آدمی

نیست که اهل معامله باشد.»

***

گفتار فوق به خوبی نحوه تهدید و ترسانیدن افراد را نشان می دهد؛ چنان که آنها را مجبور به میانه روی

و ترس از کشتار و قبول قانون اساسی مشروطه سلطنتی می نماید.

* در مورد ارتباط با نهضت آزادی و میناچی در 27/10/57

«میناچی ترجیح می دهد که دو شورا در هم ادغام شوند و این برنامه مقداری پشتیبانی قوی دارد،

امکانات دیگر مورد بررسی، ملاقات مشترک این دو گروه یا اعمال موازی (مثلاً دو گروه یک نخست وزیر

انتخاب کنند).

در صحبت جدایی دکتر میناچی (طرفدار شریعتمداری) تأیید کرد که صحبتها بین مخالفین و

نمایندگان بختیار، در مورد راه حل اختلاف بین شورای خمینی (اسلامی) و شورای سلطنت پیشرفت کرده

است.»

«... سپس انتظام موضوع را عوض کرده و گفت: نهضت آزادی مایل است که با یک هیئت آمریکایی

ملاقات کند، برای مذاکره در مورد منافع آمریکا در ایران و تلاش برای اجتناب از درگیری بین آمریکا و

جنبش اسلامی که خواستار روابط خوب با آمریکا است. 2/11/57.»

«... از طرف دیگر با پذیرفتن همه احزاب که مطرح است، رهبران میانه رو با خط سازش ناپذیر خمینی،

کله شقی می کنند بهترین امید در شرایط فعلی این است که احزاب داخلی متمایل به توافق و سازش شوند،

تا اینکه یک درگیری سرسختانه ای را پیش گیرند. سولیوان 2/11/57»

«بهترین امید در تقلیل خشونت، ظاهرا نهضت آزادی است و رهبران میانه رو که سعی دارند خمینی را

متقاعد کنند که در موقع ورود زیاد سخت نگیرد. این می تواند یک پیشنهاد باشد.»9/11/57

اعلان بختیار بر اینکه او به پاریس می رود، ملاقاتها و مذاکراتی در تهران و پاریس به راه انداخته است.

رهبران مذهبی میانه رو ظاهرا از ترس خشونت می خواهند که او هر چه زودتر در مورد بازگشت خمینی

مذاکره کند. نهضت آزادی ظاهرا بیشتر متوجه یک سازش سیاسی است.»8/11/57

در ملاقات با درخشش نیز هدفهای آمریکا به خوبی مشخص می گردد.

***

«درخشش از افراد نادری است که می تواند نوعی سازماندهی به وجود آورد. او اشاره کرده است، که

شدیدا علاقه مند است که خط سازش کارانه ای راه بیندازد که اجازه می دهد شاه بماند و سلطنت کند نه

حکومت، ولی دولت از تمام فعالیتهای او و گروهش برای انتشار مطالب و فعالیتهای سیاسی جلوگیری

کرده است.»

«... آمادگی وی (درخشش) جهت دنبال کردن خط میانه ای که می تواند کشورش را از جهت گیریهای

افراطی ای که در حال حاضر به سوی آن رانده می شود، نجات دهد، مشاور سیاسی و آقای گریفین مأمور

بازرسی قسمت را تحت تأثیر قرار داد.افشاگری شماره 12 (25 آبان 57)

***

«در ملاقاتی که با سنجابی در 14 ژانویه 76 در منزلش انجام شد، نظریه سفارت چنین است:

نظریه: از کل حرفهای سنجابی این طور بر می آید که عقیده خود و گرایشات غربیش را در رابطه با

حضور آمریکا می خواهد تحمیل کند. اما هیچ نشانه ای در دست نیست که سنجابی مایل به همکاری با ما

در رابطه با عدم تحریک ارتش است. او امیدوار است که آمریکا از او و جبهه ملی حمایت کند و هیچ

خطری آنها را تهدید نکند.»

در ملاقاتی که در 23 ژانویه دی ماه 57 سنجابی با سفارت گرفته است گفته است:

« (سنجابی می گوید) او امیدوار است که خمینی متقاعد شود که کوتاه بیاید. چون جمهوری که او

می گوید سرانجام ختم به خونریزی خواهد شد.

سنجابی می گوید که همین قانون اساسی که هست، برای ایران کافی است. سلطنت در چهارچوب

قانون اساسی. سنجابی معتقد است که خمینی در حمله به سلطنت خیلی تند می رود. سنجابی گفت که در

انتخاب هر روشی موافقت خمینی شرط است. اگر خمینی موافقت کند.

نظریه: سنجابی (احساس تنهایی می کند و به دنبال دوستهایی مثل ایالات متحده می باشد. نام او هنوز

جزو مخالفین به شمار می رود. به هر حال او از مغزش و از تجربیاتش می تواند برای بعدها نقش مهمی

بازی کند.

سنجابی گفت: که وی در رابطه با حزبش، روی جوانان می خواهد کار کند و او احتیاج دارد این کار را

انجام دهد.» (سولیوان)

***

در ملاقاتهای فوق با کریم سنجابی، به خوبی نشانه گیری آمریکا را ثابت می کند. مذاکره با جبهه ملی و

نقشهای او در رابطه با انقلاب و طرز تلقی آنها از انقلاب به خوبی مشخص است و جهت تماس و جذب

گروهها و سازمانها را در حین اوجگیری انقلاب یعنی دی ماه 57 نشان می دهد.

در حقیقت تمایل به غرب میانه روی احترام به قانون اساسی مشروطه سلطنتی تمایل به ارتباط با

آمریکا ملاکهایی است که مأموران سفارت را به ملاقات با آنها کشانده است.

همچنین آمریکا در حمایت از میانه روها و لیبرالها در تقویت نیروهای میانه برمی خاست، و هدفش

تعدیل جهت حاد و انقلابی امام بود و از این جهت در ارتباط با سازمانها و گروههای میانه قرار می گرفته

است.

«رحیم سفری به درخواست خودش (در 4 ژانویه 1979) با مشاور سیاسی سفارت تماس گرفت.

(رحیم) سفری توضیح داد که او رئیس حزب اتحاد برای آزادی، حزبی که دبیر کل آن نماینده مجلس،

احمد بنی احمد می باشد. او توضیح داد که از نتیجه اشتباه تاکتیکی او در اعلام آمادگی خودش برای شرکت

مخالفین در دولت شریف امامی در مجلس، در روز اول می باشد و روز بعد تحت فشار مخالفین مجبور شد

موضعش را تغییر دهد. پیروان او که از این عدم تیز بینی او ناراحت شده اند به گفته سفری سراغ او آمدند و

از او خواسته اند که رهبرشان باشد. سفری، از بعضی رهبران جبهه ملی است که حالا از اسم مصدق برای

پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند.

سفری روشن ساخت که او حمایت از دولت بختیار را رد کرده و یک کپی از جزوه انگلیسی که از

فارسی ترجمه شده بود به ما داد که برنامه ای را پیشنهاد می کند؛ خیلی شبیه به برنامه های دیگر گروههای

میانه رو است؛ اولین نکته آن استعفای شاه و تأسیس شورایی از افراد تحصیلکرده و معتمد مردم است.

هر دو مجلس باید منحل شوند و امکانات سریع انتخابات آزاد فراهم گردد. پایان حکومت نظامی و ...

ساواک ... سفری گفت می خواهد با ما در تماس باشد.

نظریه: ما نمونه بالا را به عنوان نمونه دیگری از گروههای میانه رو می دانم، فرق که امیدوارند فرصتی

داشته باشند که آینده شان را اگر حوادث اجازه دهد به دست آورند. (نقشی در آینده سیاسی ایران ایفا

کنند.)

Sullivan سولیوان

«دکتر عدنان مزارعی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران و کارمند سابق سفارت، بخش اقتصادی به

تقاضای خود در 2 ژانویه با مأمور سیاسی Perettملاقات کرد. مزارعی در این ملاقات خواستار حمایت

آمریکا از گروه سیاسی خود (راما) (پیام آور نوع دوستی مردم ایران) شد. این گروه مبتنی بر ایدئولوژی نوع

دوستی است که قادر است ایران را از فشار قدرت مارکسیستها و اسلامیهای افراطی نجات دهد. گروه

مزبور میانه رو، رفرمیست و متمایل به غرب است.

مزارعی گفت که با درخشش تماس گرفته و قرار شده که هر کدام موفقیت کسب گردد به دیگری

بپیوندد. او امیدوار است که برای تبادل اطلاعات با ما به طور مرتب تماس داشته باشد و ما موافقت کردیم

که دوباره با وی ملاقات کرده و جریان تلاش سیاسی او را مخفی نگه داریم.

نظریه ها: مزارعی آدم ماهر و هوشیاری است. بیوگرافی استخدام و خدمت صادقانه او در سفارت در

سال 59 58 موجود است.

ما هیچ نوع تأیید جدا و مستقلی از قدرت و نفوذ سیاسی او نداریم؛ اما هر گروه میانه رو و متمایل به

غرب که به مبارزه علیه ملاها برخیزد، در مورد او به عنوان یک گروه مترقّی با علاقه تمام تبلیغ خواهیم

کرد.

سولیوان(Sullivan)

نقش سیاست آمریکا قبل از انقلاب اسلامی ایران در رابطه میانه روها و سازشکاران:

1 تلاش آمریکا برای قبولاندن بختیار

2 تماس با میانه روها در جهت میانه رو کردن جهت انقلاب و در مقابل امام.

3 گشودن یک جبهه قوی میانه رو در مقابل امام که سازش ناپذیر است و اهل معامله نیست.

4 کوشش برای به وجود آمدن یک حرکت انقلابی سریع که منجر به حکومت انقلابی خواهد شد. سعی

در جلوگیری از ادغام شورای سلطنت و شورای انقلاب خمینی.

5 فرستادن دلالها و واسطه های سیاسی برای تعدیل تصمیمات امام که عمدتا حتی بنا به گفته خودشان

ناموفق است.

6 قیم قرار دادن گروههای میانه رو در مورد سرنوشت انقلاب و شناخت دقیق از روحیه و خاصیتهای

سازشکارانه آنها و سپس مذاکره و تفاهم با آنها.

7 عمدتا موقعی که مردم قاطعانه و مسلحانه بر علیه حکومت می جنگیدند و امام بی باک و شجاع در

جلوی مردم حرکت می کرد، میانه روها از ترس خشونت و به خاطر عدم ایمان به انقلاب قهرآمیز

اسلامی ایران سر در آخور سازش با امپریالیزم خونخوار فرو بردند و به خیال خود می خواستند، آنها

را متقاعد کنند که دست از این خوان گسترده بردارند و در جهت منافع مردم و اسلام راستین عمل

کنند.

***

بعد از انقلاب بنا به یک هدف استراتژیک سیاست آمریکا در ایران یعنی:

1 ما می خواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانه رو باشد و ناسیونالیست های مخالف مذهب تسلط

بیشتری در اداره مملکت داشته باشند.

2 در این موقع حساس هیچ دولتی قادر نیست که حکومت ایران را سرنگون کند. پس باید از در

مسالمت آمیز با ایران درآید.

***

با توجه به دو سیاست اصلی آمریکا در ایران، سعی آمریکا در نفوذ در ارگانها و سیاست داخلی و

خارجی ایران بوده و هدفش تعدیل انقلاب اسلامی و حاکم کردن میانه روی به جای افراطی بودن و قرار

دادن میانه روها در مقابل حرکت انقلابی امام بوده است:

«در ملاقات مورخ 7 جولای با آقای امیر انتظام معاون نخست وزیر، تمایلات آمریکا را برای عادی کردن

روابط با ایران، مجددا متذکر شدم.

من از امیر انتظام به خصوص در مورد اقداماتش برای آسان نمودن حرکت به طرف عادی کردن روابط

مفید و دوجانبه در دوره بعد از انقلاب تشکر کردم و متذکر شدم که به نظر ما مصاحبه اش در 21 ژوئن در

این مورد بسیار مفید بوده است.»

***

یعنی با ایجاد تفاهم با این نوع میانه روها آنها را در خدمت خود و اهدافشان در می آورند.

گفتگوی انتظام و استمپل: مهمترین نکاتی که به وسیله امیر انتظام عنوان شده عبارتند از:

عادی کردن روابط ایران و آمریکا باید به آهستگی پیش برود تا سوءظن کسانی را که نظر خوبی نسبت

به آمریکا ندارند بر نینگیزد.

در حقیقت این گونه افراد به عنوان مشاور سیاسیِ منافع آمریکا در ایران عمل می کنند.

انتظام نظراتی برای بهبود روابط ایران و آمریکا دارد. او به عنوان یک سفیر فوق العاده، از طرف دولت

موقت انقلابی ایران در اروپا خدمت می کند. انتظام نسبت به نفوذ مذهب افراطی در دولت و خمینی اظهار

نگرانی می کند.

***

حتی بعد از مدتی کار به روابط با CIA می کشد:

«CIA از کاردار آمریکا در استکهلم می خواهد که به انتظام اطلاع دهد که ما حاضریم تبادل اطلاعات

بعد از دهم سپتامبر انجام شود. کاردار از انتظام خواهد خواست که با یزدی تماس بگیرد و یزدی با شما، تا

تاریخ دقیق تبادل اطلاعات را تعیین کند. هدف ما از انجام این روش این است که به شما (کاردار) اطمینان

بدهیم که یزدی و انتظام در مواضعشان نسبت به این ملاقاتها هماهنگی کامل دارند.»

***

و حتی کار این افراد که بخشی از میانه روهای موجود در ایران هستند به ملاقات با برژینسکی، پدر

بزرگ نصیری و مقدم و هویدا می کشد؛ یعنی پای گذاشتن در دامی که آمریکا برای سرنوشت انقلاب ما

گسترده است:

«کاردار ایران در الجزایر امروز به من اطلاع داد که با تهران تماس خواهد گرفت تا امکان تمایل

بازرگان یا یکی از اعضای هیئت دولت ایران را برای ملاقات با دکتر برژینسکی یا مقامات دیگر

آمریکایی، که از الجزیره دیدن می کنند سؤال کند.»

(32 اکتبر 1979)

در حقیقت دولت آمریکا طرح یک هیئت نمایندگی پر قدرت را ریخته که مهره اصلی آن دکتر

برژینسکی است.» Haynes

***

همچنین تبادل اطلاعات جاسوسی با دولت موقت، عمدتا شیوه میانه روی داشته است. به زعم اینکه

این اطلاعات از دلسوزی حسن نیت آمریکا است؛ در صورتی که جهت همه این عملیات آمریکا، تنها

منافع این شیطان بزرگ است:

***

«او (امیر انتظام) مجددا خواهش کرد که تبادل اطلاعات داشته باشیم، در مورد فعالیتهائی که در داخل و یا

در کشورهای مجاور صورت می گیرد. چرا که این گونه اطلاعات از نظر امنیت داخلی ایران حائز اهمیت

است.(لینگن) انتظام قویا تماس دولت موقت را برای مبادله اطلاعاتی که مربوط به حمایت دولتهای خارجی از

تهدیدهای داخلی ایران است خواستار شد.»(17مرداد 57)

***

ضرورت و نیاز متقابل میانه روها و آمریکا ب، هم، آنها را جذب یکدیگر می کند، تا جایی که خود

میانه روهای ایرانی به دنبال آمریکا می گردند:

«رهبر جنبش رادیکال، مقدم، ضمن تماس با سرپرست دپارتمان، نظرات خود را در مورد مسایل

جاری اظهار داشت. خیلی تأکید کرد که کاردار با خمینی تماس بگیرد که او (خمینی) ایرانیان را متقاعد

کند که دولت آمریکا انقلاب ایران را پذیرفته است.

مقدم مراغه ای عضو مجلس خبرگان در بررسی قانون اساسی است. او طی بحثهای گوناگون که درباره

مسایل مختلف در تاریخ سپتامبر داشته ایم در پاسخ به این سؤال که آمریکا چگونه می تواند روابط خود را

با ایران بهبود بخشد، گفت: کاردار آمریکا هر چه زودتر با خمینی تماس بگیرد.

... اگر خمینی ناگهان قبل از ملاقات آمریکا با او فوت کند، حتی میانه روها که با خمینی کاملاً موافق

نیستند آمریکا را مورد انتقاد قرار خواهند داد و خواهند گفت که عدم ملاقات آمریکا با ایشان، عدم

پذیرش انقلاب بوده است.»(افشاگری شماره 20)

***

در حقیقت افرادی مثل مقدم، منابع اطلاعاتی و تحلیلگران بخش سیاسی CIA و سفارت بوده اند و

مسایل مهم مملکتی را در اختیار سفارت قرار می داده اند و با دلسوزی تمام راه حضور آمریکا در ایران را

به آنها نشان می داده اند.

در ملاقاتی قبل از انقلاب در 10 ژانویه 79 (دیماه 57) با آیت اللّه شریعتمداری ضمن صحبتهای

مختلف سفارت نظر می دهد که:

«نظریه: شریعتمداری آشکارا از دیدن شخصی از جانب دولت آمریکا خوشحال است و موضعش

کاملاً منطقی و مساعد (موافق برای همکاری) بود.»

***

بعد از انقلاب هم:

«او آیت اللّه شریعتمداری زیرکانه گفت که اظهارات خمینی تا حد زیادی به این افکار (احساسات

ضد آمریکایی) کمک کرده است و وقتی مردم ایران دوباره سر عقل بیایند می خواهند که روابط ایران و

آمریکا ادامه یابد. البته این روابط باید با آنچه در گذشته بوده فرق داشته باشد. او گفت که آمریکا می تواند

در این برهه از زمان به ایرانیان بگوید که اسلحه های خود را به زور به ایران نفروخته است و آمریکاییها تنها

به درخواستهای یک حکومت سلطنتی جواب مثبت داده اند. او اضافه کرد که آمریکاییها باید از فرصتهایی

که موجب استحکام دوستی آمریکا با ایران می شود استفاده کنند و با این توطئه های ضد آمریکایی مبارزه

کنند.» آوریل 79)

***

«روابط عمومی با کمک آمریکا تکالیفی را برای دانشجویان ایرانی در آمریکا که امکان دارد یک رابطه

با روحانیون محافظه کار برقرار کنند در نظر گرفته است.» (Rtcurron گزارش هفتگی 9 فوریه 79)

***

اسناد فوق نیز تمایل آمریکا را برای برقراری رابطه ای فعال با سازشکاران و محافظه کاران به خوبی

نشان می دهد و تمایل میانه روها را برای برقراری روابط با آمریکا و دادن راه حل برای تطهیر جنایات

آمریکا در اذهان مردم، به خوبی، درستیِ انتخاب آمریکا را برای اجرای سیاستهای خود ثابت می نماید.

در نتیجه بعد از انقلاب میانه روها برای آمریکا می توانستند در این جهات کار نمایند.

1 با نفوذ در دولت موقت و افرادی از نهضت آزادی که در دولت بودند و مشی میانه روی داشتند، سعی

داشتند خواستهای خود را عملی کنند.

2 میانه رو کردن سیاست مملکت، از طریق جهت دادن به افراد میانه روی که مصدر کاری هستند،

صورت می پذیرفت.

3 پیدا کردن نقاط تفاهم با افراد میانه رو و استفاده از آنها برای مقاصد خود.

4 ارتباط با میانه روها و خبرگیری و درست کردن منبع خبری جهت اطلاع دقیق از اوضاع مملکت.

5 اجرای سیاست آمریکا در ایران، یعنی همان میانه رو کردن انقلاب و سعی در خارج کردن سیاست

داخلی و خارجی ایران از حیطه نفوذ خط مشی انقلابی امام به وسیله افراد میانه رو انجام می گرفته

است. در حقیقت میانه روها پایگاه اجرایی این سیاست آمریکا بوده اند.

6 میانه روها قبل از انقلاب با آمریکا در ارتباط بوده و آمریکا مشی سیاسی و فکری آنها را در نظر

داشته است تا در مواقع ضروری از آن استفاده کند.

7 حداقل عملیاتی که آمریکا بر روی افراد میانه انجام می داده است، برقراری ارتباط و ملاقات با

افسران سیاسی سفارت بوده است که با دست گذاشتن روی نقاط مورد نظر آنها اطلاعات و

تحلیلهای سیاسی آنها را از اوضاع مملکت به دست می آورده که می توانسته است منابع خبری و

اطلاعاتی مهمی باشد.

8 از آنجایی که خاصیت متقابل میانه روها و آمریکا، یعنی تمایل میانه روها به ارتباط با آمریکا و

حضور آمریکا و سیاستهایش در ایران آنها را وامی داشته که به سفارت آمده و اطلاعات خود را

بدهند.سفارت به منابع خبری و افراد مهمی در این زمینه برمی خورده است.

9 میانه روها از تیپ های مختلف سیاسی ایران بوده اند که بیشتر از روشنفکران غربزده و سیاسیون

کهنه کاری که نتوانسته اند خود را با جریانات متحول انقلاب اسلامی وفق دهند و همچنین بعضی از

روحانیون محافظه کار.

Share